باز به روزهای پرشور عید نوروز نزدیک می‌شویم و در خیابان‌ها کم‌کم حاجی فیروزها را می‌بینیم که می‌خوانند: ”حاجی فیروزه؛ سالی یه روزه” و اگر رویتان را گشاده نیابند، برایتان خواهند خواند “ارباب خودم چرا نمی‌خندی"

ارباب خودم چرا نمیخندی

واژه حاجی فیروز آنگونه که از برخی نوشته ها بدست آمده است از واژه پارسی آتش افروز گرفته شده است آتش افروز ها در گذشته (پیش از اسلام) کسانی بوده اند که در هنگام نوروز و فرار رسیدن بهار مشعلی از آتش روشن می نمودند و به شهر می آمدند و مردم با دیدن ایشان از فرا رسیدن بهار آگهی می یافتند

و مراسم خاص خود را داشته است که حال به علت دادن خبر بهار مژدگانی می گرفتند که پی از یورش تازی و این واژه به مرور زمان به حاجی نوروز یا حاجی فیروز تغییر نام داده است

دلیل دود گرفتگی صورت آتش افروز یا همان فیروز سر و کار داشتن مدام آتش افروزان با آتش که چون در آتش می دمیدند و در واقع نگاهبان آتش بودند در اثر این برخورد صورتشان دوده گرفته است

حاجی فیروز یا همان نمایش لوده بازی و مسخرگی که در سیاه ترین دوران استبداد پا به این جهان گذاشت تنها برای نشان دادن تنگ دستی ظعف و فقر مردمان عادی آن روزگار و اشاره به موضوع نابرابری اجتماعی دارد

حاجی فیروزی با آنکه بسیار لوده و مسخره به نظر می آید،  به نوعی رئیس خود را با زبانی تند و گزنده خطاب می کندو سخنانی را بیان می کند که بسیار درست و به جاست و به قولی درد و رنج را می گوید که طبقه مرفع جامعه بر او روا می داند

حاجی فیروزه سالی یه روزه