ايران
|
قتل بزرگمهر - اهميت انديشه، دانش و تجربه براي يک ملت
|
مورخان اروپايي ماه مه سال 590 ميلادي را به دلايل متعدد آغاز پايان
كاردودمان ساسانيان ايران نوشته اند كه يكي از اين دلايل؛ كنار گذاشتن،
بازداشت و احيانا قتل مديران مجرب و ايراندوست كشوري و لشكري بود. در اين
ماه «بزرگمهر» وزير معروف و باتدبير خسرو انوشيروان نيز به دستور خسرو
پرويز كشته شد و ايرانيان از داشتن يك مدير شايسته، مدبر، انديشمند و
ميهندوست عاري شدند. يك سال پس از قتل بزرگمهر، خسرو پرويز به توصيه
دلسوزان ايران كه سپهبد بهرام چوبين را ببخشد و اين نابغه نظامي را از دست
ندهد اعتناء نكرد و در سال 594 هم نقشه قتل سپهبد بستام (بيستام ، امروزه :
بسطام) ساساني را كشيد كه فرار كرد و در غربت درگذشت. در عهد خسرو پروير
بسياري از ژنرالهاي برجسته ايران در جنگهاي غير ضروري او كشته و يا قرباني
سوء ظن وي شدند و جان باختند . مديران اداري شايسته هم از گزند او در امان
نماندند، بنابراين ديگر شخصيتي باقي نمانده بود كه امپراتوري كهنسال ما را
با تدبير و نيرو حفظ كند و ظرف چند دهه از هم گسيخت. در كتاب
«مديريت در ايران باستان» تاليف «تاراپور» آمده است كه از زمان تاسيس ايران
واحد به دست كوروش بزرگ، رسم بود كه از مديران شايسته (نظامي و اداري) و
مردان انديشه و دانش تا پايان عمر استفاده مي كردند و در مورد مديران امور
كه گردانندگان چرخهاي امپراتوري بودند؛ زماني از كارشان (به صورت مدير و
مقام) و زماني ديگر از تجربه و مغز آنان (به صورت مشاور و اندرزگو). اين
رسم پسنديده پس از سلطه عرب و تا حمله مغول كم و بيش رعايت مي شد و امويان و
عباسيان روش ها و تجربيات مديريت امپراتوري ايرانيان را بكار بستند و موفق
بودند. ايلخانان مغول و اميرزادگان تيموري هم اين روش را تا حدي دنبال مي
كردند ولي با اندك سعايتي، مدير ايراني را منهدم و يا از صحنه بيرون مي
انداختند و به همين دليل دركار خود موفق نبودند و دولتي مستعجل داشتند.
صفويه، جز شاه عباس يكم، معتقد به نقش تجربه و مغز (انديشه و دانش) نبود كه
افشاريه و به ويژه زنديه بازگشت به اصل (دوران امپراتوري باستاني) كردند. در
عصر قاجاريه، تنها امير كبير را با بزرگمهر قابل مقايسه دانسته اند. در
كشورهاي پيشرفته، از دير زمان وزيران، مديران و ژنرالهاي اين كشور را پس
از اتمام دوره و يا در زمان بازنشستگي به عنوان مشاور، استاد و اندرزگو
بكار مي گيرند. حتي رسانه هاي اين ممالك هنگام ضرورت نظر آنان را درباره
«موضوع روز» مي پرسند و راهنمايي هايشان را منتشر مي سازند و روي اين نظرات
بحث طولاني مي كنند تا جامعه به بيراهه نيافتد.
|
|
شمس الوزراء
|
مسعود غزنوي 13 مه 1032 ميلادي احمد عبدالصمد شيرازي را به وزارت خود
برگزيد و به او لقب «شمس الوزراء» داد. قبلا احمد حس ميمندي وزير مسعود
غزنوي بود كه درگذشته بود. محمود غزنوي پدر مسعود احمد حسن ميمندي را به
زندان انداخته بود كه مسعود از او اعاده حيثيت كرد و به وزارت برداشت.
احمد عبدالصمد شيرازي چند بار به مسعود توصيه كرده بود كه به طوايف
سلجوقي امتياز ندهد و گفته بود كه اين طوايف بگرفتن مرتع و چراگاه در
ماوراءالنهر (ورارود) اكتفا نخواهند كرد و پس از استقرار درآنجا، در صدد
كسب قدرت سياسي بر خواهند آمد كه مسعود توجه نكرده بود؛ زيرا كه گمان مي
كرد احمد به دليل پارسي بودن احساس ضد تركمانان دارد، و هنگامي پي به درستي
توصيه وزير خود برد كه سلجوقيان از جيحون (آمو دريا) گذشته و در صدد جنگ
با او برآمده بودند. آن زمان، ديگر خيلي دير بود و سلجوقيان با وارد آوردن
دو شكست به مسعود غزنوي، قدرت را در ايران خاوري به دست گرفتند و سپس به
سوي مركز و غرب ايران پيش تاختند و خود را به مديترانه هم رسانيدند.با وجود
اين، وطن ما آسيبي را كه از مغولان ديد از سلجوقيان نديده بود.
|
|
خروش و اعتراض ايرانيان به پرواز دو هواپيماي انگليسي بر فراز جزيره
ايراني «تنب»
|
در پي انتشار خبر پرواز دو هواپيماي انگليسي بر فراز جزيره ايراني «تنب
مار» كه بيست و دوم ارديبهشت 1332 در صفحات اول روزنامه هاي تهران به چاپ
رسيده بود مقامات دولت وقت، احزاب و مردم دست به اعتراض زده و روزنامه ها
سرمقاله هاي خود را به محكوم كردن اقدام انگلستان اختصاص داده بودند.
روزنامه اطلاعات حتي به تفسير واژه پارسي تنب( از مصدر تنبيدن و تنبانيدن
به مفهوم آوار ، انباشته بودن ، روي هم ريخته شدن اشياء ) پرداخته بود كه
به دليل در هم ريختگي خاك و نيز انبوه مارها در اين جزيره، آن را از قديم
الايام چنين ناميده اند و .... اين خروش ايرانيان غرب را به انديشه فرو
برد. دو هواپيماي انگليسي ظاهرا به حمايت از ادعاي حاكم راس
الخيمه كه خود انگليسي ها محرك او بودند تا دولت مصدق را با مسئله تازه اي
درگير سازند از بحرين به پرواز درآمده بودند. يك روز پيش از آن هم يك ناوچه
نظامي انگلستان به جزيره تنب نزديك شده بود كه در پي اين رويداد واحدهاي
هوايي و دريايي ايران و لشكرهاي خوزستان، فارس و كرمان به حالت آماده باش
كامل درآمدند و به لشكر اصفهان و تيپ كرمانشاه دستور لغو مرخصي ها داده شده
بود.
|
|
بركناري استادان دانشگاه
|
در جريان تصفيه مقامات نظام سابق، بيست سوم ارديبهشت 1358 در تهران بيست
استاد دانشگاه از كار خود بركنار شدند. يازده تن از اين استادان، مدرس
پزشكي و علوم وابسته به پزشكي بودند. اسامي بركنار شدگان در روزنامه هاي
تهران انتشار يافته بود. در آن زمان هنوز ممنوعيت خروج مردها از ايران كه
از زمان پيروزي انقلاب برقرار شده بود به قوت خود باقي بود.
|
|
|
در قلمرو دانش
|
رشد سریع توان مغزی انسان در دهه های اخیر
|
پژوهشکده «ماکس پلانک» 13 می 2008 اعلام کرده بود که طبق نتایج به دست آمده
از آزمایش ها و بررسی های این انستیتو، رشد توان مغزی (قدرت تفکر، درک و
قضاوت) انسان در چند دهه گذشته سریعا در حال افزایش یافتن بوده است و
دسترسی انسان به اطلاعات و نیز معلومات عمومی برای تحلیل این اطلاعات و
نتیجه گیری، به رشد نیروی مغز که «قضاوت درست» بخشی از آن است در دهه یکم
قرن 21 شتاب بیشتری داده است. افزایش توان مغز؛ انسان را منطقی تر،
قانونمندتر و برخلاف تصوّرقبلی، اخلاقی تر می کند. این انستیتو ششم
می 2010 نیز کشف تازه خود درباره آدم نیاندرثال (تلفظ فرانسوی؛ ناندرتال)
را اعلام کرده است. اسکلت باقیمانده آدمهای معروف به ناندرتال، برای نخستین
بار در دره «نیاندر» در ناحیه دوسلدورف آلمان به دست آمده بود که به این
نام خوانده می شوند. «ثال» به زبان آلمانی یعنی درّه. ناندرتالها در پیش از
30 هزار سال قبل در اروپا، آسیای مرکزی و آسیای غربی زندگی می کردند. اثری
از آدم ناندرتال در آفریقا دیده نشده است. طبق کشف تازه پژوهشکده «ماکس
پلانک»، در نزدیک به چهار درصد نفوس کنونی «اوراسیا» ژن آدم ناندرتال وجود
دارد.
|
|
|
در قلمرو رسانهها
|
يک غول قلم آمريکا
|
 | هوارد |
هوارد اسميت روزنامه نگار آمريكايي كه 88 سال عمر و 63 سال روزنامه
نگاري كرد 12 مه 1914 به دنيا آمد. بيشتر كار او در خبرگزاري يونايتدپرس
اينترنشنال و شبكه هاي تلويزيوني «سي بي اس» و «ا.بي. سي.» گذشت. هوارد از
سال 1939 تا دسامبر 1941 اخبار آلمان و سالهاي اول جنگ جهاني دوم را از
برلين گزارش مي كرد و بارها با هيتلر و مقامات ديگر رايش سوم مصاحبه
اختصاصي كرده بود. وي آخرين روزنامه نگار آمريكايي بود كه پس از اعلان جنگ
آمريكا به آلمان از برلين خارج شد و در اين باره كتابي تحت عنوان «آخرين
قطار از برلين» تاليف كرده كه هاليوود آن را به صورت فيلم سينمايي درآورده و
هوارد در آن شخصا نقش خود را ايفاء كرده است. روزي كه ارتش آلمان برغم
قرارداد عدم تجاوز دو جانبه، به شوروي حمله برد، هوارد در گزارش خود پيش
بيني كرد كه آلمان به زيان خود گام برداشت و شكست خواهد خورد و چرچيل در
مجلس عوام انگلستان به اين پيش بيني هوارد استناد كرد. علاقه مخاطبان به
هوارد به قدري بود كه پس از انتقال وي از سي بي اس به شبكه «ا.بي.سي»، به
اين شبكه كه در ميان سه شبكه بزرگ آمريكا سوم بود روي آوردند و از لحاظ
مخاطب آن را در صدر جدول قرار دادند.
|
|
زادروز غلامحسين صالحيار روزنامه نگار يکم دهه هاي 1340 و 1350 ايران
|
 | صالحيار |
غلامحسين صالحيار موسس خبرگزاري راديو ـ تلويزيون ملي (واحد خبر)،
بنياد گذار نخستين خبر گزاري غير دولتي ايران (پرس ايجنت) ، دو بار سردبير
روزنامه اطلاعات، نخستين سردبير روزنامه آيندگان، سردبير خبرگزاري پارس،
از موسسان سنديكاي روزنامه نگاران ايران و مولف چندين كتاب از جمله «چهره
مطبوعات معاصر» 24 ارديبهشت سال 1311 در تهران پا به عرصه وجود گذارد و 19
آذر 1383 در72 سالگي فوت شد. از صالحيار به عنوان روزنامه نگار
تمام عيار نسل گذشته ياد مي كنند كه همه وجود خود را در اين راه گذاشته
بود؛ به گونه اي كه از دست دادن يك خبر و محروم شدن مردم از آن، وي را
بيمار مي كرد و گاهي روانه بيمارستان مي ساخت. كارشناسان جهاني ژورناليسم،
صالحيار را بزرگترين روزنامه نگار ايران در دهه هاي 1960 و 1970 اعلام كرده
بودند. صالحيار در طول عمر روزنامه نگاري خود، هيچگاه همه شب را
نخوابيد. او از ساعت پنج بامداد تا 11 شب در روزنامه بود و در دوران
سردبيري وي فروش روزنامه اطلاعات به 850 هزار نسخه در روز رسيده بود. تيتر
معروف «شاه رفت» را صالحيار نوشت. اوج اخبار راديو ـ تلويزيون نيز مربوط به
دوران او بود. صالحيار روزنامه نگاري را پس از شركت در نخستين دوره آموزش
روزنامه نگاري ايران، از بهار سال 1335 به عنوان مترجم اخبار بين الملل و
همزمان دبير صفحه هنري روزنامه اطلاعات آغاز كرده بود و پس از مصادره
روزنامه اطلاعات در تابستان 1358 كنار رفت. روزگاري در محافل جهاني
رسانه ها، غلامحسين صالحيار را در راس ستون روزنامه نگاران ايران قرار
داده بودند.  | شکرخواه
| در
ميان نسل تازه روزنامه نگاران ايران، يونس شكرخواه را مي توان جانشين
صالحيار به شمار آورد كه او نيز روزنامه نگاري برجسته و سرمايه اي بزرگ
براي ايران است. آخرين تلاش صالحيار براي ارشاد حرفه اي و اعتلاي
فني ژورناليسم ايران و حفظ اصالت آن آغاز فعاليت براي تاسيس يك انجمن
باشگاه مانند از روزنامه نگاران قديمي حرفه اي بود . مقدمات كار را فراهم
ساخته، اساسنامه را نوشته و از داوطلبان كه بايد واجد شرايط مي بودند امضاء
جمع كرده بود و دولت را هم درجريان كار خود قرار داده بود كه عمرش به
پايان رسيد و هنوز روشن نشده است كه كدام يك از امضاء كنندگان، تلاش او را
دنبال كنند.
|
|
شمس الواعظين دولت را از هرگونه مداخله در مطبوعات برحذر داشت
|
 | شمس الواعظين
| شمسالواعظين
در بازديد از سيزدهمين نمايشگاه مطبوعات در تهران كه در ارديبهشت 1385
برگزار شده بود به نام سخنگوي انجمن دفاع از آزادي مطبوعات دولت و مجلس را
از هرگونه دخالت و محدود ساختن مطبوعات كشور برحذر داشت و گفت كه قوانين
مربوط به فعاليت مطبوعات ايران بايد بر پايه قانون مطبوعات مشروطه (بيش از
صد سال پيش) مبني بر انتشار نشريات، بدون اخذ مجوز از دولت تغيير كند. وي
كه در غرفه خبرگزاري كار ايران (ايلنا) سخن مي گفت با اشاره به اين كه در
جهان امروز، به دليل فعاليت بدون مرز رسانهها (انتشار در اينترنت و پخش
ماهواره اي)، دروازهباني خبر به مفهوم كلاسيك آن وجود ندارد، هر گونه
اقدام احتمالي براي محدود ساختن فعاليت هاي مربوط به كسب خبر، امري ناموفق
خواهد بود. وي بر فعاليت رسانههاي كشور در چارچوب اصول روزنامه نگاري و
اخلاق حرفهاي و پيمانهاي گروهي و بدون دخالت دولت تاكيد كرد.
ماشاء الله شمسالواعظين كه 28 خرداد امسال 53 ساله مي شود قبلاسردبيري چند
روزنامه را در تهران بر عهده داشت كه به محاق توقيف افتادند.
|
|
|
ساير ملل
|
سالروز لنگراندازي ماندگار انگليسي ها در آمريکاي شمالي و ايجاد کلني در
ويرجينيا
|
 | مجسمه پوكاهونتاس دختر رئيس قبيله سرخپوستان پوهاتان در
جيمزتاون ـ اين زن در 1617 در لندن درگذشت
|
دسته اي انگليسي كه با سه كشتي به آبهاي شرق آمريكا (دماغه هنري -
ويرجينيا بيچ امروز) وارد شده بودند، پس از يک توقف کوتاه در دهانه خليج
چساپيك و طي مسافتي بيش از 60 مايل در آبراهي كه آن را «جيمز ريور» نام
نهاده بودند، 13 ماه مه سال 1607 در اين آبراه به نقطه اي جزيره شکل و کوچک
رسيدند و پس از اين که آن محل را جايي امن و قابل دفاع در برابر حملات
احتمالي اسپانيايي ها يافتند روز بعد (14 مه)، هر 104 تن از كشتي ها فرود
آمدند و در آنجا سنگ بناي نخستين كلني ماندگار انگليسي را در قاره غربي به
نام جيمزتاون بر زمين نهادند (كه حصار آن دوازده روزه ـ تا 26 مه ساخته و
توپ قلعه، تنها عامل برتري اروپاييان نصب شد). کارساختن اطاقکهاي چوبي قلعه
تا 15 ژوئن ادامه داشت.  | قلعه چوبي نخستين مهاجران درجيمزتاون
|
 | توپ قلعه جيمزتاون، عامل برتري مهاجران
|
در اين فاصله، برخي از نظاميان اين دسته به بررسي تمامي جيمزريور تا محل
ريچماوند (ريچموند) امروز و مشاهده دهكده هاي بوميان دست زده بودند. در اين
منطقه از آمريكا، يک طايفه از قبيله Algonquian به رياست چيف «پوهاتان»
زندگي مي كردند كه در آغاز كار جز چند زد و خورد متناوب، تا مدتي برخوردي
بد با مهاجران نداشتند. اين انگليسي ها در اجراي فرماني كه جيمز يكم پادشاه
تازه انگلستان در سال 1606 به كاپيتان كريستوفر نيوپورت داده بود، به قاره
غربي (آمريكا) آمده بودند تا در اينجا سكني گزينند و براي انگلستان ثروت
اندوزي كنند. سه كشتي مورد بحث با 104 مهاجر (همگي مرد و يا پسر) در دسامبر
1606 عازم آمريكا شده بودند كه سي ام آوريل به ساحل مراد رسيده بودند.
جيمز يكم همزمان با صدور فرمان تصاحب آمريكاي شمالي، فرستاده شاه عباس يكم
پادشاه وقت ايران را هم كه يك انگليسي به نام رابرت شرلي بود به حضور
پذيرفته بود. مهاجران انگليسي به تدريج افزايش يافتند و براي خود
در شرق آمريكا 13 مهاجرنشين به وجود آوردند. آنان برخي از اين مناطق از
جمله نيويورك را با توسل به زور از دست اروپاييان ديگر و به ويژه هلندي ها
خارج ساخته بودند. مهاجرنشينان13گانه انگليسي بعدا برسر ماليات و نداشتن
نماينده در پارلمان لندن با دولت انگلستان دچار اختلاف شدند. نخست نسبت به
پادشاه انگلستان وفادار بودند ولي پس از اين كه انگلستان با آنان وارد جنگ
شد، خواهان استقلال كامل شدند و 169 سال پس از استقرار در جيمزتاون، اعلام
استقلال كردند و كشورشان به صورت يك فدراسيون، «ايالات متحده آمريکا» نام
گرفت كه پس از فروپاشي شوروي در دسامبر 1991 خود را تنها ابر قدرت جهان مي
داند.  | ملکه انگلستان در نخستين قلعه مهاجران
|
در ماه مه سال2007 به مناسبت 400 ساله شدن ايالات متحده (استقرار انگليسي
ها در کلني جيمز تاون ويرجينيا)، مراسم متعدد برگزار شده و ملکه انگلستان
از اين محل ديدن کرده بود. انگليسي ها 22 سال پيش از استقرار در
ويرجينيا، وارد جزيره «رونوک» در شرق کاروليناي شمالي امروز (و نه چندان
دور از دهانه خليج چساپيک) شده بودند که اين مهاجران به طرز اسرار آميزي
ناپديد شدند و لذا استقرار در جيمز تاون، ملاک تاريخ مهاجرت قرار گرفته
است. انگليسي ها خيلي ديرتر از رقباي اروپايي از جمله پرتغال،
اسپانيا، هلند و حتي فرانسه در صدد يافتن اراضي دوردست و «ناشناخته براي
اروپاييان آن زمان» و تصرف آنها بر آمدند و ديرتر از همه به آمريكا رسيدند
ولي ماندگارتر و پيروزمندتر بودند. آنان هنگامي قدم به آمريكاي
شمالي گذاردند كه اسپانيايي ها در اين منطقه در كلني فلوريدا مستقر شده
بودند و فرانسويان در شمال شرقي کانادا. مهاجران انگليسي پس از
ورود به آمريکا بر خلاف مهاجران اروپايي ديگر، بوميان (سرخپوستان) را از
ميان بردند و يا پراكنده ساختند و آخرالامر به داخل اراض محصور (رزرويشن)
فرستادند و بر جايشان نشستند. دولت واشنگتن (پس از كسب
استقلال) بعدا و به تدريج لوئيزيانا را از فرانسه و فلوريدا را از اسپانيا و
آلاسكا را از روسيه خريداري كرد و ايالتهاي ديگر از تكزاس تا كاليفرنيا را
با جنگ از دست مكزيك خارج ساخت و با برانداختن حكومت پادشاهي هاوايي بر
اين جزاير نيز مستولي شد و ايالات متحده با 50 ايالت را كه هركدام استقلال
داخلي نسبتا كامل دارند به وجود آورد.  | Kamehameha پادشاه کشور مستقل هاوايي در قرن 19
|
|
|
بپاخيزي بزرگ هنديان در ماه مه 1857
|
 | مقر انگليسي ها پس از بپاخيزي هنديان به اين صورت درآمد ـ
جمجمه ها تا چند سال بر خاك افتاده بود
|
دهم
ماه مه سال 1857 و دو ماه پس از لشكركشي انگليسي ها به ايران به منظور
جداساختن افغانستان از پيكر ميهن، هندياني كه به عنوان نظامي محلي به
استخدام انگلستان درآمده بودند پس از پي بردن به نيات اين دولت از استقرار
در شبه قاره هند، دست به عصيان و نافرماني زدند، افسران انگليسي خود را
كشتند و روز بعد (11 مه) دهلي را تصرف و به امپراتور تيموري هند مهر «بي
عرضگي» زدند و او را در كاخش بازداشت كردند. اين هنديان از روز بعد در دهلي
و هر نقطه اي را كه آزاد مي كردند، انگليسي ها نابود مي ساختند. آنان در
اندك زماني بر سراسر مناطق مركزي، شمالي و شمال شرقي و شمال غربي هند
استيلا يافتند و نزديك به يك سال با انگليسي ها كه پي در پي نيروي كمكي مي
فرستادند جنگيدند. هنديان به اين قيام كه نخستين بپاخيزي آنان برضد
انگليسيهاست افتخار و مباهات مي كنند. انگليسي ها قبلا به نام تجارت
و زير پوشش كمپاني هند شرقي انگلستان گام به هند نهاده بودند كه به تدريج،
نخست به نام حفاظت از اموال كمپاني واحد نظامي ايجاد كردند و پس از اين كه
قوت گرفتند به كنترل امور اداري و سياسي دست زدند و امپراتور را عروسك دست
خود قراردادند و ... كه هنديان متوجه نّيت آنان شدند و دست به قيام زدند.
كارل ماركس در 30 گزارش مقاله مانند كه از لندن درباره بپاخيزي هنديان
نوشته كه در روزنامه آمريكايي «نيويورك ديلي تريبيون» چاپ شده وضعيت اين
بپاخيزي و علل آن را شرح داده است. بنابراين، دلايلي را كه مورخان انگليسي
نوشته اند از جمله بكاربردن پيه خوك و گاو براي نگهداري (جلوگيري از زنگ
زدگي) كارتريج فشنگها دقيق نيست. در پي فرونشستن بپاخيزي درخشان
سالهاي 1857 و 1858 هنديان (كه 150 سال از آغاز آن مي گذرد) دولت لندن امور
كمپاني هند شرقي را رسما برعهده گرفت، به جاي امپراتور تيموري يك راجه
انگليسي را فرماندار كل هندوستان كرد و سپس به جان ايران افتاد و بيشتر
بخشهاي بلوچستان را از ايران جدا ساخت و ضميمه هند كرد كه اينك غرب پاكستان
را تشكيل مي دهند. در آن زمان ناصرالدين شاه سلطنت ايران را برعهده داشت
كه اقدام موثري براي حفظ بلوچستان نكرد (درحقيقت ككش نگزيد)!. ملت
هند يازدهم مه 2007 به مناسبت يکصد و پنجاهمين سالگرد قيام هنديان برضد
انگليسي ها که دهم مه از ميروت آغاز شده و در اندک زمان به لوکنو، کان پور و
جهانسي گسترش يافته بود مراسم متعدد برپا داشتند و آن را نخستين قيام
عمومي هنديان برضد استعمار انگلستان عنوان دادند که در اين قيام ملت هند،
صرف نظر از مذهب و زبان شرکت کرده بودند.  | انگليسيها هندياني را که از اطاعت آنان سرپيچي مي کردند،
اين چنين به دهانه توپ مي بستند و قطعه قطعه مي کردند
|
 | اعدام هندي به دست هندي و به دستور انگليسي ها (معروف به
«صاحب»)
|
|
|
|
برخي ديگر از رويدادهاي 13 مي
|
 | دافنه |
1907:
بانو «دافنه دو موريه» داستان نگار انگليسي 13 ماه مه 1907 به
دنيا آمد و 82 سال عمر كرد. وي با نوشتن دهها داستان جالب از موفقترين
داستان نگاران قرن 20 بشمار مي رود. دافنه چند كتاب داستان كوتاه هم دارد.
داستان «ربكا» كه در سال 1938 انتشار يافت، دافنه را مشهور جهان ساخت.
نخستين داستان دافنه در سال 1931 انتشار يافت و آخرين كتابش كه حاوي
بيوگرافي او بود و نيز نامه هاي جالبي كه دريافت داشته بود در سال 1995 به
زير چاپ رفت. دافنه 19 آوريل سال 1989 فوت شد.
|
2004:
برخي از رسانه ها پايين رفتن ميانگين سهام ( داو جونز ) را در
بورس نيويورك و قرار گرفتن در زير خط 10000 واحد را كه در اين روز صورت
گرفت به حساب انتشار عكسهاي زننده شكنجه زندانيان عراقي در زندان ابو غريب و
يك اردوگاه در جنوب عراق كه عواطف جهانيان را جريحه كرده گذارده بودند.
ميزان سقوط سهام 127 واحد بود.
http://www.iranianshistoryonthisday.com |
|