اعتراض جهانیان به تعرض «ناتو» به لیبی ـ برخی از شعارهای ضد جنگ ـ مقالات و اظهار نظرها ـ انتقاد از روسیه ـ افزایش مخاطبان خبرگزاری چین

بيست و ششم مارس 2011 تعرض نظامی دولتهای بلوک غرب [ناتو] به لیبی وارد هشتمین روز خود شد و به همینگونه تظاهرات جهانی ضد جنگ. این تظاهرات در همه جا از لندن و رم تا بلگراد و واشنگتن (مقابل کاخ سفید) به چشم می خورد [تصاویر بالا ـ این تصاویر از خبرگزاری چین است].
     شعارهای تظاهرکنندگان عبارت بودند از: نفت برتر از خون لیبیایی ها!، انهدام یک کشور به جرم داشتن نفت، کشور وُلتِر و مونتِسکیو [فرانسه] آتش بیار جنگ، ننگ بر روسیه[که قطعنامه شورای امنیت را «وتو» نکرد]، روسیه قطعنامه ضد زیمباوه را «وتو» کرد ولی راه انهدام لیبی را نبست، تعرض به لیبی زنده بودن استعماررا ثابت کرد، سکوت در برابر تعرض «ناتو» خیانت به بشریت است، از «اوباما» انتظار جنگ نبود، کاخ سفید خانه جنگ است و چه سیاه در آن بنشیند چه سفید، کامرون [نخست وزیر انگلستان] برای مدارس پول ندارد ولی برای جنگ بله، دستها کوتاه از لیبی، دلارها باید صرف رفع بیکاری شود نه جنگ در لیبی، جنگ جنگ می زاید، لیبی که به اروپا و آمریکای شمالی تعرض نکرده بود که بمباران شود، تعرض «ناتو» به لیبی = تعرض هیتلر به چک اسلواکی و لهستان، تعرض «ناتو» به لیبی یادآور تعرض قدرتهای وقت به چین و سرکوب جنبش بوکسورها است، پاریس و لندن در لیبی شورش بپا کردند تا نفت را تصاحب کنند و این کار دنباله خواهد داشت، و دهها شعار مشابه دیگر.
    مقاله نگاران در ستونهای خود و اصحاب نظر در مصاحبه های شان که 26 مارس انتشار یافت برخی از شعارهای ضد جنگ لیبی را تفسیر کرده بودند. یک مفسر روس نوشته است که روسیه اشتباه کرد که قطعنامه را که تنظیم آن کار پاریس و لندن بود «وتو» نکرد. پس از مدیترانه نوبت دریای خزر است که در اینجا، غرب کمک خواهد کرد که آذربایجان، ترکمنستان و کزاخستان ناوگان بسازند و روسیه و ایران را به دردسر بیندازند. غرب می خواهد که روسیه در درون خود و درون چارچوب امپراتوری پیشین گرفتار باشد. غرب نخست مسکو را از ردیف یک قدرت جهانی پایین کشید و اینک به قدرت منطقه ای شدنش هم راضی نیست. روسیه با خودداری از «وتو» قطعنامه 1973 ـ داوطلبانه از میدان قدرت ها بیرون رفت. جهانیان از این پس روی روسیه حساب نخواهند کرد و برایش پشیزی قائل نخواهند شد. پیروزی غرب در شورای امنیت و تحقیر شدن روسیه به دست خودش، برای آن بلوک مهمتر از بزانو درآوردن لیبی بوده است. با این پیروزی، بلوک ناتو [قدرت های استعماری اروپا] بعدا امر و نهی کردن های از نوع قرن نوزدهم را به دولت های کوچک و بی دفاع از سرخواهند گرفت و از اینجاست که تروریسم و اشتهاء به داشتن جنگ افزار تازه [اتمی ـ شیمیایی] در میان کشورهای ضعیف گسترش خواهد یافت.
    مفسر شبکه تلویزیونی «فاکس نیوز» چند مقاله نویس بویژه ستون نویس های نیویورک تایمزرا که با هر تحولی در خاور میانه عازم این منطقه می شوند و خودرا کارشناس منطقه معرفی می کنند محرّک «بارک حسین اوباما» در تسلیم شدن به اصرار فرانسه و انگلستان و مشارکت در بمباران و موشکباران لیبی خواند و گفت «تاریخ» ثابت کرده است دولتهایی که با انقلاب و عصیان برسر کار می آیند نهایتا ضد آمریکایی می شوند همانند دولت برآمده از انقلاب ایران. اعتراض ها و شورش هایی که اینک در چند کشور خاورمیانه در جریانند در صورت پیروزی باعث روی کارآمدن کسانی خواهند شد که تجربه اداره امور دولت را ندارند، انتقامجو و بی باک هستند و ناآرامی ادامه خواهد یافت و پیشرفت متوقف خواهد شد. این نوع اعتراض و عصیان نتیجه نبود احزاب، سندیکاها، اتحادیه ها و بالاخره رسانه های حرفه ای [بی طرف] است. دولت واشنگتن باید از ایجاد این بنیادها حمایت کند. حزب حرف و خواست خودرا در نشریات و یا اجتماعات مسالمت آمیز می زند و سپس با دولت برای قبولاندن نظرش وارد مذاکره و چانه زدن می شود و شورش و نافرمانی و ... که به تخریب و جا به جایی نفوس (مهاجرت) خواهد انجامید رخ نخواهد داد.
    چند صاحبنظر آمریکایی در مصاحبه های خود گفته اند که جنگ لیبی به اعتبار آمریکا که تسلیم وسوسه پاریس و لندن شد صدمه خواهد زد ـ آسیبی بدتر از تعرض به عراق. لیبی برضد امریکا نبود، آماده هرگونه سازش با ما بود و برغم ادامه بمباران هنوز هم از آمریکا بد نگفته است. در قرن 21 هرخانواده در هرگوشه از جهان دسترسی به شبکه های تلویزیونی و اینترنت دارد و می تواند از دیدگاه خود رویدادها و اظهارات مقامات را تفسیر کند. این مردم می دانند که منابع نفت لیبی عمدتا در نیمه شرقی این کشور واقع شده اند ـ همانجایی که شورش آغاز شد و همینکه نظامیان دولت لیبی شورشیان را که اسلحه به دست داشتند فراری و در آستانه شکست قرارداده بودند قطعنامه تصویب شد و چند ساعت بعد بارانی از موشک بر مراکز نظامی دولت لیبی ریزش کرد و ادامه یافت و شورشیان جان تازه کردند و شهرهای از دست رفته بازستاندند. قضاوت مردم از این وضعیت این است که شورش و ... طرح غرب بوده و ... و رویگردان می شوند و به صدای دیگران گوش می دهند. بعلاوه، در این رکود اقتصادی، خروج یک و نیم میلیون بشکه نفت خام [صادرات لیبی] از چرخه معاملات بر دامنه بحران و عدم رضایت مردم خواهد افزود. نمی توان انتظار داشت مردمی که از غذای خود می زنند تا بنزین گرانتر بخرند و سر کار بروند منتقد این جنگ، انگیزه و بوجودآورندگان آن نباشند. این جماعت روسیه را شریک طرف متعرّض می پندارند زیرا که قطعنامه را «وتو» نکرد و انتقاد پوتین را یک بازی می دانند و می گویند مگر می شود که در قبال چنین قطعنامه ای حساس بدون جلب موافقت او عمل کرد. این قطعنامه و جنگ لیبی فصلی در تاریخ بازکرده است که تا سالها بسته نخواهد شد و رویدادهای ناشی از آن که فراوان و دگرگونی متعدد که به بار خواهد آورد وارد این فصل خواهند شد.
    Helge Luraas پژوهشگر نروژی مسائل بین الملل در زمینه جنگ نابرابر لیبی در مصاحبه ای گفته است که این جنگ و پیامدهای آن تا مدتها طول خواهد کشید. قذّافی را به این سادگی و حملات موشکی ـ هوایی نمی شود حذف کرد، لذا بعید نیست که ناتو نیروی زمینی پیاده کند. مورد لیبی تاکنون سابقه نداشته و مرور بر تاریخ، وضعیت مشابهی را به دست نمی دهد. در اینجا (مسئله لیبی)، یک اتحادیه نظامی دارای دندان اتمی و بزرگترین ماشین جنگی جهان به حمایت از مشتی شورشی داخلی درگیر جنگ با یک دولت دارای حاکمیت ملی شده است. چنین رویدادی سابقه نداشته که مثال بزنیم. در چنین مواردی دولتهای دیگر معمولا هرکدام متمایل به یکطرف منازعه می شوند و به له و علیه گفتن می پردازند که می بینیم همه سکوت کرده اند ـ سکوتی شگفت انگیز. جهان در دوران صلح است و «ناتو» رقیب ندارد که مداخله نظامی اش را به حساب راندن رقیب بگذاریم. با این حساب نمی توان درک عمومی را که لشکرکشی جاری به خاطر نفت لیبی بوده است رد کرد. همچنین نمی توان این ادعارا رد کرد که شورشیان قبلا با فرانسه و یا انگلستان تماس و ساخت و پاخت نداشتند. متشکل شدن این گروه هم سئوال برانگیز است. در کشوری با سیستم اطلاعاتی کارآمد چگونه این جماعت دفعتا متشکل و همفکر و یکپارچه شده اند و صدها سئوال دیگر از این دست که به ذهن می آید و مورخان بعدا برایشان جواب خواهند یافت. مسئله لیبی قطعا باردیگر موجودیت «ناتو» را در افکار عمومی زیر سئوال خواهد برد زیراکه طبق قاعده دسته بندی و اتحادیه سازی، یک اتحادیه نظامی وقتی بوجود می آید و موجودیت آن توجیه شدنی است که چند ملت از یک دولت بزرگتر و یا اتحادیه و اتفاق چند دولت احساس خطر کنند و باهم متحد شوند. با کنار رفتن بلوک شرق و متلاشی شدن شوروی که در سطح گیتی، دیگر دشمن و اتحادیه وجود ندارد. پس، فلسفه وجود «ناتو» و وجاهت آن چیست و چرا باید در حال گسترش روزافزون باشد؟. از چه می ترسد؟. در برابر این پرسشها، این پاسخ به ذهن می آید: برای تامین منافع و حفظ آن. این پاسخ با مسئله لیبی تطبیق می کند که منافع اتحادیه از نفت و کنترل مدیترانه و خاموش کردن مردی دائما منتقد [نِق زن] همچون قذافی که مبلّغ نوعی سوسیالیسم و روش حکومتی «ساویت مانند» است مداخله در امور لیبی را ایجاب می کرد.
    این پژوهشگر نروژی گفته است که اگر مذاکره ای انجام نشود و سازشی صورت نگیرد، لیبی که نفت آن در بخش شرقی تحت کنترل شورشیان قراردارد تقسیم خواهد شد، اختلاف ادامه خواهد یافت و همچنین مداخله خارجی. وضعیتی شبیه آنچه که اینک در لیبی مشاهده می شود قابل پیش بینی نبود و هیچ کارشناس و اندیشمندی باور نمی کرد که یک سازمان بین المللی تامین صلح و ثبات و محافظ حاکمیت ملل وارد امور داخلی یک ملت مستقل شود، مجوز مداخله صادر کند، یک اتحادیه نظامی نیرومند اجرای مجوّز را برعهده خود قراردهد و دست به بمباران بزند که کوچکترین نتیجه اش تقسیم یک ملت خواهد بود و دولتهای دیگر سکوت کنند و مردم عادی به سکوت آنها و امر مداخله اعتراض کنند. این اعتراض ها اگر مورد اعتنایی قرارگیرد که خواهد گرفت در برخی از مردم تولید خشم خواهد کرد و تروریسم و از این قبیل حرکات زاییده خشم و ناامیدی
     است.
    26 مارس هم ستون نگاران و تفسیر نویسان عمدتا روی موضوع «وتو نکردن» قطعنامه از سوی روسیه تمرکز کرده بودند که دولت مسکو در طول عمر سازمان ملل در چنین مواردی از این حق استفاده می کرد و تنها قطعنامه اخراج عراق از کویت را وتو نکرد که قابل درک بود. این مفسران امور با ناباوری به موضوع اختلاف نظر پوتین و مدودیف بر سر چگونگی رای دادن به قطعنامه نگریسته و گفته اند که روسیه از وتو نکردن چیزی که به دست نیاورد، هیچ، اعتبار سابق ـ اعتباری را که شوروی قبلا فراهم آورده بود از دست داد و خودرا تنزُل داد.
    مسئله لیبی در ترکیب مخاطبان منابع اخبار تغییر بوجودآورده و مخاطبان اخبار روز به منابع بی طرف روی آورده اند و طبق نظرسنجی 25 مارس، مخاطبان خبرگزاری چین که با انبوه خبرنگار حرفه ای و دبیر خبر مستقلا و در محل رویدادهارا پوشش می دهد و تقریبا به همه زبانها وبسایت خبری دارد 20 درصد افزایش یافته اند. مخاطبان تازه خبرگزاری چین گفته اند که از یکطرفه نویسی خبرگزاری های غرب و افزودن «نظر« در «خبر مطلق» در اخبار آنها خسته شده و خبرگزاری چین را حرفه ای و بی طرف و مطلق نویس تشخیص داده و به آن روی آورده اند مخصوصا که وبسایت های آن عاری از اعلان تجاری است که باعث کندی کار (براوز) می شود و وقت را می گیرد. این خبرگزاری عکس بیشتری هم دارد.
    طبق گزارش ها، در پی افتادن مدیریت جنگ لیبی از آمریکا به دست «ناتو»، 26 مارس 2011 جنگنده های فرانسه پنج هواپیما و دو هلی کوپتر دولت لیبی را روی زمین بمباران و نابود کردند. این جنگنده ها و جنگنده های انگلیسی با حملات خود و نیز شلیک 11 موشک کروز به مواضع نیروی زمینی لیبی در شهرهای اجدابیه و مصراته به شورشیان کمک کردند تا مواضع از دست رفته خودرا در این دو شهر بازستانند. در حملات هوایی فرانسه و انگلستان پنج تانک لیبیایی نیز منهدم شد که قطعنامه شورای امنیت تنها مربوط به برقراری منطقه پرواز ممنوع است نه نیروی زمینی. به این ترتیب فرانسه و انگلستان به ممانعت از اِعمال حاکمیت لیبی که عملی خلاف میثاقهای جهانی است ادامه می دهند.

ايران
روزي كه حلاج، يک انقلابي بزرگ ايران اعدام شد - نگاهي کوتاه به انديشه هاي حلّاج
27 مارس سال 922 ميلادي حسين ابن منصور معروف به «حلاّج» صوفي، انقلابي، نويسنده، شاعر و آموزگار ايراني به تصميم وزير المقتدر عباسي خليفه وقت با شقاوت تمام اعدام شد. حلاج كه در سال 858 ميلادي در ولايت طور بيضاء از ايالت فارس به دنيا آمده بود و 64 سال از عمرش گذشته بود در بغداد كشته شد. وي برضد مالکان بزرگ و هرگونه استثمار، و به نوعي خواهان برابري اقتصادي - اجتماعي مردم، و ايجاد جامعه بدون طبقه و تبعيض بود.
     حلاج دست به سفر هاي متعدد و طولاني زده و از درياي سرخ تا خليج بنگال را ديدن كرده و همه جا به آموزش افكار خود پرداخته بود. او درباره افکار بودا، ماني و فلاسفه يونان باستان و نيز انديشه هاي سوسياليستي مزدک تحقيق و مطالعه کرده بود. حلاج بر خلاف ساير انديشمندان معاصر خود و قرون وسطا، تفكراتش را به ميان توده ها برده بود و به همين سبب دشمني مقامات وقت را نسبت به خود كه از روشن شدن توده ها و وقوف آنان بر اهميت و حقوق خود هراس داشتند برانگيخته بود.
    حلاج که بسياري از سالهاي عمر را در شهرهاي خوزستان اقامت کرده بود از جنبش هايي که ايرانيان باني آنها بودند از جمله قرامطه حمايت، و با اين عمل با سياست خلفاي وقت که بر پايه سيادت عربها در سرزمين هاي اسلامي قرار داشت مخالفت و عملا مبارزه مي کرد. به اين دلايل، دستگاه خلافت عباسيان در پي فرصت بود تا حلاج را از ميان بردارد و اين فرصت با کودتايي که ياران او برضد خليفه کردند فراهم آمد، ولي براي مجازات حلاج که هواداران فراوان داشت اتهامات مذهبي لازم بود. نخست او را متهم کردند که حمله به خانه کعبه را که توسط قرامطه صورت گرفته بود تاييد کرده است. حلاج در حال خلسه گفته بود كه هرچه مي گويد حقيقت است، و براي بيان اين مطلب عبارت «انا الحق» را بكار برده بود،. دستگاه خلافت كه او را يك خطر براي خود مي پنداشت؛ اين عبارت را شرك و كفر و ادعاي خدا بودن عنوان داد، و حلاج را که در زندان بغداد بود، پس از شكنجه فراوان اعدام كرد.
    گفته اند كه پيش از اعدام، به حلاج يك هزار تازيانه زده بودند و دست و پايش را قطع كرده بودند و او اين شكنجه ها را تحمل كرد و خم به ابرو نياورد.
    در برخي از تواريخ، روز اعدام حلاج «26 مارس» نوشته شده است.

ايران زير بار سازشي كه نقض حاكميت ملّي باشد نمي رود
دکتر علي اميني
دكتر علي اميني نخست وزير وقت هفتم فروردين 1341 اعلام داشت كه ايران مايل است با شوروي روابط دوستانه داشته باشد و با اين دولت دوستي كند، ولي زير بار آن نوع سازش كه مغاير حاكميت و استقلال ملي اش باشد نمي رود و اگر روس ها علاقه مند به دوستي با ايران هستند نبايد چيزي بخواهند و كاري كنند كه حاكميت ملي ايران را نقض كند. ايرانيان باتوجه به تاريخچه مداخلات خارجي در امور وطن خود، نسبت به چنين سازش و نرمش هايي در قبال دولتهاي بيگانه حساسيت دارند و زير بار نمي روند.
    دكتر اميني اين مطلب را به مناسبت پايان جنگ رسانه اي دو كشور در سالروز آغاز آن بيان داشت. جنگ راديويي شديد ايران و شوروي هفتم فروردين 1338 از جانب مسكو و دهم فروردين همين سال از سوي تهران آغاز شده بود . مقامات شوروي براي اين منظور، حتي در مرزهاي شمالي ايران بلندگو نصب كرده بودند تا مرزنشينان به انتقادهايي كه از دولت وقت مي شد گوش كنند. جنگ سرد دو دولت عملا پيش از اين تاريخ و در پي اتحاد ايران با آمريكا و پيوستن ايران به اتحاديه زنجيره اي غرب آغاز شده بود.


در دنياي اقتصاد
دلار آمریکا در برابر علامت سئوال ـ نگرانی نخست وزیر چین، پیشنهاد رئیس بانک خلق، انتقاد تند رئیس اتحادیه اروپا و اظهارات سناتور آمریکایی
برنامه های مالی «باراک اوباما» تحت عنوان «محرّک اقتصاد» که برپایه افزایش هزینه هاست، در سومین هفته مارس 2009 نقش دلار آمریکا را بیش از هر وقت دیگر از زمان خروج این پول از استاندارد طلا دربرابر علامت سئوال قرار داده بود.
    
Wen Jiabao نگران وضعيت دلار و کاهش احتمالي ارزش يک تريليون بدهي آمريکا به چين
«ون جیابائو Wen Jiabao» نخست وزیر چین نخستین مقامی بود که در برابر روزنامه نگاران با نگرانی تمام گفت که می ترسد با برنامه های دولت آمریکا، افزایش کسر بودجه این کشور و تضعیف دلار، به ذخایر ارزی چین آسیب وارد آید زیرا که حدود یک تریلیون دلار از این ذخایر در خرید اوراق خزانه آمریکا (ترژری باوند) سرمایه گذاری شده است. وی گفت مدتی است که وضعیت مالی آمریکا دولت چین را که بزرگترین کردیتور آن کشور است ولواپس کرده است. «ون» از دولت آمریکا خواست کاری نکند که این بحران (تزلزل دلار) به وخامت بیانجامد. نخست وزیر چین خواست که دولت آمریکا عملا اطمینان دهد که سرمایه گذاری چین (خرید باوند خزانه داری آمریکا = اوراق قرضه دارای بهره) در خطر نیست و امن است. ون گفت: ما مبلغ عظیمی از ثروت و پس انداز خودرا به دولت آمریکا قرض داده ایم و درخواست داریم که دولت آمریکا به قول و امضای خود احترام بگذارد و سرمایه ما را تضمین مجدد کند. ما نزدیک به دو تریلیون دلار (یک تریلیون و 950 میلیارد دلار) ذخیزه ارزی داریم و باید راهی برای عاری ساختن این پول از ریسک به دست آوریم. باید ارزش برابری این پول حفظ شود (دلار آمریکا دیولیو نشود). خرید باوندهای خزانه داری آمریکا توسط چین کمک بزرگی به اقتصاد آن کشور[آمریکا] بوده است. من نمی خواهم با بیان نگرانی خود اعتماد خریداران باوند خزانه داری آمریکا را متزلزل کنم، می خواهم هشدار بدهم و اطمینان به دست آورم.
Zhou

     23 مارس 2009 و پنج روز پس از انتشار اعلام نگرانی «ون» که وضعیت دلار آمریکا را زیر سئوال برد، «ژو شیاچووان Zhou Xiaochuan» رئیس بانک خلق (بانک چین) پیشنهاد کرد که یک پول جهانی جانشین دلار آمریکا شود. وی پیشنهاد خودرا به صورت رساله ای با ذکر دلایل بسیار و اثبات قضیه اعلام داشت و بازار جهانی پول را شگفت زده کرد زیرا که این پیشنهاد در پایان مارس 2009 در نشست سران 20 اقتصاد (20 کشور دستچین شده) مطرح خواهد شد. «ژو» در این اعلامیه رساله مانند که چیزی جز انعکاس نظر دولت چین نمی تواند باشد تاکید کرده است که باید در سیستم پولی بین المللی تغییر کلی صورت گیرد که اینک در کنترل دلار آمریکا و چند دولت اروپای غربی است. «ژو» نوشته است که بحران مالی جاری، "آسیب پذیری ذاتی" و ریسک های آن را به ثبوت رسانیده و باید اصلاح شود تا آسیب همگانی دیگری رخ ندهد و سموم دیگری را وارد شریان سیستم مالی جهان نکند. رئیس بانک خلق برای حل مسئله توصیه کرده است که یک پول جهانی مرکب از سبدی از پولهای موجود و تحت نظارت صندوق جهانی پول بوجود آید. تردید نیست که چنین پولی ثبات اقتصاد را تامین خواهد کرد.
    مقامات دولت روسیه قبلا خواهان اصلاح سیستم جهانی پول و حذف انحصار يک پول مشخص شده بودند.
    
Judd Gregg
در همین روز Judd Gregg سناتور جمهوریخواه ایالت نیو همشایر آمریکا گفت که لایحه افزایش هزینه ها به نام «محرّک» اقتصاد که دولت «اوباما» پیشنهاد کرده است راهی است که به ورشکستگی دولت آمریکا منتهی خواهد شد. اجرای این برنامه ارزش پولی دلار را پایین می برد و آن را دیولیو Devalue خواهد کرد.
    سناتورهای جمهوریخواه دیگر گفتند که لایحه افزایش هزینه های دولتی؛ شوخی و جای خنده ندارد. این، یعنی بالابردن تدریجی کسر بودجه تا 20 تریلیون دلار. چه کسی می تواند این بدهی را بپردازد. این، یعنی ورشکستگی یک ابرقدرت. لایحه سه تریلیون و ششصد میلیاردی که به کنگره داده شده است شوخی نیست و دو تریلیون و تقریبا دو برابر بودجه معمولی است که قبلا داده شده بود. ملت آمادگی برای تحمل این بدهی ندارد. ما حرفمان را می زنیم ولی اکثریت در دست حزب دمکرات (حزب اوباما) است.
    
Mirek Topolanek خشمگين از تصميمات اوباما

    و بیست و پنجم مارس 2009 میرک توپولانکMirek Topolanek نخست وزیر جمهوری چک و رئیس دوره ای اتحادیه اروپا در نشست پارلمان اروپا در شهر استراسبورگ ضمن سخن از بحران مالی جاری به انتقاد از تصمیمات دولت «اوباما» پرداخت و بالحنی تند و بی سابقه گفت که تصمیم «اوباما» به هزینه کرده حدود دو تریلیون دلار برای خارج ساختن اقتصاد آمریکا از رکود، راهی است که به «جهنم» منتهی می شود و باید از آن اجتناب شود. وی افزود، ما باید «تاریخ» بخوانیم و از آن پند گیریم و از چنین راهی نرویم. دولت فعلی آمریکا می خواهد با فروش باوند (قرض گرفتن) محل این هزینه را تامین کند و این کار انعطاف و سهولت بازار جهانی پول را از میان می برد و آن را از روال و قاعده خارج می سازد و به زیان همه تمام می شود.
    
سبدي از پول کشورها ازجمله چهار پول تاحدي برتر


ساير ملل
رقابت هاي چين و آمريکا در سال 2007 در دو راستا! - گزارش مارس 2009 پنتاگون و واکنش دولت چين
شبكه هاي تلويزيوني آمريكا به ويژه شبكه كابلي سي ان ان در طول مارس 2007 با پخش عكسهايي كه سه نمونه آن در زير آمده است پي در پي سخن از قدرت نظامي و اقتصادي چين به ميان مي آوردند. اين شبكه ها از جت هاي تازه و مجهز «جي ـ 10» و ناوشكن هاي موشك انداز و موشكهاي ضد موشك و ضد ماهواره و سلاحهاي اتمي چين سخن ها گفتند، همچنين از قروض و كسري موازنه تجارت آمريكا با چين، و اين كه چين قادر است با يك حركت پولي، «دلار» آمريكا را به تلاطم درآورد. به استدلال اين شبكه ها، چين تاكنون در دو راستا (نظامي و اقتصادي) قدرت خود را آشگار كرده است و تا قدرت نمايي سياسي را آغاز نكند، جهانيان متوجه قدرت و رقابت آن با آمريكا نخواهند شد، زيرا قدرت نمايي سياسي است كه خبر مي سازد و مردم متوجه مي شوند. شوروي سابق تنها وارد قدرت نمايي سياسي مي شد كه سر و صدا داشت. چين آفريقا و آمريكاي لاتين را به خود نزديك كرده است بدون اين كه حرفي بزند. اين شبكه ها تلويحا به آمريكا يادآور شده اند كه خود را براي زورآزمايي با چين نيرومند ولي آرام آماده كند.
    همزمان با اين تبليغات، رئيس ستاد مشترك نيروهاي مسلح آمريكا از چين ديدن کرد. مقامات چيني به رئيس ستاد نيروهاي مسلح آمريكا گفته بودند: چون شما و روسيه داراي موشك ضد ماهواره هستيد، ماهم خواستيم كه از اين نوع سلاح داشته باشيم. به علاوه، بودجه نظامي ما حدود 54 ميليارد دلار است يعني دهها بار كمتر از شما.
    درست دو سال بعد و در مارس 2009، در پي ممانعت نيروي دريايي چين از فعاليت يک کشتي نقشه بردار نظامي آمريکا در منطقه آبهاي هاينان چين، رسانه هاي آمريکا بار ديگر به تفسير گزارش پنتاگون درباره قدرت نظامي چين و اينکه در حال ساخت سلاحهاي ديجيتالي (براي مقابله با جنگ اينترنتي) و ضد موشک و گسترش تسليحات اتمي - ماهواره اي است دست زده بودند. دولت چين نسبت به گزارش پنتاگون که براي مقامات دولتي و مقننه تنظيم شده و در نيمه دوم مارس 2009 انتشار يافته بود واکنش تند نشان داد که فعاليت هاي نظامي چين صرفا تدافعي است و پنتاگون را متهم به گزافه گويي و بهره برداري خاص از اين بزرگنمايي قدرت نظامي چين کرد. مفسران کشورهاي بيطرف نوشته بودند که احتمالا هدف وزارت دفاع آمريکا (پنتاگون) از انتشار اين گزارش در اين زمان (دهه آخر مارس 2009)، گرفتن سهمي بيشتر از بودجه 2 تريليون دلاري معروف به محرک اقتصادي (افزايش هزينه ها) باراک اوباما است و يک مورد توجيه پنتاگون براي دريافت پول بيشتر (جهت خريد اسلحه و ريختن آن به جيب صاحبان صنايع نظامي آمريکا) همين گسترش تسليحات چين بوده است.
    
قارچ آزمايش هيدرژني چين

    
جنگنده «جي ـ 10» چين

    
يك ناوشكن چين

احتمال بازگشت جهان به دوران اتحاديه سازي

سران دولتهاي ژاپن و استراليا كه چنين دستهايشان را به سوي يگديگر دراز مي كنند در مارس 2007 ميان خود يك پيمان امنيت مشترك امضاء كردند، نظير پيماني كه آمريكا در دهه 1950 با ژاپن امضاء كرده است.
     آمريكا و استراليا ـ متحدان دوران جنگ جهاني دوم، در اواخر اين جنگ، بيش از ساير كشورها ژاپني ها را كوبيده بودند. به تعبير اصحاب نظر، امضاي اين پيمان احتمالا جهان را به دوران اتحاديه سازي نظامي قرن بيستم باز مي گرداند و اين بار براي محاصره چين، نه قلمرو مسكو.
    مفسراني هم هستند كه مي گويند؛ اين پيمان به پايان سلطه مهاجران انگليسي بر استراليا خواهد انجاميد. اين مهاجران و عمدتا جانيان و زندانيان انگليسي دو قرن پيش به استراليا فرستاده شدند تا يك كلني ديگر براي پادشاه آن كشور بسازند. مهاجران انگليسي به همان گونه كه در آمريكاي شمالي (ايالات متحده امروز) عمل كرده بودند، بوميان استراليا را نابود كردند و برجايشان نشستند. از زمان اين مهاجرت، آسيايي ها با استقرار اروپاييان در منطقه خود مخالف بوده اند و امپراتوري ژاپن به نام اخراج اروپاييان از آسيا بود كه جنگ جهاني دوم را در اين منطقه آغاز كرد.
     اين مفسران اين سئوال را مطرح ساخته اند كه آيا استراليا و ژاپن خواهند توانست از عهده چين با توجه به جوامع بزرگ چيني كه در سراسر آسياي جنوب شرقي پراكنده اند برآيند، كه پاسخ منفي است.

يک پرسش نظاميان آمريكايي در عراق از خود: چرا در اينجا بايد باشيم؟


    رسانه هاي آمريكا كه 13 مارس 2007 اين عكس را از يک نظامي خسته و ناخرسند آمريکايي در عراق منتشر كرده بودند، همچنين نوشته بودند كه سي در صد از نظاميان آمريکايي كه در عراق مجروح شده اند، پس از انتقال به بيمارستان تشخيص داده شده است که به نوعي بيماري رواني نيز دچار بوده اند كه تمايل به خودكشي ميان آنان مشاهده شده است. بر بيشتر نظاميان آمريكايي هنوز به درستي روشن نشده است كه چرا بايد در خاك عراق باشند؟ و براي چه 12 هزار كيلومتر به دور از مرزهاي وطنشان بجنگند؟.
     در آن زمان (مارس 2007) گفته شده بود: چون ديگر به اندازه سابق، جوانان آمريكايي داوطلب استخدام شدن در ارتش نيستند، در عراق عمدتا از افراد گارد ملي ايالتها كه افرادي سالمند و داراي شغل و زن و فرزند هستند و يا خارجياني كه مايلند در امريكا اقامت كنند (كارت سبز بگيرند و بعدا تبعه شوند) استفاده مي شود. افراد گارد ملي كه نظاميان سابق هستند در حالي كه وجودشان در عراق است، دائما در انديشه زن و فرزندان و کسب و کار خود در آمريكا هستند و از اين بابت نگران.

«ويندفارم»، شغلي تازه


    هر روز در اين جهان، مشاغل تازه با نام هاي زيبا به وجود مي آيد كه برخي از اين مشاغل، مورد تشويق دولت ها و مجامع بين المللي هم قرار مي گيرد. يكي از اين مشاغل، خريد زمين در يك منطقه لم يزرع بادخيز و نصب پروانه و توليد برق، بدون استفاده از سوخت زيان آور فسيلي است. نام اين تاسيسات را كه به سرمايه گذاري هنگفت نياز ندارد «ويند فارمwindfarm (مزرعه باد)» گذارده اند. اين سرمايه گذاري سودآور و مورد تقدير جهاني را تشبيه به بطري كردن آب كرده اند كه اين روزها هركس در كنار يك چشمه و يا چاه آرتزين تاسيسات آن را داير كرده و كلي سود مي برد. در مارس 2007 انجمن بين المللي حفظ محيط زيست ضمن صدور اعلاميه اي، از تاسيس «ويند فارم» ستايش كرد و روزنامه ها اين اعلاميه را همراه با عكس بالا منتشر ساختند.

درگيري ها و ناآرامي ها در مارس 2008 در مناطق شيعه نشين عراق و اخطارها و شعارهايي كه قبلا سابقه نداشت
درگيري هاي تازه عراق از 25 تا 27 مارس 2008 كه طبق گزارش دفاتر خبرگزاري هاي غرب از بغداد، عمدتا ميان ميليشياي وابسته به مقتدا صدر موسوم به «سپاه المهدي» و نيروهاي عراقي صورت گرفته بود، در آن سه روز 105 كشته و دهها مجروح داشت.
    آن درگيريها، در جريان ديدارهاي نيمه مارس 2008 سناتور مك كين (نامزد 71 ساله وقت جمهوريخواهان در انتخابات رياست جمهوري نوامبرآن سال) و سپس ديك چني معاون رئيس جمهوري وقت آمريكا از عراق آغاز شده بود كه هر دو مدعي شده بودند که وضعيت در عراق رو به آرامش گذارده است!. درگيري هاي اواخر مارس 2008 با انفجارهايي در كربلا (و در روز ورود چني به بغداد) آغاز شده بود كه ضمن آن شماري و ازجمله چند زائر ايراني كشته شدند. متعاقب انفجارهاي كربلا، انفجارهاي انتحاري ديگري در بعقوبه، بغداد و موصل رويداد. پس از اين انفجارهاي پرتلفات كه شيعيان هدف آنها بودند، چهار روز متوالي از نقاط مختلف بغداد بخشي از اين شهر كه به منطقه سبز معروف است و تاسيسات حساس دولتي و سفارت آمريكا در آنجا قرار گرفته و شديدا محافظت مي شود به راكت بسته شده بود كه تلفات و زيانهايي وارد ساخته و ژنرال آمريكايي ديويد پترائوس اين راكت ها را فرستاده از ايران اعلام كرده بود. اين زد و خوردها، در پي سفر شتاب زده نوري المالكي نخست وزير عراق به بصره و نيز شدت عمل نيروهاي عراقي، به جنوب عراق و ازجمله بصره، كوت و چند شهر شيعه نشين ديگر گسترش يافته بود. مقتصدا صدر كه از هفت ماه پيش از اين يك آتش بس يكجانبه اعلام كرده بود ضمن اشاره به اين درگيري ها گفته بود كه آتش بس حق دفاع از خود را نقض نمي كند و افراد سپاه المهدي اگر مورد حمله قرارگيرند دفاع خواهند كرد.
    در اين ميان (و در آن زمان) سختگيري نسبت به ورود ايرانيان به عراق كه عمدتا زائر هستند درمرز ورودي افزايش يافته و اين سختگيري و ازجمله انگشت نگاري مستقيما از جانب نظاميان آمريكايي بعمل مي آمد.
    نوري المالكي به افراد مسلح (ميليشيا) در بصره و شهرهاي شيعه نشين و ازجمله محله صدر در بغداد سه روز مهلت داده بود كه اسلحه بزمين بگذارند؛ التيماتومي كه قبلا از لحاظ تندي لحن كلام سابقه نداشت و باعث تشديد درگيري شده بود. وي در اولتيماتوم خود اين افراد را «قانون شكنان» خطاب كرده بود.
    همزمان با تشديد درگيري ها، در نقاط شيعه نشين و ازجمله محله صدر بغداد، برضد المالكي تظاهرات صورت گرفته و تظاهركنندگان كه طبق گزارش خبرگزاري هاي غرب، بيشترشان از هواخواهان مقتصدا صدر بودند حتي خواستار كناره گيري المالكي كه خود يك شيعه مذهب است شده بودند.
    گزارش بامداد 27 مارس 2008 حكايت از انفجار يكي از دو لوله اصلي انتقال نفت خام عراق جهت صدور داشت. در محل انفجار طبق عكس هايي كه مخابره شده بود حريق گسترده اي روي داده بود. برخي از عراقي به خبرنگاران خارجي گفته بودند كه انفجار لوله نفت زياني به مردم معمولي عراق وارد نمي سازد زيرا كه سوء استفاده از نفت عراق زياد است از سرقت گرفته تا قاچاق آن و انتقال پولش و .... اين عراقي ها گفته بودند كه در طول اشغال نظامي عراق فساد دولتي دهها برابر شده و گمان نمي رود بتوان وضعيت را در مدتي كوتاه اصلاح كرد. برخي از مفسران آمريكايي چهارشنبه شب (26 مارس 2008) اظهار نظر كرده بودند كه برقراري آرامش نسبي چند ماه گذشته در عراق به لطف ايران بود.
    
رسانه هاي غرب ضمن انتشار اين تصويرها كه از بصره ارسال شده است، از اين افراد به عنوان ميليشياي شيعه (سپاه المهدي) نام برده اند

    
دو نمونه از تظاهرات ضد دولتي در مناطق شيعه نشين عراق

    
تصوير سمت راست شعار - بزعم شعاردهنده - المالكي را همدست آمريكا و اسرائيل مي داند!

    


    تصويرهايي از ديدار چني معاون رئيس جمهور وقت آمريكا از عراق و ساير نقاط منطقه
    بالا ـ از سمت چپ: علامت اختلاف نظر با گيتز وزير دفاع در قبال ايران ـ ملاقات با حكيم ـ ملاقات گرم با بارزاني ـ ملاقات با كرزاي
    پايين ـ از سمت چپ: ملاقات با قابوس بن سعيد ـ ديدار با دوست قديمي اش پادشاه سعودي


تاريخ از نگاهي به تصوير
منظره اي در مرز غزه و مصر (مارس 2007)

در بهار 2007 مرز غزه (فلسطين) با مصر، هر چند روز براي چند ساعت باز مي شدد. اين عكس در نيمه مارس 2007 و در ساعتي كه اين مرز باز بود از فلسطيني هايي كه به اين صورت با تاكسي عازم سفر به مصر بودند گرفته شده است.
    اين قبيل مناظر در طول سال 2007 ادامه داشت و از آغاز سال 2008 و درپي محاصره اقتصادي نوار غزه توسط اسرائيل و تشديد زدوخوردها شدت بيشتري به خود گرفت زيرا که مردم غزه نياز به موادغذايي و سوخت داشتند و ناچار بودند که آن را از مصر تامين کنند و در چند مورد مرزبانان مصري مانع از ورود آنان شدند و بي نظمي روي داد. اين وضعيت چند ماه بعد به حملات نظامي تمام عيار اسرائيل به نوار غزه انجاميد که در طول تعرض به اين منطقه کوچک آسيب فراوان وارد آمد و حدود 13 هزار تن نيز جان خود را از دست دادند.

بنزين گالني 4 دلار و رئيس جمهور در انديشه بزخانگي خود! - پيش بيني اقتصاددانان از آسيب جهاني ناشي از بورس بازي روي حواله ها


    اين كاريكاتور سياسي در مارس 2008 توسط يك كاريكاتوريست آمريكايي ترسيم و از سوي سنديكاي مربوط ميان روزنامه هاي اين كشور توزيع و چاپ شده بود. كاريكاتوريست با ترسيم اين شكل، خواسته بود بگويد كه بهاي بنزين در آمريكا هرگالن (اندكي كمتر از 4 ليتر) به 4 دلار رسيده ولي جورج دبليو بوش (رئيس جمهور وقت) در مزرعه (رانچ) خود در تكزاس، بي خيال از افزايش قيمت ها و رو به بدي نهادن اقتصاد، دارد يادداشت هاي مربوط به بز خانگي اش را مي خواند. كاريكاتوريست پشت جلد پوشه اي كه در دست جورج بوش است عبارت: «بز خانگي من» را نوشته است؛ يعني پرونده بز.
    اقتصاددانهاي اروپايي همالن زمان در تحليل هاي مطبوعاتي خود (منتشره در رسانه ها)، كاهش ارزش دلار آمريكا را كه نتيجه بالارفتن قرض هاي اين كشور است يكي از عوامل گراني بهاي نفت خام اعلام کرده بودند كه در مارس 2008 هربشكه ميان صد تا 110 دلار نوسان داشت ولي نوشته بودند که دليل عمده اين افزايش، بورس بازي (خريد و فروش حواله هاي نفتي) است که لغو ضوابط بورس در اوايل دهه 1980(د رگيولاريسيون)، اين نوع فعاليت را در آمريکا مجاز کرده که فعاليتي ناسالم است و مآلا به اقتصاد جهان صدمه شديد وارد خواهد ساخت. مرور زمان درستي اين نظرات را نشان داد و طولي نکشيد که بحران مالي آغاز گرديد.
    با اين بورس بازي، بهاي نفت خام تا ژوئيه سال 2008 به هر بشکه 147 دلار بالا رفت که چند ماه بعد با شکست بورس بازان و بيمه گران آنان به يک سوم کاهش يافت. با وجود اين (آسيب زني صدها ميليارد دلاري به جهانيان)، هنوز کسي از اين بابت تحت تعقيب قضايي قرار نگرفته و صحبتي هم از آن و نيز اصلاح روش در ميان نيست.


برخي ديگر از رويدادهاي 27 مارس
  • 1512:   هوان پونسه دو لئون Juan Ponce de Leon اسپانيايي نخستين اروپايي بود که پا به منطقه فلوريدا در آمريکاي شمالي گذارد و اين منطقه تا قرن 19 از مستملکات اسپانيا بود که دولت واشنگتن آن را از اسپانيا خريداري کرد و اينک يک ايالت فدراسيون آمريکا را تشکيل مي دهد.
  • 1668:   کينگ چارلز پادشاه وقت انگلستان منطقه بمبئي هند را به کمپاني انگليسي هند شرقي بحشيد!.
  • 1884:   تلفن راه دور براي نخستين بار در اين روز ميان دو شهر نيويورک و بوستون آغاز بکار کرد.
  • 1941:   در پي برکناري پرنس «پل» در بلگراد که هواخواه هيتلر بود، رهبر وقت آلمان دستور تصرف يوگوسلاوي را صادر کرد.
  • 1962:   (1341 خورشيدي) کاظم زاده ايرانشهر روشنفکر و فرهنگدوست ايراني در سويس ديده از جهان فروبست.
  • 1962:   (1341 خورشيدي) از اين روز، ايران مانند ساير کشورها داراي يک شرکت ملي هواپيمايي (اختصارا: هما) شد. قبلا "ايران اير" يک شرکت غيردولتي بود.
  • 1968:   يوري گاگارين فضانورد شوروي و نخستين انساني که با ماهواره کره زمين را دور زد در يک سانحه عادي هوائي در 34 سالگي جان سپرد.
  • 1977:   در برخورد دو جمبوجت مسافربر، يکي آمريکايي و ديگري هلندي، در فرودگاه جزيره کاناريCanary (متعلق به اسپانيا) پانصد و پنجاه و دو تن مسافران دو هواپيما کشته شدند که تا آن زمان حادثه بي سابقه اي بود
  • http://www.iranianhistoryonthisday.com.