فرجام روشنفکران حامی رضاخان
|
|
با کودتای سوم اسفند 1299 رضاخان میرپنج که یکی از فرماندهان دیوزیون قزاق بود با نقشه انگلیسیها و هماهنگی آنها ، تهران را فتح نمود. پس از کودتا مراحل قدرتیابی رضاخان از سردارسپه ی تا پادشاهی طی شد و پس از قریب به چهار سال اداره وزارت جنگ و نخست وزیری، در غیاب احمدشاه قاجار که در مسافرت فرنگ به سر میبرد، در آبانماه سال 1304 موفق به تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی گردید. در راه رسیدن به این مقام علاوه بر دولت انگلستان، عوامل و شخصیتهای مختلف داخلی نیز به حمایت و همراهی ایشان پرداختند که میتوان آنها را در چهاردسته طبقهبندی کرد. اين گروه ها شامل: روشنفکران، طبقه متوسط سنتی، طبقه روستاییان و دهقانان و نظامیان میباشد. و البته به این موارد باید حمایت روزنامهها ،احزاب و سندیکاهای کارگری را هم اضافه کرد.
از سوي ديگر در بحث مطالعات تاریخی نقش رجال و شخصیت های سیاسی همواره مورد عنایت تاریخ نگاران بوده و هست. چرا که در شکل گیری و پیدایش هر جریان یا موضوع تاریخی ،نقش فردی عناصر تأثیرگذار و دستاندرکار غیر قابل انکار وامری عینی است. در واقع میتوان اذعان نمود که این رجال سیاسی هستند که یک حرکت تاریخی را ایجاد، تداوم و یا متوقف میسازند.(1)
موضوع این نگارش، بحث و بررسی نقش این شخصیت ها در روی کار آمدن و تقویت حکومت پهلوی نیست بلکه با توجه به خصوصیات فردی که رضاخان داشت، قصد داریم سرنوشت و فرجام این گروه از روشنفکران و سیاستمداران را مورد بازخوانی قرار دهیم. قبل از ادامه مطلب یادآور می شویم که مقصود ما از روشنفکران بر خلاف تعاریف رسمی از این گروه می باشد. منظور ما ازقشر روشنفکر در این نوشتار، تحصیل کردگان و سیاستمداران درس خوانده ای که در آن دوره به حمایت و تقویت حکومت رژیم رضاخانی پرداختند.
در دوره مورد بحث، رجال سیاسی ایران به سه دسته کلی تقسیم می شدند.
الف) رجال سیاسی مخالف رضاشاه.
ب) دسته دیگر از رجال که در ابتدا همکار رضاشاه بودند ولی پس از مدتی مورد غضب او قرار گرفته، به زندان میافتادند، کشته میشدند و یا تبعید میگردیدند. ج) گروه سوم افرادی بودند که با رضاشاه از در مخالفت در نیامدند و مطیع او بودند.(2) روحیه استبدادی و خشن رضاشاه موجب شد هر کسی که سخنی برخلاف نظر او بیان مي کرد، سرکوب میشد. رضاشاه علاوه بر تبعید، زندانی کردن و کشتن مخالفانش(3) نسبت به دوستان و حامیان خود نیز با شقاوت و بیرحمی رفتار میکرد که به بارزترین و تأثیرگذارترین این افراد به طور گذرا و کوتاه اشاره می شود.
عبدالحسین تیمورتاش
وی یک زمیندار مترقی بود که در مجلس چهارم، نطقهایی در مخالفت با سیدضیاء و اعتبار نامه عدالملک ایراد کرد و به طرفداری ضمنی از رضاخان مشغول شد. به این ترتیب در سال 1300 شمسی در کابینه سوم مشیرالدوله، ضمن حفظ مقام نمایندگی مجلس، وزیر عدلیه شد و در جلسات کابینه با رضاخان روابط نزدیکی برقرار کرد. از مجلس پنجم نطقهای فراوانی در مدح رضاخان کرد و در شهریور 1303 به وزارت فوائد عامه و تجارت رسید. در تهیه و تنظیم و تصویب ماده واحده تغییر سلطنت از قاجاریه به پهلوی بیش از همه تلاش و کوشش کرد و یک هفته بعد از انتقال سلطنت، به سمت وزارت دربار منصوب شد و به عنوان مرجع کل امور مملکت، واسطه همه با شاه و شخص دوم مملکت بعد از رضاشاه شد تا جایی که رضاشاه در هیأت دولت گفت: « قول تیمور تاش قول من است »(4)
هنگامی که جریان لغو امتیاز دارسی پیش آمد، ظاهراً انگلستان از تمامی مذاکرات هیأت دولت اطلاع یافته بود و در این میان ظن رضاشاه به سوی تیمور تاش جلب شد. البته در برخی منابع هم، جرم ارتشاء به مبلغ نه هزار لیره برای وی مطرح شده است. پس از آن از وزارت دربار معاف و دو ماه در منزلش تحت نظر بود تا اینکه در 29 بهمن 1311 شمسی از طرف دادستان کیفرخواستی تنظیم و قرار توقیف وی در زندان شهربانی صادر شد. در اواخر اسفند 1311، به اتهام تدلیس و سوء استفاده از موقعیت به سه سال حبس و پرداخت جریمه محکوم شد. تیمور تاش در تاریخ 9 مهرماه 1312 با خوردن سم به قتل رسید.(5)
علی اکبر داور
داور پس از کودتای 1299 از سوئیس به ایران مراجعت کرد و به کمک رضاخان وارد مجالس چهارم و پنجم شد. هر چند به دلیل مخالفتش با طرح جمهوری خواهی، رابطه اش با رضاخان تیره شد ولی مجدداً روابط حسنه شد و در جریان تدوین طرح خلع قاجار از سلطنت بیشترین خدمت را در کنار تیمور تاش به رضاخان کرد. در جریان تصویب طرح ماده واحدهای که خودش تهیه کرده و از وکلا امضاء گرفته بود، نایب رئیس مجلس بود. پس از تأسیس حکومت پهلوی قریب به هفت سال وزارت فوائد و تجارت و سپس وزارت عدلیه را بهدست آورد. در طول این مدت تغییرات گستردهای در سیستم قضایی بهوجود آورد و سپس در کابینه دوم فروغی و جم وزیر مالیه شد.
اختلاف وی با رضاشاه بر سر سیاست گذاریهای اقتصادی و همچنین معامله با شوروی جهت فروش گندم مازاد خراسان و جریاناتی که در این معامله پیش آمد و همچنین تبلیغات عوامل انگلیسی، مغضوب رضاشاه شد و به پیروی از دستور رضاشاه که گفت:« برو بمیر » خودکشی کرد و حتی گفته میشود که شاه از برگزاری آیین رسمی ترحیم برای وی جلوگیری کرد.(6)
نصرت الدوله فیروز
وی یک شاهزاده قاجار و پسر ارشد شاهزاده فرمانفرما بود. از سال 1302 یاور رضاخان بود ودر کابینهاش وزیر مالیه شد. پس از سلطنت هم این سمت را داشت. دراوایل سال 1308 به علت گزارشهای امیرلشکر شیبانی مبنی بر وجود رابطه میان او با استعمار غرب و صارم الدوله والی فارس و نقش آنها در ناآرامیهای فارس، دستگیر و به علت وساطت مستوفی الممالک و پدرش آزاد شد. با این حال مجدداً در اوایل سال 1309 به اتهام ارتشاء در دیوان عالی کشور محاکمه شد و به این ترتیب اولین وزیری بود که دردوران حکمفرمایی رضاشاه محاکمه میشد. بر اساس حکم دیوان به محرومیت از حقوق مدنی و چهارماه زندان و جریمه نقدی محکوم شد. در سال 1315 ابتدا تحت نظر و سپس دستگیر شد چرا که رضاشاه وی را در چاپ مقالات انتقادی روزنامههای فرانسه علیه خود مقصر میدانست. او را به سمنان تبعید نمودند و در نهایت توسط ماموران اعزامی دولت به قتل رسید.(7)
دیگران
علاوه بر افراد فوق، شخصیتهای کارآمد و مشهور دیگری نیز بودند که به سرنوشت آنها دچار گردیدند . علی دشتی نویسنده روزنامه شفق سرخ که از سال 1303 در خدمت رضاخان قرار گرفت و در مقالات خود به تعریف و تمجید وی میپرداخت به علت درج چند مقاله انتقادی در روزنامهاش، زندانی و سپس خانه نشین شد.(8) دکتر مصدق نیز که پس از کودتای رضاخان از محارم وی و یکی از عوامل تحکیم قدرت او به شمار میآمد به دلیل مخالفت با طرح ماده واحده تغییر سلطنت او را از خود رنجاند. در دوره سلطنت با بسیاری از برنامههای اصلاحی شاه از جمله لایحه احداث راهآهن به مخالفت برخاست و به همین جهت به مجالس بعدی راه پیدا نکرد. سپس به دلایل نامعلومی دستگیر و به بیرجند تبعید و در نهایت با وساطت ولیعهد حکم وی لغو و در احمدآباد تحت نظر قرار گرفت.
محمدعلی فروغی نیز که در دولتهای نخستین عمر رضاشاه پست های مختلف سفارت، وزارت و نخست وزیری را بر عهده داشت پس از واقعه مسجد گوهرشاد به دلیل شفاعت محمدولی خان اسدی(پدر داماد فروغی) حکم به استعفایش صادر شد و برای شش سال خانه نشین گردید. سلیمان میرزا اسکندری شخصیت دیگری است که در مجلس پنجم به حمایت از رضاخان پرداخت و در ماجرای ماده واحده تغییر سلطنت با حمایت از آن، امکان تصویب آن را فراهم آورد. ولی به دلایل نامعلومی برای استانداری به کرمان تبعید گردید و در سال 1306 بازنشسته شد و به این ترتیب این حامی اولیه هم کنار گذاشته شد و حزب وی (حزب سوسیالیست) نیز منحل شد. شاهرخ ارباب کیخسرو نماینده زرتشتیان مجلس نيز که از سال 1300 طرفدار سرسخت رضاخان بود، پس از تغییر سلطنت به دلیل سخنرانی پسرش به طرفداری از نازیها، مغضوب و به ضرلب گلوله پلیس کشته شد.(9) احمد کسروی به دلیل صدور رایی بر خلاف نظر شاه ، از مقام قضاوت برکنار شد. فرج الله بهرامی(دبیر اعظم) که پس از کودتا با نوشتن نطقهای ناسیونالیستی در خدمت رضاخان بود و پس از تغییر سلطنت نیز به عنوان رئیس دفتر و منشی مخصوص رضاشاه مشغول به کار شد، به دلایل نامعلومی از کار برکنار و سپس دستگیر و به تبعید فرستاده شد. محمد تدین که در مجلس پنجم و در جریان جمهوری خواهی رضاخان، نقش عمدهای ایفا کرد و در تصویب ماده واحده در مقام ریاست مجلس تلاش زیادی کرده بود، در دوران سلطنت وزیر معارف شد. ولی به دلیل اعتراض به بودجه اندک وزات آموزش و پرورش و بودجه زیاد وزارت جنگ، از کابینه اخراج و به زندان فرستاده شد.
حسین دادگر(عدل الملک) شخصيت ديگري است كه در کابینه سردار سپه، معاون وی و در اولین کابینه فروغی پس از تغییر سلطنت، وزیر داخله بود. او به ریاست سه دوره مجلس هفتم، هشتم و نهم برگزیده شد و بسیاری از طرحها و لوایح رضاشاه را به تصویب رساند. با این وجود پس از پایان مجلس نهم مورد بیمهری شاه قرار گرفت و دیگر اجازه حضور در مجلس به وی داده نشد.(10)
پي نوشت ها:
1- مشاهير سياسي عصر پهلوي، تهيه و تنظيم گروه پژوهش، تهران: موسسه فرهنگي و هنري بزرگ انديشه (جهان كتاب)، 1379 . ص. 12.
2- رجال شناسي عصر رضاخاني، تهيه و تنظيم گروه پژوهش، تهران: موسسه فرهنگي و هنري بزرگ انديشه (جهان كتاب)، 1379 . ص. 16.
3- افرادي چون آيت ا… سيدحسن مدرس و دكتر محمد مصدق.
4- جعفر مهدي نيا، زندگي سياسي سيدضياءالدين طباطبايي، تهران: اميد فردا ، 1378 . ص. 654.
5- جلال عبده، چهل سال در صحنه قضايي، سياسي– ديپلماسي ايران و جهان، ويرايش و تنظيم مجيد تفرشي، تهران : رسا ، 1368 . ص. 172.
6- محمدعلي كاتوزيان، تضاد دولت و ملت، ترجمه عليرضا طيب، تهران: ني، 1380 . ص. 250.
7- منوچهر رياحي، سراب زندگي، تهران: تهران، 1371 . ص. 121.
8- محمود طلوعي، بازيگران عصر پهلوي، از فروغي تا فردوسي ، ج2 ،بي جا ، نشر علم،1376 . ص. 768
9- محمود حكيمي، داستانهاي عصر رضاشاه، تهران: قلم، 1371 . ص. 9-128 .
10- محمود طلوعي ، همان ، ج 1، ص. 25 .