سه دهه است که هرسال در دهم نوامبر و یا روز پیش از آن در دانشگاهها بویژه در جهان غرب به مناسبت سالروز فوت ويل دورانت مورخ، فيلسوف و نويسنده آمريكايي و مولف «تاريخ تمدن» كه از دیدگاه خود ايرانيان را هم توصیف کرده است برگزار می شود و شبکه های تلویزیونی درباره اش با اصحاب نظر به گفت و گو می نشینند. دورانت که بسال 1885 به دنيا آمده و 96 سال عمر كرده بود دهم نوامبر 1981 درگذشت. پروفسوردورانت اعتراف كرده است كه بدون زن دلبندش، آريل، موفق به نوشتن تاريخ تمدن چندين جلدي خود نمي شد كه كار تحرير آن نيم قرن طول كشيد. اثر او كه جلد به جلد پس از آماده شدن انتشار مي يافت جمعا در 17 ميليون نسخه چاپ شده است.
     دورانت (ويليام جيمز دورانت) مطالب كتاب را به «آريل» ديكته مي كرد. علاقه اين زن و شوهر به هم به قدري بود كه در سال 1981 پس از انتقال دورانت به بيمارستان، آريل از لحظه اي كه از دكترمعالج شنيد كه شانس زنده ماندن شوهرش اندك است ديگر لب به غذا نزد تا درگذشت. قلب دورانت نيز پس از اين كه شنيد آريل فوت شده از حركت باز ماند و به او پيوست و زن و شوهر در يك روز در كنار هم دفن شدند. آريل 13 سال جوانتر از دورانت و قبلا شاگرد او بود. خانواده آريل از روسيه به آمريكا مهاجرت كرده بودند و هنگام ورود به آمريكا، آريل يك ساله بود.
    رشته سخنراني هاي دورانت درباره ادبيات ايران در دهه 1950 در دانشگاه كلمبيا، بيش از پيش مردان فكر ميهن ما در قرون وسطا را به جهانيان شناسانيد. وي يك جلسه تمام، تنها به تفسير اين بيت حافظ پرداخته بود كه گفته است : غلام و بنده آنم كه زير چرخ كبود ـ زهر چه قيد تعلق پذيرد آزاد است.
     دورانت درباره فردوسي گفته است كه در ميهندوستي، همتاي فردوسي به دنيا نیامده است و از اين بابت، ايران درجهان سرزميني منحصر به فرد است.
     مروري برتحريرات او اين نكات مهم را به دست مي دهد:
     تمدن با نظم عمومي آغاز مي شود، با آزادي رشد مي كند و در هرج و مرج و بي قانوني از ميان مي رود و من كشف كرده ام كه «آزادي» محصول «نظم» است؛ ملتي كه از يك آموزش و پرورش خوب و پيشرفته بهره بگيرد به همه چيز خواهد رسيد؛ آگر دولتمردان روزهاي پيري و ناتواني خود را بتوانند در نظر بياورند كمتر به ناتوانان ظلم خواهند كرد؛ مروّت يعني ستم روانداشتن به مغلوب، بركنار شده، شكست خورده و ناتوان؛ تمدن را نمي شود با فتح و غلبه از ميان برد؛ تمدن تنها از درون تخريب مي شود؛ مدنيت در جامعه با رعايت تساوي حقوق انسانها شكوفا و بارور مي شود و تبعيض ريشه آن را مي خشكاند. اگر رودخانه تمدن ديواره و سيل گير نداشته باشد ممكن است ويرانگري كند. مردم براي فرزندانشان به جاي مال بايد مدنيّت به ارث بگذارند؛ سلامت اجتماعی و مدنیّت ملل مهمتر از ثروت ملل است؛ كمتر سياستمدار و دولتمردي يافت مي شود كه استطاعت «موراليست» بودن داشته باشد؛ كتاب نويسي لذت بخشترين حرفه ها، موثر ترين كارها و بهترين خدمات است؛ دانش آموخته كسي است كه بداند كه هنوز چيزي نمي داند ....

http://www.iranianshistoryonthisday.com