گذرگاههايي از فراز تاريخ
جام جم آنلاين: سرزمين پهناور ايران، فلاتي مرتفع با پستي و بلنديهاي متعدد داراي شبكه گسترده و وسيعي از آبهاي روان- چه به صورت رودهاي دائم و چه به صورت رودخانههاي موقت- است؛ رودخانههايي كه همواره موانع بزرگي بر سر راههاي مواصلاتي و ارتباطي به حساب ميآيند.شايد پاسخ به اين سؤال كه پلسازي را چه كساني و از چه زماني آغاز كردهاند، مشكل باشد، ولي بدون شك از دورههاي بسيار كهن، يعني از همان هنگام كه انسان توانست با انباشتن سنگها يا خاكها در جلوي آبها سد ايجاد و آب رودها را به مسيرهاي دلخواه هدايت و با استفاده از تنه درختان براي عبور و مرور از رودها معبر ايجاد كند، كار پلسازي آغاز شده است.
در گذشته، علاوه بر اينكه پلها عمدتاً در مسير راههاي كاروان رو، روي رودخانهها و مسيلها ساخته ميشدند، ولي عملكرد آنها تنها از جهت ارتباطي نبوده و مواردي مانند ذخيرهسازي آب، تقسيم و انتقال آب رود به ساير نواحي، افزايش رطوبت هوا و كاهش نوسان درجه حرارت طي شبانه روز در نواحي گرم و خشك و حاشيه كوير، احداث آسيابهاي آبي در كنار يا زير آنها، استقرار ايستگاههاي پاسداري و حفاظت روي پلها به دليل كنترل راهها و كاروانها و اخذ عوارض مالالتجاره و در نهايت محلي به جهت گردهمايي و اجتماع مردم در شهرها به دليل خريد و فروش و... را شامل ميشده است.
همانگونه كه عملكرد پل در مناطق مختلف كشور وابسته به شرايط اجتماعي، اقتصادي، سياسي و استراتژيك متفاوت است، شكل آن نيز به شرايط محيطي و اقليمي مانند ناهمواريهاي سطح زمين، عمق و عرض و شدت جريان آب، ميزان بارندگي و سيلابهاي فصلي، نوع مصالح در دسترس و مقاومت بستر رودخانه بستگي داشته است.
با اينكه در درازاي زمان، فقدان امكانات نگهداري و تعميراتي همراه با عوامل مهم ديگر سبب تخريب و انهدام بعضي يا تمام قسمتهاي بخش عمده پلها شده است، اما با اين حال در ايران آثار تقريباً كافي براي بررسي هنر پلسازي از دوران كهن باقي مانده است.
با توجه به وسعت بسيار زياد امپراتوريهاي گذشته در ايران و احتياج به راههاي ارتباطي مطمئن از روي رودخانهها و مسيلها، وجود پل امري حياتي براي كشور پهناور ايران محسوب ميشد.
در اين سرزمين، قديميترين پلي كه آثار آن به جا مانده، پلي است كه اورارتوها روي رود ارس كه در حال حاضر مرز ميان ايران و جمهوري آذربايجان است، بنا كردند.
اين پل حدود قرن هشتم قبل از ميلاد منهدم شده است، اما هنوز به اندازه كافي آثاري از آن به جا مانده كه بتوان با استناد بر آن به اطلاعاتي از تكنيك پلسازي در هزارههاي دور و تمدنهاي اوليه جهان دست يافت.
در دوره هخامنشيان كه عصر كشور گشايي و لشكركشيها بود، بزرگترين موانع، رودهاي بزرگ و كوچك بودند كه بر سر راه آنها وجود داشت، ولي هميشه متخصصان با تدبير و چارهانديش ، مشكل را حل ميكردند.
از متون تاريخي چنين بر ميآيد كه هنگام تأسيس راههاي شاهي كه به دستور داريوش هخامنشي در سراسر سرزمينهاي تحت سلطه اين امپراتوري احداث شده بود، پلهاي متعددي در مسير راهها ساخته شد كه امروزه آثار كمي از آنها وجود دارد.
امروزه تنها در گوشه و كنار كشور پهناور ايران ويرانههاي پلهايي منتسب به اين دوره به چشم ميخورد كه در محدوده كاخها و باغهاي پاسارگاد در قرنهاي پنجم و چهارم قبل از ميلاد و بناهايي از قديميترين تركيب پل و سد نيز در حدود تخت جمشيد باقي مانده است.
در سدههاي بعدي از پلهاي دوره اشكاني آثاري به دست نيامده، ولي نميتوان تصور كرد ايجاد راههاي جديد در اواسط اين دوره بخصوص جاده ابريشم كه از چين شروع شده و از طريق كاشمر، سمرقند، مرو، بلخ و شمال ايران به آسياي صغير و روم منتهي ميشد، بدون وجود پل امكانپذير باشد.
با مشاهده آثار باقيمانده از دوران ساساني در گوشه و كنار سرزمين پهناور ايران درمييابيم ساسانيان در فعاليتهاي ساختماني و معماري داراي تاريخ درخشاني بودهاند.
بعلاوه شرايط ضروري آن زمان ايجاب ميكرده است پلسازي مانند ديگر فعاليتهاي معماري مورد توجه قرار گيرد.
اين نياز به طور محسوس بيشتر در منطقه خوزستان و مغرب كه داراي رودخانههاي پر آب بودند، احساس ميشد بخصوص ميدانيم يكي از مراكز حكومت آن عصر، تيسفون و ديگري استخر بوده كه شاهراه بزرگي دو مركز را به هم متصل ميساخت.
در مورد بناي اولين پلها در دوره اسلامي مدارك و مآخذ موثقي در دست نيست اما از قرن چهارم مقارن با حكومت آلبويه و ديلميان توجه بسياري به آبادي و عمران شد كه اين امر در دوران صفويان به اوج خود رسيد.
به طوري كه اكثر پلهاي ويران شده مرمت شدند و پلهاي بزرگي نيز در اين دوره احداث شدند. چنانكه در هيچ دوره از تاريخ ايران، راهسازي و ساختمانهاي مربوط به آن يعني پل و كاروانسرا همچون دوران صفوي گسترش نيافته است و بيشتر پلهاي تاريخي كه امروزه در گوشه و كنار اين سرزمين پهناور به چشم ميخورد از آثار ارزنده مربوط به اين دوره يا منتسب به آن است