زمانی که بابر  به هند آمد در پنجاب کاهنی زندگی میکرد که "نانک"نام داشت

نانک معتقدبود سیستم کاست(نظام طبقاتی غیر قابل نفوذوتغییرناپذیر)نادرست است وهمه ی انسانها خواه برهمنها  یا "شودراها" ،هندوها یا مسلمانها در نزد خدا یکسان وبرابرند.بنابراین عده ای  به او گرایش پیدا کردند وبه پیوستند واو را معلم روحانی خودنامیدند .

این پیروان به " سیکها" معروفند که به معنی "مرید" یا "پیرو" است.

اکبرگورگانی زمینی برای ایجاد معبد در اختیار آنها گذاشت که امروزهم ازمقدسترین اماکن زیارت سیکهاست

کتاب مقدس "آدی گرانته"ی سیکها را آرجودف نوشت

سیکها در آغاز مردمی نجیب و صلحجو ویگانه پرست بودنداما بدرفتاری مغلوها موجب بدرفتاری آنان شد

از جمله قتل معلم روحانی "آرجون"در زندان درزمان امپراطوری مغول، یا بریدن سر "تق بهادر" معلم روحانی در زمان اورنگ زیب که حاضرنشده بود ازاعتقاداتش دست بردارد

آخرین معلم روحانی سیکها پسر "تق بهادر" گوبیند  بود

تحت رهبری" گوبیند" سیکها سربازانی قدرتمند و یکدل شدند ونام "پاکان" گرفتند  که برای رسیدن به این مقام باید غسل تعمید میکردند.آنها سوگند میخوردند که خود را برای دفاع از دین و مردمشان آماده نگاه دارند و همیشه مسلح باشند ، ریش بلند داشته باشند

مبارزه سیکها و مغولها بیشترازصدسال طول کشیدو سیکهای بسیاری بخاطر مقاومت کشته شدند

اوراق تاریخ

بعدها احمدشاه ابدالی هم به نابودی سیکها کمربست که با شکست ازسیکها عقب نشینی کرد

بعد از تسلط انگلیس برهند سیکها با خطر روبروشدند که با درایت "رانجیت سینکه" حاکم لاهور، سیکها تا اندازه ای قدرتمند شدندو حدود چهار جنگ خونین بین انگلیس وسپاه پاکان (سیکها)رخ داد که با رخنه خیانتکاران ، سیکها سلاح را زمین گذاشتند

سلطنت سیکها بدست انگلیسها برچیده شد وفرمانروا"دالیپ سینگه" زندانی و به انگلستان منتقل شد