مقدمه

ایران به سبب موقعیت جغرافیایی خاصی که دارد در طول تاریخ همواره با تهاجم اقوام گوناگون از شرق و غرب روبه روبوده است.حمله ی مغولان یکی ازمهیب ترین این حمله هاست که در ابتدا بخش اعظمی از این سرزمین را ویران کردند،اما تمدن و فرهنگ ایران،فاتحان را مغلوب و در زمان ایلخانان، آنان را به پادشاهان این سرزمین تبدیل کرد.

در این میان اروپاییان که در جنگهای صلیبی، موفق شده بودند سرزمینهای مسلمانان را تسخیر کنند،تصور می کردند با کمک ایلخانان مغول می توانند دولت ممالیک را که مانع اصلی آنان در فتح اورشلیم بودند از میان بردارند؛این امر سبب ایجاد روابط سیاسی با ایلخانان ایران شد و پاپ نقش واسطه ی میان پادشاهان مغول و پادشاهان مسیحی را بازی کرد و هیئتهای متعددی را به دربار ایلخانان مغول فرستاد و این امر زمینه ساز مناسبات جدیدی در عرصه ی سیاست خارجی ایران شد که موضوع تحقیق حاضر است.

● اروپا در دوره ی مغول

بعد از استقرار ایلخانان ،اروپاییها برای گرفتن انتقام شکستهای جنگهای صلیبی و شکستن سد مقاومت مصر و شام درصدد برقراری رابطه با دربار ایلخانان و تحریک و تشویق آنان برای لشکرکشی به شام و جنگ با پادشاهان مصر برآمدند.بدین ترتیب مسیحیان متعصب برای پایان دادن به نفوذ و قدرت مسلمانان که به مراتب بیش از آنان،به علم،صنعت و تمدن دست یافته بودند ، را ه دوستی و اتحاد در پیش گرفتند (مرتضوی، ۱۳۷۰ص۴۶،۷).

مغولها با همه ی ویرانی که به بار آوردند،موجب شدند ارتباط مستقیم تری میان شرق و غرب برقرار شود و این امر به نهضت رنسانس کمک کرد.این نهضت نقطه ی آغاز تمدن جدید اروپاست و مسلمانان مقدمات آن را با انتقال علوم و فلسفه ی یونانی و پیشرفتهای چشمگیر فرهنگی و علمی هموار کرده بودند.ایجاد امپراتوری گسترده ی مغولان سبب شد که دو سوی دنیای متمدن آن روزگار به گونه ای مؤثر با هم ارتباط برقرار کنند.(جوادی، ۱۳۵۱،ص۳).

● هولاکوخان و مسیحیت

هنگامی که هولاکو خان در سال ۶۵۴قمری قلعه های اسماعیلیه را ویران کردند و رکن الدین خورشاه تسلیم شد،مسلمانان سنی خوشحال شدند و پنداشتند او مجاهدی در راه اسلام است،اما اندکی پس از تسخیر بغداد و کشته شدن خلیفه ی عباسی در سال ۶۵۶ق/۱۲۵۸م .آنان درماتم فرورفتند و این بار مسیحیان شاد شدند.ارامنه گرجیان و کلا نسطوریان و یعقوبیان از سقوط بغدادخوشحال بودند وصاف از شادی عناصری چون نجم الدین ابی جعفر احمد عمران که در خدمت عامل یعقوبیه بود و صفی الدین عبدالمومن ،موسیقیدان بغدادی نیز یاد می کند( وصاف،ص ۴۳) هولاکو می دانست با این کار می تواند نظر پادشاهان مسیحی را جلب کند؛زیرا چهار سال پیش از آن نیز با پادشاه ارمنستان،هتوم اول،پیمان دوستی و همکاری بسته بود(جوادی، ۱۳۵۱،ص۱۵ ۱۴).در این دوران،مسیحیت بر دستگاه سلطنت پادشاهان ایلخان تأثیری بسیار داشت.به ویژه نقش زنان در این میان در خور تأمل است.برای نمونه دو قوز خاتون،همسر مسیحی هولاکو،نقش مؤثری دررفتارسیاسی شوهرش داشت . او دختر اونگ خان،خان مسیحی مغول بود که اروپاییها او راملک یوحنا می خواندند و درایت این زن موجب شده بود منگوقاان،پادشاه بزرگ مغول نیز به هولاکو سفارش کند تا در کارهایش با وی مشورت کند(نوایی، ۱۳۶۴،ج۱،ص۲۹). رشیدالدین درباره او می نویسد:(( خاتون بزرگ او (هلاکو) دوقوزخاتون از استخوان بزرگ کرائیت دختر ایگو پسر اونگ خان ... تولوی خان هنوز به او نرسیده بود و اعتبار داشته و به غایت حاکمه بود و به جهت آنکه اقوام کرائیت در اصل عیسوی اند همواره تقویت ترسایان کردی و آن طایفه فرمودی تا در تمامت ممالک کلیسا محدث ساختند و بر در اردوی دوقوز خاتون همواره کلیسا زده و ناقوس زدندی.(همدانی ص ۷۴۰)سرداران هلاکو نیز عده ای بر مذهب مسیحی نسطوری بودند که می توان به بایجو و کیتوبوقا اشاره کرد که از همه برجسته تر بودند ( جوینی،۱۳۸۵،جلد ۳)

در این زمان مسیحیان ایران که خان مغول را منجی خود می پنداشتند ،می کوشیدند از قدرت او برای کمک به مسیحیانی که در شام و مصر با مسلمانان می جنگیدند استفاده کنند و آیین اسلام را از آسیا و آفریقا براندازند.این احتمال وجود دارد که یورش هولاکو به شام و مصر نیز نتیجه ی تحریکات مسیحیان ایران باشد(اقبال ۱۳۶۴،ص۱۹۸). برای رسیدن به این آرزو، سردار مسیحی و دلاور خود کیتو بوقا را مأمور فتح شام و مصر کرد.این سردار پس از تصرف دمشق در سال ۶۵۸ق تمام مسجدها رابه کلیسا تبدیل کرد.اگر جسارت و کفایت امیر قدوز و فتح او در نبرد عین جالوت نبود، مغولها آخرین پناهگاه اسلام یعنی فلسطین و آفریقای شمالی را تصرف می کردند و با توجه به اینکه صلیبیون عیسوی در همان روزگار برای نابودی مسلمانان پافشاری می کردند،دیگر مشکل بود که اسلام جانی تازه یابد و در میان دو دشمن متعصب و کینه توز قد علم کند(ویلتس،۱۳۵۳،ص۱۴۵).

مقاومت مسلمانان در شام و مصر.مغولان را همچون صلیبیون در دستیابی به سرزمین بیت المقدس ناکام گذاشت.این موضوع دربار خان بزرگ در چین و ایلخانان ایران را با دستگاه پاپ نزدیک ساخت و موجب شد در دوره ی ایلخانان نامه نگاریهای دوستانه و اتحاد میان ایلخانان ایران، پاپ ها و پادشاهان مسیحی ادامه داشته باشد(مرتضوی ، ۱۳۷۰،ص۷۷).

● سفر نخستین هیئت سفارتی پاپ به شرق

پاپ الکساندر چهارم برای شناختن اهداف مغولها،هیئتی را به ریاست دیوید اشبی از فرقه ی دومینیکن به دربار هولاکو فرستاد.ایلخان به خوبی از هیئت پذیرایی کرد و قول داد به قلمرو حکومت صلیبیان تعرض نکند،همچنین از مبشرین کلیسای روم در قلمرو مغول خراجی گرفته نشود.هولاکو با وجود این حسن نیت،نتوانست در تصمیم غرب نسبت به مغولان تغییری ایجاد کند و آنان به اتحاد با مغولها علاقه ای نشان ندادند،اما شکست کیتو بوقا و پیشرفت ناگهانی بیبرس،غرب را به اندیشه فرو برد.برخی چنین می پنداشتند که بیبرس برای مسیحیت خطرناک تر از تاتار است و تباهی قدرت ممالیک،هدف مشترکی برای اروپاییان و ایلخانان شد(ویلتس،۱۳۵۳،ص۶ ۱۴۵).

● رهسپار شدن هیئت سفارتی هولاکوخان مغول به دربار پاپ اوربان چهارم

هولاکوخان به منظور یافتن متحدانی در میان مسیحیان، هیئت مغولها را که مرکب از چند نفر بود با پیشنهاد اتحاد برای کوبیدن ممالیک در ۶۶۲ق/۱۲۶۳ ۱۲۶۴م .روان دربار پادشاهان اروپا کرد.این هیئت در سیسیل گرفتار شد و تنها یک نفر توانست به روم برسد و پیام هولاکو را به پاپ اوربان چهارم برساند.پاسخ اوربان محتاطانه ودوستانه بود.پاپ، امیر مغول را به سبب رفتار کریمانه ای که با مسیحیان در پیش گرفته بود،ستود و او را با یادآوری اینکه دیگر اعضای خاندانش مسیحی شده اند به گرویدن به مسیحیت تشویق کرد.پیام پاپ هنگامی به ایران رسید که هولاکو مرده بود(ویلتس ، ۱۳۵۳،ص۱۴۶).

● اباقاخان و مسیحیت

با مرگ هولاکو(۶۶۳ ۶۸۰ق/۱۲۶۵ ۱۲۸۵م)اباقاخان به قدرت رسید.او نیز به سبب ازدواج با دسپیتا مریم،دختر میشل پالئو لوگوس، امپراتور بیزانس،با مسیحیان روابط صمیمانه ای برقرار کرد.

اباقاخان که از یک سو خود را میان اردوی زرین و ممالیک گرفتار می دید و از سوی دیگر حلب و دمشق در دست بیبرس بود وهیتوم،پادشاه ارمنستان،متحد سرسخت مغولان نیز از مصریان شکست خورده و سرزمینش به غارت رفته بود(۶۶۵ق/۱۲۱۶م)،تصور می کرد اتحاد با عیسویان می تواند کمک مهمی برای او باشد(مرتضوی،۱۳۷۰،ص۲۸۴).

دوران اباقاخان نقطه ی عطفی در روابط میان درباره مغول و دربار مسیحیان به شمارمی رفت.ویژگی این دروه،برخورد مغولها با مسلمانان مصر و شام و پایداری شکست ناپذیر دولت ممالیک در برابر آرمان جهانگشایی نوادگان چنگیز و دشمنان قدیم مسلمانان مصر و شام یعنی مسیحیان بود(مرتضوی، ۱۳۷۰،ص۱۱۵).اباقاخان در نظر داشت با کمک کشورهای مسیحی به سرزمینهای ممالیک بتازد و با این نیت سفیری به دربار پاپ کلمان چهارم(۱۲۶۵ ۱۲۶۸م)فرستاد.پاپ نیز در جواب نامه ی اباقاخان که به خط ایغوری نوشته شده بود ،شرحی نوشت و درخواست کرد تا اباقاخان به زبان لاتین با او نامه نگاری کند(اقبال، ۱۳۶۴،ص۲۰۳).پاپ در این نامه از کارهایی که بر ضد مخالفان خود انجام داده بود برای ایلخان مطالبی نوشت و وعده داد با یاری پادشاهان عیسوی اروپا در جنگ بر ضد مسلمانان از او جانبداری کند.

در این زمان اوضاع به گونه ای دیگر شده بود؛زیرا نخست اروپاییها خواستار دوستی با تاتاران بودند و بیهوده می کوشیدند نظر آنان را جلب کنند،اما بعدها این تاتار ها بودند که در صدد جلب نظر پاپ برامدند.پاپ علاقه آنان را می دید،شرط ادامه گفتگوها را گرویدن ایلخانان به مسیحیت قرار داد.اما برخی از سران اروپا که با اوضاع سیاسی بیشترآشنا بودند اتحاد نظامی با تاتارها را برای از بین بردن ممالیک عاقلانه نمی دانستند؛ زیرا می اندیشیدند که پس از برانداختن ممالیک،مغول به اروپا خواهد تاخت. (ویلتس، ۱۳۵۳،ص۱۴۷).

اباقاخان در سال ۶۷۳ق/م۱۲۷۴.به تشویق پادشاه ارمنستان که مایل به آزادی و رهایی بیت المقدس از چنگ مسلمانان بود،هیئتی شانزده نفره را به اروپا فرستاد(طاهری، ۱۳۴۹،ص۳۶).نامه ی اباقاخان که همراه هیئت فرستاده شده بود در شورای کلیسایی چهاردهم در سال ۶۷۳ق/۱۲۷۴م.در حضور پاپ گرگوار دهم خوانده شد که شامل درخواست پیوند دوستی و پیشنهاد همکاری برای گسترش مسیحیت و جنگ با اسلام بود.برای تحت تأثیر قرار دادن شورا،سه نفر از اعضای هیئت به دست اسقف استیاکه که بعدهاپاپ اینوسان پنجم نامیده شد غسل تعمید داده شدند،اما جای تردید است که این عمل توانسته باشد نظر مساعد حاضران مجلس را جلب کند؛زیرا یکی از وقایع نگاران می نویسد:«خدا می داند که این کار برای چه مقصود انجام شد. »شورا در پایان قطعنامه ای برای آغاز یک جنگ صلیبی جدید صادر کرد و در پی آن سفیران مغول با قول مساعد پاپ به ایران بازگشتند.رفتارهای بعدی مسیحیان ثابت کرد که اظهار دوستی پاپ اعظم با ایلخانان بدون حسن نیت و بر اساس مصلحت سیاس ی و تبلیغ مذهبی بوده است .چنانکه وقتی اسماعیلیه برای از میان برداشتن مغول،از دربار اروپا کمک خواستند ،اسقف وینچستر در پاسخ گفت:

«بگذارید این سگان همدیگر را بدرند و نسل هم را کاملاً براندازند،آن وقت ما بر خرابه های بلادشان آیین عمومی کاتولیک را پی بگذاریم.»( مرتضوی ۱۳۷۰،ص۲۸۱).

کوششهای گسترده ی اباقاخان برای حمله به مصر نتیجه نداد؛زیرا پس از سالها جنگ دراروپا دیگر انگیزه ی لازم برای آزادی سرزمین مقدس وجود نداشت و فرنگیان ترجیح می دادند با مصریان گفتگو کنند که سرانجام نیز این گفتگوها به صلح انجامید.جمهوریهای ونیز و جنوا نیز که از تجارت با مصر در آمد سرشاری به دست آورده بودند نمی خواستند بار دیگر خود را به درد سر بیندازند و اساس سیاست اباقاخان که جلب دوستی مسیحیان و دشمنی با اسلام و مسلمانان بود با شکست جدی رو به رو شد(مرتضوی ،۱۳۷۰،ص۱۲۱).بدین ترتیب حمایت از مسیحیان غرب و هماهنگی با صلیبیون کاملا ناموفق از آب درامد.( همدانی ج ۲)سرانجام، اباقاخان در سال ۶۸۱ق.در گذشت و برادرش تگودار به سلطنت رسید.

تگودار که در جوانی غسل تعمید داده شده بود و نیکولا نام داشت پس از آمیزش با مسلمانان به این دین علاقه مند شد و اسلام آورد و احمد نام گرفت.سختگیری تگودار نسبت به عیسویان و بوداییان موجب شد که در دربار مغول دو دستگی و اختلاف شدیدی رخ دهد احمد در صدد برامده بود تا لشگریان،امرا،روحانیون مغول و دیگر ملازمانش را مسلمان کند او کلیساها و معابد مسیحیان و بوداییان و کنیسه های بودائیان را خراب کرد و تلاش کرد تا به بت پرستی خاتمه دهد(.وصاف ،۱۲۶۹،ص ۱۱۰) که با کشته شدن او به دست ارغون خان در ۶۸۳ق.موضوع پایان یافت. همچنین این احتمال هست که سلطان احمد در صدد بود با مملوکان مصر روابط دوستانه برقرار کند که این نیزاز دیگردلایل مخالفت امرای مغول با او بود.( اقبال ۱۳۶۴)

● ارغون خان و مسیحیت

ارغون خان مانند پدر خود با پادشاهان مسیحی روابط دوستانه برقرار کرد.همچنین سه نفر از زنان ارغون خان از جمله همسر سوگلی اش،اوروک خاتون،مسیحی بودند و او را به اتحاد با مسیحیان تشویق می کردند؛بنابراین هیئتهای گوناگونی میان طرفین مبادله شد و در مورد اتحاد و اتفاق با عالم مسیحیت بر ضد مسلمانان کارهای مهمی صورت گرفت.ارغون خان با اینکه بودایی مذهب بود تحت تأثیر همسران خود تعلق خاطری نسبت به نصارا داشت و دست آنان را در مملکت باز گذاشته بود.او نیز پس از رسیدن به مقام سلطنت همچون پدر و جد خویش به یاری مسیحیان پرداخت در عهد او کار نصاری بالا گرفت و هیچ مسلمانی را یارای آن نبود که با آن جمع سخنی بلند تر گوید.(شبانکاره ای ص ۴۸) وی کوشید تا متحدانی در میان مسیحیان اروپا برای رویارویی با مسلمانان بیابد.به این دلیل هیئت سفارتی را به دربارهای اروپا فرستاد. عامل این سفارتها و رفت و آمدها در این روزگار،مسیحیان نسطوری بودند که خواه در لباس روحانی و یا جامه ی بازرگانان در دستگاه پادشاهان مسیحی مغول پایه ی والایی یافته بودند.

ارغون خان در سال ۶۸۴ق/۱۲۸۵م.نامه ای برای پاپ هنریوس چهارم فرستاد که ترجمه ی لاتین آن در بایگانیهای واتیکان محفوظ است .در این نامه ایلخان می گوید :

«پدر مهربان ما که در این سو و شما که در آن سوی هستید،اما سرزمین سامی(شام و سوریه)یعنی سرزمین مصر را که میان ما و شما قرار دارد مسخر خواهیم کرد.ما فرستادگان پیش گفته را خواهیم فرستاد و از تو می خواهیم که هیئت و سپاهی را به سرزمین مصر اعزام کنی در این هنگام خواهد بود که ما از این جانب و شما از آن جانب به کمک مردان شایسته این سرزمین را میان خود خرد خواهیم کرد و شما مردی با کفایت را در جایی می فرستی که آرزو داری مطالب پیش گفته در آنجا تحقق یابد ...»(با سورث و دیگران،۱۳۷۱،ج۵،ص۳۴۹).

پاپ هم بارها نامه هایی به دربار ایران فرستاد و در این نامه ها ایلخانان مغول را به گرویدن به آیین مسیح تشویق کرد..پاپ نیکلای چهارم،هیئتی را به ریاست مردی به نام یوحنا(ژان )از مردم برای ترویج مسیحیت در مشرق زمین و به ویژه در قلمرو ایلخانان فرستاد.اعضای این گروه که شش کشیش بودند با کشتی به اسکندرون آمدند و سپس از راه زمین خود را به انطاکیه و تبریز رساندند .ژان چند ماه در تبریز ماند و بسیار کوشید تا ارغون خان را به دین مسیحیت دعوت کند،اما موفق نشد و در سال ۶۹۰ق/۱۲۹۱م .به سفر خود ادامه داد و رهسپار چین شد. (معلوف،۱۳۶۹ص۳۵۶).

● فرستادن چهارمین هیئت سفارتی ارغون خان به دربار پاپ

در ۶۹۰ق/۱۲۹۰م .ارغون خان چهارمین هیئت خود را به دربار پاپ نیکولای چهارم و فیلیپ لوبل و ادوارد اول فرستاد که ریاست آن با شخصی به نام چغان یا زغان بود که پس از اداب تعمید، اندرو نامیده شده . این بار نیز دولتهای اروپایی جوابهایی دادند که جنبه ی تشریفاتی داشت؛ بنابراین حمله و هجوم مشترک مغولها و فرنگیان هرگز به وقوع نپیوست(گروسه، ۱۳۶۸،ص۶۱۳).

● نتیجه:

اگر چه کوششهای ارغون و جانشینان وی برای حمله ی مشترک به مصر به جایی نرسیداما گسترش روابط سیاسی موجب شد تا قدرت روحانیان مسیحی در ایران افزایش یابد.با اجازه ی بیشتر امرای ایلخانی، کلیساهای زیادی در ایران ساخته شد.توجه فرستادگان دولتهای مسیحی به ایران، موجب گسترش دامنه ی تجارت کالاهای باارزش شرق شد.در این میان شهر تبریز به عنوان پایتخت ایلخانان به یکی از بزرگ ترین مراکز بازرگانی و سیاسی آسیا تبدیل شد و آگاهی شرق و غرب از یکدیگر افزایش یافت.

محمد توکلی زاده
کتابنامه
۱) اصفهانیان،داود؛«مغول»،مجله ی بررسی های تاریخی؛سال پنجاه و نهم،ش۸، ۲۵۳۶
۲) اقبال اشتیانی ،عباس ؛تاریخ مغول از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری ؛ج۳،تهران:امیرکبیر ،۱۳۶۴
۳) با سورث و دیگران؛ تاریخ ایران کمبریج از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان؛ برگردان:حسن انوشه، گردآورنده:ج.آ .بویل، ج۵،چ۲،تهران:امیرکبیر،۱۳۷۱
۴) جوادی ، حسن؛«ایران از نظر سیاحان اروپایی»مجله ی بررسی های تاریخی، سال هفتم،ش۵، ۱۳۵۱
۵) طاهری، ابوالقاسم ؛ تاریخ سیاسی و اجتماعی ایراناز مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس؛ تهران :شرکت کتابهای جیبی ،۱۳۴۹
۶) گروسه ، رنه؛ امپراوری صحرانوردان ؛برگردان :عبدالحسین میکده ،چ۳،تهران :علمی و فرهنگی ،۱۳۶۸
۷) مرتضوی ،منوچهر؛ مسائل عصر ایلخانان ،چ۲،تبریز؛،اگاه ،۱۳۷۰
۸) معلوف ، امین؛ جنگهای صلیبی از دیدگاه شرقیان ،برگردان:هوشنگ مهدوی،چ۱، تهران:البرز،۱۳۶۹
۹) نوائی، عبدالحسین؛ایران و جهان از مغول تا قاجار یه ؛ج۱،چ۳، تهران:هما، ۱۳۷۰
۱۰) ویلتس، دوراکه؛ سفیران پاپ به دربار خانان مغول؛برگردان :مسعود رجب نیا، تهران:خوارزمی ،۱۳۵۳
۱۱) جوینی،عطاملک،تاریخ جهانگشا،ج ۳،چ ۴مصحح:محمد قزوینی، تهران،دنیای کتاب،۱۳۸۵
۱۲) وصاف الحضره،تجزیه الامصار و تجزیه الاعصار،به اهتمام محمد مهدی اصفهانی،بمبئی،۱۲۶۹.
۱۳) همدانی،رشیدالدین فضل الله .جامع التواریخ،ج ۲،به کوشش بهمن کریمی،تهران،اقبال،۱۳۸۸
۱۴) شبانکاره ای،مجمع النساب فی التواریخ،به اهتمام دکتر نبئی.مشهد،۱۳۶۳

منبع:

http://www.aftabir.com