مهمترين رويدادهاي ايران و جهان در طول تاريخ در اين روز
ايران
رضاشاه فروغي را برکنار کرد، و شش سال بعد وي با دست فروغي برکنار شد!
فروغي
رضاشاه پهلوي دهم آذر ماه 1314 به گونه اي غير منتظره، محمدعلي فروغي را متهم به مساعدت و حمايت از بستگان كرد كه شهرت سوء استفاده از مقام و منزلت اورا داشتند و از نخست وزيري بركنار ساخت و يكي از آن افراد هم كه متهم به چنين سوء استفاده اي شده بود چند روز بعد اعدام شد. پس از بركناري فروغي، رضاشاه تلاش براي دور ساختن تدريجي ايران از نفوذ انگلستان را آغاز كرد.
تاريخ ايران از آغاز دوران قاجارها سوژه هاي بسيار براي تحقيق دارد كه روي آنها آن طور كه بايد كار نشده است. باز شدن هركدام از اين پرونده ها پُر است از حقايق تلخ، که آگاهي از آنها چشم و گوش را باز و مانع از تكرار اشتباه خواهد شد و يكي از اين سوژه ها دنبال كردن كارهاي فروغي است كه مردي سياسي ـ فرهنگي بود.
فروغي كه در كابينه مهدي قلي هدايت (مخبرالسلطنه) وزير امور خارجه بود در سال 1312 پس از كناره گيري هدايت، نخست وزير ايران شده بود. در زمان نخست وزيري هدايت بود كه قانون تمديد قرارداد نفت با انگلستان تصويب شده بود. کناره گيري هدايت به خواست رضاشاه و سه ماه پس از تصويب لايحه تمديد قرارداد نفت صورت گرفته بود. تمديد قرارداد نفت موسوم به قانون سال 1933 از قوانين ننگين و خيانت آلود ايران بشمار مي رود زيرا که به موجب آن، مدت قرارداد و منطقه مشمول آن افزايش يافته بود.
فروغي پيش از نخست وزير شدن، مشاغل متعدد را پشت سر گذاشته بود و ازجمله در 1309 وزير اقتصاد شده بود.
وي پس از بركناري از نخست وزيري در 1314 به مدت شش سال مورد بي مهري رضاشاه قرار داشت و به او نزديك نمي شد.
دو روز پس از آغاز تجاوز نظامي انگلستان و روسيه به ايران در شهريور 1320 همين فروغي را که طرف بي مهري و خشم رضاشاه بود آوردند و نخست وزير کردند که ترتيب تسليم ايران و کنار رفتن رضاشاه و به شاهي رسيدن پسر او، محمدرضا را داد!. بازي هايي كه به نخست وزير شدن مجدد فروغي انجاميد از اين قرار بود: چهارم شهريور 1320 و پس از شكست مذاكرات ايران با نمايندگان انگلستان و شوروي بر سر توقف تعرض نظامي، علي منصور از سمت نخست وزيري كناره گيري و رضاشاه مجيد آهي را مامور تشكيل كابينه كرد كه او هم نپذيرفت ولي محمد علي فروغي را ( ! ) برغم بي توجهي رضاشاه نسبت به او، براي احراز اين پست پيشنهاد كرد كه شاه وقت از ناچاري پذيرفت!.
5 شهريور 1320 فروغي كابينه خودرا تشكيل داد كه در آن سرلشكر احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ و علي سهيلي وزير امور خارجه بودند. فروغي در همان نخستين جلسه کابينه اشاره کرده بود که نظر بر ترک مخاصمه دارد. با اين بيان، در سومين روز تهاجم و ادامه بمباران شهرهاي كشور هنوز معلوم نبود که بايد جنگ کرد و يا تسليم شد و اين ابهام در تضعيف روحيه نظاميان موثر بود.
در اين ميان، در همان ساعاتي که فروغي و وزير امور خارجه اش با نمايندگان انگلستان و شوروي مذاكره مي كردند نخجوان و يكي ـ دو مقام نظامي ديگر در حال تنظيم بخشنامه مرخص كردن سربازان از پادگانها بودند که همان روز ابلاغ و وطن بدون دفاع رها شد!.
فروغي پس از چند تماس با نمايندگان انگلستان و شوروي كه نيروهايشان بدون برخورد با مقاومت جدّي (به سبب مرخص شدن سربازان ايران) به تهران نزديك مي شدند در 18 شهريور مجلس شوراي ملي را به تشكيل يك جلسه فوق العاده دعوت كرد و در اين جلسه روشن شد كه دولت انگلستان خواهان بركناري رضاشاه و تبعيد او از كشور است. چون فروغي به اين دو دولت وعده هايي داده بود؛ در پايان جلسه تقاضاي راي اعتماد كرد كه مورد تاييد قرار گرفت.
هفت روز بعد فروغي به اتفاق علي سهيلي وزير امورخارجه اش به ديدار سفيران انگلستان و شوروي شتافت و به آنان اطلاع داد كه رضاشاه همچنانكه آن دو دولت خواسته بودند كناره گيري كرده و رهسپار اصفهان شده است و در همين ملاقات موافقت ضمني دو دولت مهاجم با شاه شدن محمدرضا به فروغي اعلام شده بود. فروغي سي ام شهريور سرلشكر احمد نخجوان را كه قبلا قرار بود به اتهام خيانت به وطن اعدام شود به عنوان وزير جنگ كابينه ترميم شده خود انتخاب كرد كه پاداشي به خيانت عنوان شده است. فروغي به رغم بدگويي مردم، درنيمه آذر ماه 1320 سرلشكر احمدنخجوان را به عنوان وزير جنگ كابينه دوم خود ابقاء كرد كه تعجب همگان را برانگيخت.
فروغي اواخر سال 1320 هنگام دفاع از لايحه خود مبني بر امضاي پيمان اتحاد با انگلستان و شوروي (دو دولتي كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند) در مجلس شوراي ملي، توسط يك تماشاگر كتك خورد. با وجود اين، لايحه وي در جلسه بعدي مجلس به تصويب رسيد و ايران رسما به صف كشورهاي در حال جنگ با آلمان پيوست.
فروغي 15 ماه پس از تسليم ايران به متفقين، در 67 سالگي در پنجم آذر 1321 درگذشت.
پايان كنفرانس سران در تهران و اشاره اي به تصميمات و نتايج آن ـ تثبيت محمدرضا شاه
چرچيل ، روزولت و استالين در كنفرانس تهران
سران آمريكا، شوروي و انگلستان يکم دسامبر سال 1943 به مذاكرات مهم چهار روزه خود در تهران پايان دادند. آنان ژنرال دوگل رهبر فرانسه آزاد را به اين كنفرانس دعوت نكرده بودند زيراكه ميان دوگل و چرچيل صميميت قلبي وجود نداشت. دوگل سال
بعد، در آذرماه، به تنهايي از تهران و مسكو ديدن كرد.
در كنفرانس تهران، رهبران آمريكا و انگلستان تسليم نظر استالين شدند كه در ماه می 1944 در غرب اروپا، يك جبهه زميني مشترك بر ضد آلمان به وجود آورند تا از فشار آلمان در جبهه شرق (خاک شوروي) كاسته شود . اصرارچرچيل به تقسيم آلمان پس از جنگ و دادن قسمتي از آن به لهستان پذيرفته شد [کاری که در پایان جنگ جهانی اول صورت گرفت؛ استخوان لای زخم] و با خواست استالين كه اسلاوهاي اروپا (ازلهستان تا يوگوسلاوي) در حيطه نفوذ شوروي قرار گيرند موافقت شد و استالين به روزولت قول داد كه پس از پايان كار آلمان، در خاور دور برضد ژاپن وارد جنگ شود تا بارجنگي آمريكا در آن منطقه كاهش يابد. بخشی از مذاکرات تهران و تصمیمات سران سه قدرت محرمانه بود.
گفته شده است که در کنفرانس تهران، سران سه دولت طرح قبلی متفقین را که پس از پایان جنگ، امور ایران به یک هیئت مدیره تا تعیین تکلیف نظام حکومتی و رئیس کشور در یک رفراندم سپرده شود رد کردند و در نتیجه قانون اساسی به همان صورت باقی ماند و همچنین محمدرضاشاه پهلوی. دلیل طرح قبلی که بلافاصله پس از اشغال نظامی ایران به میان آمده بود ناخرسندی شدید متفقین از رضاشاه بود که به آلمان (دولت هیتلر) نزدیک شده بود.
«گذشت زمان = تاريخ» نشان داد كه اجراي آن قسمت از تصميمات كنفرانس تهران كه مربوط به منطقه اسلاو نشين بود، پس از جنگ با كارشكني آمريكا و انگلستان رو به رو شد و چرچيل شوروي را كشور «پشت پرده آهنين» لقب داد و ترومن تصميم به محاصره و در قفس انداختن آن گرفت، يوگوسلاوي را تحريك به خروج از دائره نفود استالين كردند و به اين سان جنگ سرد دو بلوک آغاز شد و بر ضد هم دست به تشكيل اتحاديه هاي نظامي زدند و جنگهاي منطقه اي راه انداختند و اين ماجرا 45 سال طول كشيد كه سرانجام با كمك شواردنادزه وزير امورخارجه دولت گورباچف به سود غرب پايان يافت و نه تنها بلوك شرق بلكه شوروي هم از ميان رفت و اينك دولتهاي «كشورهاي سابق بلوك شرق» به اتحاديه نظامي غرب (ناتو) پيوسته و مقامات برخي ازاعضاي شوروي منحله هم در آرزوي پيوستن به اين اتحاديه نظامي هستند!.
بهترين ضابطه مطبوعاتي ايران كه تنها 9 ماه عمر كرد!
دکتر مصدق
دهم آذر 1331 جلسه نهايي بررسي لايحه قانوني مطبوعات در خانه دكتر مصدق رئيس دولت وقت و با حضور او تشكيل شد، سه ساعت طول كشيد و ايرادهاي وارده برطرف گرديد.
اين ضابطه پس از براندازي 28 مرداد ابطال و دو سال بعد از آن (سال 1334) يك قانون «محدود كننده» مطبوعات جايش را گرفت كه اين قانون هم در سال 1358 توسط شوراي انقلاب لغو شد.
طبق ضابطه آذر ماه 1331 جامعه مطبوعات ايران موظف شده بود كه با تشكيل انجمن، خود بر كار نشريات از نظر خروج از دايره حرفه، نزاكت، اخلاقيات و عفت قلم نظارت كند، اخطار دهد و در صورت بي اعتنايي به اخطار، طرد كند. اين لايحه قانوني 47 ماده اي كه با امضاي دكتر مصدق (كه اختيار اجراي موقت لوايح خود را داشت) از 12 آذر به اجرا در آمده بود چون با توجه به اصول آزادي فكر و بيان تنظيم شده بود در تاريخ ژورناليسم ايران به عنوان بهترين ضابطه مطبوعاتي توصيف شده است. در اين لايحه قانوني رسيدگي به اتهامات مطبوعاتي بدون حضور هيات منصفه منع، و «نشريه عمومي» تعريف شده بود و در آن، شرايط قبلي در مورد متقاضي پروانه، جز داشتن حداقل 30 سال سن، سواد كافي (كه به تفسير كارشناسان معاصر، منظور: سواد روزنامه نگاري بود)، نداشتن محكوميت قطعي ارتكاب جرائم عمومي و داشتن بنيه مالي براي شش ماه انتشار نشريه حذف و امور مطبوعات از وزارت فرهنگ جدا و به وزارت كشور واگذار شده بود.
مورخان عموما شكوفايي ژورناليسم ايران از آذر ماه 1331 تا 28 مرداد 1332 را به حساب اين لايحه قانوني گذارده اند. رسيدگي به اتهامات مطبوعاتي با حضور هيات منصفه در قوانين بعدي مطبوعات هم باقي مانده است. لايحه قانوني مطبوعات مصوب 1331 انتشار نشرياتي را كه نخواهند منظما انتشار يابند، مانند كتاب و هرگونه مطلب چاپي ديگر، از دريافت پروانه معاف كرده بود كه اينك انتشار كتاب هم نياز به بررسي قبلي و صدور مجوز از جانب دولت (وزارت ارشاد) دارد.
پروانه انتشار نشريه از شهريور 1332 به اين طرف در ايران، با قوانيني كه جانشين لايحه دكتر مصدق شد محدود و هربار محدودتر شده و عملا به صورت انحصاري درآمده است كه به اظهار برخي صاحبنظران، همين محدوديت از پيشرفت و تكامل مطبوعات در ايران جلوگيري كرده و در اين زمينه ملت بدون دفاع مانده است.
ماحصل بحث درباره دو کودتاي مشابه ايران (28 امرداد) و گواتمالا در دانشگاه "نورث ايسترن" آمريکا - اشاره به يک انگيزه انقلاب ايران
![]()
مصدق در دادگاه نظامي دولت کودتا و در فاصله ميان دو بخش يک جلسه طولاني محاکمه
در نوامبر 2003 دردانشگاه «نورث ايسترن» آمريكا سميناري به منظور بررسي و چگونگي انجام و نتايج كودتاي آگوست 1953ايران (28 امرداد) و کودتاي سال 1954 گواتمالا (10 ماه پس از 28 امرداد) برپا شده بود. ماحصل بحث هاي اين سمينار اين بود كه دولت آمريكا مآلا به هدف خود كه برقراري ثبات و دمکراسي در ايران همراه با هواداري اين كشور از بلوک غرب باشد نرسيد و با اين كه دولت وقت آمريكا با اعزام نيكسون به تهران به شاه گوشزد كرده بود كه «ثبات» بدون رعايت حقوق آحاد مردم، اعتدال و حركت به سوي دمكراسي و اصلاحات به وجود نمي آيد و اگر بيايد پايدار نخواهد ماند، وي به نوعي ديكتاتوري كه زاينده ستمكاري و فساد اداري است ادامه داد. بااينکه دولتهاي بعدي آمريكا به انتقال اين اندرزها ادامه دادند بازهم به گوش شاه فرو نرفت و بالاخره جيمي كارتر از او سلب اميد كرد
در اين سمينار، پروفسور مارك گاسيوروسكي استاد دانشگاه دولتي لوئيزيانا گفته بود: در دوران حكومت دكتر مصدق كه ايران را در مسير يک رشته اصلاحات اجتماعي قرار داده بود، اين كشور از آن چنان دمكراسي، رعايت حقوق و آزادي هاي فردي برخوردار بود كه در طول تاريخ آن مشاهده نشده بود. ترومن اين را مي دانست و اصرار مقامات انگليسي را براي براندازي مصدق بارها ردكرده بود، ولي وسوسه هاي انگليسي ها مخصوصا بزرگ جلوه دادن خطر گسترش كمونيسم در ايران در ذهن آيزنهاور موثر واقع شد و .... البته انگيزه هاي اقتصادي ـ سياسي ازجمله نفت و فروش اسلحه هم در اقدام آيزنهاور به مشارکت با انگلستان در براندازي حکومت مصدق بي تاثير نبود. [ قبل از اين سمينار، بانو آلبرايت وزير امور خارجه وقت آمريکا به مشاركت اين کشوردر براندازي 28 امرداد اعتراف و ابراز تاسف ضمني كرده بود].
دكتر سيروس بينا استاد دانشگاه مينه سوتا در اين سمينار گفته بود كه به نظر او، دولت امريكا پس از كودتاهاي ايران و گواتمالا روي برقراري دمكراسي در اين دو كشور پافشاري آنچناني نكرد و درنتيجه هر دو ملت گرفتار نوعي ديكتاتوري شدند. در ايران، شاه مخالفان و ناراضيان را به زندان مي افكند و نسبت به نظرات و اندرزهاي روحانيون بي اعتنا بود و بالاخره مخالفان او كه دمكراتهاي ملي (مصدقي ها)، چپها و مذهبيون بودند و به يك هدف مشترك (بركناري شاه) رسيده بودند با هم متحد شدند و كل نظام را برانداختند.
دكتر فريبا زرينه باف استاد دانشگاه نورث وست (ايلي نوي) در بحث خود گفته بود كه مخالفت روشنفکران ايراني با روش شاه به تدريج به عدم رضايت آنان از غرب منجر شده بود و اکثريت ايرانيان كه بيدار و روشن شده بودند از خود مي پرسيدند كه چرا سران دمكراسي هاي غرب به شاه اصرار نمي كنند كه در ايران هم بمانند كشورهاي خود آنها دمكراسي برقرار كند؟، و روشنفكران ايراني كه متوجه اين درک ايرانيان و ترديد و سوء ظن آنان نسبت به غرب شده بودند در دهه هاي 1960 و 1970 به انحاء مختلف کوشيدند که اين سوء ظن را تقويت كردند كه به انقلاب فوريه 1979 انجاميد و نظام حکومتي تغيير يافت.
ادعاي ارضي ژنرال عبدالكريم قاسم رهبر وقت عراق نسبت به ايران - اشاره اي به مرزهاي ساخت لندن در منطقه
![]()
ژنرال قاسم
يکم دسامبر سال 1959 (دهم آذر 1338) ژنرال عبدالكريم قاسم رئیس دولت وقت عراق نسبت به يك منطقه مرزي ايران در خوزستان ادعاي ارضي كرد. این نخستین بار بود که یک رئیس دولت عراق ـ در آن تاریخ یک کشور 27 ساله ـ علنا چنین ادعایی کرده بود. وي در ژوئيه سال 1958 با يك كودتا ي نظامي خونين به نظام سلطنتی کوتاه مدت در عراق كه ساخته و پرداخته انگلستان بود پايان داده بود. برخلاف تصوري كه اوايل كودتا مي رفت، قاسم يك نظامي ماركسيست بود نه ناصريست (ناسیونالیست عرب)، كه سريعا هم به عضويت عراق در پيمان بغداد (بعدا: سنتو) پايان داد.
ادعاي قاسم سبب شد كه دولت وقت ايران به واحدهاي لشكر خوزستان و تیپ زرهی قزوین آماده باش دهد و از پادگانهاي ديگر به خوزستان نيروي تقويتي بفرستد و دولت عراق را متقابلا متهم به نقض قرارداد سال 1937 كند. همزمان، رادیو ایران اقدام به «ورق زدن تاریخ» کرد و نشان داد سرزمینی که اینک عراق نامیده می شود بيش از 12 قرن جزیی از خاک ایران بود و واژه اراک (عراق) فارسی ساسانی به معنای جلگه کم ارتفاع (لو ـ لاند) است که به بین النهرین (اراضی میان فرات و دجله) اطلاق می شد و یک استان (ساتراپي) ایران بود ـ استانی که پایتخت (تیسفون ـ مدائن) را شامل می شد. بعدا هم در دوران اسلامی ـ از بوئیان تا زندیه ـ بين النهرين (عراق) عمدتا توسط دولت ایران اداره می شد و .... مرزهاي عراق با ايران را انگليسي ها در طول حاكميتشان در نيمه اول قرن 20 بر عراق (پس از شکست عثماني در جنگ جهاني اول و اضمحلال آن امپراتوري) تعيين كرده اند و احتمالا با سوء نيّت، قواعد بين المللي رودهاي مرزي و تالوگ (خط القعر) شط العرب را ناديده گرفته بودند و براي دو كشور مسئله ساخته بودند تا نه تنها مانع يک دوستي پايدار ميان آنها شوند بلكه در جهت سياستهاي خود از آن استفاده هاي بعدي ببرند.
توافق دو دولت ايران و عراق در مذاکرات الجزایر در سال 1975 تا حدّی به این مسائل پایان داد که صدام حسین که خود طرف عراقی در این مذاکرات بود، در سال 198 و با استفاده از فرصت تضعيف ارتش ايران در طول انقلاب، تحريکات برخي از دولتها و وعده هاي مقامات نظام سابق ايران که از کشور فرار کرده بودند آن را ابطال کرد و در سپتامبر همین سال با ایران وارد جنگ شد ولی کاری از پیش نبرد.
قاسم كه تا سال 1963 بر عراق حكومت كرد بعدا به استناد تاریخ امپراتوری ایران! و نیز مناطق وابسته به حکومت بصره از زمان تاسیس این شهر در قرن یکم هجری اعلام كرد كويت در طول قرون، گوشه اي از عراق بوده و در سال 1962 تصميم به تصرف مسلحانه آن سرزمين گرفت كه با حمايت نظامي انگلستان از كويت رو به رو شد. مرزهاي عراق و كويت را هم انگلستان تعيين كرده است، همين طور مرزهاي بسياري از كشورهاي عربي ديگر را. ايجاد حکومتهاي عربي هم از انگلستان است که اواخر جنگ جهاني اول و پس از آن؛ سرزمين هاي عربي امپراتوري عثماني به استثناء سوريه و لبنان را مالک شده بود. اختلافات مرزي عراق و ايران، پیش از جنگ هشت ساله دهه 1980 بویژه در دهه 1960 (دهه 1340 هجری) هم باعث درگيري هاي متعدد و خونين میان دو کشور شده بود و در جريان اين منازعات، مسير تحولات نشان داد که دولتهاي ذينفع در منطقه، آتشبيار اين مناقشات بوده اند.
سينما
اتهام تجاوز به عنف به روسها پس از 63 سال در يک فيلم سينمايي!
افتادن برلين به دست شوروي (آوريل 1945)
شصت و سه سال! ـ دو نسل ـ پس از سقوط برلين، خودكشي هيتلر و اشغال نظامي آلمان، اواخر نوامبر 2008 در اين كشور يك فيلم سينمايي روي اكران آمده بود كه تجاوز به عنف نظاميان دولتهاي متحد را به زنان آلماني نشان مي داد. توليد کننده اين فيلم سينمايي از ميان نظاميان چهار كشور فاتح آلمان، تنها دوربين را متوجه روسها كرده بود ـ تنها كشوري كه نظاميانش خاك آلمان را ترك گفته اند. روسها يك چهارم آلمان را در كنترل داشتند و مردم اين قسمت كه بانو «آنگلا مركل» صدر اعظم راستگراي آلمان هم از آنجا برخاسته است تاكنون سخني از تجاوز به عنف نگفته بودند، حتي در 19 سالي كه از تامين وحدت آلمان گذشته بود. در اين فيلم اشاره به تلفات 27 ميليوني روسها از تعرض ارتش هيتلر به كشورشان و تجاوز به عنف نظاميان آلماني به زنان ملل مغلوب نشده است و به اين ترتيب «تبليغات هاليوودي پس از جنگ جهاني دوم»، به اتحاديه اروپا منتقل شد!.
در قلمرو انديشه
گاندي، جنبش نافرماني مسالمت آميز او و نظراتش درباره دمکراسي
![]()
يکم دسامبر سال 1919 روز انتشار انديشه «نافرماني مسالمت آميز = مبارزه منفي» مهاتما گاندي (به صورت مکتوب) است كه آن را به منظور رسيدن به هدف سياسي ابتكار كرده است. وي اين روش مبارزه را از ششم نوامبر سال 1913 به آزمايش گذارده بود و در اين روز برپايه آن نخستين راهپيمايي گسترده را در افريقاي جنوبي برگزار كرده بود.
گاندي كه در اكتبر سال 1869 متولد و سي ام ژانويه سال 1948 مقتول شد و فارغ التحصيل رشته حقوق از انگلستان بود در مقدمه اين نظريه خود نوشته است كه تا مردم از يك جنبش حمايت صادقانه نكنند به پيروزي نخواهد رسيد.
وي معتقد به نقش توده ها در هر جنبشي بود. گاندي نوشته است كه تا توده ها از صميم قلب در يك جنبش مشاركت نكنند اين جنبش نخواهد توانست وضعيت موجود را تغيير دهد.
گاندي براي احقاق حق توسل به خشونت را ضروري نمي دانست و معتقد بود كه نه تنها همگان از توسل به خشونت حمايت نمي كنند بلكه طرف متقابل كه نيروي تهاجمي بيشتري دارد به سهولت خواهد توانست جنبش خشونت آميز را سركوب و عمل خود را مشروع جلوه دهد.
گاندي براي رسيدن به هدف به نفوذ كلام توام با عمل باور فراوان داشت. وي نوشته است كه بزرگترين نيروي سياسي نيروي مردم است كه براي بسيج اين نيرو مهارت فراوان، شهرت خوب، محبوبيت عمومي و نفوذ كلام لازم است و اگر كلام با عمل توام نباشد مردم جذب نمي شوند. مردم اگر بدانند كه خشونت در كار نيست زودتر جمع مي شو ند.
گاندي شديدا مخالف جدايي سياست از اخلاق است. وي در اين زمينه نوشته است كه سياست اگر از اخلاق جدا شود به خشونت، فساد و جاه طلبي مي انجامد و دروغ گفتن نخستين گام براي جدا كردن اخلاق از سياست است و مردم خيلي زود از جنبشي كه زعماء و گردانندگانش از گفتن دروغ ترس و اباء نداشته باشند جدا مي شوند و ريزش مردم برابر است با شكست جنبش.
گاندي مي گويد كه بهترين و برنده ترين حربه در برابر زورگويي مقاومت منفي است، زيرا كه نمي توان زور را برضد چنين مقاومتي بكار گرفت.
مهاتما گاندي در زمينه دمكراسي گويد كه با انتخابات مستقيم، اما در سطحي محدود موافق است يعني در سطح يك روستا و نمايندگان جوامع كوچك شوراهاي بزرگتر را انتخاب كنند؛ تا به آخر. به اين ترتيب وي موافق دمكراسي ساويت (شوراها) است و تصريح مي کند كه حكومت بر منطقه اي كوچك و جماعتي محدود آسان و ثمربخش است. گاندي با ايده نافرماني مسالمت آميز و يا به تعبيري نافرماني مدني موفق شد با حداقل تلفات به استعمار انگلستان بر هند پايان دهد.
او در زمينه زندگي خصوصي لذت را در فروتني و سادگي و پرهيز از تجملات مي دانست.
در قلمرو دموکراسي
و به اين سان، «تحريف اخبار» بحران انتخاباتي سال 2004 اوكراين را تشديد کرد - نگاهي کوتاه به تاريخ اوكراين و اوکرايني ها
در نهمين روز از بحران انتخابات اوكراين (30 نوامبر 2004 ) كه ساير اخبار جهان را همچنان تحت الشعاع قرار داده بود از يک اشاره كوچما رئيس جمهور وقت آن كشور كه روزهاي آخر زمامداري را مي گذراند سوء استفاده بسيار شده بود. وي در خلال مطلبي گفته بود كه به خاطر حفظ تماميت اوكراين و آرامش، تجديد انتخابات پيشنهاد بدي نيست. ما نبايد بگذاريم كه اوكراين به دو بخش تقسيم و تجزيه شود.
خبرگزاري هايي كه منبع اخبار رسانه ها در اكناف جهان هستند اين اظهار "كوچما" را بدون توجه به اين كه وي قبلا برنده شدن يانوكوويچ - نخست وزير كشوررا در انتخابات رسما تاييد كرده بود، به عنوان تصميم رسمي و قطعي وي مخابره كرده و بسياري از روزنامه ها به استناد گزارش اين خبرگزاري ها تيتر زده بودند كه كوچما با تجديد انتخابات موافقت كرد. اين تحريف هاي رسانه اي نيز بخشي از برنامه "انقلاب مخملي = نارنجي رنگ" بلوک غرب در برخي از سرزمين هاي شوروي سابق بشمار آورده شده بود.
همچنين تحريف اظهار يانوكوويچ، كه گفته بود كه اگر وجود تقلب در انتخابات 21 نوامبر 2004 از سوي ديوان عالي تاييد شود، حاضر به تجديد انتخابات در آن حوزه هاست. اين اشاره را هم برخي خبرگزاريها به صورت موافقت قطعي او با تجديد انتخابات سراسري مخابره كرده بودند. حال آن كه يانوكويچ به آرميتاژ معاون وقت وزير امور خارجه آمريكا گفته بود: اگر راي به نفع بازنده انتخابات و در تاييد دادخواست اين فرد مبني بر وجود تقلب در انتخابات صادر شود انفصال بخش جنوبي و شرقي اوكراين كه زادگاه اوست اجتناب ناپذير خواهد بود. گفت و گوي آرميتاژ با يانوكوويچ براي اين بود كه درخواست كند تلاش خود را بكاربرد تا اوكراين 48 ميليوني تجزيه نشود. در نظر غرب، اوكراين بدون كريمه و سواحل درياي سياه ارزش استراتژيك ندارد.
به موازات مذاكرات آرميتاژ، كولن پاول وزير امور خارجه وقت (جمهوريخواه) آمريکا نيز تلفني با كوچما تماس گرفته بود و نگراني آمريكا را از احتمال تجزيه اوكراين (که خلاف جهت سياست ناتو است) به او اطلاع داده بود. در پي همين مكالمه بود كه گزارش داده شد كوچما گفته است كه شايد راه حل، تجديد انتخابات باشد. در پي انتشار «تحريف» اين گفته، برخي از هواداران يانوكوويچ شايع كرده بودند كه دست هايي پول در اوکراين توزيع كرده اند، و به شماري رشوه كلان و وعده هاي ديگر داده شده است.
29 نوامبر طرح بركناركردن يانوكوويچ از نخست وزيري اوكراين از طريق راي عدم اعتماد پارلمان، آراء لازم را به دست نياورد و رد شد. و اين در حالي بود كه عمارت پارلمان در محاصره هواداران بازنده انتخابات بود. تظاهركنندگان كه با فشار وارد لابي پارلمان شده بودند درخواست داشتند كه دوباره راي گيري شود.
ديوان عالي اوكراين در پي نخستين جلسه خود، از نخست وزير وقت (يانوكوويچ) خواسته بود كه تا آخر وقت سه شنبه (30 نوامبر) به موارد تقلب كه شاكي مطرح داشته پاسخ كتبي بدهد. اين درخواست به صورت ضرب الاجل داده شده بود. يانوكوويچ در انتخابات 21 نوامبر 871 هزار و 402 راي بيش از رقيب خود آورده بود.
ضمنا تظاهركنندگان مخالف يانوكوويچ در شهر «كي اف» پسر او را كتك زده و يكي از بستگانش را از شهر فراري داده بودند. امور اداري در «كي اف» از روز پس از انتخابات كه 21 نوامبر 2004 انجام شد بر اثر اين تظاهرات تقريبا فلج شده بود.
بحران سال 2004 اوكراين 48 ميليون نفري كه از 334 سال پيش تا 1991 (به مدت 321 سال) ضميمه و يا دركنترل روسيه بود ايجاب مي كند كه نگاهي كوتاه به تاريخ اين سرزمين افكنده شود.
اوكراين به سبب داشتن دو رود بزرگ دنيستر و دنيپر و رسوبات و جلگه هاي حاصلخيز و موقع جغرافيايي استراتژيك، همواره مطمح نظر اقوام مهاجر و مورد توجه قدرتهاي استيلاگر بود. ساكنان اوكراين قديم عمدتا سيتي ها بودند كه امپراتوري ايران ايشان را از ماوراء شمال شرقي اين امپراتوري دور ساخت و به اروپا عقب زد. دسته اي از سيتي ها كه مطيع امپراتوري ايران بودند در سيستان ساكن شدند كه به نام آنهاست. در عهد ساسانيان هم امپراتوري ايران خزرها را از اطراف درياي مازندران به اوكراين فراري داد كه مهاجرت آنان به اوكراين تا پايان سده هفتم ميلادي( پايان قدرت ساسانيان) ادامه داشت. به موازات خزرها، هونها و آوارها و پيش اين سه قوم، گوتها در اوكراين مستقر شدند. هونها را هم ساسانيان ايران به اوكراين فراري داده بودند كه بعدا در مجارستان ( هون گري ــ كشور هونها ) كه همسايه جنوب غربي اوكراين است استقرار يافتند. از اواخر قرن نهم به كساني كه در اوكراين شمالي زندگي مي كردند عمدتا « روسهاي كي يفي » مي گفتند و خودمختاري داشتند. از سال 1187 بود كه نام « اوكراينا » به گوش رسيد و به اين سرزمين اطلاق شد. سرزمين فئوداليته اوكراين در سال 1223 توسط مغولها تصرف شد كه دهها سال بر آنجا حكومت كردند و خان نشين كريمه مدتها پس از خروج مناطق ديگر اوكراين از دست مغولها ، همچنان پا برجا بود و براي اين كه دست تنها نماند خود را دست نشانده عثماني كرده بود. از اواخر قرن چهاردهم، لهستاني ها بناي دست اندازي به اوكراين غرب رود دنيپر را گذاردند كه بعد از آنها ليتوانيايي ها به اين منطقه تعرض كردند و عثماني نيز وارد جنوب اوكراين شد و آخر سر حكومت مسكوا ( روسيه) و سوئد هم به اوكراين نظر انداختند و درگيري نظامي اين قدرتها و بعضي اوقات سازش آنها با يكديگر بر سر اوكراين آغاز شد. اوكراين از سال 1490 به مدت دهها سال گرفتار شورش قزاقها ( قزاق يا كوزاك به زبان تركي يعني ياغي ) بود تا سرانجام روسيه بر همه رقباء فائق آمد و سركردگان اوكراين مطيع پتر اول تزار روسيه شدند. روسها در سال 1720 بكاربردن زيان اوكرايني را در سازمانهاي عمومي و مدارس ممنوع كردند و كوشيدند كه كليساهاي كاتوليك قسمت غربي اوكراين ارتباط خود را با « رم » قطع كنند. در سال 1787 يك تزار روس شهر « دنيپروپترفسك » را در اوكراين ساخت و شرق و جنوب اوكراين به تدريج رنگ و خصلت روس به خود گرفت كه در حال حاضر هم بيش از 20 درصد اوكرايني ها خود را روس دانند. در جريان معارضات قدرتهاي اروپايي باهم در قرون 18 و 19 تا اضمحلال امپراتوري اتريش، قسمتهايي از غرب و جنوب غربي اوكراين امروز در دست اين امپراتوري بود كه بر چك اسلواكي و مجارستان تسلط داشت. بعضي اوقات هم اين مناطق دست به دست مي شد. قسمتهاي غربي اوكراين كه پيش از جنگ جهاني اول در كنترل امپراتوري اتريش و بعدا لهستان بود پس از جنگ جهاني دوم ضميمه اوكراين شوروي شد كه ساكنان آنجا اين روزها با «يانوكوويچ» مخالفت مي كنند. از انقلاب اكتبر 1917 و در دوران جنگ داخلي روسيه، چند سالي اوكرايني ها از استقلال برخوردار بودند كه جنگ داخلي امپراتوري روسيه با پيروزي بلشويكها پايان يافت و استقلال اوكراين هم به پايان رسيد. به تصميم لنين ، هنگام تبديل امپراتوري روسيه بر حسب مليتهايش به اتحاد شوروي ، اوكراين هم يك جمهوري ساويت اعلام شد و چون احتمال فروپاشي اين اتحاديه كه بر پايه ايدئولوژي و ايدئوكراسي ( حكومت مسلكي ) تاسيس شده بود نمي رفت خطوط مرزي جمهوري ها دقيق نبود و قسمتي هايي از جمهوريها داخل مرزهاي يكديگر شدند كه عامل مشكلات امروز و بهانه درگيري هاي احتمالي بعدي خواهد بود.
لئونيد کرافچوک در دسامبر 1991 به تصميم سه نفر، بوريس يلتسين، لئونيد كراوچوك ( از اوكراين ) و رئيس جمهور وقت بلاروس، اتحاد شوروي بدون انجام رفراندم و يا مصوبه پارلمان كل منحل شد و اوكراين هم در چارچوب جامعه مشترك المنافع استقلال كامل يافت، ولي اوكرايني ها ساكن جنوب و شرق رود دنيپر كه اين كشور را به دو قسمت كرده است همچنان متمايل به روسيه هستند و زبان و آداب روسي خود را حفظ كرده اند و اتحاد با روسيه را بر نزديكي به غرب ترجيح مي دهند. در اوكراين 232 هزار مايل مربعي، قسمتهاي شرقي و جنوبي صنعتي و ثروتمندترند. در عهد شوروي بسياري از رهبران آن اتحاديه از جمله برژنف، اوكرايني بودند.
در قلمرو رسانهها
بحران تیراژ روزنامه ها در سالگرد چاپ روزنامه با ماشین خودکار
یک روزنامه لندن با استفاده از اختراع دو آلماني به نام كونيگ و بائور از یکم دسامبر 1814 کار چاپ عادی و روزمره خودرا با ماشین خودکار و با استفاده از قوه بخار آغاز کرد كه رويدادي بزرگ در تاريخ روزنامه نگاري بشمار مي رود زيرا كه از آن پس ظرفيت و سرعت چاپ افزايش، هزينه توليد روزنامه كاهش و مطبوعات با بهاي ارزانتر عرضه شدند و عامه مردم استطاعت خريد آنها را به دست آوردند. این روزنامه چاپ لندن چهار روز پیش از آن ماشین خودکار ساخت کونیک و بائور را با چاپ چند نسخه نمونه آزمایش کرده بود. قبلا با نیروی کارگر ماشین های چاپ مورد استفاده بودند.
در سال 2007 و در سالروز خودكار شدن چاپ روزنامه دو گزارش رسمي نوميد كننده انتشار يافته بود. يكي كاهش هفت درصدي آگهي هاي روزنامه ها بويزه آگهي هاي کوتاه کلاسه شده (معروف به نيازمندي ها) و ديگري پايين آمدن تيراژها به ميزان 3 و نيم درصد بود. كاهش آگهي ها به علت انتشار آنها در اينترنت، درحاشیه مطالب سرچ انجین ها و وبسایت ها و نیزگسترش وبسايت هاي معامله گري (ای ـ بی و ...) اعلام شده بود. سبب کاهش تيراژها توجه مخاطبان اخبار مطلق (نه تفسير، مقاله، فيچر و حاشيه) به سرچ انجين هاي فعال در اينترنت گزارش شده بود که سریعتر، آسانتر و رایگان اخبار را می یابند و می خوانند.
سي ام نوامبر 2009 و چند ساعت به 195 ساله شدن بکارگیری ماشین چاپ خودکار، آژانس آمریکایی کنترل تیراژها اعلام کرد که در شش ماه منتهی به سی ام سپتامبر 2009، تیراژ روزنامه های آمریکا ده و شش دهم درصد نسبت مدت مشابه سال پیش (سال 2008) کاهش داشته زیرا که این روزنامه ها موفق نشده اند خودرا با شرایط عصر اینترنت کاملا تطبیق دهند، ارتباط دائمی خودرا با مخاطبان از طریق کسب نظر آنان برقرار و خواست مخاطبان را در تهیه و تنظیم مطالب مراعات کنند. به علاوه، ظرف دو سال گذشته وبسایت های خبری تا پنج و سه دهم برابر افزایش یافته اند.
زادروز روزنامه نگاري كه تهيه خبر از مردم را ترجيح مي دهد
امروز زادروز داود صفايي است، روزنامه نگاري كه تهيه خبر از مردم (به جاي اطلاعيه هاي دولتي) را ترجيح مي دهد. صفايي دهم آذر ماه 1341 در تهران به دنيا آمده و كار در حرفه روزنامه نگاري را از سال 1370 آغاز كرده و به موازات آن، از سال 1378 در دانشگاه هم تدريس مي كند. تز دكتراي داود صفايي نيز در زمينه تخصص خود اوست و «خشونت و مطبوعات» عنوان دارد. صفايي كوشيده است كه در تز خود، تاثير اين دو پديده را بر يكديگر و اثر آن بر جامعه را به اثبات برساند.
صفايي روزنامه نگاري را از «هفته نامه حوادث» آغاز كرد و از سال 1373 در تحريريه روزنامه «ايران» بكار پرداخت. وي تهيه خبر از سازمانهاي دولتي را كه به او پيشنهاد شده بود نپذيرفت و در ميز حوادث شهري بكار ادامه داد تا تماس او تنها با مردم و مشكلات روزمره آنان باشد. صفايي اين ناهنجاري ها را به صورتي تنظيم و منعكس مي كرد كه آموزنده باشند و مردم از ضعف ديگران براي اصلاح خود پند بگيرند و دولت نيز متوجه دشواري هاي جامعه شود و راه حل بيابد.
صفايي در پوشش اخبار حوادث تهران، مطالب جنايي و جريان محاكمات قضايي به آن چنان مهارتي دست يافت كه دبير ميز حوادث روزنامه ايران شد. وي كه در طول كار حادثه نويسي و مطالب مربوط به درون جامعه، به اهميت تصوير و نفوذ آن پي برده بود؛ به موازات تهيه اخبار براي چاپ، به توليد گزارشهاي مصور (عكس ثابت و متحرك) كه اصطلاحا «فيلم مستند» هم خوانده مي شوند پرداخت و در اين زمينه نيز پيشرفت چشمگير كرد؛ به گونه اي كه از او خواستند كه در دانشگاه «خبرنگاري عكس» تدريس كند و به دانشجويان بياموزد كه چگونه با دوربين بنويسند و عكس خبري را طوري تهيه كنند كه خود آن، داستان را بيان دارد. از ميان كارهاي مصور صفايي، فيلم مستند «لاله و لادن» دوقلوي هاي به هم چسبيده معروفتر است و اين، تنها فيلم كامل مربوط به اين دو خواهر است كه چندي بعد در جريان عمل جراحي در سنگاپور فوت شدند.
صفايي در عين حال از مروجان روزنامه نگاري «Investigative» است و در زمينه تهيه گزارش هاي «In – Depth» نمونه هاي فراوان دارد ازجمله گزارش دختري كه در طفوليت در جنوب تهران رها شده بود و يك خانواده سوئدي او را به فرزندي پذيرفته به آن كشور برده نام كريستين بر او نهاده و اين دختر پس از 40 سال به ايران آمد و پدرو مادر بيولوژيك خود را پيدا كرد و .... صفايي مدتي نيز با يک خبرگزاري داخلي همکاري داشت.
صفايي که همچنان به تدريس روزنامه نگاري در دانشگاه ادامه مي دهد تصميم دارد همانند همه حادثه نگاران، كار داستان نگاري را هم بر فعاليت هاي خود بيافزايد و به علاوه، ناشر كتاب شود زيرا بر اين باوراست جامعه اي كه در آن توجه بيشتري به نشر كتاب و کتاب خواني باشد متمدن تر است و نشر كتاب شغلي است شريف.
ساير ملل
نخستين بانوي عضو پارلمان انگلستان سوگند ياد کرد
![]()
ليدي آستور
ليدي ننسي آستور Lady N. Astor يکم دسامبر 1919 به عنوان نخستين عضو زن مجلس نمايندگان انگلستان سوگند ياد کرد. او 28 نوامبر و 4 روز پيش از مراسم سوگند انتخاب شده بود. ليدي آستور که در آمريکا به دنيا آمده و بعدا به دليل ازدواج تابعيت انگلستان را پذيرفته بود تا سال 1945 کرسي خودرا در مجلس انگلستان حفظ کرد. بانو آستور که زني ثروتمندبود در سال 1964 در 85 سالگي درگذشت. شوهر وي نيز در آمريکا به دنيا آمده و بعدا به انگلستان مهاجرت کرده بود.
اعلان جنگ ژاپن به آمريكا و ورود تمام عیار آمریکا به جنگ جهانی دوم با هدف ابرقدرت شدن!
![]()
هيرو هيتو
هيرو هيتو امپراتور ژاپن یکم دسامبر سال 1941 و سه روز پس از اینکه دولت آمریکا همه موافقتنامه هاي بازرگاني خودرا با ژاپن لغو كرد دستور صدور اعلان جنگ به آمريكا را امضاء كرد، اما تا هفتم دسامبر كه ناوگان ژاپن به پايگاه نظامي آمريكا در پرل هابور (هاوايي) شبيخون زد محرمانه مانده بود و يك روز پس از اين شبيخون به دولت آمريكا ابلاغ شد. در اين شبيخون به پايگاه پرل هاربور شديدا آسيب وارد آمد و آمريكا تلفات سنگين متحمل شد.
دولت آمريكا هشتم دسامبر متقابلا به امپراتوري ژاپن اعلان جنگ داد.
به نظر مولفان تاریخ جنگ جهانی دوم، روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا با محاسبه دقیق و با هدف خروج کامل آمریکا از بقایای رکود اقتصادی بزرگ و ابرقدرت کردن این کشور وارد جنگ جهانی دوم شد و یکی از گامهای او لغو قراردادهای تجاری با ژاپن و قطع صدور نفت توسط کمپانی های آمریکایی به ژاپن بود. روزولت اطمینان داشت که خاک آمریکارا که میان دو اقیانوس قرار گرفته است صحنه جنگ نخواهد شد.
سي ام نوامبر 1941 «توجو» نخست وزير ژاپن در نطقي آمريكا و انگلستان را شديدا مورد انتقاد قرار داده و گفته بود كه اين دو دولت مردم آسيا را از ديرزمان به بردگي كشيده و استثمار مي كنند، جزایر اقیانوس های هند و آرام را بدون حق مالک شده اند و راهي نيست مگر اخراج آنها از آسيا و جزایر با قوه قهريه. آسيا نياز به پاكسازي خونين خود از سلطه و نفود اروپاييان و دولت واشنگتن دارد.
چند ساعت پس از اعلان جنگ متقابل آمريكا به ژاپن، انگلستان در كنار آمريكا قرار گرفت و چرچيل اعلام داشت كه در جنگ با ژاپن، انگلستان با آمريكا خواهد بود.
دولت آمريكا سه روز بعد (11 دسامبر) به آلمان و ايتاليا هم اعلان جنگ داد و بطور کامل در هر دو جبهه (اروپا و شمال آفریقا ـ خاور دور) وارد معرکه شد و در سال 1945 به همانگونه که روزولت پیش بینی کرده بود از زیر خرابه های جنگ به صورت یک ابرقدرت سربرآورد و اجرای طرح مارشال و برنامه های مالی و اقتصادی دیگر «دلار» خودرا پول بین المللی کرد.
روزولت پس از دادن اعلان جنگ، در يك پيام راديويي از مردم آمريكا خواست كه خود را براي تحمل يك جنگ طولاني و احيانا پرتلفات آماده كنند كه همراه با دشواري هاي فراوان و جيره بندي ها و بسيج عمومي خواهد بود.
گوشه اي از تاريخ آسياي جنوبي: از سرلشكر محمدزمان كياني تا سپهبد پرويز كياني
اعضاي دولت درتبعيد استقلال طلبان هند (Azad Hind Cabinet)
دولت درتبعيد «آزادهند Azad Hind » به رياست چاندرا بوز Subhas Chandra Bose (ملقب به Netaji به معناي رهبر) كه 21 اكتبر 1943 تصميم به انتقال از سنگاپور گرفته بود از يكم دسامبر اين سال در جزيره ادامان (Andaman and Nicobar) واقع در خليج بنگال استقرار يافت. رياست ستاد ارتش اين دولت را «سرلشكر محمدزمان كياني» برعهده داشت. آزادهند (عنوان دولت درتبعيد به همين صورت ـ بدون فاصله ميان دو كلمه ـ ـ نوشته مي شود كه موسس اين دولت واژه پارسي «آزاد» را بكار برده بود).
Subhas Chandra Bose اين دولت كه از زمان ايجاد در سنگاپور به دولت انگلستان و متحدانش ازجمله آمريكا اعلان جنگ داده بود ارتش 55 هزار نفري خود موسوم به «آزادهند فوج» را به جبهه برمه (ميانمار) فرستاد تا از آنجا آزاد كردن هند از استعمار انگلستان را آغاز كنند و اين ارتش با دريافت اسلحه و پول از ژاپني ها شهر «ماني پور» هند واقع در شرق آسام را آزاد كرد و دولت درتبعيد به آنجا انتقال يافت. افراد ارتش «آزادهند» همان نظاميان هندي سابق انگلستان بودند كه در منطقه مالايا و نيز شمال افريقا به اسارت ژاپن و آلمان درآمده بودند و برخي از مردان مهاجر هندي در آسياي جنوب شرقي هم به آنان پيوسته بودند.
سرلشكر محمدزمان كياني كه خود را از كياني هاي جنوب شرقي ايرانزمين (ايران بزرگتر) مي دانست از سال 1931 پس از گذرانيدن آكادمي نظامي دهرادون، افسر واحدهاي انگليسي در هند بود كه پس از سقوط سنگاپور و تصرف آن از سوي ارتش ژاپن، وارد ارتش «آزادهند» شده بود. نتاجي «چاندرا بوز» متولد 23 ژانويه 1897 در شهر كوتكCuttack ايالت اوريسا (بنگال هند) و فارغ التحصيل دانشگاه كامبريج (انگلستان) از جواني در انديشه تلاش براي آزاد كردن وطن خود، هند بود و به همين جهت به حزب كنگره ملي هند پيوسته بود. وي چون با تاكتيك مهاتما گاندي (نافرماني مدني = مبارزه منفي) موافقت نداشت و آن را برضد انگلستان، در كوتاه مدت موثر نمي دانست بعدا از اين حزب خارج و حزب «پيشرو همه هند» را تشكيل داده بود و به سبك گاريبالدي (استقلال طلب بنام ايتاليا) مسلحانه مبارزه مي كرد.
نتاجي چاندرا كه بارها به زندان انگلستان افتاده بود، آغاز جنگ جهاني دوم را فرصت مناسبي براي كسب استقلال هند ديد و از طريق افغانستان و روسيه به ايناليا و از آنجا به آلمان رفت و فكر خود را با هيتلر در ميان گذارد. هيتلر كه نقشه حمله به شوروي و سپس با كمك ارتش ايران آزاد كردن مناطق عربي و همه هند را از سلطه انگلستان درسرداشت از او خواسته بود كه در برلين بماند و منتظر باشد. چاندرا در طول اقامت در برلين راديو «آزادهند» را تاسيس كرد و صداي خود را به گوش جهانيان رسانيد و سپس با يك زيردريايي آلماني به صحنه نبرد ژاپني ها در اقيانوس هند منتقل و از آنجا با يك زيردريايي ژاپني به توكيو رفت و دولت ژاپن را كه قصد اخراج اروپاييان از قاره آسيا را داشت با خود همراه كرد. وي سپس به سنگاپور منتقل و دولت درتبعيد «آزادهند» را تاسيس كرد و ...، ولي با تسليم ژاپن در اوت 1945 (در پي حملات اتمي آمريكا) قصد فرار كرد تا به دست آمريكاييان نيافتد كه او را به انگليسي ها تحويل دهند. هواپيماي ژاپني حامل چاندرا در 18 اوت 1945 برفراز جزيره تايوان سرنگون شد و برغم پيدا نشدن جسدش، مرگ او اعلام گرديد و استقلال هند بعدا به دست گاندي و همفكرانش عملي شد. چاندرا پيش بيني كرده بود كه اگر روزگاري، انگلستان بخواهد به هند استقلال دهد، نخست آن را تجزيه خواهد كرد
درپي ارتقاء «اشفق پرويز كياني» به درجه سپهبدي و انتصاب او به رياست ارتش پاكستان (جانشيني ژنرال پرويز مشرّف) در اكتبر و نوامبر 2007، خاطره كارهاي سرلشكر محمدزمان كياني در اذهان زنده شد. كياني هاي شبه قاره هندوستان (هند، پاكستان، بنگلادش و ...) از اعقاب نخستين شاهان منطقه اي ايران باستان هستند كه پيش از كوروش بزرگ و تاسيس دولت واحد ايران بر جنوب شرقي كشور (سيستان بزرگتر، كرمان و فارس امروز) حكومت مي كردند كه بعدا فرزندزادگان آنان به نقاط اطراف نيز مهاجرت كردند. سپهبد پرويز كياني 55 ساله كه پدرش هم افسر نيرويي به نام «بلوچ رجيمنتBaloch Regiment
سپهبد پرويز كياني » بود به عنوان يك افسر پياده پاكستاني آموزش نظامي تكميلي را در آمريكا طي كرده و قبلا فرمانده سپاه راولپندي و رئيس كل سازمانهاي اطلاعاتي پاكستان بوده و كارشناس مسئله كشمير است. وي دقيقا از اختلافات 60 ساله هند و پاكستان كاملا آگاه و درجريان مسائل افغانستان و ايالت وزيرستان قرار دارد. مفسران رسانه هاي غرب نوشته اند كه اين افسر آريايي، فردي باهوش و لايق است كه غرب و پرويز مشرّف (رئيس جمهور پاكستان كه در نوامبر 2007 از سمت ديگر خود، رياست ارتش پاكستاني كناره گيري كرد) به وي اعتماد دارند و غرب او را آلترناتيو مشرّف مي پندارد و به اين لحاظ، در اين برهه كه پاكستان در عمر كوتاهش بيش از هرزمان ديگر در مسير توفان و بحران قرار گرفته است از كنار رفتن مشرّف از ارتش نگراني ندارد. سپهبد كياني بود كه با سفر به دوبي، ميان مشرّف و بانو «بي نظير بوتو» توافق سياسي ايجاد كرد و احتمالا عامل بازگشت مجدد نواز شريف (از محل تبعيدش، كشور سعودي) به پاكستان شد تا مشكلات سياسي پاكستان كاهش يابد و .... مي دانيم كه در پاكستان، ارتش هميشه حرف آخر را زده است.
روزی که کوستا ریکا Costa Rica ـ کشور بدون ارتش شد
یکم دسامبر 1948 خوزه ماریا فرر Jose Maria Ferrer رئیس جمهور وقت کوستا ریکا Costa Rica ارتش این کشور را منحل کرد و پیشنهاد کرد که با افزودن یک اصل تازه بر قانون اساسی کوستا ریکا این کشور سرزمین بدون ارتش شود. پیشنهاد فرر پس از تصویب در رفراندم به صورت اصل 12 بر قانون اساسی کوستا ریکا اضافه شد و این کشور فاقد ارتش شده است. فرر این تصمیم را در پایان یک جنگ داخلی در کوستا ریکا گرفت و از آن پس خصومتی پیش نیامده است. کوستا ریکا تنها یک نیروی پلیس فاقد سلاح سنگین دارد. این کشور 51 هزار کیلومتری و 5 میلیونی در آمریکای مرکزی و میان دو اقیانوس آرام و اطلس قرار گرفته و برغم استراتژیک بودن منطقه دچار رقابت های دولت های بزرگ نشده و مطمح نظر آنها قرار نگرفته و در آرامش تمام بسر می برد و در گزارش های جهانی سالانه، یکی از چند کشور دارای دمکراسی کامل، آرامش و قانونمند بشمار آمده است. کوستا ریکا (ساحل غنی) از سرزمین های متعلق به اسپانیا بود که 15 سپتامبر 1821 اعلام استقلال کرد، مدتی با مکزیک متحد بود و زمانی هم عضو کنفدراسیون کشورهای آمریکای مرکزی. کوستا ریکا بمانند کانادا یک کشور چند ملیّتی و چند فرهنگی است و بنابراین در آنجا به کسی به چشم اقلیت و غریب نگاه نمی شود. حذف ارتش، کوستا ریکا را که هزینه نظامی ندارد ثروتمند کرده و سواحل و جنگلهای زیبا و سرسبز، این کشوررا به صورت یک مرکز توریستی درآورده و «بازنشسته نشین» سایر ملل کرده است.
Jose Maria Ferrer «فرر» که سه بار متناوب رئیس جمهور کوستا ریکا بود هشتم ژوئن سال 1990 در 84 سالگی درگذشت.
ایستادگی یک زن سیاهپوست و آغاز پایان تبعیض نژادی در آمریکا
"زرا پارکز" بانوي سياهپوست آمریکایی و در آن زمان 42 ساله یکم دسامبر سال 1955 در شهر مونتگمري ايالت آلاباماي آمريکا رسم تبعيض آميز نشستن سياهپوستان روي صندلي هاي عقب اتوبوسهای عمومی را که يک تحقير طولاني بود شکست و پس از ورود به اتوبوس که مسافر چنداني نداشت در صندلي قسمت جلو (ویژه سپید پوستان) نشست و بعدا هم حاضر نشد جاي خود به يک مرد سفيد بدهد و باوجود تذکر پي در پي راننده به قسمت عقب برود. راننده که چنين ديد اتوبوس را متوقف کرد و جريان را تلفني به پليس اطلاع داد. پلیس «زرا» را بازداشت کرد. در پي انتشار اين گزارش همراه با تصویر «رزا» که در اتوبوس نشسته بود در روزنامه ها ،سياهپوستان آمريکا به مدت يک سال سوار شدن براتوبوسهاي عمومي (شهري) را تحريم کردند و تظاهرات خیابانی و مقاومت های دیگر آنان ادامه یافت که در دهه بعد به تصویب قانون «حقوق مدنی» و رفع تبعیض انجامید و 54 سال بعد ایالات متحده دارای رئیس جمهور سیاهپوست شد، گرچه این رئیس جمهور از اعقاب بردگان سیاه نیست. رزا که در 24 اکتبر سال 2005 در ديترويت فوت شد از کنگره آمريکا لقب "مادر جنبش حقوق مدني" گرفت. پس از مرگ، جنازه رزا با تشريفات ويزه دفن شد.
اين عکس تاريخي که جامعه آمريکا را عميقا تحت تاثير قرار داد، هنگامي برداشته شد که «زرا» در انتظار رسيدن پليس و انتقال او به زندان بود و به نتيجه کار خود مي انديشيد.نخستين نخست وزير زن در يک کشور اسلامي
بانو «بي نظير بوتو» يکم دسامبر سال 1988 (دهم آذر 21 سال پیش) نخست وزير پاکستان شد. وي نخستين زني بوده است که در يک کشور اسلامي چنين مقامي را به دست آورده است. ذوالفقارعلي بوتو پدر بي نظير بنیادگذار و رئیس حزب مردم پاکستان قبلا همين مقام را داشت که دولت او در يک کودتاي نظامي سرنگون و خودش هم بعدا اعدام شده بود. ذوالفقارعلي سی ام نوامبر 1967 حزب مردم پاکستان را که یک حزب سوسیال دمکرات (چپ میانه رو) است تاسیس کرد.
بي نظير بوتو بي نظير که دوبار نخست وزير پاکستان بود بعدا در مظان اتهام قرارگرفت و از وطن خارج شد و سالها در خارج از پاکستان بسربرد. شوهر او "زرداري" نيز به اتهام سوء استفاده از مقام زنش در خريدهاي دولتي مدتي زنداني بود. بي نظير در سال 2007 پس از دريافت وعده هايي به پاکستان بازگشت و کار مبارزه سياسي را از سرگرفت که در جريان يک سخنراني و پس از ايراد نطق ترور شد. قتل او باعث ناآرامي بيشتري درپاکستان و مآلا به کناره گيري پرويز مشرف (ژنرال بازنشسته) از رياست کشور منجر شد و در انتخابات بعدي، "زرداري" شوهر بي نظير و پدر فرزندان او به رياست جمهوري پاکستان برگزيده شد.
ملاقات گورباچف با پاپ
ميخائيل گورباچف رئيس وقت شوروي (و بعدا عامل فروپاشي اين اتحاديه که جاي امپراتوري روسيه را گرفته بود) يکم دسامبر سال 1989 در واتيکان با پاپ وقت (پاپ لهستاني که شهرت ضديت با کمونيسم را داشت) ملاقات کرد. اين نخستين ديدار يک رهبر شوروي با پاپ بود. سياست هاي گورباچف باعث انحلال بلوک شرق و شوروي شده است.
تلاش هر دولت براي دوختن کلاهي براي خود از نمد رويداد خونين «مومباي» هند!
با اينكه درپي رويداد 26 تا 29 نوامبر 2008 مومباي (بمبئي)، دو مقام دولت هند و ازجمله «شيوراج پاتيل» وزير داخله اين فدراسيون كناره گيري خودرا اعلام داشتند، تظاهرات پراكنده و اعتراض به كوتاهي دولت هند، سي ام نوامبر و بويژه در آن شهر حادثه ديده به چشم مي خورد. تظاهركنندگان شعار مي دادند: ديگر بس است، سياستمدار حرف مفت مي زند و بي گناه جان مي بازد.
تظاهركنندگان همچنين مي گفتند كه دولت؛ نه توانست از وقوع رويداد جلوگيري كند، و نه واكنش آن فوري بود.
روزنامه هاي هند 30 نوامبر 2008 نوشته بودند كه قبلا وقوع چنين رويدادي به دولت هند گوشزد شده بود. رسانه هاي ديگر به نقل از منابع آمريكايي نوشته بودند كه سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا قبلا در اين زمينه به مقامات هندي هشدار داده بودند!. در اين ميان، دولتهاي ديگر هركدام درجهت پيشبرد سياست خود تلاش مي کرد كه از اين نمد كلاهي بردوزد. جورج دبليو بوش رئيس جمهور وقت آمريكا به طور غير منتظره به «كاندوليزا رايس» وزير امورخارجه كابينه خود كه در اروپا بود دستورداده بود كه فورا به هند برود و اين سفر انجام شد. هدف از اين سفر اين بود که اقدامي از سوي هند برضد پاكستان (متحد آمريکا) صورت نگيرد. برخي از دولتها با استفاده از رسانه هاي خود كوشيده بودند كه پاي پاكستان را به ميان بكشند و برخي ديگر، پاكستان را بركنار از كارهاي «لشكر طيّبه» مي داشتند كه ده تن از اعضاي آن (و همه آنان پاكستاني) ماجراي مومباي را با نزديك به پانصد كشته و يا مجروح بوجود آوردند. خبر اعزام ماموران اف. بي. آي (پليس امنيت داخلي آمريكا) به هند براي كمك به كشف قضيه، از سوي رسانه هاي برخي از ملل در برابر علامات سئوال و تعجب قرارداده شده بود، كه چرا؟!.
گوشه هايي از دو تظاهرات خياباني در مومباي (30 نوامبر 2008) ضعف وجدان و نوع تازه آسيب زدن به رقباء و مخالفان شخصي: لو دادن دروغين
29 نوامبر 2004 شبكه تلويزيوني آمريکا ـ سي بي اس ـ گزارش داد كه اف بي آي (پليس فدرال و امنيت داخلي آمريكا) به خاطر اشارات نادرست و سر نخ دادن هاي غلط دچار زيان مالي فراوان و اتلاف وقت شده است.
اين شبكه به نقل از يك گزارش رسمي گفت كه در سالهاي اخير كه ضعف اخلاقيات در جامعه بيشتر شده است، بسياري از مردم با زير پا گذاردن وجدان خود و اصول انسانيت براي به درد سر انداختن رقيب شغلي، همسايه بد اخم، مخالف و دشمن شخصي خود راه تازه اي يافته و به صورتي كه شناخته نشوند به پليس فدرال خبر مي دهند كه مثلا فلاني (رقيب و دشمن شان) درگير مواد مخدر، جاسوسي، ماني لندري و ... است و حتي قتلها و سرقت هاي نامكشوف را به رقيب نسبت مي دهند. پليس فدرال با هزينه بسيار و صرف وقت (گاهي ماهها) به تعقيب و مراقبت مي پردازد و چيزي به دست نمي آورد. با اين كه پيشرفتهاي الكترونيك به كشف اين دروغگويان كه عملشان جرم است كمك كرده است ولي اين فتنه انگيزي ها ادامه دارد.
آمار رسمی تلفات و هزینه عملیات نظامی عراق تا 30 نوامبر 2011
یکم دسامبر 2011 و 30 روز مانده به خروج مابقی نظامیان رزمی آمریکا از عراق، تلفات و هزینه عملیات نظامی عراق که بسال 2003 آغاز شد تا سی ام نوامبر 2011 و وضعیت این کشور به زبان آمار انتشار یافت و گفته شد که این ارقام رسمی است از این قرار:
ـ تلفات نظامی آمریکا در عراق در جریان عملیات نظامی 8 ساله: چهار هزار و 485 کشته و 31 هزار و 921 مجروح.
ـ شمار مجروحان آمریکا در عملیات غیر نظامی در عراق: 40 هزار و 350.
ـ تلفات غیر نظامیان در استخدام کنتراتورهای آمریکایی در عراق (کانتراکتورها): دو هزار و 97 کشته.
ـ تلفات عراقی های در جریان عملیات نظامی و یا در رابطه با این عملیات: 103 هزار و 775 کشته (دست کم).
ـ از میان رفتن عناصر دانشگاهی و پژوهشی عراق به صورت قتل (ترور): 464 تن.
ـ تلفات دست اندرکاران رسانه ها و پوشش اخبار عملیات نظامی و ناارامی ها: 174 کشته.
ـ جا به جایی اجباری مردم در داخل عراق (از مناطق کُردنشین به عرب نشین و بالعکس و نقل و انتقال میان محله و شهرهای شیعه نشین و سنی نشین و نیز آشوری ها و مسیحیان دیگر): یک میلیون و 300 هزار تن.
ـ عراقی های آواره سایر کشورها بویژه در سوریه و اردن: بیش از یک میلیون تن.
ـ مهاجرین عراقی به سایر کشورها در این مدت (با پذیرش رسمی و برای اقامت دائم): اندکی بیش از 500 هزار تن.
ـ متوسط تولید جاری و روزانه نفت: دو میلیون و 580 هزار بشکه با قابلیت افزایش تا 25 درصد.
ـ جمع هزینه پولی از آغاز عملیات تا نوامبر 2011: 805 میلیار دلار.
تاريخ از نگاهي به تصوير
نمايشگاه بين المللي "انار" در کابل - سه برابر شدن توليد انار جهان در پي کشف خواص بهداشتي آن - منافع درماني انار
نمايشگاه بين المللي انار (پامه گرانتPomegranate) هفته آخر نوامبر 2008 در شهر کابل - شهري که انفجار انتحاري و تيراندازي در آن ادامه دارد - داير شده بود. طبق اسناد تاريخي و دائرة المعارف گياهشناسي، انار ميوه بومي پرشيا (ايرانزمين ـ محصور ميان رودهاي فرات، سند، خليج فارس، سيردريا در شمال فرارود تا شمال داغستان) بوده است كه بعدا به منطقه مديترانه، منطقه هيمالايا و اخيرا آمريكاي لاتين و كاليفرنياي آمريكا منتقل شده است.
در پي كشف منافع بهداشتي ـ درماني اين ميوه، مصرف و در نتيجه پرورش درخت آن که تنها به صورت نهال و پيوند امکانپذير است رواج يافته بگونه اي که طبق گزارش شاخه ويژه امور غذا و كشاورزي سازمان ملل، توليد جهاني انار از سال 1990 تا كنون سه برابر شده است. قبلا آمريکاييان و اروپاييان به علت پرهسته بودنش، از مصرف آن اکراه داشتند. توليد انار كاليفرنيا عمدتا در دست ايرانيان مهاجر است كه بتازگي آن را در ايالت نيومكزيكو هم پرورش مي دهند. مصرف آن بقدري افزايش يافته است كه در سال 2008 در آمريكا هر دانه انار يك دلار بفروش مي رسيد که اين قيمت در سال 2009 به 2 دلار افزايش يافت. صادرات آب انار و رب آن اينک تجارتي پردرآمد بشمار مي آيد. هنوز پرورش نهال انار شيرين که در کرمان فراوان است در نقاط ديگر وسيعا رايج نشده است.
سازمان جهاني بهداشت و همچنين آژانس آمريكايي «اف. دي. اي» انار را براي بيماري هاي سرطان پروستات، بزرگ شدن غده پروستات، بيماري قند، انواع سرماخوردگي، استرس، بيماري هاي عروق (رگها)، برخي عفونت هاي ويروسي، لنفوما، آتروزكلروسيس و ... نافع دانسته اند. اين ميوه حيات بخش علاوه بر مواد غذايي متعارف داراي ويتامين هاي ب ـ 1، ب ـ 2، ب ـ 3، ب ـ 5، ب ـ 9، ويتامين ث، كلسيم، آهن، منيزيوم، فسفر، زينك (روي) و پتاسيم است. فسفر موجود در انار از بهترين نوع آن براي مغز و تقويت حافظه تشخيص داده شده است.
برخي ديگر از رويدادهاي 1 دسامبر
1135: هنري اول ، نخستين پادشاه انگلستان که قادر به خواندن و نوشتن بود درگذشت.
1580: ادموند کمپيون 42 ساله به دليل ژزويت مذهب بودن به دار آويخته شد.
1640: پرتغال پس از شصت سال از اسپانيا جدا شد و اعلام استقلال كرد . اسپانيا پس از شكست در جنگ دريايي سال 1588 خود از انگلستان رو به ضعف گذارده بود .
1742: اليزابت پادشاه وقت روسيه دستور اخراج همه يهوديان از قلمرو آن کشور را صادر کرد.
1821: اسپانيا به مهاجر نشين قديمي خود سانتو دو مينگو استقلال داد كه جمهوري دومينيكن خوانده شد.
1878: كاخ رياست جمهوري آمريكا داراي تلفن شد.
1887: دولت چين چنان گرفتار سلطه زورمداران غرب شده بود كه از عهده دولت كوچك پرتغال هم بر نيامد و پذيرفت كه ماكائو ــ قسمتي از خاك اصلي چين ــ در اختيار پرتغال باقي بماند !!! .
1906: نخستين سينماي جهان به نام «سينما پاته» در پاريس آغاز بكار كرد.
1918: نخستين دولت کشور پادشاهي يوگوسلاوي در بلگراد اغاز بکار کرد.
1933: استفاده از راه چالوس به تهران آغاز شد.
1937: سيد حسن مدرّس نماينده مجلس در چند دوره در جريان حبس و تبعيد به قتل رسيد.
1918: پارلمان دانمارك به ايسلند استقلال داد.
1948: کنگره اعراب ملک عبدالله پادشاه اردن را پادشاه فلسطين هم اعلام داشت.
1989: انحصار حكومت در دست حزب كمونيست آلمان شرقي از قانون اساسي اين كشور حذف شد.
1960: نخستين عکسبرداري رنگي فضايي از کره زمين توسط يک ماهواره شوروي انجام گرفت.
1960: پاتريس لومومبا دستگير شد.
2008: ايمن ظواهري كه از او به عنوان معاون القاعده نام برده مي شود در پيامي كه در اين روز، به نقل از سايت مربوط در رسانه ها انتشاريافته بود ضمن اشاره به تصويب توافقنامه امنيتي آمريكا و عراق اعلام داشته بود كه دستاورد آمريكا از اين توافقنامه موقتي خواهد بود. شيعيان عراق سني هاي اين كشور را به خود راه نخواهند داد. وي در مورد افغانستان گفته بود كه گزارشهاي رسانه اي «ناتو» در زمينه پيشرفتهاي نظامي؛ جعلي و ساختگي است، تلفات ناشي از عمليات «ناتو» در افغانستان به غير نظاميان بي گناه وارد مي شود. ظواهري در اين پيام، باراك اوباما را متهم كرده بود كه به آرمان سياهان پشت كرده است.
2008: در يک انفجار انتحاري که هدف از آن تخريب سفارت آلمان در کابل بود و سي ام نوامبر 2008 روي داد سه نفر کشته و 6 تن ديگر مجروح شدند و به چند خودرو آسيب وارد آمد. فردي که مواد منفجره را به بدن خود بسته بود موفق به ورود به داخل سفارت نشده بود و مقابل ساختمان خودرا منفجر کرده بود. دولت آلمان شماري از نيروهاي خودرا به افغانستان فرستاده که درکنار ساير نظاميان «ناتو» در عمليات شرکت مي کنند و متهم به قتل غير نظاميان افغاني هم شده اند