ذوالقرنین که بود به همراه تصاویری از عهد هخامنشیان
یه میهن پرست.....:
| ||||||||||||||||||||||||||||||
|
كوروش كبیر یكی از ابرمردان تاریخ ایران است كه هر ایرانی بید به وجود چنین شخصیت بزرگی افتخار كند و جهت افتخار به بزرگترین پادشاه یران زمین و حتی جهان داشتن حداقل اطلاعات بری هر یرانی لازم است. ی دوست یا می دانی كه كوروش كه بود از كجا آمد چگونه متولد شد دیگران در مورد او چه میگویند چه خدماتی برای ایران و جهان روزگار خود انجام داد. یا می دانید نام كوروش در كتابهی آسمانی آمده است و می دانید كه نام او به نیكی و افتخار در ین كتابها آمده. بزرگترین افتخار ما ایرانیان در مورد كوروش كبیر این است كه نام این پادشاه ایرانی در قران كریم بزرگترین كتاب آسمانی آمده است، كه هر چند نام كوروش به صراحت آورده نشده ولی نام ذوالقرنین در قران كریم به هیچ كس به جز كوروش كبیر نمی تواند نسبت داده شود زیرا هیچ گاه از این پادشاه بزرگ در تاریخ به بدی حتی از طرف دشمنان نیز یاد نشده است و صفات بزرگ و خدمات عظیمی كه در قران كریم برای ذوالقرنین ذكر شده فقط با اعمالی كه بری كوروش كبیر به جا مانده است برابری می كند. پس بیایید به این پادشاه ایرانی افتخار كنیم و برای اینكه بخواهیم افتخار كنیم بیایید بیشتر بدانیم. ذوالقرنین که بود؟ كسیكه درباره او از حضرت رسول اكرم ص پرسشهائی شده است كه نشانه این است كه وی لقب ذوالقرنین را داشته و قران كریم این لقب را به او نداده است. خداوند كشوری را در حیطه قدرت و كفیت او سپرده است و وسائل حكمرانی و سلطنت را بری او فراهم ساخته است . كارهای عمده او عبارت است از سه جنگ بزرگ اول در غرب تا آنجا كه به حد مغرب رسیده است . دوم جنگ در مشرق زمین تا آنجا كه جز صحرائی خشك و بدون آبادی ندیده است و ساكنین آن هم بدوی بوده اند و كار سوم ینكه به تنگه و دره ی صعب العبور رسیده كه از وری آن تنگه عده ی مرتباً به ین قوم حمله و آنها را غارت میكردند ساكنین ین قوم یاجوج و ماجوج نامیده شده اند كه بسیار وحشی و بدون فرهنگ و تربیت بوده اند . ذوالقرنین در برابر هجوم ین قوم سدی از آهن و پولاد و سنگ و آجر بنا كرده كه چنان عظیم بوده است كه از هجوم غارتگران به طور كامل جلوگیری مینوده است. ذوالقرنین پادشاهی عادل و رعیت نواز بوده و از خونریزی جلوگیری كرده و قوم مغلوب را آزار و قتل عام نمی كرده است هر چند خداوند اختیار عذاب قوم مغلوب را به او داده بود. به مال و اندوخته دنیا نیازی ندارد و حریص نبود و حتی از مغلوبین هم كه خواستند هزینه ساخت سد را بدهند قبول نكرد چرا كه خداوند او را از مال آنان بی نیاز كرده بود . با توجه به مطالب فوق از قران شریف از شخصیت ذوالقرنین بیان نموده است بید در تاریخ به دنبال شخصیتی بگردیم كه چنین قدرت و كمال را داشته باشد باید شخصی باشد كه اولا داری قدرت عظیمی باشد كه خداوند به او عطا نمده است دوماً داری اخلاق بسیار نیكو باشد كه هیچگونه حرص و طمعی نداشته باشد سوماً بید خداپرست باشد . با توجه به ینكه قصد اختصار در كار را داریم به دو شخصیت عمده به اختصار اشاره میكنیم . بعد از كوروش كبیر تنها شخصیت عمده كه حرف از ذوالقرنین بودن وی می باشد و حتی تعدادی از بزرگان یرانی هم ین اشتباه زشت را در حق یرانیان مرتكب شده اند اسكندر مقدونی می باشد. بید دید از خصوصیات بارزی كه جهت ذوالقرنین در قران ذكر شده است كدام به اسكندر و اعمال وی شباهت دارد . اسكندر شخصیتی خونریز داشته و جهت غارتگری و جمع مال و كشورگشائی به یران حمله نموده است اسكندر حتی با نزدیكانش هم مهربان نبوده چه با دشمنانش چراكه یكی از بهترین و نزدیكنرین سردارانش را كه جان وی را در جنگ با داریوش نجات داده بود در یك مجلس بزم و شراب خواری آنگاه كه مست كرده بود با ضربه شمشیر كشت پدرش وی را ترد كرده بود و به خاطر سو ظنی كه به مادر اسكندر پیدا كرده بود و وی را طلاق داده بود گفت كه اسكندر پسر او نمی باشد. یا اسكندر به سه جهت لشگركشی كرده بود او به سمت یران حمله كرد و بدون بازگشت در راه كشته شد اسكندر حتی به هند هم نرسید و مورخان به اشتباه ین قدرت عظیم را به او داده اند او تقریبا به یك جهت لشگركشی كرد و در بین راه با راهزنانی كه دشمن یران نیز بودند همراه شد. و بعد از شكست داریوش به مناطقی از یران حمله برد كه هندیجان نیز جزئی از آن بوده و اینگونه برداشت شده است كه هند را نیز تصرف كرده و بعد به طرز مرموزی كشته شد و هیچ سدی هم نساخت هیچ قومی را یاری نكرد و هیچ یك از خصلتهای ذوالقرنین را هم نداشت مگر تا حدی قدرت نظامی را داشت. بعداز اسكندر حادثه خاصی بری تاریخ یونان پیش نیامد كه بخواهد سرگذشت تاریخ را بگونه ی محو نماید كه اگر اعمال ذوالقرنین را اسكندر انجام داده باشد بواسطه آن حادثه امر مشتبه گریدیده باشد ولی بعد از كوروش كبیر همین اسكندر تاریخ را مشتبه كرد. او بعد از شكست داریوش هر آنچه كه در ایران بود نابود كرد كتابهای پارسیان را یا نابود كرد یا به یونان فرستاد تا بعد از ترجمه با نام خود یونانیان ثبت گردد و هنرهای ایرانی را هم تا حدی به سرقت برد دانشمندان یرانی را به یونان فرستاد و یكی از بزرگترین سرقتهی او دزدیدن القاب با عظمتی همچون ذوالقرنین بری خود بوده است آنگاه كه دید مردم از این لقب داری ابهت و كرامت زیادی است آنرا برای خود انتخاب كرد ولی خدا راشكر كه اجل بیش از این او را مهلت نداد. اما آنچه كه از سرگذشت كوروش برای ما مانده تماما دلالت بر مشخصات ذكر شده در قران كریم برای ذوالقرنین دارد كوروش كبیر به تمام جهاتی كه در قران برای ذولقرنین آمده لشگركشی داشته و هیچ گاه قصد قتل عام مردم و مغلوبین را نداشته است و داری خصلتهی نیكو بوده و حتی دشمنان یران آنروز یعنی یونانیان هم از او به نیك یاد میكنند نام كوروش در دیگر كتابهای آسمانی هم به عنوان مظهر قدرت و یاری دهنده مردم آمده است . مولانا ابواكلام آزاد در كتاب خود به صراحت ثابت نموده كه ذوالقرنین مذكور در قران كریم همان كوروش هخامنشی پارسی می باشد و ین كتاب و دلیل او مورد قبول بسیاری از بزرگان و دانشمندان واقع شده است حتی علامه آیت الله طباطبائی در شاهكار بزرگ خود تفسیر المیزان از دلیل ابواكلام استفاده نموده و آنرا از هر مورد دیگری به حقیقت نزدیكتر دانسته است. |
بله پادشاه دادگر و مومن ایرانی كوروش كبیر كه از او در قرآن با نام
خداوند در قرآن كریم در سوره مباركه كهف ضمن چند آیه نام شخصی
در این مورد سه گزینه مطرح می شود:
از آنجا كه نظریه اول و دوم تقریبا هیچ مدرك قابل ملاحظه تاریخی
به همین دلیل گزینه سوم محتمل تر به نظر می رسد …
آیات قرآن پیرامون ذوالقرنین:
« و یسبلونك عن ذی القرنین قل سأتلوا علیكم منه ذكراً.
خصایص كوروش كبیر(ذوالقرنین) در قرآن خلاصه آنچه در آیات
نظریّة علاّمة شهرستانی دربارة ذوالقرنین
و علاّ مه سیّد هبة الدّین شهرستانی در تأیید این گفتار فرموده است:
ذوالقرنین كه در قرآن مجید آمده است به چندین قرن قبل از إسكندر
و این مرد، مسلمان و موحّد و عادل و حسن السّیرة بوده و سفری
و سیّد هبة الدّین برای تأیید مطلب خود شاهدی آورده است و آن
لیكن اشكالی كه بر این نظریّه هست آنستكه بهیچوجه نمیتوان
و در تفسیر «جواهر» گفته است كه با شواهد تاریخی كه از نقوش
اوّل ملوك سَباوریدان كه از 115 سال قبل از میلاد تا 275 سال
دوّم ملوك سَباوریدان و حَضْرَموت و غیرها، و حكومت آنها از
و پس از توضیحاتی گفته است:
و از آنچه ذكر شد استفاده میشود كه لقب داشتن به ذی،
نظریّة سِر أحمد خان هندی دربارة ذوالقرنین
و اخیراً سِر أحمد خان هندی گفته است كه ذوالقرنین، كورش كه یكی
شواهدی از أبوالكلام آزاد دربارة نظریّة سِر أحمد خان هندی
و این مدّعی را محقّق خبیرِ باحث أبوالكلام آزاد پذیرفته و برای تبیین
اوّلاً اوصافی كه در قرآن مجید دربارة ذوالقرنین بیان فرموده همه بر این
و این سدّ همانطور كه شواهد گواه است سدّی است كه در تنگة دارْیال
امّا ایمانش به خدا و روز قیامت، در كتب عهد عتیق مثل كتاب
و با قطع نظر از وحی الهی، یهود با همان عصبیّت مذهبی كه دارند،
علاوه بر اینها، نقشها و نوشتجاتی كه از زمان داریوش به خطّ میخی
و امّا فضائل نفسانیّة او: كافی است كه به أخبار و سیرة او رجوع
كتب عهد قدیم از او تجلیل میكند، و طائفة یهود او را با شدیدترین
و این نیز شاهدی است بر آنكه ذوالقرنین همان كورش است.
و مورّخین یونان قدیم مثل هِرُدوت و غیره با آنكه دشمن ایران و
و امّا نامیدن كورش را به ذوالقرنین، گرچه تواریخ از این معنی خالی
این مجسّمه بنا بر گفتار دی لافوای نمونة بسیار پر ارزش و گرانبهائی
این مجسّمه به قدر قامت انسان است و كورش را در وضعی نشان
این مجسّمه بدون تردید ثابت میكند كه تصوّر معنای صاحب دو شاخ
دو شاخ در وسط سر روئیده شده و از رستنگاه واحد، یكی از شاخها
و این تقریب به گفتار بعضی از قدماء كه میگفتند: ذوالقرنین را بدین
باری، معنای دو شاخ كه در مجسّمة كورش است و لقب او به ذوالقرنین،
رؤیای حضرت دانیال دربارة ذوالقرنین
در كتاب دانیال (إصحاح هشتم از ص 1 تا ص 9 ) آمده است كه:
در سال سوّم از سلطنت بیلْشاصَّر پادشاه، به من كه دانیال هستم
من در رؤیا دیدم مثل اینكه گوئی من در قصر شوشان كه در كشور ایلام
و دیدم كه آن قوچ به جانب مغرب و شمال و جنوب شاخ میزد و هیچ
و در این حال كه من در تأمّل و تفكّر بودم ناگهان دیدم یك بُز نَری از
و این بز نر آمد بسوی آن قوچی كه دارای شاخ بود و من آن را در كنار
و سپس دانیال بعد از تمامیّت این رؤیا ذكر میكند كه جبرائیل به او
در رؤیای دانیال آمده است كه قوچی كه به نظر او آمده، دو شاخ داشته
و امّا آن دو بالی كه مانند بالهای عقاب در مجسّمة كورش است،
یهود از بشارت دانیال چنین دریافتند كه پایان اسارت آنها در بابل منوط
چند سال پس از رؤیای دانیال، كورش كه یهود او را خورس و یونانیان
باری، اینها همه شواهد صدقی است بر اینكه كورش نیز خود را
و امّا سیر و مسافرتش به مغرب برای رفع طغیان لیدیا بوده است.
حَتَّی'´ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِی عَیْنٍ حَمِئَةٍ
ما در اینجا به ذوالقرنین گفتیم: نسبت بدین جماعت كه ستم كرده
ذوالقرنین گفت: آن كسانی كه از این به بعد ستم كنند، آنها را
و پس از سفر مغرب، به سمت صحرای بزرگ در مشرق در حوالای
حَتَّی'´ إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَی' قَوْمٍ لَمْ نَجْعَل
2- جمعی از مورخین معتقدند ذوالقرنین یكی از پادشاهان یمن بوده …
برخی نیز گفته اند: ذوالقرنین، یعنی كسی كه بر شرق و غرب
دنیای شناخته شده آن روز حکومت داشته است.
درآرامگاه کوروش بزرگ پیکر تقدیس از روح و « فروهر» کوروش
را نیز به شکل فرشته ای ساخته بودند،که ذوالقرنین بوده و همانست
که می نویسند بر بالای آن کتیبه ای داشته که نام کوروش بر آن
نوشته بوده بالای آرامگاهش مجسمه بالدار هنوز هست و ابولکام آزاد
براساس همین مجسمه آنرا ذوالقرنین خوانده است و کوروش را همان
ذوالقرنین یاد شده در قرآن دانسته است.در تورات هم به کوروش
لقب عقاب شرق داده اند.
ذوالقرنین اولین كسی است كه سد ساخته است و از آهن به نحو
انبوه استفاده كرده است وسدی كه او ساخته بود از آهن خالص
بوده است.
در روایات آمده است كه گروهی از مردم نزد ذوالقرنین آمدند و
از طایفه ای شریر و خونریز كه به « یأجوج و مأجوج ( همان قوم مغول)»
معروف است، به شكایت پرداختند و گفتند كه از آزار و اذیتهای این
قوم به ستوده آمده اند. چه بهتر كه چاره ای برای در امان ماندن از
دست آنها اندیشیده شود. ذوالقرنین به درخواست آنها جواب مثبت
داد و برای آنها سدی از آهن ساخت تا از آزار و دست درازی آن قوم
در امان باشند.
گفته شده است كه این سد در مكانی كه از دو طرف با كوههای
سر به فلك كشیده محصور بود، ساخته شده است.اكنون سدی
با همان مشخصات در گرجستان امروزی پیدا شده است و در
تنگه داریال واقع است.
برخی با غرض یا به اشتباه اسکندر گجستیک (ملعون) را
ذوالقرنین می دانند لیكن این معنی با کلام قرآن سازش ندارد.
چون نخست قرآن می گوید ذوالقرنین مؤمن به خدا و روز قیامت
بوده است و دین او دین توحید بوده است؛ ولی ما میدانیم كه
إسكندر مشرك بوده و در تاریخ آمده است كه ذبیحه خود را برای
ستاره مشتری ذبح نموده است.
و دوم قرآن ذوالقرنین را مرد صالح از عباد خدا و صاحب عدل
و رفق میشمارد؛ و تاریخ برای إسكندر خلاف آنرا بیان میكند.
سوم اینکه در هیچیك از تاریخها نیامده است كه إسكندر مقدونی
سدّ یأجوج و مأجوج را بنا كرده باشد. به هر حال از ذوالقرنین در قرآن
به عنوان شخصیتی دادگستر و بشردوست یاد شده است.ودر تمام
نوشته هایی که از زمان باستان چه در کتابهای دینی چه کتابهای
غیر دینی آمده کوروش را فردی دادگستر و بشر دوست و کسی
که اولین بیانیه حقوق بشر را اجرا کرده است و کتیبه اش هنوز
موجود می باشد ، ذکر شده است.
دوتا از فروع دین ما تولی و تبری است که یعنی دوست داشتن
دوستان خدا و دشمن داشتن دشمنان خدا است چون کوروش بزرگ
دوست خدا فردی بود که احکام خدا را در زمین جاری می کرد و در
واقع نماینده خدا در زمین بود باید مورد احترام همگی ما باشد و
مقامش را گرامی داریم و نگذاریم آرامگاهش از بین برود و یا به
او بی توجهی و توهین شود .
ترجمه آیه های قرآنی:
و از تو از ذو القرنین می پرسند . بگو : براى شما از او خبرى خواهم خواند ( 83 ) .
ما به او در زمین تمكین و قدرت دادیم و از هر چیز وسیلهاى عطا كردیم ( 84 ) .
پس راهى را تعقیب كرد ( 85 ) .
چون به غروبگاه آفتاب رسید آن را دید كه در چشمهاى گلآلود فرو
مىرود و نزدیك چشمه گروهى را یافت گفتیم اى ذو القرنین یا عذاب
مىكنى یا میان آن طریقهاى نیكو پیش مىگیرى (86).
گفت : هر كه ستم كند زود باشد كه عذابش كنیم و پس از آن
سوى پروردگارش برند و سخت عذابش كند( 87) .
و هر كه ایمان آورد و كار شایسته كند پاداش نیك دارد و او را فرمان
خویش كارى آسان گوییم (88 ) .
تا به طلوعگاه خورشید رسید و آن را دید كه بر قومى طلوع مىكند
كه ایشان را در مقابل آفتاب پوششى ندادهایم ( 90 ) .
چنین بود و ما از آن چیزها كه نزد وى بود به طور كامل خبر داشتیم ( 91 ) .
آنگاه راهى را دنبال كرد ( 92 ) .
تا وقتى میان دو كوه رسید مقابل آن قومى را یافت كه سخن نمىفهمیدند ( 93 ) .
گفتند : اى ذوالقرنین یاجوج و ماجوج در این سرزمین تباهكارند آیا
براى تو خراجى مقرر داریم كه میان ما و آنها سدى بنا كنى ( 94 ) .
گفت : آن چیزها كه پروردگارم مرا تمكن و قدرتی آن را داده از خراج
شما بهتر است اما مرا به نیرو كمك دهید تا میان شما و آنها حائلى كنم ( 95 ) .
قطعات آهن پیش من آرید تا چون میان دو دیواره پر شد گفت :
بدمید تا آن را بگداخت گفت : روى گداخته نزد من آرید تا بر آن بریزم ( 96).
پس نتوانستند بر آن بالا روند ، و نتوانستند آن را نقب زنند ( 97 ) .
گفت : این رحمتى از جانب پروردگار من است و چون وعده پروردگارم
بیاید آن را هموار سازد و به پیمان خود عمل کند و آن سد را متلاشی
و پاره پاره گرداند.
مفسرین درباره اینكه ذو القرنین كدام شخصیت تاریخى است و
سدش در كجاست اختلاف نظر دارند.علامه طباطبایى در این باره
هفت نظریه را به طور كامل نقل كرده و بعد آن ها را نقد نموده است.
در اینجا نظریه مهم تر را به اختصار بیان مى كنیم: كوروش هخامنشى
جدیدترین نظریه درباره ذو القرنین است.كوروش هخامنشى پادشاه
ایران باستان بوده و سد او سد داریال واقع در مناطق كوهستانى
قفقاز و بین شهرهاى تفلیس و ولادى كیوكز مى باشد. نظریه
چهارم نیز تا حدودى مورد تایید تاریخ و شواهد موجود مى باشد.
این نظریه سراحمدخان هندى است و دانشمند معروف مسلمان
مولانا ابو الكلام آزاد كه روزى وزیر فرهنگ كشور هند بوده آن را
در كتاب محققانه اى كه در همین زمینه نگاشته است به طور
مفصل بیان كرده است. (۳۱) مولانا ابو الكلام این نظریه را از چند
جهت بررسى و اثبات كرده است كه ما در اینجا بخش اصلى
آن را به طور خلاصه مى آوریم:
- شخصیت ذو القرنین طبق نظریه قرآن ذو القرنین مردمى مؤمن
به خدا و معاد بوده است كوروش نیز طبق نظر تاریخ و كتب عهد
عتیق چنین بوده است. ذو القرنین پادشاهى عادل و رعیت پرور
و داراى بخشش بوده; كوروش هم طبق تاریخ كتب عهد عتیق
و نظر مورخین قدیم مانند هردوت و دیگران پادشاهى با مروت
فتوت سخاوت و كرم بوده است; چنان كه از تاریخ زندگى او و
برخوردش با یاغیان كه با او مى جنگیدند یا او با آنها جنگیده است
معلوم مى شود. ذو القرنین از طرف خداوند داراى توانایى ها و
امكانات فراوانى مانند عقل تدبیر فضایل اخلاقى ثروت و شوكت
ظاهرى بوده و كوروش نیز همه این ها را داشته است.
- مسافرت هاى ذو القرنین همان طور كه قرآن درباره ذو القرنین
فرموده كوروش نیز سفرهایى به مغرب و مشرق داشته است
و جریان سفر به مغرب او چنین است كه پادشاه سرزمین لیدیا
بدون هیچ مجوز و عذرى به طرف كوروش لشكركشى كرد.
كوروش نیز به طرف ایشان حركت كرده و با آنان جنگید.
پایتخت لیدیا را فتح كرد و بر آنان پیروز شد و بعد آنان را عفو
نمود. همچنین او سفرى به مشرق داشته و تا بكریا (بلخ)
پیش رفته است تا به غائله قبایل وحشى و صحرانشین آنجا
پایان دهد.
- سدسازى ذو القرنین همان طور كه ذو القرنین سدى آهنین
براى جلوگیرى از حملات اقوام یاجوج و ماجوج(مغول) بنا كرد
كوروش نیز طبق نظر مورخین سفرى به طرف شمال ایران براى
خاموش كردن فتنه اى در آن نواحى انجام داده است و گویا در
همین سفر سد موجود در تنگه داریال را به درخواست اهالى
آن مرز و بوم ساخته است . این سد تنها سدى است كه در
ساخت آن از آهن استفاده شده است و هم اكنون هم موجود
است. به زبان محلى آن را دمیر قاپو یعنى دروازه آهنى مى نامند.
تنگه داریال واقع در سلسله جبال قفقاز است كه از دریاى خزر
شروع شده و تا دریاى سیاه ادامه دارد. این سلسله کوه ها به
ضمیمه دریاى خزر و دریاى سیاه مانعى طبیعى به طول هزارها
كیلومتر بین شمال و جنوب آسیا بوده است و تنها راه بین شمال
و جنوب همان تنگه داریال بوده كه با سد دمیرقاپو بسته شده است.
کورش کبیر اولین پادشاه هخامنشی، افزون بر ایرانیان ، به دلیل صدور
نخستین اعلامیه حقوق بشر نزد همه جهانیان و دانشمندان محترم
است .در دوران باستان نیز بسیاری از اندیشمندان (مانند افلاطون،
فیثاغورث، هرودت، گزنفون، دیودور سیسیلی و...) او را ستوده اند.
كوروش بزرگ بنا به پژوهشهای 100 ساله اخیر دانشمندان مسلمان
همان ذوالقرنین است كه در سوره كهف قرآن (آیات83 تا 99)
از او یاد شده است. كوروش نزد یهودیان ،زرتشتیان ، مسیحیان
و مسلمانان از جنبه آسمانی و تقدس برخوردار است. در كتاب
تورات از او به عنوان حضرت مسیح ، فرستاده پروردگار، شکست
دهنده فرعونیان، شاهین خدا، نجات بخش و دانشمند خدا
نام برده شده است.
درصحف عزرای پیامبر آمده است: کورش فرمود خداوند به من
دستور داده است تا خانه ای برای او در بیت المقدس بسازم.
ابوریحان بیرونی (قرن 4 هجری) و غیاث الدین خواند میر (قرن
6 هجری در کتاب حبیب السیر، جلد یک، صفحه 136) از او بعنوان
بانی بیت المقدس و مسجد الاقصی (یا همان قبله نخست
مسلمانان) نام می برند. در تفسیر قرآن ابوالفتح رازی آمده
است: که خدای تعالی بر زبان بعضی پیغمبران امر کرد پادشاهی
از پادشاهان پارس را نام او کورش و او مردی بود مومن. مسعودی
در کتاب مروج الذهب،صفحه606 می نویسد: این خبر در انجیل
هست كه كورش پادشاه، ستاره را كه هنگام مولود عیسای
مسیح طالع شده بود،دیده بود... و ما تفصیل این ماجرا را با
آنچه مجوس ونصاری در باره آن گفته اند...در كتاب
«اخبارالزمان» آورده ایم.
آرامگاه باشكوه كوروش بزرگ در پاسارگاد طرحی گیرا ،
باوقار ، متوازن ، مقدس و اهورایی دارد. ساختمان این گونه
آرامگاه ، پیش و پس از آن دیده نشده است. پس از اسلام
در دوران پادشاهی اتابكان فارس (در قرن 5 و 6 هجری خورشیدی )
به دلیل جنبه تقدس آرامگاه ، مسجدی در اطراف آرامگاه ساخته ،
درون آرامگاه هم محرابی از سنگ تراشیده و پیرامون آن آیاتی از
قرآن به خط ثلث نگاشتهاند.(دکتر رضامرادی غیاث آبادی در کتاب
نقش رستم وپاسارگاد). قبله نمایی نیز در سنگ در کنار مهراب
تراشیده اند.در زمان گذشته نوشته ای در آرامگاه به خط میخی
بوده كه متن آن ، چنین است :
« ای رهگذر ، من كوروش هستم كه پادشاهی جهان را به
پارسیان دادم ، به مشتی خاك كه پیكرم را در برگرفته رشك مبر »
در دشت مرغاب در پاسارگاد ، نقش برجستهای از كوروش بزرگ
باقیمانده است كـه همچون فرشتگان ، بــا بـالهایی آسمانی
تراشیده شده است. نكتـه جـالب است كه ایـرانیان از زمان باستان
تاكنون ایـن پیكره را مقدس میدانند و بـا اینكه پیكرههای دیگر
در سراسر ایـران در اثر نـادانی آسیب دیـده است هیچكس جرأت
نداشته بـه ایـن پیكره اهـورایی آسیب برساند! هنـــوز هم تصور
مقدس بودن ایـن پیكره در میـان مردم بـومی بـاقی است
(دکتر بهرام فره وشی در کتاب ایرانویچ).
مردم محلی دستــان او را رو به قبـله و در حـالت نیایش می دانند
و مردم منطقه نـذرهای خود را تقدیم آرامـگاه میكردند
( دكتر باستانی پـاریزی در كتـاب كـوروش ذوالقرنین ).
آب رودخانه پلوار نیز همیشه آبی مقدس و شفابخش به شمار مـی آمد.
(دکتر شاپور شهبازی در کتاب پاسارگاد).
دکتر جمشید صداقت کیش در ویژه نـــامه فصل نــامه فــارس شنـاخت
در نوشتــار مسجدهای فــارس در صفحه 88 می نویسد: در روایت های
اسلامی هـم از مـقدس و آسمانی بـودن ایـن جـایگاه سخن بسیار رفته
است از جمله در كتابهای زیر:
1 ـ مسالك و ممالك ( اصطخری به سال 320 هجری ) صفحههای 109 و 141
2 ـ حدود العالم من المشرق الی المغرب ( نوشته شده به سال 372 هـ ) صفحه 131
3 ـ اشكال العالم ( ابوالقاسم جیهانی به سال 367 هـ ) صفحههای 113 و 123
4 ـ نزهتالقلوب ( حمداله مستوفی به سال 740 هـ ) صفحه 178
پسر كوا از امیرالمومنین علی ع پرسید كه ذوالقرنین پادشاه بود یا پیغمبر
فرمودند : بنده صالح بود و خدیرا دوست داشت و خدی او را دوست داشت
تفسیر روح الجنان صفحه 445
عمار سابطی روایت كرده كه گفت خدمت حضرت صادق ع عرض كردم
مقام و منزلت ائمه ما چیست
فرمودند مانند مقام و مرتبه ذوالقرنین و یوشع و آصف مصاحب سلیمان
- كه دلالت بر علو مقام ذوالقرنین دارد.
استاد ابراهیم پورداود ( کتاب ذوالقرنین و کورش از محمد کاظم توانگر زمین):
هر ایرانی همانگونه که مکلف است در صورت استطاعت در مدت عمر
خود یک بار به حج مشرف شود شایسته است که یک بار هم به زیارت
کورش که پایگاه ملیت ایرانی است خود را برساند. نه فقط بخاطر ایرانی
بودن بلکه به جهت زیارت فردی که قرآن بیشترین تعریف (17 آیه) در مورد
یک زمامدار را از او کرده است.
با این همه نشانه ها آشکار است که کوروش بزرگ همان ذوالقرنین
است و با این همه نشانه از مقدس بودن آرامگاه کوروش کبیر نزد
تمامی ملت های جهان، جای بسی تاسف است که این بنای با ارزش
در آینده نزدیک بخاطر رطوبت و یا آبگرفتگی ناشی از سد سبوند برای
همیشه ازبین خواهد رفت......" از ماست که برماست
سرچشمه:http://shokohe-iran.mihanblog.com
تصاویری مربوط به عهد هخامنشیان:
پازیریک:
جام طلائی:
منشورکوروش
کوروش قبل از مرگش با هوشیاری و ذکاوت خاصی وصیت به دفن خود و مادرش
ماندانا در مکانی دست نیافتنی می نماید. اسکندر مقدونی پس از غارتهای فراوان
و تخریب مکانهای ایرانیان به قبر کوروش میرسد و در صدد اهانت به مدفن او
برمی آید که در نهایت تعجب به کتیبهای داخل معبد میرسد که کوروش خطاب
کرده: اینجا ملک فرمانروائی من است.:
متن روی قبر کوروش:
من کوروش هستم ، شاه هخامنشی
ای مردی که هر که هستی و از هر کجا میآیی
زیرا میدانم که خواهی آمد
من کوروش هستم که به ایرانیان شاهنشاهی بخشید .
با من مشاجره مکن یگانه چیزی که هنوز برای من باقی مانده است
یک مشت خاک ایران است که پیکر مرا پوشانده!!!
نمای داخلی قبر:
اینم عکسی از آرامگاه در روزگاری دورتراز حالا
