ايران
|
اهميت مطالعه تاريخ: اندرز عباس ميرزا فراموش شد و ايران آسيب ديد
|
25 ژانويه سال 1815 ميلادي عباس ميرزا وليعهد وقت كه مردي دورنگر و
ميهندوست بود هنگام اعلام ايجاد رسته در ارتش ايران به سبك ارتشهاي اروپايي
ازجمله رسته پياده ، توپخانه و ... خطاب به فرماندهان هنگهاي 11 گانه تازه
گفت: خيال نكنيد كه خطر روسيه و عثماني پايان يافته است. ما بازهم در همين
نقطه اي كه ايستاده ايم( تبريز) شاهد تجاوز نظامي آنها خواهيم بود و بايد
از امروز خود را با آن تجاوز كه معلوم نيست در چه زمان صورت گيرد آماده
سازيم و تنها اجساد متجاوزان به خاكمان را پس بدهيم. بايد بدانيد كه كسي
براي مردن و از دست دادن جان به خاك كشور ديگر تجاوز نمي كند و .... درست
صد سال بعد، و در 25 ژانويه 1915 (بهمن 1293 خورشيدي ) در تبريز ميان
نيروهاي روسيه كه با نقض بي طرفي ايران در قبال جنگ جهاني اول، ازطريق
قفقاز وارد ايران شده بودند با نيروهاي عثماني كه قبلا در آذربايجان
استقرار يافته بودند نبرد آغاز شد كه پس از هفت روز با شكست عثماني ها
پايان يافت و روسها در سراسر آذربايجان مستقر شدند و تعرض به نقاط ديگر را
آغاز كردند. علت ورود اين دو نيرو و متعاقب آنها، انگليسي ها به ايران به
چه جراتي بود؟، ضعف نظامي و به فراموشي سپردن اندرز عباس ميرزا.
|
|
کناره گيري قوام، کتک خوردن فروغي، مرگ وثوق الدوله ، حکم اعدام خسرو
گلسرخي و ...
|
چند رويداد چشمگير ايران در طول زمان در پنجم بهمن (25 ژانويه)
از اين قرارند: در اين روز در سال 1301 خورشيدي ( 25 ژانويه
1923) قوام السلطنه دو روز پس از انتشار مقاله روزنامه قيام كه با اهانت به
سلطان احمد شاه قاجار به او پرخاش كرده بود كه با اين همه مخالفت و
نارضايي، چرا و به چه دليل قوام السلطنه را از نخست وزيري عزل نمي كند كنار
گيري كرد. مخالفان قوام السلطنه روز افزون شده بودند و ظرف يك هفته چند تن
از مخالفان او به انتشار روزنامه دست زده و عرصه را بر او تنگ كرده بودند.
مجلس كه در انتظار كناره گيري قوام بود نسبت به نخست وزيري ميرزا حسن
مستوفي تمايل خود را اعلام داشت. يك هفته بعد هم احمد شاه از تعقيب ناشر
روزنامه اقدام صرف نظر كرد. پنجم بهمن 1314 (25
ژانویه1936) علي منصور متهم شد که در زمان وزارت از يك شركت خارجي مقاطعه
كار راه سازي در ايران رشوه گرفته است. در پي اين اتهام وزارت دادگستري
براي او پرونده تشكيل داد و كار تحقيق از او را آغاز كرد. علي منصور پيش و
بعد از شهريور 1320 بارها وزير و نخست وزير و سفير شده بود. علی منصور در
سال 1320 نخست وزیر بود و در حساسترین لحظه که نیروهای خارجی وارد کشور شده
بودند ـ سوم شهریور 1320 ـ کنار گیری کرد و .... پنجم
بهمن سال 1320 (25 ژانويه1942 ) | فروغي
| محمدعلي فروغي
نخست وزير وقت هنگام دفاع از لايحه دولت مبني بر امضاي پيمان اتحاد با
انگلستان و شوروي (دو دولتي كه ايران را اشغال نظامي كرده بودند) درمجلس
شوراي ملي، توسط يك تماشاگر كتك خورد و اگر نمايندگان به كمك او نشتافته
بودند كشته شده بود. با وجود اين، لايحه وي در جلسه بعدي مجلس (ششم بهمن
ماه) به تصويب رسيد و ايران رسما به صف كشورهاي درحال جنگ با آلمان،
ايتاليا و ژاپن پيوست. در این جلسه تنها 13 نماينده به لایحه راي مخالف
داده بودند و گفته بودند كه در طول تاريخ بستن پيمان اتحاد یک دولت با دولت
هايي كه آن كشوررا در اشغال نظامي داشتند بي سابقه بوده است (اتحاد غالب
با مغلوب!). اين دو دولت [لندن و مسکو]، نخست بايد نيروهاي خود را خارج
سازند، عذرخواهي كنند، غرامات وارده را بپردازند و سپس موضوع اتحاد بررسي
شود. پيمان اتحاد نهم بهمن ماه ميان نمايندگان سه دولت به امضاء رسيد. همين
اتحاد سبب شد كه ايران بعدا (پس از جنگ جهاني دوم) از اعضاي سازمان ملل
متحد (متحدان در جنگ با آلمان و ژاپن و فاتحان جنگ جهاني دوم) شود ـ
سازماني كه در 60 سال و اندي عمر خود، تنها در خدمت و ابزاري در دست پنح
دولت فاتح جنگ بوده است و كوچكترين گام عملي در اجراي اعلاميه حقوق بشر و
گسترش فرهنگ عمومی برنداشته است. «محمدعلي روشن» ضارب محمدعلي
فروغي در جریان مذکرات مجلس، با صدای بلند و فریاد فروغي را متهم كرده بود
كه عامل انگلستان بوده و ژنرال نخجوان را كه مانع دفاع ارتش از وطن شده
بود كه رسالت ميهني آن بود به جاي محاكمه و اعدام، دوباره وزير جنگ كرده
بود. پنجم بهمن 1329وثوق الدوله كه در زمان رئيس الوزرايي
خود بادريافت رشوه از انگلستان با امضاي قرار داد ننگ آور سال 1919 با تحت
الحمايه انگلستان شدن ايران موافقت كرده بود و با وجود اعتراف به گرفتن
رشوه و پس دادن آن بعدا هم داراي مقام داراي مقام دولتي شده بود! در 78
سالگي درگذشت. جان فاستر دالس J. F. Dulles وزير امور
خارجه وقت آمريكا  | Dulles
| كه وارد تهران
شده بود از پنجم بهمن 1336 (25 ژانویه 1958) مذاكرات خود را با مقامات ارشد
ايران آغازكرد كه عمدتا سرّي و در راستاي چگونگي مبارزه با كمونيسم و
محاصره شوروی بود . قبلا نيز سلوين لويد وزير امور خارجه انگلستان به ايران
آمده بود. رادیو مسکو همان وقت به دولت تهران هشدارداد که برای ماندن
چندروزه بر اریکه قدرت ایرانیان را به کشتن ندهد. وارد توطئه غرب شدن علیه
همسایه دیوار به دیوار، خیانت به ملت است زیرا اگر درگیری روی دهد این مردم
ایران هستند که آسیب خواهند دید. آیا مقامات تهران وقت کرده اند بیاندیشند
که درصورت وقوع درگیری، غرب با کدام وسیله و امکانات خواهد توانست به کمک
ایران بشتابد؟. ما همسایه شما هستیم و غرب تا شما هزاران کیلومتر فاصله
دارد و بخاطر شما هم خطر جنگ اتمی را برخود هموار نخواهد کرد.
پنجم بهمن 1352 (25 ژانويه 1974) رادیو ایران گزارش کرد که محكمه تجديد
نظر ارتش حكم اعدام پنج تن از چپگرايان را كه متهم به تباني براي آسيب زدن
به جان خانواده شاه شده بودند تاييد كرده است. اين پنج نفر؛ خسرو گلسرخي
(روزنامه نگار و شاعر)، عباس سماكار، محمدرضا علامه زاده، طيفور بطحايي و
كرامت دانشيان بودند. ساير متهمان اين پرونده به زندان (از سه سال تا دائم)
محكوم شده بودند. رای محکمه تجدید نظر در مورد محکوم شدگان برای اظهار نظر
شاه به دفتر وی ارسال شده بود. طبق معمول (و اصطلاحا برای خالی نبودن
عریضه)، انجمن هاي بين المللي مدافع حقوق بشر به اين حكم اعتراض كردند و
....  | پنج روشنفکر محکوم به اعدام
|
|
|
مذاكرات سران 4 كشور بزرگ غرب در« گوادلوپ» در باره ايران
|
 | از راست : نخست وزير انگلستان ،رئيس جمهوري فرانسه ، رئيس
جمهوري امريكا و صدر اعظم آلمان غربي در جريان نشست ژانويه سال 1979 در
جزيره گوادلوپ در قلمرو فرانسه
|
گرچه
نتيجه مذاكرات سران چهار دولت بزرگ غرب در نشست خود در ژانويه 1979 در
جزيره دور افتاده گوادلوپ( قلمرو فرانسه ) به طور كامل انتشار نيافت ولي تا
25 ژانويه تفسيرهاي رسانه ها و اقداماتي كه صورت گرفت و تحولاتي كه روي
داد تا حدي زياد از چگوني مذاكرات اين نشست پرده برداشت. در اين مذاكرات كه
در ميان تدابير امنيتي فوق العاده برگزار شده بود جيمي كارتر رئيس جمهوري
آمريكا ، والري ژيسكار دستن رئيس جمهوري فرانسه ،جيمز كالاهان نخست وزير
انگلستان و هلموت اشميت صدر اعظم وقت آلمان غربي شركت داشتند . مبتكر اين
مذاكرات ظاهرا ژيسكار دستن بود كه در عين حال ميزبان سران شركت كننده در
مذاكرات بود و هلموت اشميت در اين مذاكرات نقش مخالف را ايفاء مي كرد. قبلا
اعلام شده بود كه هدف عمده مذاكرات بررسي سياست هاي غرب درقبال تحولات
تازه شوروي و چين است ، اما اوضاع و انقلاب ايران موضوعي بود كه بيشتر وقت
نشست گوادلوپ را گرفت . به سبب ادامه اعتصاب روزنامه ها در ايران، مردم
ايران در آن زمان از جزئيات مذاكرات آگاه نشدند.كمتر از ده روز پس از اين
نشست ، شاه از ايران رفت و همزمان و متعاقب او عده اي ديگر. شاپور بختيار
آخرين نخست وزير نظام سلطنتي قول به انحلال ساواك ، آزادي مطبوعات و
زندانيان سياسي و تشكيل احزاب داد و گفت كه شاه سلطنت و نخست وزير حكومت
خواهد كرد . اعتصاب روزنامه ها پايان يافت . ژنرال هايزر معاون ژنرال هيگ
فرمانده نيروهاي امريكا در اروپا به ايران آمد كه جزئيات ماموريت خود را در
كتابش آورده است . دستيارن سران كشورهاي شركت كننده در مذاكرات
گوادلوپ درهمان يكي دو هفته اول پس از اين مذاكرات اشاره كردند كه در
كنفرانس سران در گواد لوپ تصميم گرفته شد كه چهار دولت بايد طوري رفتار
كنند كه در هر وضعيت، با كشور ايران به روابط حسنه ادامه دهند نه فرد خاصي
كه حكومت مي كند . از 19 ژانويه بود كه تظاهرات ايرانيان شدت گرفت و تا 22
بهمن ماه ( 11 فوريه )كه انقلاب پيروز شد از شدت آن كاسته نشد.
|
|
نخستين انتخابات رياست جمهور در ايران
|
پنجم بهمن سال 1358
نخستين انتخابات رياست جمهوري ايران برگزار شد. در اين انتخابات پنج نفر
اول به اين ترتيب اعلام شده بودند: ابوالحسن بني صدر، احمد مدني كرماني
(دریادار)، حبيبي، دكتر سامي و داريوش فروهر. بني صدر رئيس جمهور شد و مدني
که ميليونها راي آورده بود به نتيجه انتخابات اعتراض كرد. وي در استانهاي
كرمان، كردستان، سيستان و بلوچستان، بندر عباس و زنجان اول شده بود. سبب
اعتراض او اين بود كه برغم منع قانونی، در 24 ساعت پيش از راي گيري هم
تبليغات له بني صدر و عليه او ادامه يافته بود و موارد ديگر. قطب زاده كه
بيش از نامزدهاي ديگر براي خود تبليغ كرده بود تنها 25 صدم درصد آرا را به
دست آورده بود.
|
|
قرار توقيف اموال شاه - افزودن دو اصل ضد سوءاستفاده هاي دولتي بر قانون
اساسي جمهوري اسلامي و اعتراض يک نماينده مجلس به فراموش شدن اين دو اصل!
|
چهارم بهمن 1358 به شكايت وزارت دارايي و بانك مركزي ، يك بازپرس دادسراي
تهران قرار توقيف اموال شاه و خانواده او را صادر كرد. دراين پرونده كه
چند ماه پيش از آن به تصميم بني صدر وزير دارايي وقت تشكيل شده بود شاه
متهم شده بود كه از طريق عوامل خود با ايجاد شركت ساختماني « آتي ساز » ،
شركتهاي سيمان فارس و خوزستان ، شركت توليد شاسي و بدنه خودرو ، دريافت چند
وام بدون وثيقه از سيستم بانكي كشور و نيز از طريق انتقال مال غير( برخي
اراضي دولتي متعلق به عموم) و ... دست به سوء استفاده مالي از سمت خود زده
بود. براي جلوگيري از تكرار اين وضعيت، اصولي در قانون اساسي
جمهوري اسلامي آورده شد. در همين روز در سال 1383 (15 سال بعد)روزنامه
کيهان چاپ تهران اظهارات بانو «عشرت شايق» نماينده پارلماني تبريز را منتشر
كرده بود كه حكايت از برخي سوء استفاده ها و به فراموشي سپرده شدن اصول 45
و 53 قانون اساسي جمهوري اسلامي داشت! كه هدف از آنها جلوگيري از سوء
استفادهايي است نظير آن چه كه منجر به توقيف اموال شاه شد.
|
|
فعاليت کمپاني آمريکايي هاليبرتون در ايران
|
 | ديک
چني
| بيست و پنجم ژانويه 2004 شبكه
تلويزيوني سي بي اس آمريكا گزارش مصور و مفصل گزارشگر خود بانو «لسلي ستال»
را در باره فعاليت كمپاني هاي آمريكايي هاليبرتون، جنرال الكتريك و كنوكو
در ايران پخش كرد و گفت كه تماس اين کمپاني ها با ايران براي فعاليت در اين
کشور در زماني آغاز شد كه ديك چني معاون جورج دبليو بوش رئيس هيات مديره
هاليبرتون بود. اين گزارشکر در مطلب مصور خود پرسيده بود که آيا اين تماسها
و فعاليتها ناقض قانون (منع شرکتهاي آمريکايي از معامله با ايران) نبوده
است؟. اين گزارش هنگامي پخش شد که جنجال پيرامون كنتراتهاي پردرآمد
هاليبرتون در عراق كه با ترك مناقصه منعقد شده و سوء استفاده هاي ديگر اين
كمپاني در رسانه هاي آمريكا ادامه داشت. «لسلي ستال» گفت که تماس
کمپاني هاي آمريکايي با تهران در حالي بود که دولت آمريکا جمهوري اسلامي را
متهم به حمايت از تروريسم مي کرد.
|
|
|
در قلمرو انديشه
|
مرگ ناگهاني سوسلوف پاسدار نظام سوسياليستي شوروي پس از مشاجره با برژنف! -
نگاهي به باورها، و نيز نظريه سوسلوف درباره پاسداري از يک نظام عقيدتي
|
 | Mikhail Suslov |
ميخائيل سوسلوف Mikhail Suslov ايدئولوژيست بنام حزب كمونيست
حاكم بر شوروي 25 ژانويه سال 1982 در 76 سالگي و در جريان يك مشاجره لفظي
با برژنف رهبر وقت در كرملين، دچار حمله قلبي شد و چند ساعت بعد درگذشت. وي
كه در وفاداريش به ماركسيسم ــ لنينيسم ترديد نبود پس از آن كه شنيد
«گالينا» دختر برژنف در قاچاق الماس دست دارد به عنوان عضو ارشد كميته
مركزي حزب و عضو شوراي عالي شوروي به ديدار برژنف شتافت و در اين زمينه به
او اعتراض كرد و ميان طرفين مشاجره درگرفت كه به حمله قلبي سوسلوف منجر شد.
مورخان مرگ ناگهاني سوسلوف را از عوامل تسريع فروپاشي شوروي نوشته اند،
زيرا كه وي با تني چند كمونيست وفادار به اين ايدئولوژي، پاسدار و نگهبان
آن نظام بودند. سوسلوف كه كارشناس و مدرس "اقتصاد سوسياليستي" بود
از نوجواني وارد حزب شده بود و از پذيرفتن مقام دولتي خودداري كرده و از
هرگونه تجملات و تشريفات و نيز مزاياي رفاهي بيش از حد يك فرد معمولي دوري
جسته بود. وي باورداشت كه هر نظام ايدئولوژيك (حكومت عقيدتي) بايد از ميان
معتقدان وفادار به آن و آگاه از جزئيات، گروهي نگهبان و پاسدار داشته باشد
تا خلل ناپذير بماند. او خود را پاسدار سوسياليسم ماركسيستي مي دانست و جز
تدريس و نظارت حزبي كار ديگري را نمي پذيرفت. سوسلوف در
انتخاب مقامات دولتي و فرماندهان ارتش به گزينش سخت ايدئولوژيك معتقد بود و
مي گفت كه اگر حتي يك مقام دولتي و فرمانده نظامي قلبا و با تمام وجود به
سوسياليسم وفادار نباشد به منزله شكاف در بدنه است و بي دوامي و شكست قطعي
خواهد بود. وي شخصا «يوري آندروپوف Yuri Andropov متولد 1914 و متوفي در
1984» را براي رياست بر دستگاه اطلاعاتي - امنيتي شوروي گزينش كرده بود كه
بعدا رهبر شوروي شد ولي عمري نكرد. آندروپوف بيش از هر مقام ديگر شوروي بر
دستگاههاي امنيتي - اطلاعاتي اين کنفدراسيون نظارت کرده بود.  | Yuri Andropov
| به
نوشته برخی از مورخان برپایه اسنادی که پس از فروپاشي به دست آورده اند،
سوسلوف، و آندروپوف رئیس وقت پلیس امنیت شوروی (کا. گ. ب) که در دهه 1980
برای مدتی کوتاه رهبر شوروی شد تصمیم به انهدام قدرت آمریکا حتی با
بکاربردن سلاح هسته اي گرفته بودند ولی می خواستند قبلا مطمئن شوند که در
یک جنگ اتمی تا چه میزان از مردم شوروی زنده خواهند ماند و چه تدابیری باید
بکار برده شود که این تلفات زیاد نباشد. ایندو ضمن ادامه بررسی چنین فکری،
بعدا به این نتیجه رسیده بودند که نخست با تحریک و مسلح کردن سرخپوستان
آمریکایی و برخي سياهان و لاتين هاي ساکن ايالات متحده و حمایت از ایشان و
دعوت از مبارزانشان به مسکو و دادن آموزش که دعاوی قدیمی را زنده و حال
کنند و ...، جامعه آن کشوررا در ترس و وحشت (ترور) فرو برند (که بومیان يک
ميليوني در رزرویشن ها سکنی داده شده اند و تحت مراقبت دقیق "اف بی آی"
قرار دارند و به مصرف الکل و قمار تشويق مي شوند و به همین لحاظ بی خیال
شده اند!). بررسی های سوسلوف و آندروپوف همچنین به این نتیجه رسیده بود که
چاپ دلار جعلی و انتشار آن در گوشه و کنار جهان، ترغیب و حمایت از تاسیس
چند بورس نظیر وال استریت در نقاط مختلف و از اين راه اخلال در سرمايه
گذاري ها و نیز ترتیب دادن کودتا و ایجاد دسته های چریک شهری و ... در
کشورهایی که آمریکا را تغذیه و تقویت می کنند ازجمله کشور سعودی از جمله
راههای تضعیف قدرت آمریکا و تبدیل آن به یک کشور معمولی خواهد بود.
طبق این نوشته ها، این دو مقام بعدا بمباران انگلستان را بر لیست خود
اضافه کرده بودند ـ که قبلا در برنامه استالین هم بود (که وی آن دولت را
کانون فتنه گری در جهان می دانست). همین برنامه ها، مرگ مشکوک استالین و
آندروپوف را در برابر علامت سئوال قرارداده است. در اواخر کار استالین، به
پزشکان یهودی کرملین سوءظن برده شده بود که فصلی از تاریخ شوروی را تشکیل
می دهد. سوسلوف يك بار هم حزب كمونيست شوروي را از كساني كه صرفا
براي احراز مقام و سوء استفاده، خود را در ميان كمونيستها جا زده بودند
تصفيه كرده بود. وي با ورود افراد به عضويت حزب، بدون طي يك دوره آزمايشي و
گذرانيدن امتحان گزينش شديدا مخالف بود. سوسلوف عقيده داشت كه به
موازات تقويت بنيه نظامي، به اقتصاد كشور و رفاه مردم هم بايد توجه شود كه
پس از پيروزي هاي فضايي شوروي در اواخر دهه 1950، ديگر به اين توصيه او
توجه زياد نمي شد. سوسلوف تاكيد داشت كه شوروي بيش از اروپا، توجه خود را
متوجه آسيا مخصوصا چين و هند كند. وي از لحظه اي كه سياستهاي خروشچف باعث
تضعيف روابط چين با مسكو شد با او در افتاد و اين درافتادن در بركناري
خروشچف سخت موثر بود. تاسيس شاخه جوانان حزب كمونيست در روستاها و راههاي
مبارزه با تنبلي در كارگاهها و کثرت کارگر بيش از نياز در کارخانه ها از
ابتكارهاي سوسلوف بود. به باور او، هر گونه تغييري در نظام شورايي (ساويت) و
از اين راه، و مشاركت غير کمونيستها در حكومت به شكست نظام مي انجامد. او
گفته بود كه علاوه بر پليس سياسي (كا.گ.ب ـ سازمان اطلاعات و امنيت) بايد
سازماني براي اطلاع يافتن از نظرات و مشكلات مردم و مقامات پايين وجود
داشته باشد و نامه ها و نظرات مردم به اين سازمان ارسال، بررسي و كلاسه شود
و به اطلاع مقامات ارشد و حزب برسد و در روزنامه ها (جهت آماده شدن زمينه
براي اجراي راه حل) انتشار يابد و مقامات حزبي منظما به گوشه و كنار كشور
سركشي كنند، روز اقامت آنان در هر نقطه قبلا اعلام شود تا هر كس كه ناله،
شكايت و نظري داشته باشد مراجعه و حضورا مطرح كند و خلاصه اين نظرات و
شكايات به كرملين ارسال و در روزنامه ها انتشار يابد تا درس عبرت براي
مقامات اداري و مجريان باشد. اين کار تا زمان حمله نظامي آلمان به شوروي
رعايت مي شد. سوسلوف هرگونه سازش عادلانه دولتهاي با نظام كاپيتاليستي را
با نظامهاي سوسياليستي و شبه سوسياليستي محال و غير ممكن مي دانست. وي
همانند لنين عقيده داشت كه به تدريج رسانه ها و كارشناسان روابط عمومي و
تبليغات حربه دولتهاي برتري جو قرار خواهند گرفت و سياستهايشان را به پيش
خواهند راند و با چنين حربه اي تنها با حربه مشابه مي توان مقابله كرد،
آنها خبر و مقاله مي نويسند و نطق مي كنند و ما بايد با ضد خبر و ضد مقاله و
نطق تاثيرشان را خنثي كنيم، (كه مي دانيم شوروي موفق به اين كار نشد).
سوسلوف اواخر كار كه متوجه از ميان رفتن انگيزه در مردم و فرار از كار و
پيشرفت و نيز از ميان رفتن دلسوزي و مسئوليت شده بود گفته بود كه چون نظام
شوروي به علت انتصابات نادرست نتوانسته است «انسان كامل و يا نزديك به
كمال» به وجود آورد بايد راه اجاره دادن اراضي و وسائل توليد (كارخانه و
كارگاه)را برگزينيم، با وجود اين، وي از پديد آمدن فرهنگ پولپرستي و آزمندي
که زاييده بازگشت به سرمايه داري - ولو سرمايه داري محدود در صورت اجراي
اين طرح بود وحشت داشت و مي ترسيد که به استثمار و فساد اداري - اقتصادي
منجر شود (که تجربه چين نشان داد نگراني سوسلوف درست بود و اينک دولت حزب
کمونيست چين مجبور شده است براي قطع فساد اداري - اقتصادي و توليد کالاي
نامرغوب و بعضا زيان آور متوسل به سختگيري و اعدام مرتکبين شود). سوسلوف
همچنين از حاميان تمركز قدرت در مركز بود. وي تقسيم شتابزده امپراتوري
روسيه به جمهوري هاي متعدد را يک ساده انديشي و کاري زودرس و نوعي
عوامفريبي خوانده بود و گفته بود که اين کار صدسال زود بود و بايد همزمان
با تبديل جهان به يک جامعه مشترک المنافع مرکب از ملل متحد و رفيق صورت مي
گرفت. سوسلوف بدون وجود يک نظام آموزش و پرورش بهتر از آنچه را که شوروي
داشت ساخت انسان کامل و "رفيق" را محال اعلام کرده بود - انساني که به خود
اجازه ارتکاب جرم و جنايت ندهد و دروغ و ريا را نداند. وي بارها در جلسات
حزبي با تاکيد گفته بود که وجود جرم و ضابطه شکني در جامعه معنايي جز شکست
نظام ندارد که هدف آن در درجه اول ساخت انسان کامل بوده است ـ انساني که با
تمامي وجود بپذيرد نسبت به انسان ديگر برتري ندارد. تفکر ارتکاب جرم و
تعدّي يعني دورشدن از عدالت که هدف نظام سوسياليستي ماست. به گفته
اصحاب نظر، اگر سوسلوف و همفكرانش عمر بيشتري كرده بودند شوروي از ميان
نمي رفت و سوسياليسم عقب نشيني نمي کرد که در دهه يکم قرن 21 هوگو چاوز و
برخي ديگر از سران آمريکاي لاتين به نوعي ديگر دارند آن را احياء مي کنند.
|
|
|
در دنياي داستان نويسي
|
زادروز «ويرجينيا وولف» بانویی که برای «نوشتن» زاده شده بود
|
 | Virginia |
بيست و پنجم ژانويه زادروز بانو «ويرجينيا وولف» مولف و داستان نگار
انگليسي است كه در سال 1882 به دنيا آمده بود و 28 مارس سال 1941 در 59
سالگي خودرا در رودخانه «اوز» غرق كرد. ويرجينيا كه 26 سال كتاب
نوشت معتقد بود كه نقد كتاب يك وظيفه عمومي جرايد است و اين كار بايد توسط
«كارشناس ادبيات» صورت گيرد، نه هركس. وي كتاب را موثرترين وسيله نفوذ در
افكار و نيز آموزش عمومي، و گنجي پايدار كه منعكس كننده وضعيت و شرايط
«زمان و عصر تاليف» آن است توصيف كرده است. معروفترين تاليفات و
داستانهاي بانو ويرجينيا كه درباره اش گفته اند «براي نوشتن زاده شده بود»
عبارتند از: سفر، شب و روز، دوشنبه يا سه شنبه، اطاق جيكوب، خانم دالوي،
چراغ راهنماي دريايي، ارلاندو، اطاق خودم، آن سالها، راجر فراي و ....
شوهر بانو ويرجينيا كمك بزرگي در كتاب نويسي به او بود. او به مدت21
سال با شوهرش انتشارات «هوگارت پرس» را كه در عين حال ناشر كتابهايش بود
اداره مي كرد. ويرجينيا وولف از يك خانواده اشرافي انگلستان بود
و از نوجواني به محافل روشنفكران انگليسي راه يافته بود. در سال 1941
(دوران جنگ جهاني دوم) هر دو خانه محل سكونت شهری بانو ويرجينيا توسط
هواپيماهاي آلماني بمباران شده بود و او به ناچار به خانه ييلاقي اش نقل
مكان كرده بود. اين دو بمباران و مسائل ديگر ويرجينيا را افسرده و بيمار
كرده بود. وي پيش از خودكشي در يادداشتي خطاب به شوهرش نوشته
بود: نمي توانم بيش از اين اوضاع را تحمل كنم. قدرت تمركز حواس و
خويشتنداري را از دست داده ام و بالاتر از همه، نمي خواهم تو را بيش از اين
در رنج و زحمت قرار دهم ....
|
|
|
در قلمرو رسانهها
|
اندیشه ضابطه مند کردن برنامه ها و نوشتن اصول و قاعده بر ژورنالیسم
تلویزیونی
|
 | مسعود برزين |
ژانویه 1979 (دیماه 1357) مسعود برزین روزنامه نگار ملی گرای بنام که
رئیس سازمان رادیو تلویزیون ملی شده بود تصمیم گرفت با فرصتی که به دستش
افتاده بود اندیشه دیرپای خود را که بر هر برنامه رادیو ـ تلویزیون و بویژه
تلویزیون (دولتی یا غیردولتی) باید یک شورا نظارت داشته باشد تا بهترین
بازده آموزشی ـ فرهنگی و نتیجتا سیاسی ـ اقتصادی را به دست دهد به اجرا
بگذارد ـ شورایی مرکب از نماینده و یا نمایندگان منتخب مخاطبان، نماینده و
یا نمایندگان اصحاب حرفه مربوط به برنامه (در مورد خبر و نظر؛ نماینده
منتخب اتحادیه روزنامه نگاران)، نماینده معلمان (یک اجوکیتور) زیرا که
محصول کار هر رسانه در درجه اول آموزشی است و نیز نماینده مدیر سازمان.
برزین (متولدسوم آبان 1299) اصحاب نظر را برای بررسی این اندیشه خود در
جلسه 21 ژانویه آن سال دعوت کرده بود. در این جلسه پس از بحث و تبادل نظر
قرار شده بود که هرکدام نظر خودرا به دبیر جلسه که همان روز با رای حاضران
انتخاب شده بود بدهد تا جمع بندی شود به صورت چارت درآید و پس از
تصویب به اجرا گذاشته شود و این چارت تهیه شد. برزین ـ نخستین دبیر
منتخب سندیکای روزنامه نگاران ایران ـ عقیده داشت که اگر برنامه های شبکه
های تلویزیونی ـ صرف نظر از کدام کشور ـ ضابطه مند نشوند و ژورنالیسم
تلویزیونی قاعده و اصول نداشته باشد در آینده ای نه چندان دور، اصحاب این
رسانه رشته امور و عملا وظایف قوای حکومتی را با دادن خط و ایجاد جوّ به
دست خواهند گرفت و با تاثیر در اذهان و القاء نظر خود؛ دولت خواهند آورد و
دولت خواهند برد و تاریخ و بویژه فرهنگ و تمدن را از مسیر منطقی اش خارج
خواهند ساخت و .... درستی اندیشه برزین ـ روزنامه نگار مورد اعتماد دکتر
مصدق و مورد تمجید جواهر لعل نهرو ـ در دو طول کمپین انتخاباتی اخیر آمریکا
بوضوح به چشم خورد که از ژانویه 2007 تا چهارم نوامبر 2008 بدرازا کشیده
بود و .... چارت تهیه شده برپایه اندیشه مسعود برزین ـ آخرین
مدیرعامل صدا و سیمای ایران در دوران نظام سابق ـ مبنی بر شورائی شدن
برنامه های رادیو تلویزیون، پس از پیروزی انقلاب در اختیار مدیرعامل وقت
قرارگرفت و گویا قصد اجرای آن را داشت ولی اوضاع آن زمان بگونه ای نبود که
بشود ضابطه تازه به اجرا گذارد و .... اینک پس از گذشت سه دهه،
جامعه شناسان و اندیشمندان نگران آینده دمکراسی برای بازگرداندن ژورنالیسم
تلویزیونی به مسیر اصولی خود و پایان دادن به حکومت شبکه های تلویزیونی
نظراتی مشابه اندیشه مسعود برزین را مطرح و برای برکرسی نشاندن آن فعالیت
می کنند.
|
|
|
ساير ملل
|
چرا امپراتور كاليگولا را كشتند؟
|
در اين روز در سال 41
ميلادي كاليگولا امپراتور روم در چهارمين سال حكومت به دست افراد گارد
محافظ خود كشته شد. وي در سال 37 ميلادي پس از ژرمانيكوس امپراتور شده بود.
ژرمانيكوس در سال 36 ميلادي با اردوان سوم شاه ايران پيمان صلح امضاء كرده
بود. بنابراين، كاليگولا كار مهمي نداشت، جز ظلم كردن. كاليگولا
يك بار يك سناتور را كه با پيشنهاد او مخالفت كرده بود قطعه ــ قطعه و يك
سناتور ديگر را با اره دو نيمه كرده بود. يك ژنرال گفته بود كاليگولا ارتش
را براي تصرف مجدد بريتانيا تا دريا (درياي مانش) پيش برد ولي در آنجا به
جاي دستور حمله، به سربازان گفت كه در ساحل دريا گوش ماهي(سي شل) جمع كنند.
كاليگولا اين ژنرال را پس از اطلاع از اين سخن او، زبان بريد و سپس به
داخل قفس شيرها افكند. وي چند روز پس از اينکه ادعاي خدايي ترور شد . يكي
از افسراني كه در ترور او شركت داشت در دادگاه گفت كه كاليگولا چون جبّار
شده بود و قانون روم كه اختيارات امپراتور را محدود كرده است زير پا گذارده
بود در توطئه قتل وي شركت كرد.
|
|
تاسيس «جامعه ملل» که بهتر از «سازمان ملل» بود
|
 | جامعه ملل در اين ساختمان در ژنو
مستقر بود |
تاريخ تاسيس جامعه ملل را 25 ژانويه سال 1919 و روزي نوشته اند كه در
مذاكرات ورساي با پيشنهاد تاسيس آن موافقت شد، ولي نخستين مجمع عمومي آن يك
سال بعد كار خود را آغاز كرد . مقرّ اين جامعه كه ايران ازاعضاي اوليه آن
بود شهر ژنو در كشور بي طرف سويس بود. اين جامعه كه در آن امتيازي ميان
كشورهاي عضو نبود و حق رد (وتو) وجود نداشت بر پايه اصول 14 گانه «وودرو
ويلسون» رئيس جمهور وقت امريكا كه يك دانشگاهي بود تاسيس شده بود تا حافظ
صلح و حقوق اعضاء باشد. باوجود این، سناي امريكا در آن زمان با عضويت اين
كشور در جامعه ملل موافقت نمي كرد، زيرا که نمي خواست درگير مسائل ساير
كشورها شود. نخستين اجلاس اين جامعه دهم ژانويه 1920 تشكيل شده بود.
خروج بعضي از كشورها از اين جامعه آن را بيش از پيش تضعيف كرد. اين
كشورها هركدام به دليلي مورد اعتراض جامعه ملل قرارگرفته بودند. از 1933 تا
1940 اين كشورها از عضويت جامعه خارج شدند: ژاپن، المان،
پاراگوئه، شيلي، ونزوئلا، اسپانيا، پرو، مجارستان و روماني. جامعه ملل در
1939 شوروي را به دليل حمله نظامي به فنلاند از عضويت خود بركنار كرد.
دارايي هاي اين جامعه در سال 1946 به سازمان ملل انتقال يافت كه به ابتكار
سران آمريكا و انگلستان برپايه اتحاد كشورهاي در حال جنگ با آلمان و ژاپن
(متحدین) تشكيل شده است و پنج كشور فاتح جنگ جهاني دوم در آن نسبت به ساير
اعضاء داراي امتيار و برتري هستند و مجمع عمومي سازمان كه نماينده همه
كشورهاي عضو است نقش اجرايي، جز انتخاب دبيركل و پذيرش عضو جديد و ایراد
نطق ندارد.
|
|
ال ـ کاپون گانگستر آمریکایی و اصطلاح «مانی لاندری Money Laundry»
|
 | Al - Capone |
ال ـ کاپون Al - Capone گانگستر معروف آمریکایی که درباره اش صدها
کتاب تالیف و فیلمهای سینمایی متعدد ساخته شده است 25 ژانویه 1947 درگذشت.
پدر و مادر او از ایتالیا به آمریکا مهاجرت کرده بودند و او در نیویورک به
دنیا آمده بود ولی پایگاه خودرا برای ارتکاب جرم و قانونشکنی در شیکاگو
قرارداده بود. ال (مخفف الفانسو) کاپون در شیکاگو یک باند گانگستری تشکیل
داده بود و دست به جرایم سازمان یافته Organized Crime، باجگیری، ایجاد
قمارخانه، فاحشه خانه و مراکز تولید مشروبات الکلی قاچاق، کرایه دادن کتک
زن و ... می زد. باوجود این تنها دو بار به زندان افتاده و بار دوم به جرم
مخفی کردن درآمد خود از دولت و ندادن مالیات این درآمد (تقلب در پرداخت
مالیات). در دادگاه وقتی از او پرسیده بودند پولهایی را که هر روز به بانک
واریز می کرده از کجا می آورده پاسخ داده بود "از کارگاههای لباسشویی اش"
که لباسشویی به آن صورت (سکه ای) «لاندری» خوانده می شود و این مطلب در
رسانه ها انتشاریافت و از آن پس در سطح جهان، انتقال و تبدیل غیر قانونی
پول (ارز) را «مانی لاندری Money Laundry» و عمل چنين تبديل مجرمانه اي را
Money Laundering می گویند که «پولشویی» ترجمه درستی برای آن نیست. ال ـ
کاپون که یک فرزند داشت تنها 48 سال عمر کرد.
|
|
عمل تعويض قلب بدون خارج ساختن قلب از كار افتاده
|
 | بارنارد |
دكتر كريستيان بارنارد پيشتاز عمل پيوند قلب در جهان، 25 ژانويه سال
1974 در كيپ تاون فدراسيون آفريقاي جنوبي بدون خارج كردن قلب ازكارافتاده
يك بيمار، يك قلب سالم در بدن او پيوند زد ـ كاري كه بعدا هم تكرار نشده
است. در آن زمان هنوز داروي جلوگيري از ردّ عضو خارجي توسط بدن، ساخته نشده
بود و بارناد دست به اين تجربه زد تا اگر قلب پيوندي از سوي بدن ردّ شود
قلب پيشين ـ گرچه معيوب ـ باعث ادامه حيات بيمار شود. دكتر بارنارد هفت سال
پيش از آن در دسامبر سال 1967نخستين عمل پيوند قلب در جهان را انجام داده
بود كه اينك به صورت يك عمل جراحي عادي درآمده است . وي كه در اكتبر 1922
در يك خانوده چوپان به دنيا آمده بود در دوم سپتامبر سال2001 درجريان سفر
به قبرس در اين جزيره دچار مرگ ناگهاني شد. بارنارد از سال 1983 به سبب
توّرم مفاصل دست، از عمل جراحي دست كشيده بود. يكي از بيماران او با قلب
پيوندي 23 سال عمر كرد.
|
|
... و به این سان یک پشتون از «سیا» انتقام گرفت!
|
 | ميرأيمال |
بامداد 25 ژانویه 1993 در آخرین چهارراه مانده به مقرّ سازمان اطلاعات
مرکزی آمریکا ـ سیا ـ واقع در ایالت ویرجینیا (حاشیه شمال غربی شهر واشنگتن
ـ لانگلی) مرد جوانی از خودرو خود پیاده شد و با یک تفنگ خودکار
کالاشنیکوف به سوی اتومبیلهایی که مقصدشان مقرّ «سیا» بود و پشت چراغ
راهنمای ترافیک متوقف بودند آتش گشود و سپس فرار کرد. در این تیراندازی دو
کارمند «سیا» کشته و سه تن دیگر مجروح شدند. یکی از مقتولین پزشگ تحلیلگر
وضعیت مزاجی سران کشورها و مقامات ارشد دولتهای دیگر بود و دیگری یک مامور
عملیات مخفی. برپایه مشخصات اتومبیل، تیرانداز شناخته شد ولی او که
یک پشتون به نام میرأیمال کاسی 29 ساله از طایف کاسی و متولد شهر کویته
پاکستان بود قبلا بلیت هواپیما به مقصد این کشوررا تهیه کرده بود و از
آمریکا خارج شده بود. دولت آمریکا برای معرفی او و دادن نشانی مخفیگاهش یک
جایزه نقدی هنگفت تعیین کرد و همین پول باعث شد که اورا که در نقطه ای در
مرز افغانستان ـ پاکستان بسر می برد لو دهند؛ دستگیر، به آمریکا منتقل و در
اینجا محاکمه و اعدام شود. میرأیمال گفته بود که پدرش که اطلاعات کامل از
امور افغانستان و منطقه داشت برای سازمات اطلاعات آمریکا (سیا) کار می کرد
ولی این سازمان وقتی که تاریخ مصرف او به پایان رسید رهایش ساخت و روسهای
مستقر در افغانستان که متوجه همکاری قبلی او با «سیا» شده بودند وی را
کشتند. میرأیمال افزوده بود که با تیراندازی به کارکنان «سیا» انتقام خون
پدرش را گرفت. وی که قبلا مدتی در آمریکا زندگی می کرد همچنین گفته بود که
مخالف سیاست های دولت واشنگتن در آسیای غربی و جنوبی است. میرأیمال 12
نوامبر 2002 اعدام شد. قبل از دستگیری، برخی از روزنامه ها نوشته
بودند که میرأیمال ـ خود از عوامل «سیا» بود که برکنار شده بود!.
|
|
تاسيس وزارت «امنيت ميهن» در آمريكا
|
 | تام ريج وزير« امنيت
ميهن » سوگند آغاز كار ياد مي كند |
24 ژانويه سال 2003، شانزده ماه پس از رويدادهاي سپتامبر 2001 و يازده
ماه بعد از طرح پيشنهاد تاسيس وزارت امنيت ملي امريكا، اين دپارتمان
(وزارتخانه) تحت نام «امنيت ميهن» در شهر واشنگتن تاسيس شد. علت تاخير اين
بود كه تا سال پيش از آن كه حزب دمكرات اكثريت سناي آمريكا را به دست داشت
با تاسيس اين دپارتمان مخالفت مي كرد. اين دپارتمان كه رئيس آن عضو كابينه
خواهد بود از تلفيق 22 سازمان اطلاعاتي مربوط كه تاكنون مستقلا و يا در
چارچوبهاي ديگري عمل مي كردند با 190 هزار كارمند سرگرم كار خواهد بود و
بودجه آن سال مالي آينده از 38 ميليارد دلار تجاوز خواهد كرد. اين نخستين
بار است كه ايالات متحده داراي چنين وزارتخانه اي مي شود.« تام ريج» نخستين
رئيس اين دپارتمان قبلا فرماندار پنسيلوانيا از حزب جمهوريخواه بود. او از
نظاميان سابق امريكا در جنگ ويتنام است.
|
|
افشاگری یک تحلیلگر پیشین آژانس امنیت ملی آمریکا در زمینه شنود و
دیجیتالیزه کردن ارتباطات مخابراتی مردم و بویژه روزنامه نگاران
|
 | Russell
Tice
| بيست و يکم و بيست و دوم ژانويه
2008 در سالمرگ « جورج اورول» و شب بعد از آن، «راسل تایسRussell Tice»
تحلیلگر سابق سازمانهای اطلاعات ـ امنیتی آمریکا در دو مصاحبه اختصاصی با
«کیت اوبرمن» که از کانال «ام اس – ان بی سی» پخش شد جزئیات بیشتری از
استراق سمع در دوران حکومت جورج دبلیو بوش (از زمان رویداد یازدهم سپتامبر
2001 تا 20 ژانویه 2009) را افشاء کرد. راسل تايس قبلا در این زمینه اشاره
هایی کرده بود که همین کار باعث برکناری اش شده بود. به گفته وي، این شنود
که شامل ضبط ایمیل ها، تلفنها، فاکس ها، ارتباطات کامپیوتری، مطالب آنلاین
مورد علاقه افراد (فهرست مطالب دیده شده در کامپیوتر شخصی) و نوع برنامه
های تلویزیونهای ماهواره ای ـ کابلی تماشا شده بوده است (کدام خانه کدام
برنامه را می بیند) و هرکس ـ آمریکایی و غیر آمریکایی ـ را دربر می گرفته
است، همچنين صورت خريد با کرديت کارت، حسابهاي بانکي و ليست هاي پرواز به
منظور کنترل معاملات و مسافرت افراد و .... وی گفت که این کار مغایر
قانون اساسی آمریکا و چند قانون موضوعه دیگر از جمله "پرایوسی اکت" است که
بدون مجوز قاضی واجد شرط، هرگونه بازرسی اکیدا ممنوع شده است ولی جورج
دبلیو بوش هر اقدامی را مبارزه با تروریسم عنوان داده و مجاز اعلام کرده
بود و به این ترتیب خودرا بالاتر از قانون قرارداده بود. «تایس»
سپس طرز کار اطاق «641A» در ساختمان کمپانی مخابراتی «AT & T» در
سانفرانسیسکو را که اختصاص به این قبیل شنودها داشت تشریح کرد و گفت که
ارتباط های داخلی و خارجی همه روزنامه نگاران توسط سازمانهای اطلاعاتی
آمریکا کنترل می شود. وی افزود که این اطلاعات پس از دیجیتالیزه شدن در
پرونده افراد قرار می گیرد تا هنگام چک کردن «بک گروند» مورد استفاده
قرارگیرد که خلاف قانون است زیرا که قضاوت یکطرفه (غیابی) محسوب و شخص از
جریان کار بی خبر است که از خود دفاع کند. لیست پرواز ممنوع ها و «واچ
لیست» ها و تعقیب ـ مراقبت افراد از همین طریق به دست می آید. در مورد
ارتباطها به زبانهای دیگر مسئله در این است که به حد کافی مترجم خوب و واجد
شرایط وجود ندارد و لذا بسیاری از مردم بدون ارتکاب عملي قربانی ضعف ترجمه
می شوند. اینترنت که قراربود به گسترش فرهنگ عمومی و تکامل آن کمک کند این
شنودها را سهل و آسان کرده است. «جورج اورول George Orwell» مولف
انگليسي كتاب «1984» ـ 21 ژانويه 1950، هفت ماه و 12 روز پس از انتشار اين
كتاب كه در آن اوضاع كنوني جهان ـ جهان سال 1984 و پس از آن را به لحاظ
محدوديت هاي انسان و گسترش ابزارهاي كنترل در قالب داستان پيش بيني كرده
بود از بيماري سل درگذشت. در زمان انتشار كتاب، كسي باور نمي كرد كه اين
داستان روزي تحقق يابد و بسياري از نقدنگاران در آن زمان آن را يك داستان
بي مزه و بي محتوا خوانده بودند كه بعدا كتاب شگفت انگیز قرن 20 شد و مولف
آن به صورت یک نابغه و پیشگو در آمد.
|
|
قانون اساسی آمریکا و مسئله آدولف هیتلر خردسال! - کودکان را به خاطر نام
از پدر و مادر جدا کردند!
|
قانون اساسی آمریکا در اصلاحیه اول خود آزادی های فردی از جمله
آزادی بیان را تضمین کرده است. دیده شده است که افراد با استفاده از این
حقوق تضمین شده خود، بر بدنه اتومبیلشان هرچه را که خواسته اند نوشته اند و
حتی پلاک اتومبیلشان حاوی واژه های بازتاب دهنده عقاید آنان است. هیث کمبل
Heath Campbell ـ مردی از ساکنان شهرک هلند Holland Township ایالت
نیوجرسی با توجه به این حق، نام اول پسر خود را که (در ژانویه 2010) چهار
ساله شده است آدولف و نام میانی اورا هیتلر و اسم میانی دخترش را که در
زانويه 2010 به سي و پنج ماهگي رسيده است «آرین Joyce Lynn Aryan» گذاشت و
تا ماه ژانویه 2009 مسئله ای نبود. هفته دوم ژانويه 2009 که زادروز
(آدولف هیتلر Adolph Hitler) پسر این خانواده بود. والدین کودک برای جشن
تولد او به قنادی سوپرمارکت Shop Rite شهرک سفارش درست کردن کیک دادند و
خواستند که روی کیک نام کودک: «آدولف هیتلر کمبل» نوشته شود. متصدی قنادی
زیر بار نرفت. هیث کمبل اعتراض کرد و این جر و بحث به گوش مقامات محل رسید،
و این مقامات جریان را به مقامات دولتي اطلاع دادند و چند ساعت بعد
ماموران آژانس مربوط (سرویس کودکان و خانواده ها) در سازمان خدمات اجتماعی
منطقه به خانه «هیث» رفتند و نه تنها این دو کودک؛ بلکه فرزند سوم خانواده
را که شیرخوار و چندماهه بود با خود بردند و به جای دیگری سپردند!. ظاهرا
اسامی آن دو کودک نه تنها ضد یهود بلکه (شاید) باتوجه به سیاهپوست بودن
رئیس جمهور آمریکا حاکی از نژاد پرستی (برتری آرین ها) تلقی شده بود.
هیث کمبل به هرجا که متوسل شد که فرزندانش را پس بگیرد موفق نشد. چهاردهم
ژانویه 2009 به دادگاه دادخواست داد که این دستگاه پاسدار حق، قانون و
عدالت که 15 ژانویه را به عنوان وقت رسیدگی تعیین کرده بود، بعدا بطور غیر
منتظره جلسه رسیدگی به این قضیه عاطفی و فوری را به بعد (!) موکول کرد.  | آرين در 23 ماهگي
| بزعم
این خانواده، این وضعیت نتیجه نفوذ یهودیان در آمریکا و ملاحظه عمومی (به
تعبیری ترس) از آنان بوده که قانون اساسی را هم تحت الشعاع قرارداده است.
بیشتر وکیلان دعاوی در آمریکا از جامعه یهودیان این کشورند و همچنین مقامات
تاثیرگذار در رسانه ها!. هیث می گوید: کجا هستند این مدافعان حقوق
مدنی که ... و چه شده است آن اعلامیه حقوق بشر که پیشنویس آن را هم یک
یهودی فرانسوی نوشته بود. چرا وجدان انسانها به خواب رفته است که از شنیدن
ناله های من که بچه هایم را از مادر جدا کرده و معلوم نیست به کجا سپرده
اند آشفته و دردناک و همصدایم نمی شود. این بچه ها چه گناهی کرده بودند که
آنان را از پدر و مادر جدا ساختند. چه خطری کودکان را در آغوش والدینشان
تهدید می کند. کجای دنیا برای کودک بهتر و امن تر از آغوش مادرش است؟.  | روزي که هيتلر خردسال در آغوش پدر و مادر بود
|
|
|
|
برخي ديگر از رويدادهاي 25 ژانويه
|
1918:
لنين اعلام كرد كه روسيه از اين پس يك جمهوري ساويت (شورايي)
خواهد بود تا شوراها کشوررا اداره کنند.
|
1922:
مجلس شوراي ملي تصويب كرد كه 60 دانشجوي ايراني با هزينه دولت جهت
تحصيل به اروپا اعزام شوند.
|
1940:
ژنرال احمد نخجوان كفيل وزارت جنگ ايران براي خريد 60 هواپيماي
نظامي با انگلستان وارد مذاكره شد. وي يكي از مقامهايي است كه 18 ماه بعد
درجريان حمله نظامي روسيه و انگلستان به ايران سربازان پادگانها را مرخص
كرد و وطن به اشغال نظامي بيگانه درآمد.
|
1955:
دولت شوروي به حالت جنگ با آلمان پايان داد.
|
1955:
دانشگاه كلمبيا يك ساعت اتمي ساخت و اعلام كرد كه اين ساعت هر 300
سال ممكن است يك ثانيه جلو و يا عقب برود.
|
1956:
داگ هامرسكولد (هامر شولد) دبيركل وقت سازمان ملل ژنجم بهمن ماه
1334 وارد تهران شد.
|
1972:
درجريان يك كودتا در شيخ نشين شارجه، امير آن كشته شد و پسرش جاي
او را گرفت.http://www.iranianhistoryonthisday.com |