مطالعه خوب
مطالعه خوب:کیفیت مطالعه یا کمیت مطالعه
مطالعه خوب:کیفیت مطالعه یا کمیت مطالعه
وقتی دلم به سمت تو مایل نمیشود
باید بگویم اسم دلم، دل نمیشود
دیوانهام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانهی تو است که عاقل نمیشود
تکلیف پای عابران چیست؟ آیهای
از آسمان فاصله نازل نمیشود
خط میزنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمیشود؟
میخواستم رها شوم از عاشقانهها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمیشود
تا نیستی تمام غزلها معلقاند
این شعر مدتیست که کامل نمیشود...
از جناب عابدینی متشکرم
زنده باد آنکس که از ما یاد کرد
حال ما پرسید و از مهربانیهای خود
این دل رنجور مارا پر ز عطر سوسن و هم یاس کرد
مشهد.........
مهین.......
مهربانی...................
بانکرافت در «اهمیت تاریخ» نوشته است: خواندن تاريخ و وقوف بر تجربه گذشتگان اهميت بسيار دارد، اما بسياري هستند كه از خواندن تاريخ گريزانند و دليلش اين است كه مورخان سعي نكرده اند كه تاريخ را ساده و شيرين بنويسند و به رويدادهاي روز مرتبط سازند. اگر مردم تاريخ وطنشان را آن طور كه بوده است بدانند به ميهن علاقه بيشتري پيدا مي كنند، زيرا خواهند دانست كه وطن ميراثي گرانبهاست و براي رساندن اين امانت به دست آنان، جانفشاني هاي زياد شده است.
اگر تاریخ را بخوبی بشناسیم و نه تنها صفحات آن را ورق بزنیم ، بلكه با تاریخ زندگی كنیم ، می توانیم با شناخت آنچه به بشر رفته است ، به آینده با دید وسیع تر و منطقی تر نگاه كنیم
بعضی بر این باورند، تاریخ مجموعه حوادثی است كه از آغاز فعالیت اجتماعی انسان در زندگی وی روی داده است ، اما برخی دیگر عقیده دارند كه تاریخ چون آینه یی است كه گذشته را در برابر چشمان نسل بعدی منعكس می كند. اگر به تاریخ بدین گونه نگریسته شود، نمی توان انتظار داشت كه آینه بتواند تمام زوایای حوادث بشری را بازتاب دهد و این تعریف از تاریخ فاقد مقبولیت عمومی است .
هر تعریفی كه از تاریخ ارایه دهیم ، اصل رسالت تاریخ بدون تغییر باقی خواهد ماند و آن اینكه تاریخ یك پدیده ساكن و خاموش نیست ، تاریخ یك شط در حال حركت از حوادث و پیشامدها و تغییرات پدید آمده به دست انسان است و او خواه ناخواه مجبور بوده است برای دگرگون كردن محیط اجتماعی خویش تلاش كند و شرایطی به وجود آورد تا بتواند رشد كند، پیش برود، حتی بجنگد یا با طبیعت پیرامون خود وارد نزاع شود و موانع موجود در پیش پای خود را دور كند. آنچه امروز بشریت بدان دست یافته است آسان و بی رنج و تعب فراهم نشده است . این دستاورد بشر حاصل تلاش ، مبارزه و ستیز انسان و جنگ های خونین است كه در این رهگذر بسی جان فدا شد تا تاریخ به روند خود ادامه دهد.
آغاز تاریخ به زمانی باز می گردد كه انسان نوشتن را آموخت . انسان و تاریخ از دیدگاه ادبیات می توانند به عنوان دو بال سیمرغ حیات توصیف شوند.
فشار اقتصادی و اجتماعی و آرزوی خود انسان برای ایجاد شرایط مطلوب برای زیستن ، او را وادار كرده است در راهی گام بردارد كه صاف و هموار نبوده است ، خطر همیشه در كمین او نشسته است .
اما ناهمواری راه و موانع موجود، انسانی و طبیعی در پیش پای او، هرگز نتوانسته است او را از حركت به سمت جلو برای رسیدن به سكوی اجتماعی اش ، باز دارد.
در حقیقت اگر انسان یك موجود غیرفعال و منفعلی می بود تاریخ هرگز زاده نمی شد در آن صورت ما دارای تاریخ تحول طبیعی می بودیم نه تاریخ مدون بشری . تاریخ و انسان دوعنصر سازنده و خلاق هستند.
تاریخ انسان را به نیرویی مبارز و خستگی ناپذیر برای ساختن ، دگرگون كردن و پیشرفت تبدیل می كند و انسان تاریخ را به عنوان یك سند پایدار و ابدی برای مبارزاتی كه انسان قرن ها درگیر آن بوده است ، مبدل ساخته است . و این دو ملت ها، فرهنگ ها و تمدن ها، علوم و فنون را به وجود آورده اند و این یك روند همیشگی و بالنده است و میرایی نمی شناسد.
لحظه یی درباره دستاوردهایی در زمینه های علوم و فنون ، علوم هوا فضا، زیست شناسی ، فلسفه و حكمت و مذهب و غیره بیندیشیم .
چه انسان های بزرگی در طول قرن ها در شاخه های مختلف دانش بشری شركت داشته اند و تلاش آنها هرگز بی ثمر نبوده است و به موفقیت های تحسین برانگیزی دست یافته اند.
انسان سازنده و هوشیار، فداكارانه در راه خیر و سعادت همنوع خود گام برداشته و برای رسیدن به اهداف پیش رو رنج های فراوانی را به جان خریده است .
ما تمام این حقیقت را از زبان تاریخ می شنویم كه سندی است گویا و پایدار. آیا این گونه نیست ؟ یادآوری چند نام بزرگ كه تاریخ به ما شناسانده است ، می تواند در خور تامل باشد.
اینشتین ، به عنوان مثال ، نه تنها یك دانشمند بزرگ بوده بلكه دوستدار نوع بشر هم بوده است . كشفیات او كه همان نیروی شگرف اتمی است كه از این نیرو در زمینه انرژی ، سوخت و غیره استفاده فراوان به عمل می آید اگر از این نیرو برای خرابی و ویرانی استفاده شود نمی توان گناه آن را به حساب اینشتین نوشت و نیز باید به خاطر داشت كه پیمان های بین المللی در خصوص عدم استفاده از نیروی ویرانگر اتمی وجود دارد و كشورهای امضا كننده ملزم به رعایت مفاد پیمان های مربوط هستند. كشفیات گالیله درباره زمین ، بشر امروز را به كرات آسمان گشوده است .
لویی پاستور با تلاش خود به این كشف بزرگ دست یافت كه باعث فاسد شدن غذا نه «جن » است ونه ارواح خبیثه ، بلكه باكتری است كه غذا را فاسد می كند و اینكه امروز بشر به جنگ میكروب ها می رود و با انواع آنتی بیوتیك ها» به درمان درد می پردازد نتیجه كار بزرگ پاستور است . اگر تاریخ را بخوبی بشناسیم و نه تنها صفحات آن را ورق بزنیم ، بلكه با تاریخ زندگی كنیم ، می توانیم با شناخت آنچه به بشر رفته است ، به آینده با دید وسیع تر و منطقی تر نگاه كنیم .
انس با تاریخ به آدمی قدرت شگرفی می بخشد كه حوادث در شرف تكوین راهم پیش بینی نماید.
تاریخ مرد جوان را «پیر» می سازد بدون آنكه چهره یی پر چین و شكن و مویی خاكستری رنگ داشته باشد
عیب نمایان خفه ساختن بیان یه عقیده در آن است که جامعه ی بشری را دچار محرومیت زیان آوری می سازد که هم برای نسل های کنونی وهم برای نسل آینده زیانبار است وحتی به کسانی که مخالف آن عقیده هستند بیش از هواداران آن زیان می رساند. زیرا اگر آن عقیده درست است مردم از امکان تغییر وتبدیل عقاید نادرست خود به عقاید درست ،محروم خواهند ماند و اگرهم نادرست باشد بازهم از یک فایده ی بزرگ محروم می شوند .زیرا عقیده ی درست در برخورد ومواجهه وسنجش با فکر نادرست بهتر و روشن تر جلوه گر می شود. ماهرگز نمی توانیم مطمئن باشیم که فکر و عقیده ای که آن را خفه می سازیم نادرست است وحتی اگر همچنین اطمینانی داشته باشیم خفه کردن فکر نادرست خود خطا ومفسدتی زیانبار می باشد.....
جان استوارت مایل: "درباره ی آزادی"
برتخت بودم و سال ۵۳ ق.م ،وبه تماشا که سری خونین کراسوس به پیش پایم شد
خبر ِ توفیق" سورنا"ست بر روم
هلهله وهمهمه برپاشد
باردیگر تحقیر روم ورومیان دیدم
دردلم ندیدی چه غوغا شد
فریاد میدادم:
این است نتیجه ی تکنیک
این است پایان حس وطن دوستی تاسیونالیست
این است نتیجه ی داشتن اسلحه
ملتي كه نتواند به موازات زمان؛ اسلحه دفاعي لازم، تكنولوژي مربوط، غرور ملي، روحيه و آمادگي دفاع از خاك وطن، آزادي و استقلال خود را داشته باشد محكوم به بردگي، استثمار شدن و ذلت است
ازآن توفیق واین گفتار
باز همهمه بود
و
....
کف دستان
...
صدای کف وهورا
..
پراز غرور و حس خوشبختی
بازهم
کف و سوت و طبل شادی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه این صدای زنگ ساعت بود:
رررررررررررررررررررررررررررررینگ
بلند شو وووووووووووووووو...دیررررررررررررررررررررررت شد
بي تكلف بيان كنم زماني كه به تاريخ مي نگرم يا تاريخي مي خوانم دو حس دارم .حسي كه سراسر ان نفرت از دورغهاي بسيار وراستيهايي اندك كه در پس آن قرار گرفته وديگر حس شيرين يافتن حقايق :
اندوهت را به برگ بسپار
اولین روز پائیزی بخیر
نا آگاهی شاید ریشه ی خیلی از مسایل جامعه ی ما باشد. بسیار اتفاق افتاده که با پنهان داشتن گوشه ای از تاریخ، انسانهایی به اشتباه ،بزرگ جلوه داده شده و چه بسا انسان هایی بزرگی که لااقل آنها نادیده انگاشته ایم. جهالت و کورکورانه راه غلط گذشتگان را رفتن ، سم مهلکی است در پیکر یک ملت ، که مردم ما نیز متاسفانه مشمول آن هستند، و مهمترین پیامد آن هم به نا کجا آباد رفتن آنهاست. نه دیروزشان را درست می شناسند و نه می دانند که فردایشان باید چگونه باشد. ولی آنچه مسلم است این که روزی آیندگان اعمال و افکار ما را داوری خواهند کرد و وای بر ما اگر……… وای بر ما !
بسیاری از ادیان مانند شیشه ی پنجره هستند ، راستی را از پس آنها می بینیم اما ما را از راستی جدا می کنند. جبران خلیل جبران
تاریخ این مرزو بوم به دنیای دیروز و امروز ما درسهایی آموخته و وظیفه ماست تا از ایرانیت و ملیت خود دفاع کرده تا شب پرستان از خواب غفلت بیدار شوند
تاریخ ایران به دنيا آموخت كه سعادت انسان در گرو زندگي مرفه، شاد و سازنده است و هر گونه رياضتگرايي در حيات اين جهاني دنياي بعد از مرگ را براي انسان تباه و ضايع ميكند.
وبه دنيا نشان داد كه ترقي اقتصادي و سعي در آباداني عالم بهاي زندگي ساده، عدالتجوي و خردمندانه است.
به دنيا نشان داد كه بدبيني و عيبجويي در باب عالم و نظام به هم پيوستهي آن نشان كژانديشي است.
پيروزي نهايي خير بر شر قطعي است و آنكه درين باب شك كند از اينكه در دام شر بيفتد ايمن نيست.
به دنيا نشان داد كه عصيان بر ضد هر چه اهريمني است همسازي با اراده هورمزدست و از اينجا است كه در مقابل ضحاك، در مقابل جمشيد، و در مقابل افراسياب شورشگري، كاري موافق با عدالت محسوبست.
ايران باستان در كار جهانداري نظارت در تأمين امنيت و آسايش اقوام تحت فرمان را بر فرمانروايان الزام كرد. به قدرت بيلجام، غارتگر و عاري از رأفت و شفقت اقوام بينالنهرين در نواحي مجاور قلمرو خويش خاتمه داد و دولتي جهانگير كه از حيث وسعت و قدرت از آنها برتر و از حيث نظم و عدالت صوابنامهي خطاهاي آنها باشد پي افكند - چيزي كه تا آن زمان در تمام دنياي اطراف مديترانه همانند نداشت.
این تقدیم به دوستم برای ارسال مطلب فوق
اگر رئیس جمهور یک قدم از حدود قانون آن ور تربگذارد با او مخالفت می کنم
«ایران، ایران خواهد ماند و نخواهد مرد. ایران در نظر من چونان سنگ خارایی است که موجهای دریا آن را به ژرفا راندهاند. انقلابهای جّوی آن را به خشکی انداختهاند. رودی آن را با خود برده و فرسوده کرده است، تیزیهای آن را گرفته و خراشهای بسیاری بر آن وارد آورده، ولی این «سنگ خارا» پیوسته همان است که بود. اینک در اواسط درهای بایر آرمیده است، زمانی که اوضاع بر وفق مراد باشد، آن سنگ خارا گردش را از سر خواهد گرفت.»
کنت دوگوبینو
8ـ بدبختی روزافزون بشر امروز که وضعیتی بهتر از دو هزار سال پیش ندارد نتیجه مرگ ژورنالیسم اصیل است. نه اخبار رویدادها آنطور که باید عرضه شوند تنظیم و نه همه مسائل و وضعیت به صورتی بی طرفانه و جامع پوشش داده می شوند، مطالب دستوری و ... است و براي آماده ساختن راه اجراي سياست ها و برنامه هاي قدرت ها. دیدیم که این رسانه ها چه جنجالی برسر لیبی بپاکردند تا چند عضو بزرگتر ناتو بتوانند متوسل به قدرت نظامي برضد ليبي شوند که چند دهه قبل واژه سوسياليست را بر نام خود افزود. اگر دقت کرده باشید گزارشهای تحولات خاورمیانه توسط چند گزارشگر معیّن و تبعه دولت لندن که انگلیسی بودن از لهجه آنان پیداست تهیه و از شبکه های تلویزیونی ازجمله آمریکا پخش می شود. همین ها زمینه را هموار کردند که سران دولتهای فرانسه، انگلیس و آمریکا صریحا و علنی بگویند که قذّافی باید برود. تاکنون در جهان اينگونه سخن گفتن سابقه نداشت و می رود که روال شود. در جریان انقلاب ایران، جیمی کارتر در یک پیام محرمانه دیپلماتیک به شاه اشاره کرده بود که بهتر است فعلا ایران ترک گوید.
اینم یه انتخابیه ی ارسالی از فرهاد عزیز:
دوست خوبم (دریا)سپاس
زیر سقف آسمون
زیر این گنبد نیلی کبود
یکی بود یکی نبود
هیچ
کس از قصه ی خود جدا نبود
یکی تنها بودو خسته
یکی بی صدا
نشسته
یکی دنبال یه لقمه نون خالی
یکی پول رو پول می ذاشت و
بی خیالی
یکی فکرای عجیب داشت
یکی ثروتی عظیم داشت
یکی
دستاش پرپینه های کاری
توی سفرش چند تا تیکه نون خالی
با
تموم غصه هاش زمزمه بود
روی لباش شکر الهی
یکی پشت میله ها
بود
یکی آزاد و رها بود
توی کوچه ها می گشت
دنبال کار
بود
یکی اهل رفتن به دور دنیاست
یکی فکر جنگ و دعواست
یه
بغل موشک گذاشته واسه فرداش
یکی پای تخته تفهیم می کنه
درس و
به کودک
یکی اینجا یکی اونجا
زیر سقف آسمون همه پيدان
دوست خوبی برام نوشته :
ماهي قرمز جايي در سفره نوروزي ندارد. بخاطر حفظ فرهنگ اصيل و باستاني نوروز و حمايت از كشته نشدن ميليون ها ماهي قرمز بي دفاع و مظلوم از خريدن ماهي و ديگر حيواناتي نظير لاك پشت و مار و سمندر خودداري فرماييد. اسير كردن ماهي درون تنگ هاي تنگ و عاري از اكسيژن هيچ خوش يمني براي آغاز سال نو ندارد.تجارت ماهی قرمز مدت هاست که در دوره زمانی ۱۵ اسفند تا ۱۵ فروردین شکل میگیرد تجارتی که محصول آن هیچ ریشه ای در تاریخ باستانی عید نوروز ایرانی ندارد .۸۰ سال پیش به همراه ورودچای به ایران ماهی قرمز نیز که سمبل عید چینی ست به سفره های هفت سین مراسم عید نوروز ما وارد شد غافل از اینکه در عید چینی ماهی قرمز را رها میکنند تا زندگی جریان یابد و ما ماهی قرمز را اسیر تنگ بلورین میکنیم تا همزمان با رشد سبزه های سفره هایمان و باروری زمین هر روز او را به مرگ نزدیک و نزدیک تر کنیم .جالب است بدانید در هیچ کدام از مراسم سنتی مان در مورد نوروز ماهی قرمز جایگاهی ندارد در میان رسوم زرتشتی در سفره عید انار به نشانه باروری و عشق و یا سیب سرخ درون ظرف آب مقدس رها میشود تا عشق و باروری همچنان پاینده بماند. اگر ایرانی ها می دانستند که ماهی قرمز هیچ ریشه تاریخی در سفره هفت سین ندارد به جای پرداخت برای خرید و قتل ماهی های قرمز به بهانه عید، سیب قرمز یا انار را در آب رهامیکردند که ریشه در تاریخ این دیار دارد .هر سال ایام عید ۵ میلیون قطعه ماهی میمیرند. ۵ میلیون قطعه ماهی قرمز به خاطر رنگ و لعاب سفره هفت سین، به خاطر هیچ و عجیب نیست اگر بدانیم در صورتیکه ایرانی ها از خرید ماهی قرمز منصرف شوند این تجارت سیاه روزی پایان خواهد یافت. عجیب نیست اگر باور کنیم سیب سرخ یا انار همان سرخی هفت سین ایرانی ست که ریشه در تاریخ چند هزار ساله سنت ما دارد .عجیب نیست اگر تابلوی معروف هفت سین کمال الملک را در کاخ گلستان به تماشا بنشینیم و ببینیم که او نیز ماهی قرمز را میان سفره هفت سینش طراحی و نقاشی نکرده است .
ماهی قرمز در سفره هفت سین ایرانی جایی ندارد پس لطفاًماهی قرمز نخرید http://www.maahi.blogsky.com و http://kkiiaannaa.blogfa.com/post-9.aspx
فرهاد عزیز مطلبی در قسمت نگرش ها برام گفته...،بخونید :
وقتی حرف جنگ دوم را می کنی
ته دلم یه حالی می شوم
دلم برای ژانی
ها خیلی می سوزد شاید جنگ در کشور های عربی اصلا برایم مهم نباشد اما
بگذریم
فکر کنم 61 سال از حمله اتمی آمریکا به شهرهای هیروشیما و
ناکازاکی که باعث کشته شدن بیش از 240000 انسان بی گناه شد می گذرد
جالب
اینجاست که
سه تن از خدمه هواپیمای جنگی، اظهار داشتهاند که «کاربرد
سلاح اتمی اقدامی لازم در تاریخ» بوده و آنها از این کار پشیمان نیستند»
همه
ساله مردم صلحدوست جهان با درست کردن درناهای کاغذی و فرستادن آن به مرکز
ساداکو در پارک یادمان صلح شهر هیروشیما، همدردی خود را با قربانیان
بمباران و انزجار خود را از سلاحهای هستهای اعلام میکنند.
مجسمهٔ
ساداکو در این پارک به یاد دختر ۱۲ سالهای به نام ساداکو ساساکی برپا شده
که پس از جنگ دوم به دنیا آمد ولی در اثر تشعشعات باقیمانده از انفجار،
دچار سرطان خون شد و درگذشت.
بر اساس افسانههای ژاپنی، اگر کسی هزار
دُرنای کاغذی درست کند، یکی از آرزوهایش برآورده میشود. ساداکو درحالیکه
در بیمارستان بستری بود، با تشویق دوستانش و کمک برادرش شروع به ساختن
درناهای کاغذی کرد، اما پس از ساخت ۶۴۴ درنا درگذشت. در سال ۱۹۶۵ میلادی،
از مجسمه ساداکو در حالیکه درنایی طلایی در دست دارد در پارک صلح هیروشما
پردهبرداری شد.
ساداکو ساساکی روی درنایش مینوشت:
من
«صلح» را روی بال تو مینویسم تا تو به همه جهان پرواز کنی
سالروز درگذشت موسس جمعيت عفو بين الملل - نگاهي کوتاه به اين جمعيت | ||
«پتر بنن سونPeter Benenson» موسس جمعيت عفو بين المللAmnesty International بيست و پنجم فوريه 2005 در 84 سالگي در آكسفورد انگلستان درگذشت. وي 31 ژوئيه 1921 در انگلستان در خانواده اي از يهوديان مهاجر روسيه كه به بانكداري اشتغال داشتند به دنيا آمده بود و در سال 1961 به منظور دفاع از دو دانشجوي پرتغالي كه بدون ارتکاب جرم و تنها به خاطر گفتن زنده باد آزادي بازداشت شده بودند جمعيت عفو بين الملل را كه در سراسر جهان نزديك به دو ميليون عضو دارد تشكيل داده بود. درآغاز قرار بود كه اين جمعيت يك سال فعاليت داشته باشد كه ماندگار شده است. نوشته اند که بنن سون تغيير دين داده و کاتوليک شده بود. |
|
||
من خواب نیستم! خاموش اگر نشستم‘ مرداب نیستم! روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم روشن شود که آتشم و آب نیستم . |
|
آرش |
هفت روز پس از تصرف بغداد توسط نیروهای نظامی هلاکوخان ایلخان مغولی ایران و قتل عام ساکنان آن، بیستم فوریه 1258 مستعصم بالله (ابواحمد عبدالله) آخرین خلیفه عباسی کشته شد و خلافت عباسیان برای همیشه پایان یافت. به هلاکو گفته بودند خلیفه عباسی یک مقام اسلامی است و ریختن خون مقام مذهبی منع شده و برای حکومت او بدیمن است، خیر و برکت ازمیان می برد و بدبختی آور خواهد بود. هلاکو این اندرزرا چند روز مورد بررسی قرارداد و سرانجام تصمیم گرفت که مستعصم بالله را به طریقه نمدمال کردن از میان بردارد که با این طریقه خون او ریخته نمی شود که بدیمنی ببار آورد. این تصمیم بیستم فوریه به اجرا درآمد و خلیفه 45 ساله را لای یک نمد بزرگ (به اندازه فرش) قراردادند و آنقدر بر زمین مالیدند و حلقه نمد را تنگ کردند تا درگذشت بدون اینکه خونش جاری شود. هلاکو پسر مستعصم را به مغولستان فرستاد تا از آسیای غربی دور شود، مسلمانان دور او جمع نشوند و ادعای خلافت نکند. سه قرن بعد دولت عثمانی که بتدریج سرزمین های عربی را تصرف کرد امپراتوری اسلامی را احیاء و به جای بغداد، اسلامبول (استانبول) را دارالخلافه کرد که چراغ عمر این امپراتوری با پایان یافتن جنگ جهانی اول خاموش شد. |
اندرز عباس ميرزا فراموش شد و ايران آسيب ديد |
25 ژانويه سال 1815 ميلادي عباس ميرزا وليعهد وقت كه مردي دورنگر و ميهندوست بود هنگام اعلام ايجاد رسته در ارتش ايران به سبك ارتشهاي اروپايي ازجمله رسته پياده ، توپخانه و ... خطاب به فرماندهان هنگهاي 11 گانه تازه گفت: خيال نكنيد كه خطر روسيه و عثماني پايان يافته است. ما بازهم در همين نقطه اي كه ايستاده ايم( تبريز) شاهد تجاوز نظامي آنها خواهيم بود و بايد از امروز خود را با آن تجاوز كه معلوم نيست در چه زمان صورت گيرد آماده سازيم و تنها اجساد متجاوزان به خاكمان را پس بدهيم. بايد بدانيد كه كسي براي مردن و از دست دادن جان به خاك كشور ديگر تجاوز نمي كند و .... درست صد سال بعد، و در 25 ژانويه 1915 (بهمن 1293 خورشيدي ) در تبريز ميان نيروهاي روسيه كه با نقض بي طرفي ايران در قبال جنگ جهاني اول، ازطريق قفقاز وارد ايران شده بودند با نيروهاي عثماني كه قبلا در آذربايجان استقرار يافته بودند نبرد آغاز شد كه پس از هفت روز با شكست عثماني ها پايان يافت و روسها در سراسر آذربايجان مستقر شدند و تعرض به نقاط ديگر را آغاز كردند. علت ورود اين دو نيرو و متعاقب آنها، انگليسي ها به ايران به چه جراتي بود؟، ضعف نظامي و به فراموشي سپردن اندرز عباس ميرزا. |
عکاس سر کلاس درس آمده بود تا از بچههاى کلاس عکس یادگارى بگیرد.
معلم هم داشت همه بچهها را تشویق میکرد که دور هم جمع شوند.
معلم گفت: ببینید چقدر قشنگه که سالها بعد وقتى همهتون فارغ التحصیل شدید شدید به این عکس نگاه کنید و بگوئید: این حسینی است، الان دکتره. یا اون ارجمندزاده است الان وکیلهُ اون پشت سری هم خاکپوراست که حالا مهندسه .....یکى از بچهها از ته کلاس گفت: این سمت چپی هم هم معلم تاریخه که الان مرده....!!!!
طبق تعریف هگل، نیرو و عامل واحد و یا چند نیروی مشخص حاکم بر شکل گیری تاریخ هستند (شرایط زمان داریوش سوم، یزدگرد سوم و شاه سلطان حسین باعث تضعیف و تصرف ایران شد). شناخت نیروها، انتخاب ها، و رویدادها که عامل دگرگونی جایگاهها و اوضاع می شوند تکوین تاریخ (در جهت مثبت و یا منفی) عنوان دارد و بنابراین "آموختن از تاریخ ـ تجربه گذشتگان" امری بسیار مهم است. تاریخ یعنی " گذشته انسان" و بدون به یاد داشتن گذشته نمی توان پیشرفت بدون خطر داشت و از لحظات و هر فرصتی استفاده کرد.