مهمترین رویدادهای ایران وجهان در طول تاریخ دراین روز
ايران | ||||||||
سالروز درگذشت دكتر مصدق احياء گر ناسيوناليسم ايراني و از مردان بزرگ تاريخ ايران | ||||||||
دولت دكتر مصدق كه مورد حمايت قاطبه ملت بود در كودتاي 28 امرداد سال 1332 که نتیجه توطئه مشترک انگلستان و آمریکا بود برانداخته شد، به زندان افتاد و پس از تحمل دوران زندان تا پايان عمر در روستاي احمد آباد ساوجبلاغ (نزديك كرج) به صورت غير قانوني تبعيد و در حصر قرار داشت. در روزهاي واپسين عمر كه شديدا بيمار بود اجازه داده شده بود به تهران و به بيمارستاني كه فرزندش در آن طبابت مي كرد منتقل شود. جز براي اعضاي فاميل، وي در اينجا هم ممنوع الملاقات بود و روزنامه نگاران حتي اجازه نزديك شدن به ساختمان بيمارستان را نداشتند و شبانه روز درخودروهاي خود مقابل ساختمان «پارك هتل» نشسته و گوش بزنگ خبر از داخل بيمارستان بودند. پس از فوت نيز دولت وقت، خود يك اطلاعيه چند سطري بسيار كوتاه دراين زمينه به روزنامه ها داد و از آنجا كه از مرده مصدق هم مي ترسيد اجازه برگزاري محلس ترحيم عمومي نداد. چون گروهي از مردم تهديد كرده بودند كه با پوشيدن لياس مشكي و يا گفتن تسليت به يكديگر با صداي نسبتا بلند ماتم خواهند گرفت؛ ساواك خبرچين هاي خود را مامور پرونده سازي، مخصوصا در مدارس و سازمانهاي دولتي كرده بود تا هركس از دكتر مصدق ياد كند و لباس مشكي پوشيده باشد نامش را گزارش كنند و بعدا دستگير شود. دكتر مصدق بر پايه عقيده خود كه شاه بايد سلطنت كند، نه حكومت در دوران زمامداري اش اختيارات حكومتي را از شاه گرفت. در زمان او انتشار نشريه، تشكيل حزب و برگزاري اجتماعات سياسي آزاد بود. وي تحرير و توزيع كتب درسي را از انحصار دولت خارج كرد تا كتابهاي تاريخ مدارس ديكته دولت و مبلّغ قدرتهاي خارجي مسلط بر ايران نباشند. مورخان معروف جهان دكتر مصدق را احياء گر ناسيوناليسم ايراني خوانده و نوشته اند كه به همين دليل، وي حاضر به سازش با بيگانگان بر سر منافع ايران نبود. به نوشته اين مورخان كه دكتر مصدق را از مردان بزرگ تاريخ ايران خوانده اند وي در جهان سوم چراغي را روشن كرد كه تا پايان «استعمار كهنه» روشن بود. وي به ملل تحت ستم هشدار داده بود كه پس از استعمار كهن (استعمار اروپايي كه از زمان يافتن راههاي دريايي ـ آغاز سده شانزدهم آغاز شده بود)، استثمار و سلطه با لباسی تازه برجاي آن خواهند نشست. به عبارت ديگر استعمارگران تنها لباس عوض مي كنند و .... پس از پيروزي انقلاب در بهمن ماه 1357، هرساله به مناسبت زادروز و وفات دكتر مصدق در آرامگاه او در احمدآباد كه از ابنيه ملي وطن بشمار آمده است مراسمي با حضور هزاران تن برگزار مي شود. در نخستين مراسم از اين دست كه در اسفندماه 1357 برگزارشد بيش از يكصد هزار تن از تهران و شهرهاي ديگر به احمدآباد رفته بودند. تا پايان سال 1356 بردن نام مصدق در رسانه هاي وطن، مدارس و سازمانهاي دولتي ممنوع بود. طبق برخي گزارش ها، در اسفندماه 1388 (مارس 2010) به دلايل امنيتي، با درخواست اجازه برگزاري مراسم سالروز درگذشت دکتر مصدق همانند هرسال (با حضور انبوه مردم) در روستاي احمدآباد (به قول خود وي "قلعه") موافقت نشد.
| ||||||||
محاكمه طالقاني ، بازرگان و سحابي | ||||||||
در اين روز در سال 1342 و 9 ماه پس از قيام خرداد ماه، محاكمه دسته اي از مخالفان شاه از جمله آيةالله سيد محمود طالقاني، مهندس مهدي بازرگان و دكتر يدالله سحابي در محكمه تجديد نظر نظامي كه رياست آن را ژنرال عباس قره باغي (آخرين رئيس ستاد مشترك ارتش در نظام سلطنتي در سال 1357) برعهده داشت آغاز شد. پيش از اغاز محاكمه، حكومت نظامي در تهران و اصفهان تمديد شده بود تا تظاهراتي صورت نگيرد. | ||||||||
در قلمرو انديشه | ||||||||
دو مورخي كه در اين روز فوت شدند | ||||||||
پنجم مارس در دوسال مختلف دو مورخ ــ فيلسوف در گذشتند؛ هيپوليته تاين فرانسوي در سال 1893 در 64 سالگي و لودويگ كيده آلماني در 1941 . كتاب كيده كه در 23 مارس 1858 به دنيا آمده بود تحت عنوان « ديوانگي هاي امپراتور » برنده جايزه نوبل شد . وي در اين كتاب هوسهاي ظالمانه گاليكولا امپراتور روم را برنگاشته و حق داده است كه بر ضد حاكم ظالم قيام شود. وي در كتاب ديگرش ثابت كرده است كه پس از هر جنگ ، مردم منفي گرا مي شوند كه منفي گرائي باعث عقب ماندن انسان مي شود . وي افتادن فاصله ميان مردم و دولت را كه باعث بي تفاوتي مردم مي شود خطرناك خوانده است زيرا باعث مي شود كه هر حبابي را عامل نجات خود بدانند و با چشم بسته به هركس كه با دولت مخالفت كند به پيوندند و خود را از چاله به چاه بيافكنند. | ||||||||
ساير ملل | ||||||||
استالين در سالروز درگذشت او | ||||||||
جوزف استالين كمونيست معروف و ربع قرن رهبر بلامنازع اتحاد شوروي ساعت 9 بعد از ظهر پنجم مارس سال 1953 ( مصادف با 14 اسفند 1331 ) پس از چهار روز اغماء درگذشت و فصلي از تاريخ به پايان رسيد. وي زاده گرجستان بود. درمارس 2003 در روسيه به مناسبت پنجاهمين سال در گذشت استالين نمايشگاهي تحت عنوان «استالين : يك مرد و يك سمبل» آغاز بكار كرده بود كه با بازديد از آن و گفت و شنود با مردمي كه از آن ديدن مي كردند مي شد نظر روسها را درباره وي به دست آورد. اسوسييتدپرس خبرگزاري روزنامه هاي آمريكا در گزارش چهارم مارس 2003 خود از مسكو از قدرداني روسها نسبت به استالين و وفاداري به او ابراز تعجب كرده و نوشته است كه روسها هنوز استالين را «رفيق استالين» مي خوانند. طبق اين گزارش، روسها پس از ورود به اين نمايشگاه ، نخست سراغ مداركي مي روند كه وضعيت مزاجي استالين را در چهار روز آخر عمرش نشان مي دهد تا مطمئن شوند كه مرگ او بر اثر توطئه مخالفانش نبوده است. «يوري پلي ياكف» مورخ روس و عضو آكادمي علوم روسيه هم از علاقه مندي روسها به استالين كه رفاه برابر برايشان تامين كرد ، آنان را در جنگ جهاني دوم به پيروزي رساند و يكي از دو ابر قدرت جهان ساخت و صنعتي و داراي سلاحهاي هسته اي كرد ابراز شگفتي كرده است . «ناتاليا وكشينا» يكي از بازديدكنندگان نمايشگاه به اسوسييتدپرس گفته است كه روسيه به رهبري چون استالين كه اين كشور را از زير ويرانه ها بالا كشيد نياز دارد.«الكسي فدياكين» دانشجوي 27 ساله در اين زمينه اطهار داشته كه استالين سمبل يك ملت سالم بود. اسوسييتدپرس در همان گزارش نوشته است كه نتيجه يك سنجش افكار در روسيه نشان مي دهد 37 در صد روسها معتقدند كه استالين بيش از هر رهبر ديگر به روسيه خدمت كرد، حال آن كه مخالفان اين نظر تنها 29 در صد بودند. اين خبرگزاري سپس نتيجه گيري كرده است كه دوران بي قانوني (چاپيدن و غارت اموال عمومي) ، اقتصاد غير مطمئن و خروج روسيه از باشگاه ابر قدرتها باعث شده است كه روسها متوجه گذشته خود شوند و روي كار آمدن«پوتين» به همين دليل بوده است.
| ||||||||
نمونه اي بارز از آزمندي ناشي از كاپيتاليسم: تهيه و فروش گوشت گاوههاي مردني، پير و بيمار | ||||||||
درپي پخش فيلمي از يك كشتارگاه آمريكا در ايالت كاليفرنيا، شماري از نمايندگان مجلس ايالات متحده در نخستين هفته ماه مارس 2008 تصميم گرفتند كه در اين باره كه با سلامت مردم ارتباط دارد، بررسي كامل بعمل آيد و مدير شركت بسته بندي و توزيع گوشت كه آن كشتارگاه را در اختيار داشت به مجلس احضار و حضورا به پرسش هاي نمايندگان پاسخ گويد. بعدا احضاريه (سپينا Subpoena ) براي مدير كمپاني گوشت هلمارك وستلاند (Hallmark/Westland Meat Co.) صادر شد و از او اخذ توضيح بعمل آمد. فيلم تهيه شده از كشتارگاه اين كمپاني كه از تلويزيون پخش شده و مخاطبان را تحت تاثير قرارداده و تا مدتي دچار اكراه از خوردن گوشت كرده بود، صحنه هايي را نشان مي داد كه كاركنان كشتارگاه گاوهاي مردني را با ليفتراك از زمين بلند مي كردند و به مسلخ مي بردند. اين گاوها كه براثر پيري و يا بيماري قادر به كنترل خود و روي پاي ايستادن نبودند ازكاميونهايي كه آنها را به كشتارگاه حمل كرده بودند به زمين افکنده مي شدند. اين گاوها تنها مي توانستند گردن خود را حركت دهند و تقّلاي آنها براي برخاستن بي نتيجه بود و اين صحنه ها و تصوّر كشتن آنها نه تنها دلخراش بود و وجدان را جريحه دار مي كرد بلكه اين بيم را به وجود مي آورده بود كه توزيع گوشت آنها جهت خوردن ممكن است در مصرف كننده توليد مرض كند. اين فيلم ظاهرا از سوي گزارشگران اينوستيگيتيو شبكه هاي تلويزيوني آمريكا تهيه شده بود. مخاطبان پس از ديدن اين گزارش مصوّر گفته بودند كه ازخوردن هرچه استيك و همبرگر بيزار شده اند زيرا كه از اين پس با مشاهده غذاهاي گوشتي، منظره اين گاوهاي مردني و رفتار غيرانساني با آنها در ذهنشان تداعي خواهد شد. برخي نيز اين وضعيت را به حساب آزمندي هاي كاپيتاليستيك گذارده بودند؛ جمع مال (پول) به هر وضعيت و شكل. ادامه همين آزمندي ها به بحران مالي سال 2009 سقوط بهاي سهام و قرارگرفتن بانکها در آستانه ورشکستگي منجر شده است. درباره وضعيت آن کشتارگاه، مسئولان آژانس دولتي مربوط گفته بودند كه بودجه و نيروي انساني كافي (بازرس) براي مراقبت دائمي از كشتارگاههارا ندارند!. با وجود اين، پس از پخش اين گزارش كه در فوريه 2008 صورت گرفت، اعلام شده بود كه حدود هفتاد ميليون كيلوگرم گوشت توزيع شده را جهت معاينه مجدد و بررسي هاي ديگر از جمله تعيين سن تقريبي گاوها هنگام ذبح، از انبارها و فروشگاهها جمع آوري (Recall) كرده اند كه بزرگترين ريكال گوشت در آمريكا بشمار آورده شده است. عكس زير كه از گزارش تلويريوني گرفته شده؛ گاوي را نشان مي دهد كه در كشتارگاه ياد شده در بالا روي زمين افتاده و از فرط پيري و يا بيماري قادر به بلند شدن نيست و مي خواهند با ليفتراك آن را به محل كشتار ببرند و گوشتش را بسته بندي كنند و به مردم بفروشند تا با «به ـ به و چه ـ چه گفتن» بخورند:
| ||||||||
پيدايش سيگار | ||||||||
فرانسيسكو فرناندز توتوني را كه از كوبا به اروپا آورده بود پنجم مارس 1558 به صورت سيگار به اروپاييان معرفي كرد. قبلا توتون را در چپق مصرف مي كردند. توتون از گياهان بومي قاره آمريكاست كه كريستف كلمب در سفر اول خود به اين قاره در سال 1492 در كوبا متوجه آن شد و ديد كه بوميان دود برگهاي خشك شده آن را استنشاق مي كنند و نوعي حالت انبساط به آنان دست مي دهد كه اين گياه نخست به اروپا و سپس به ساير نقاط منتقل شد كه سازمان جهاني بهداشت آن قاتل شماره يك انسان و عامل بيماري هاي صعب العلاج از جمله سرطان اعلام كرده است. | ||||||||
اشاره به ايران در نامه محرمانه اوباما به كرملين | ||||||||
بعدا از شنيده ها چنين برآمد كه «اوباما» به رئيس جمهور روسيه وعده داده بود كه اگر مسكو كمك كند كه ايران موفق به دستيابي به سلاحهاي دوربرد و استراتژيك (موشک باليستيک) نشود و يا اينكه تهران را متقاعد به قطع توليد اين گروه از جنگ افزارها كند وي از استقرار پايگاه ضد موشكي در لهستان و جمهوري چك دست برخواهد داشت. دولت روسيه وصول يك نامه محرمانه از اوباما را تاييد كرده ولي گفته بود كه به اين نامه هنوز پاسخ نداده است. | ||||||||
تاييد بازداشت ركسانا صابري و واكنش تند هيلري كلينتون و تصميم وزارت امور خارجه آمريكا | ||||||||
بانو كلينتون وزير امور خارجه آمريكا سوم مارس 2009 و در جريان ديدار از اسرائيل در مصاحبه اي كه از شبكه اي. بي. سي آمريكا پخش شد نگراني خود را از ادامه بازداشت ركسانا اعلام كرده بود. كلينتون با لحني غير ديپلماتيك و نسبتا خشن افزوده بود: ” بازداشت اين روزنامه نگار جوان به آن طريق، طبيعت دولت ايران را نشان مي دهد!“. بانو کلینتون افزوده بود: " من تلاش لازم را خواهم کرد تا بدانم چه وضعیت و پیشامدی منجر به دستگیری این گزارشگر آمریکایی شده است. وزارت امور خارجه را مامور کرده ام تا وضعیت قضایی و محل توقیف رکسانا را بیابد و این وزارت با دولت سویس ـ رابط ما با ایران در تماس است تا اطلاعاتی را که ما خواسته ایم به دست آورد.". وزارت امور خارجه آمريكا نيز چند ساعت بعد اعلام كرده بود كه براي رها شدن ركسانا از بازداشت و بازگرداندن او به وطن (آمريكا) از همه ابزارهايي كه در دسترس دارد استفاده خواهد كرد. هیلری کلینتون که با کمک جامعه یهودیان آمریکا دو دوره سناتور نیویورک شده بود روابط نزدیک و حسنه با دولت اسرائیل دارد. استقبال گرمی که از او در دیدار از اسرائیل در هفته اول مارس 2009 صورت گرفت و قول هایی را که داد موید حمایتش در طول سمت تازه از از آن دولت است. عکس زیر که بازتاب مصور اظهارات او درباره رکسانا و دوستی با اسرائیل است چهارم مارس 2009 در رسانه های آمریکا انتشار یافته بود:
| ||||||||
ضعف و انحطاط انسان: مردي پس از قتل افراد خانواده و نوشتن رساله ای در این باره خودکشی کرد – او زن قبلي اش را هم كشته بود! | ||||||||
پلیس پس از ورود به خانه در یک اطاق با اجساد کاترین 50 ساله و پسر 17 ساله اش رو به رو شد که هرکدام با اصابت یک گلوله به مغزشان فوت شده بودند و در اطاق پذیرایی جسد ریچارد مشاهده شد که در کنار او المثناي دست ساز تفنگهای بلند دوران جنگ داخلي آمريكا (سالهاي نيمه اول دهه 1860) و يك يادداشت 50 صفحه اي رساله مانند قرارداشت. ریچارد پس از کشتن کاترین و کریستوفر با ارّه آهن بری لوله تفنگ را کوتاه کرده بود تا بتواند با آن خودکشی کند. وی سپس به نوشتن يادداشت 50 صفحه ای اش پرداخته بود. ريچارد در این یادداشت ضمن آوردن تاريخچه زندگي خود و مطالب ديگر، علل قتل کاترین و كريستوفر و خودكشي خودرا شرح داده بود. پليس حدس زده بودكه قتل کاترین و کریستوفر ساعت ها پیش از اتمام یادداشت صورت گرفته بود؛ زيرا كه تحرير آن كار يكي ـ دو ساعت نمي تواند باشد. بررسي جزئيات اين يادداشت براي جامعه شناسان مي تواند فايده بخش باشد تا مشكلات حيات در عصر تكنولوژي ولي با همان ضعف هاي اجتماعي ـ اقتصادي قديم و احیانا کوتاهی دولتمردان و سياستمداران را در انجام وظایف به دست آورند و راه حل ارائه دهند. شايد هم هدف ريچارد از نوشتن اين يادداشت رساله مانند «همين» بوده و دادن هشدار به مديران جامعه كه اندكي هم در فكر حل مشكلات اساسي انسان و كمك به تكامل انسانيت باشند و به خاطر داشته باشند كه همين انسانهاي گرفتار، پلكان ترقي و پولساز آنان بوده اند. انسان به راهنما و مشاور نياز دارد كه ادامه رو به گسترش رويدادهاي جنايي ثابت مي كند كه حكومت ها در انديشه تامين آن نبوده اند و باعث سقوط افراد در چاه اشتباه شده اند؛ از همسرگزيني تا پيشه گزيني و روش زندگاني. | ||||||||
تراژدي در گذرگاه برده سیاه و کوکایین ـ كشور كودتا و كودتا در عصر سازمان ملل! | ||||||||
(گينه سابق پرتغال) در خانه، و متعاقب قتل رقيب قديمي اش ژنرال «باتيسته نا وايئه Batiste na Waie» رئیس ستاد ارتش اين كشور كوچك یک میلیون و ششصدهزار نفری واقع در غرب آفریقا كه دوشنبه و يكشنبه (دوم و يكم مارس 2009) صورت گرفت يك بار ديگر نشان داد كه قدرت هاي جهاني و ابزار دست ـ ساخت محافظت از منافع آنها ـ موسوم به سازمان ملل! ـ تنها در آن مناطق از جهان فعالند كه بوي نفت، منابع ثروت ديگر و معاملات بزرگ دهد، نشانه هاي پيدايش يك معارض تازه و بپاخيزي يك ملت سركوب شده به چشم بخورد و يا احتمال ورود رقيب جهاني به صحنه باشد از قبيل دارفور، عراق، منطقه خليج فارس، آسياي جنوبي، بالكان، مديترانه شرقي، شبه جزيره كره و .... سازمان ساخت دولت هاي فاتح جنگ جهاني دوم كه [روي كاغذ] هدف اصلي از تاسيس آن را حفظ صلح و به خاطر رسيدن به اين هدف، حفظ حقوق ملل تعيين كرده اند هنوز نتوانسته است [نخواسته و به مصلحت سازندگانش نبوده] به چند ضعف بزرگ ملل از جمله «كودتا»، «خروج دمكراسي از اصالت»، «قاچاق مواد مخدر»، «تجارت و انتقال انسان از اين گوشه به آن گوشه براي سكس و نوكري» و … با وضع قوانین جهاني داراي ضمانت اجرايي پايان دهد. گينه بيسائو بمانند پاكستان و ... به كشور كودتازده و وجود رقابت دائمي ميان سران ارتش و دولت معروف بوده و انتظار وقوع كودتا و توطئه اين بر ضد آن وجود داشت. «وي ايرا» دو دهه بر گينه بيسائو مستعمره سابق پرتغال حكومت كرده بود كه از عمر استقلال آن سه دهه و اندی مي گذرد و چند سال است كه به معبر و واسطه انتقال كوكايين به اروپا مبدل شده و از اين رهگذر پولي هم عايد برخي از مقامات مي شود كه بر سر اين پول رقابت وجود دارد. گینه بیسائو در قرون 16 و 17 و 18 هم گذرگاه و محل انتقال برده سیاه به قاره آمریکا بود که پرتغالی ها عامل آن بودند. «وي ايرا» كه خود با كودتا برسر كار آمده بود در طول حكومت چند بار با كودتا رو به رو شده بود. وي از قبيله اقليت و رقيب نظامي اش ژنرال وايئه از قبيله اكثريت بود. گینه بیسائو تنها 27 هزار کیلومتر مربع وسعت دارد. وايئه هنگام خروج از ساختمان محل کار و در پلکان بر اثر انفجار بمب كشته شد. وي برای یک امر فوری به دفتر رئيس جمهور احضار شده بود و عازم آنجا بود كه دچار انفجار بمب شد و جان سپرد. نظامیان هوادار این ژنرال این احضار فوری به دفتر رئیس جمهور و انفجار بمب در پلکان ساختمان را توطئه رقیب تصور کردند، به خانه اش هجوم بردند و پیش از آنکه بتواند فرار کند اورا کشتند. مسائل آفريقا كه عمدتا ناشي از تقسيمات جغرافيايي «من درآوردي» اروپاييان در دوران استعمار ـ استعمار علن ـ است لاينحل رها شده است. نمونه اش وضعيت كنگو مستعمره پيشين بلژيك است كه از زمان لومومبا ـ پنج دهه پيش ـ تغيير نكرده و در آنجا همچنان شورش، قتل و تجاوز و ... ادامه دارد. كودتا و ضعف هايي كه در بالا به آنها اشاره رفت اهانت هايي هستند به حیثیت و شئون بشريت. | ||||||||
شورش خونين يك پادگان نظامي در بنگلادش به سبك قرون پيش از سده بيستم! | ||||||||
پاكستان شرقي در سال 1971 و با كمك نظامي هند و در پي يك بپاخيزي مسلحانه و پرتلفات و جنگي داخلي استقلال يافت و نام بنگلادش برخود گذارد. مجيب الرحمن رهبري استقلال طلبان را برعهده داشت. اين سرزمين در دوران استعمار انگلستان، بنگال شرقي خوانده مي شد. | ||||||||
تاريخ از نگاهي به تصوير | ||||||||
ماجراي دنباله دار ورود نيرهاي تركيه به شمال عراق | ||||||||
از آغاز اشغال نظامي عراق توسط نيروهاي نظامي آمريكا، يكانهاي ارتش تركيه براي چندمين بار در آخرين هفته فوريه 2008 وارد شمال عراق شدند تا آن دسته از كردهاي تجزيه طلب تركيه را كه در آنجا مستقر شده اند سركوب كنند. به علاوه، با اين كار خود به دولت محلي كردهاي عراق هشدار دهند كه دست ازحمايت كردهاي تركيه بردارد. دهها سال است كه دولتهاي آمريكا و اسرائيل ازخودمختاري كردهاي عراقي به گونه اي عملي حمايت مي كنند. گفته شده است كه سازش شاه با صدام حسين در حاشيه كنفرانس سران اوپك در الجزاير و در پي آن قطع كمك هاي ايران به كردهاي عراقي (كه به خواست آمريكا صورت مي گرفت) با عث رنجش آن دو دولت از شاه شده بود. عمليات نظامي فوريه و مارس 2008 تركيه در شمال عراق به درخواست دولت آمريكا متوقف شد و دولت تركيه پس از 12 روز عمليات، در نخستين هفته مارس 2008 به نيروهاي خود دستور بازگشت داد و اعلام داشت كه در اين حمله نزديك به سيصد تجزبه طلب كشته شدند. تركيه نيز يك هلي كوپتر و چند نظامي از دست داد. عكس، صحنه اي از عبور كماندوهاي تركيه در كوههاي پربرف كردستان عراق را نشان مي دهد:
| ||||||||
برخي ديگر از رويدادهاي 5 مارس | ||||||||
| ||||||||
| ||||||||
| ||||||||
| ||||||||
| ||||||||
| ||||||||
| ||||||||
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۱۲/۱۴ ساعت 6:43 توسط شاگرد تاریخ
|