دوست خوبم (دریا)سپاس

زیر سقف آسمون

زیر این گنبد نیلی کبود

یکی بود یکی نبود

هیچ کس از قصه ی خود جدا نبود

یکی تنها بودو خسته

یکی بی صدا نشسته

یکی دنبال یه لقمه نون خالی

یکی پول رو پول می ذاشت و بی خیالی

یکی فکرای عجیب داشت

یکی ثروتی عظیم داشت

یکی دستاش پرپینه های کاری

توی سفرش چند تا تیکه نون خالی

با تموم غصه هاش زمزمه بود

روی لباش شکر الهی

یکی پشت میله ها بود

یکی آزاد و رها بود

توی کوچه ها می گشت

دنبال کار بود

یکی اهل رفتن به دور دنیاست

یکی فکر جنگ و دعواست

یه بغل موشک گذاشته واسه فرداش

یکی پای تخته تفهیم می کنه

درس و به کودک

یکی اینجا یکی اونجا

زیر سقف آسمون همه پيدان