این شهرها در کنار بیابان های مرزی و نیز بین مرزهای دو امپراتوری بزرگ آن روز (روم و ایران) که منطقه را به دو بخش مجزا، در قرون اولیه میلادی تقسیم کرده و برسر تسلط بر ممالک و بسط و نفوذ و گسترش قدرت سیاسی همواره در جنگ بودند، قرار داشت. این دو امپراتوری در این جنگ ها تمکام امکانات مادی و انسانی خود را برای رسیدن به هدف، به کار می گرفتند و هر کدام از این دو قدرت تلاش بسیاری می نمودند تا دل قبایل عرب بیابان نشین رااز طریق تطمیع و امتیازات مالی به دست آورند.

      از این دو قطب سیاسی، نخست امپراتوری روم بود که دایره نفوذش را تا آسیای صغیر بسط داده و به ویژه از زمان حکومت "بومبیوس"(66 ق.م) سیاستی توسعه طلبانه را در بلاد بین النهرین دنبال می کرد. مورد دیگر امپراتوری پارتیان بودند که سرزمین اصلی این قوم بلاد ماوراءالنهر بود، پارتیان پس از تسخیر و تسلط بر برخی مناطق و ممالک در شمال فلات ایران مستقر شدند و بعد از آن نیز به کشورگشایی و تسخیر نواحی دیگر جهت گسترش حکومت خود پرداخته تا این که در سال 139 ق.م تحت رهبری "مهرداد اول" بر سرزمین عراق نیز استیلا یافتند. و دست سلوکیان را از آن نواحی کوتاه کرده و بالاخره تا آن جا پیش رفتند که بر شهر "سلوکیه" هم دست یافتند.

      به هر حال آن چه که در شکوفایی و توسعه شهرهای بیابانی بسیار مؤثر بود همانا روی آوردن مردم آن ها به تجارت و بازرگانی مس باشد که کالاهای تجاری را بین خلیج فارس و شهرهای سواحل شرقی نقل و انتقال می دادند. شهر الحضر به عنوان پایتخت ممالک عربی محسوب می شد که از مرزهای طبیعی خود برخوردار بود: دجله در شرق و فرات در غرب و کوه های سنجار در شمال و بلندی های مدائن در جنوب آن، اما به جز این محدوده در بخش شمالی، حیطه نفوذش بعد از سنجار به شهرهای خابور و نصیبین نیز می رسید. ( فوادسفر و محمد علی مصطفی، 1376: 32 )  الحضر در آن دوره یکی از شهرهایی بود که ضمن این که زیر سیطره ی اصلی امپراتوری پارتیان بود همواره از استقلال نسبی برخوردار بوده است. دوره ای که مورخین عرب از جمله مسعودی از آن به عصر ملوک الطوایفی نام می برند برای این که نظام حکومت بر پایه حاکمیت طوایف استوار بود و بر هر کدام از این شهرهای ملوک الطوایفی، طایفه ای حاکم بود که در اداره امور داخلی کشورش تقریباً از استقلال برخوردار بود. و علاوه بر این در محدوده ی نفوذ خود آزاد و در امور دینی و شئونات و آداب قومی مستقل بودند. با آن که در ضرب سکه و امور اقتصادی مالی آزاد بودند ولی از نظر سیاسی با مرکز حکومت پارتیان در تیسفون (مدائن) در وضعیت جنگی و دفاع مشترک از طریق ارسال نیروی انسانی و تجهیزات نظامی و کمک های مالی در صورت ضرورت در ارتباط مستقیم بودند. زمینه اصلی این تحقیق بر اساس مطالعه ی کتاب هترا اثر فواد سفر و محمد علی مصطفی به عنوان تنها منبع در دست شکل گرفته است.

فصل 1 - وضعیت اجتماعی الحضر :

     در آغاز سرزمینی که شهر الحضر در آن واقع بود در دوره آشوریان قریه ای بود که به سبب جمع شدن آب باران در گودال ها محل سکونت واقع شده و به تناسب موقعیت طبیعی که سراشیبی های زمین های الحضر داشته و آب باران بر آن جاری و روان می شده و همچنین آب های زیرزمینی سیراب می شده سبزه زارها و مرغزارهای قابل استفاده سر درآورده که به تعاد فراوان در اطراف این قریه یافت می شود.

     الحضر مهمترین و مشهورترین مرکز تجمع قبایل بود که در دل کویر بیابانی شمال جای داشت و به مرور زمان به واسطه وجود آب در حوالی آن مردم سکنا گزیدند. بعد از آن مردم بناهایی را برای بت ها و خدایان خود بنیاد کردند که عیدها به زیارت آن ها می شتافتند و مردگان خویش را نیز در کنار آن ها به خاک می سپاردند.

      شمش والاترین و مشهورترین خدای آنان بود که عربها به اسامی گوناگون آن را پرستش می کردند. در حجاز (شهر مکه) او را به نام "هبل" و در بتراء به نام "ذی الشری" و در الحضر به اسم "شمش" یا شمشا می شناختند. شهر الحضر پس از آن به تدریج توسعه و پیشرفت نمود و به ویژه بعد از فتوحات اسکندر مقدونی(331-321 ق.م) در کشورهای مشرق زمین و آن چه بعد از آن(در دوره سلوکیان) از تأسیس شهرها و ساختن راه ها و جاده هایی که از شهر بابل به سایر نقاط منشعب می شد در گسترش این شهرها بسیار مؤثر بود. احتمالاً نخستین معبدی که در الحضر با سنگ بنا گردید متعلق به شاهان سلوکی باشد که جانشین اسکندر مقدونی در حکومت بر عراق و سایر کشورهای شرقی بودند. این مسئله با کشف ستون های بلند و ضخیم و اجزایی از نمونه های حجاری و ظروف گلی مشخص شد. الحضر در مسیر یکی از شاهراه هایی قرار داشت که دو پایتخت سلوکی را به هم می پیوست. سلوکیه که در سرزمین مدائن و رد کنار رود دجله واقع بود و انطاکیه که در سرزمین های هموار اسکندریه در فلات سوریه قرار داشت. الحضر به سبب آشکار گشتن موقعیت نظامی آن برای دفاع از امپراتوری پارتی وسعت زیادی پیدا کرد و به ویژه از هنگام جنگ های فرسایشی در آسیای صغیر با رومیان، در زمان شاه اشکانی فرهاد سوم(69-57 ق.م) و پسرش ارد اول( 57-36 ق.م)تبدیل به شهر بزرگی شد.

      در این هنگام همچنان خطر رومی ها در دوره پارتیان باقی بود در نتیجه ی این خطر بزرگ، اهمیت قبایل عرب (با داشتن موقعیت استراتژیک) بیش از پیش آشکار تر شده و در این میان الحضر به عنوان بزرگترین مرکز این قبایل درآمده بود. روی قوای اصلی نظامی آن در دفاع از حملات دشمنان و هجوم بر آنان حساب قابل ملاحظه ای می شد. ساکنان الحضر کمک مؤثری در تحقق به این اهداف نظامی کردند زیرا مردمانشان در امور جنگ بسیار ورزیدهو در حفظ ونگهداری و حریت استقلال و مکانت دینی خود در بین سایر قبایل و داشتن موقعیت جغرافیایی دور افتاده، پایدار و سرسخت بودند.

      مردم شهر فنون حمله و دفاع و جنگ و گریز را بسیار خوب می شناختند تا آن جا که نیزه های مخصوص پرتاب به نام "نیزه های حضریه" مشهور شدند. از طرف دیگر شهر الحضر از لحاظ جغرافیایی در شرایط استراتژیکی قرار داشت. به گونه ای که بیابان های اطراف آن کار را برای دشمنان آن مشکل می ساخت. به این صورت که کافی بود ساکنان شهر الحضر دشمن را برای مدت کوتاهی پشت حصار شهر نگاه دارند. شرایط سخت آب و هوایی به ویژه کمبود آب به زودی دشمنان را به عقب نشینی وا می داشت. توسعه و پیشرفت شهر الحضر و ازدیاد اهمیت ویژه ی آن در بادی امر به دو عامل عمده و مهم بر می گردد. نخست عامل دین و دیگری عامل تجاری و نظامی. این دو عامل علت کثرت معابد و بت ها و حصارهای بلند شهر و سایر استحکامات نظامی را برای ما بهتر تبیین می کند. در نهایت این شهر توسط شاهپور اول ساسانی در سال 241 میلادی تخریب و نابود شد. مورخ مشهور "امیانوس ماسیلینوس" به سال 361 .م پس از بازگشت از شهر تیسفون به شهر الحضر که کاملاً ویران و محجور شده بود اشاره می کند. بعد از حمله ی شاهپور و ویرانی و غارتی که توسط لشکریان او ایجاد شده بود دیگر از اهمیت دینی و تجاری و نظامی الحضر چیزی باقی نماند. همچنین به علت ضعف و ناتوانی رومیان این شهر از محدوده ی مرزی بین امپراتوری ایران و روم خارج شد.( فوادسفر و محمد علی مصطفی، 1376: 34-29 )

    فصل 2 - شهر الحضر :

     شهر الحضر تقریباً دایره ای شکل و میزان مساحت آن نزدیک به دو کیلومتر مربع است. خندقی عمیق که از هرجانب استحکام بخشی شده، شهر را احاطه کرده و بر آن حصاری با 163 برج و تعدادی قلعه ساخته شده است. این حصار از دو دیوار بلند تشکیل شده که عرض هرکدام از آن ها 3 و 5/2 متر و فاصله ی بین دو دیوار 12 متر در بخش دروازه شمالی شهر می باشد.( یعقوب محمدی فر، 1387: 176) در فاصله 500 متری خارج از دیوار اصلی شهر آثار دیواری کشف شده که از جمیع جهات شهر را در برگرفته است اما مشخص نیست که این دیوار خارجی شهر بوده باشد. در امتداد و بر روی دیوار شهر 4 دروازه بلند متصل به قسمت داخلی شهر ساخته شده است.(شکل۱)

     نزدیک ترین رود قابل توجه به این شهر رود فرات می باشد. فرانسویان این شهر را با نام هاترا معرفی می کنند. ( علی اکبر سرفراز، 1381: 220 )

شکل۱(encyclopaediaislamica.com)

 فصل 3 - آیین ها:

    ساکنین الحضر باورها و آداب و رسوم و فرائض دینی خود را از چهار منبع اخذ کرده بودند:

نخست آیین آشوری ها و بابلی ها که ریشه آن به سومری ها بر می گردد.

دوم آیین یونانی ها و رومی ها کهع پیدایش و رشد آن در خارج از حوزه سرزمین عراق بود و با فتح اسکندر مقدونی وارد این سرزمین شد.

سوم آیین ایرانیان باستان از مزدا پرستی و زردشتی گری .

و چهارم از اعتقادات قبایل عرب که پایه ی آن باورها، پدیده های طبیعی و عوامل مؤثر بر حیاط و زندگی بیابان گردی و چادر نشینی می باشد. ( فوادسفر و محمد علی مصطفی، 1376: 73 )

     فصل 4 - حجاری و پیکر تراشی :

     هنر حجاری و پیکرتراشی در الحضر ویژگی ها و مشخصات خاص خود را دارا است. دو هنر "حجاری و پیکره تراشی" و "معماری" الحضر در دوران هنر و تمدنی قرار داشته که محققان و پژوهشگران تاریخ آن را "هنر دوره پارتی"می نامند، زیرا در دوره حکومت پارتیان به وجود آمده است. هنر پارتی را حاصل و نتیجه ی پیوند و تبادل بین هنرهای عراق و فلات ایران و هنر یونانی می دانند. هنر پارتی در قالب پیکر تراشی و حجاری تا حدودی تأثیراتی از هنر یونانی-رومی پذیرفت. به ویژه در برخی از پردازش های پیکر تراشی در شیوه تزیینات و حجاری مجسمه ها مثل سبک به نمایش نهادن موی سر و چین خوردگی های لباس این تأثیرپذیری مشهود است.

      از خصوصیات پیکره های حجاری شده در الحضر، ضعف در بعد سوم مجسمه ها و به هم زدن فرم طبیعی اعضای بدن است. اکثر مجسمه ها و بت ها در الحضر از حیث حجم کوچک می باشند.عموماً آن ها را از سنگ و به ندرت از فلز می ساختند. ولی مجسمه های اشخاص مهم به اندازه ی قامت انسان معمولی یا کمی بزرگتر ساخته شده اند. این مجسمه ها را نیز از یکی از دو نوع سنگی که در منطقه ی الحضر وجود دارد حجاری کرده اند. نخست نوعی سنگ آهکی که در محل به نام سنگ "حلان" مشهور است و رنگی گندم گون دارد و دوم سنگی که در منطقه ی الحضر فراوان وجود دارد و با نام سنگ مرمر موصلی شناخته می شود. رنگ این سنگ خاکستری روشن بوده و البته گاه به شکل رنگ سفید با رگه های خاکستری نیز دیده می شود. ویژگی دیگری که در مجسمه های اشخاص باید مورد توجه قرار گیرد این است که در همگی آن ها چندان اهتمامی به حجاری قسمت پشت مجسمه نشده است و تنها به شکل پذیری بسیار ساده ای از آن ها اکتفا شده است. علت اصلی این عدم حجاری در پشت مجسمه ها این بوده که این نوع مجسمه ها را در کنار دیوارها نصب می گکرده اند و یا به دیوارها می چسبانده اند که معمولاً پشت آن ها دیده نمی شود. احتمالاً علت نصب مجسمه ها در کنار دیوار جز ادامه ی سبک تزیینی دوره ی آشوری چیز دیگری نباشد. جایگزین شدن سبک چهره های روبرو و بر افتادن چهره های نیم رخ در این دوره روی داده است. ( مالکوم کالج، 1380: 136 ) این مساله در مجسمه سازی در الحضر تجلی یافته است. این موضوع را می توان دلیل احمال هنرمندان مجسمه ساز الحضر در ساخت قسمت پشت بدن مجسمه ها دانست.(تصویر۱)

تصویر۱(zirto.blogfa.com)

      در پیکره های الحضری خشکی و بی حالتی به روش تمام رخ نمائی افزوده می شود. حرکت مخصوص ستایش در این پیکره ها بر بی روح بودن آن ها اثری نگذاشته است. مرکز این نوع پیکر تراشی را باید در بین النهرین دانست. برای مقایسه در مجسمه مفرغی شمی، حالت گشوده ی بازوی چپ مجسمه آن را از وضع و حالت منجمد مجسمه های الحضری جدا می سازد. ( رومان گیرشمن، 1350: 89 ) به هر روی در ادامه ویژگی های حجاری الحضر با توجه به دوره های سه گانه ای که در تاریخ گذاری شهر الحضر انجام شده مورد بررسی قرار می گیرد.

      در اینجا باید به این نکته اشاره نمود که در برخی از مجسمه های بدست آمده از الحضر در چهره ها نوعی از ریزه کاری های فنی و نفوذ پابرجای هنر هخامنشی قابل مشاهده است. اما روش تمام رخ سازی که می توان آن را همردیف حقیقت سازی دانست در جزئیات لباس ها، گیسوان و گوهر ها نشان از هنر مورد علاقه پارتیان دارد.( رومان گیرشمن، 1350: 90 )

     1-4 دوره تکوین و آغازین الحضر :

     در نخستین دوره تاریخی الحضر مشاهده می شود که در حجاری مجسمه ها، اعضای اندام در مقایسه ی کلی نزدیک به اندازه ی طبیعی بدن انسان بوده و حجاری مجسمه ها بی تحرک و ساده نبوده بلکه در آن ها حرکت اندام ها به طور آرام و با پیچ و خم کردن اندام و یا انحنای سر مجسمه و یا با جلو گذاشتن پا نشان داده می شد. مجسمه های " اکریتیریون" متعلق به این دوره هستند که معمولاً کنگره های معابد" مرن" و " شحیرا" را با آن تزیین می کردند.(تصویر۲)

تصویر۲(zirto.blogfa.com)

     2-4 پیکره تراشی و حجاری در دوره ی فرمانروایان محلی :

     این دوره حدود یک قرن طول کشید و در حدود نیمه ی قرن دوم قبل از میلاد به پایان رسید. در این دوره ملاحظه می شود که چهره ی مجسمه ها همچنان به شکل چهره های مجسمه های سبک یونان قدیم است. و البته در حجاری و پیکره تراشی تا حدودی در خصوص ریزه کاری ها تعدیل می شود. و کمتر به حجاری چین خوردگی های لباس ها پرداخته می شود. در مجسمه های این دوره اندام ها به شکل طبیعی، بلند پرداخته می شوند و این دلالت بر تحرک و جنب و جوش و یا ویژگی های خاصی چون عزت و پایداری دارد. در همین دوره بوده که ایوان های هم ردیف در معبد کبیر بنا شده اند و قوس های ایوان ها را از قسمت نما و بیرونی به انواع مجسمه ها و نقش برجسته ها تزیین کردند و نیز در این دوره بوده که معبد "شحیرا" مجدداً بازسازی و مرمت شد.(تصویر۳)

تصویر۳(zirto.blogfa.com)

    3-4 پیکر تراشی و حجاری در دوره شاهان الحضر :

     امیران الحضر دست نشاندگان پارتیان بودند. در سده دوم م. فرمانروایان و اشراف الحضر مجسمه های مرمرین خود را به اندازه پیکره ی خویش می ساختند و در پرستشگاه های شهر که در پیرامون صحن مقدس قرار داشت قرار می دادند.( مالکوم کالج، 1380: 141 )

     این دوره نیز یک قرن به طول انجامید و با سقوط و نابودی شهر الحضر پایان گرفت. اکثر مجسمه های پیدا شده در الحضر متعلق به این دوره می باشد. در اوایل این دوره اسلوب و سبک پیکر تراشی دوره فرمانروایان محلی همچنان استمرار و ادامه می یابد. برای نمونه می توان از مجسمه ی ملک "ولخش" نام برد که تناسب اندام ها نسبت به اصل و اندازه ی طبیعی قد انسان خودش را حفظ می کند و چندان فاصله نمی گیرد به جز در بعضی از اصول و اسلوب های پیکرتراشی که در این مجسمه در موارد ذیل به کار گرفته شده و اعمال کرده اند:

      یکی این که قرینه سازی و همانند سازی در تزیینات لباس ها و ایستادن با تکیه به چیزی در حالت جلو بردن پای چپ، نسبت به پای راست که کمی به سمت جلو گذاشته می شود و نیز بلند کردن دست راست برای درود و سلام گفتن. با این وصف ما در این مجسمه همواره می بینیم که از حیث کنده کاری و ترتیب چین خوردگی های روی پیراهنو شلوار و خمودگی کمربند یا کمی متمایل به چپ دقت و ظرافت خاصی به کار رفته است. (تصویر۴)

 

   

تصویر۴(zirto.blogfa.com) 

     مجسمه های این دوره تنها تقلید صورت و پیکر افراد نیست، بلکه تاکیدی بر غیر زنده نمودار ساختن آن ها به عمل آمده است که نشان از جنبه و کیفیت معنوی این مجسمه ها دارد. این ها بیشتر جلوه گاه روح پادشاهانه ی فرمانروایان است که با خدای خود روبرو شده و با دست های به دعا بلند کرده و حالت نیایش، او را پرستش می کنند. ( مالکوم کالج، 1380: 141 )

 فصل 5 - پوشاک ساکنین الحضر :

      در مجسمه های الحضر لباس های گوناگونی از حیث دوخت و دوز و آرایش های هنری مشاهده می گردد که این نوع لباس ها، پوشاک افراد طبقه بالای جامعه را از سایر ساکنین شهر که این مجسمه ها برای خدمت گذاری و وظیفه ی عمومی خود و یا به سبب منزلت و موقعیت ویژه ی اجتماعی آن طبقه ساخته اند، جدا می سازد. این نوع لباس ها شباهت های آشکاری با لباس های یونانی دارد. به درستی معلوم نگشته است که این لباس ها همان لباس هایی بوده اند که آشوریان و بابلیان می پوشیده اند یا خیر. به هر روی در این خصوص کاملاً واقعیت پوشیده و نامعلوم است. در این صورت بدون گمان به کارگیری پوشاک به شکل و نحو دیگری در سایر نواحی و روستاها و نیز در بین طبقه ی عموم جامعه ی آن زمان معمول بوده است.

     1-5 پوشاک مردان :

     عمده ترین لباس مردان الحضر از دو قطعه تشکیل می یافت: پیراهن و شلوار. و پس از این ها عبا و بالا پوش و قبا رایج گردید. مرد الحضری همواره آراسته به کمربندی بوده و کفش نیز در پای دارد. مردان در اجتماع با سر برهنه ظاهر می شوند مگر این که صاحب مقامی باشد که وی با نوعی پوشش سر از سایر افراد متمایز می گردد. اما کاهنان با توجه به مطالعاتی که روی مجسمه ها انجام گرفته ساق های برهنه دارند که شاید با این طرز لباس فقط در داخل معبد ظاهر می شده اند و آن نیز به سبب حرمت نهادن به خدایان بوده است. کاهن الحضری معمولاً جلیقه یا بالاپوشی را می پوشد که از لباس های مخصوص مراسم دینی و تشریفات مذهبی می باشد. البته بعضی اوقات می بینیم که دو بالا پوش را با هم دارند که یکی را بر روی دیگری پوشیده اند. در مورد تاج و کلاه های شاهانه باید گفت که دو نوع بودند: نوع اول به شکل عمامه ای از پارچه های ضخیم و خوش بافت که مزین به گلدوزی ها و زردوزی هایی به همراه مروارید ها وقطعه های طلا است. این عمامعه دارای گیره هایی روی گردن و بالای گوش ها می باشد. نوع دوم از تاج و کلاهک شاهانه الحضری از سه گیسوی بافته شده ی بزرگ از موهای مصنوعی تشکیل شده است که در بین آن ها یک تاج جواهر نشان که در وسطش عقابی با بال های گشوده کار گذاشته اند فاصله انداخته است. برخی اوقات خدایان مونث نیز کلاهی مخروطی شکل به هیئت استوانه ای هندسی شکل بر سر دارد. همچنین مشاهده می شود که الحضریان کلباهی شیپوری یا گاهی استوانه ای با شکل های مختلف که بعضی از آن ها مخروطی ناقص هستند و برخی دیگر دراز یا کوتاه بوده بر سر می گذارند.ولی قالب مردان الحضر معمولاً سرشان برهنه و بدون کلاه می باشد. مردان الحضری همچنین با زیورآلاتی خود را تزیین می کردند.مهمترین زیورآلات آن ها گردنبندی بود که به گردن می آویختند و نیز دو گوشواره به شکل دو حلقه ی زیبا و نیز دستبندهایی که در دست می کردند که یا همه ی این زیورآلات رت داشتند و یا یکی از آن ها را دارا بودند. اغلب این گردنبند ها و دسبندهای تزیین شذه از حیث تزیینات شبیه یا متناسب با تزیینات کمربند هستند.(تصویر۵)

تصویر۵(zirto.blogfa.com)

     2-5 پوشاک زنان :

     با توجه به این که مجسمه های بانوان در الحضر نسبتاً کم هستند لذا شناخت ما از پوشاک و لباس زنان کامل نیست ولی با این حال معلوم است که زن الحضری بدنش را از سر تا پا به استثناء کف دست و احیاناً قسمتی از سینه اش، می پوشاند. عمدع ترین لباس زنان الحضری معمولاً بلند و گشاد بوده است. این لباس تکه تکه نبوده بلکه از یک تکه پارچه تشکیل شده که به وسیله ی قلاب ها و کمربند ها برای جمع کردن گشادی پیراهن روی بدن استفاده می شده است. معمولاً این لباس متشکل از پیراهن با یک جامه و یا دو جامه بود و نوع روسری و یا چادر بر سر می نهادند. پیراهن آنان به شکل یقه باز و گشاد بوده که به احتمال قوی به شکل کیسه ای بوده که روی سر را پوشانده و پهلوهایش سفت می شده است(تصاویر ۸-۷-۶). زنان معمولاً کلاهکی مجلل روی سر می گذارند که به جای تاج مردان به کار می رود. این نوع کلاهک بنا بر آن چه گمان می رود از پشتبندهای چوبی نازک و ظریف که بر آن نوعی پارچه ی قیمتی به شکل بسیار زیبایی پیچانده اند که تقریباً با این زیورآلات فراوان نعی تاج زنانه محسوب می شود.روی این کلاهک زنانه تزیینات قالب گیری شده می نهادند، سپس قسمت عقبی آن به وسیله ی روسری یا چادر پوشانده می شد. این نوع پوشاک در مهمترین مجسمه های بانوان الحضر مشاهده می شود. اما در مورد تزیینات و آرایش های زنانه باید گفت که بانوان الحضر خود را با انواع دستبندها و گوشواره ها و گردنبندها و انگشتری ها و آن چه مربوط به کلاهک تزیینی یا تاج سر بود تزیین می کردند.

     

            تصویر۶(zirto.blogfa.com)                   

 

تصویر۷(shokohe-iran.mihanblog.com)

 

تصویر۸(zirto.blogfa.com)

مجسمه شاهزاده بانو دوشفری دختر ملک سناطروک دوم:

علی رغم این که قسمت سر وی به سبب تأثیر عوامل طبیعی صدمه دیده ولی به هر روی این مجسمه چهره و شکل او را برای ما ترسیم می کند. این شاهزاده بانو قامتی کشیده و بلند و خوش چهره که ملبس به لباس های فاخر و گران قیمت بوده و با قالب گیری های نفیس زیادی تزیین شده است. روی سرش نوعی روسری فاخر یا تاجی استوانه ای قرار دارد و در این میان در وسط تاج مدالی مدور که روی آن تصویر خدای خورشید به حالت ایستاده در داخل محراب را کار کذاشته اند. در گوش های بانو نیز گوشواره هایی آویزان است و دور هر کدام از دست هایش دستبند هایی دیده می شود. علاوه بر این سراسر این مجسمه مملو از جواهرات و تزیینات زینتی است. او با دست چپش قسمتی از دامن را بلند کرده و با دست دیگرش سلام می دهد. در کتیبه ای که برپایه ی مجسمه کنده کاری شده آمده که این مجسمه در سال 138 میلادی حجاری شده است. جنس آن از مرمر خاکسترس ارتفاع آن 222 سانتیمتر از معبد پنجم به دست آمده است.

منابع :

-         سرفراز، علی اکبر، فیروزمندی، بهمن، ماد هخامنشی هشکانی ساسانی، 1381، انتشارات عفاف

-         سفر، فواد، مصطفی، محمد علی، هترا، ترجمه نادر کریمیان سردشتی، 1376، میراث فرهنگی

-         کالج، مالکوم، اشکانیان، ترجمه مسعود رجب نیا، 1380، انتشارات هیرمند

-         گیرشمن، رومان، هنر ایران، ترجمه بهرام فره وشی، 1350، انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب

-         محمدی فر، یعقوب، باستان شناسی و هنر اشکانی، 1387، انتشارات سمت

برگرفته ازhttp://www.blogfa-archeology.blogfa.com