مهمترین رویدادهای ایران وجهان در طول تاریخ دراین روز
ايران
روزي كه غازان خان مغول درگذشت - ريشه هاي فساد اداري ايران
غازان خان ـ ايلخان مغول كه 9 سال بر ايران حكومت كرد يازدهم مي سال 1304 ميلادي (شوال 703) در نزديكي قزوين درگذشت و در شنب غازان در تبريز در گوري كه از پيش ساخته بود و عمارت و گنبدي بلند و مستحكم دارد مدفون شد. غازان پسر ارغون خان، با اين كه مادرش مسيحي و پدرش بودايي بود مسلمان شده و نام محمود بر خود نهاده بود. برادر او اولجايتو (محمد خدابنده) نيز با او مسلمان شده بود. غازان نخستين ايلخان مغول بود كه در سال 1292 ميلادي به اسلام گرويده بود. وي پس از نشستن برجاي پدر، رفتاري بسيار سخت با مسيحيان، بودائيان و پيروان اديان ديگر در پيش گرفته بود و چون سني بود نسبت به شيعيان هم بدرفتاري مي كرد. باوجود اين، به خاطر زر و زمين به جنگ سلطان مسلمان مصر و سوريه كه در اسلامخواهي مشهور عالم بود شتافت ولي پس از چند نبرد، سرانجام در جنگ «مرج الصفر» از مصريان شكست خورد و با دادن تلفات سنگين عقب نشيني كرد. اندوه اين شكست وي را كه به تبريز، مركز حكومتش رفته بود بيمار كرد. با وجود اين بيماري، غازان خان برنامه ديدارهاي خود از چند نقطه ازجمله ساوه و ري را انجام داد لكن در بازگشت به سوي تبريز در نزديكي قزوين درگذشت.
در دوران سلطه ايلخانان بر ايران كه هشت دهه طول كشيد رشوه، فساد مالي و اداري، ظلم به ضعفاء، تبعيض، دسيسه، توطئه و قتل، خودخواهي، دروغ و تملّق، ريا و تزوير چنان دستگاه حكومت را فرا گرفته بود كه قرن ها براي اين ملت به ارث باقي مانده و با تاثير رواني خود تقريبا عادت شده بود. امور دولتي و قضايي از حساب و كتاب خارج شده بود و چون ايلخانان جز سه چهارتاي آخري بر زبان فارسي مسلط نبودند ارسال عريضه و دادخواست هم سودي نداشت. در آن دوران، ندانمكاري حد و مرز نداشت. غازان خان در آغاز كار تلاش بسيار كرد تا به وضعيت سر و سامان دهد كه كوشش او به سبب عمق فساد مالي و اداري در سازمانهاي اداري (ديواني) و لشكري و قضايي، پيشرفتي نداشت و حتي بروات ايلخان هم نكول مي شد. در سال آخر، غازان خان نيز به خيل بذل و بخشش كنندگان از بيت المال پيوست و خزانه تهي شد. كار فساد مالي به جايي كشيده بود كه يك خريد كوچك دولتي را چند بار به حساب خزانه مي گذاشتند. همين دوران كوتاه، ايران را چنان به عقب برد كه ديگر نتوانست كمر راست كند و به حالت عادي بازگردد.
احمد خان دراني پنجاب را ضميمه قلمرو خود ساخت ـ ريشه حوادث مرزي پاكستان و افغانستان
احمد خان
احمدخان دراني كه قبلا از ژنرالهاي ارتش ايران بود و پس از قتل نادرشاه در جريان كودتاي دهم جون سال 1747 قوچان به قندهار بازگشته و دعوي استقلال و پادشاهي كرده بود 16 می 1757 (ده سال بعد) پنجاب را ضميمه قلمرو خود اعلام داشت. وي 28 جنیواری اين سال دهلي را نيز تصرف كرده بود. احمدخان در مارچ 1739 در جريان تصرف دهلي توسط نادر شاه، از افسران سپاه ايران در آن جنگ بود. جانشينان احمدخان كه داعيه بيشتر نقاط غرب رود سند را داشتند دشمني انگليسي ها را با خود برانگيختند كه منجر به چند جنگ و سرانجام، كشيدن خط «دوراند» و تقسيم قبايل پشتون (میان هندوستان انگلیس و افغانستان) شد كه اينك دهها ميليون تن از جمعيت پاكستان را تشكيل مي دهند و اندیشه وحدت دوباره را درسر دارند و مشكلات جاري پاكستان از اين ناحيت (منطقه پشتون نشین وزیرستان و ایالت سرحد به مرکزیت شهر بزرگ پیشاور) است.
ريشه تعرض يک افغان جوان به سفير پاکستان در تهران
سفیر پاکستان در تهران یازدهم می 2010 در خیابان پاسداران مورد حمله یک افغان 21 ساله قرار گرفت و مجروح شد و جهت درمان به بیمارستان انتقال یافت. این افغان جوان با خود چاقو حمل می کرد ولی در جریان حمله از آن استفاده نکرده بود. تا مسئله پشتون های پاکستان که خط انگلیسی «دوراند» آنان را از وطن اصلی جدا و ضمیمه هندوستان انگلیس کرد حل نشود این خصومت، مسئله طالبان پاکستانی، ناآرامی های وزیرستان و ایالت سرحد (مناطق پشتون نشین که پس از تجزیه هندوستان، سهم پاکستان شده اند) حل نخواهند شد و هرروز ابعاد بیشتری به خود خواهند گرفت. دولت کشور تازه ساز شصت و چند ساله پاکستان به دلیل همین مسائل و دگرگونی هاست که ناچار است متحد آمریکا باشد و این اتحاد مانع رفع معارضه هند و پاکستان خواهد شد و .... روس ها فراموش نخواهند کرد که حرف شنوی پاکستان از غرب بود که به شکست مسکو در افغانستان انجامید و یک تلفات 15 هزار نفری را متحمل شد.
پلیس تهران گفته است که سفیر پاکستان در سر راه همه روزه خود به محل استخر و سونا مورد حمله قرارگرفت. «سونا رفتن» با پول مردم تنگدست پاکستان؟.
مظفر بقابي متهم به مشارکت در قتل افشارتوس
دکتر بقائي
بيست و چهارم ارديبهشت سال 1332 وزير وقت دادگستري از مجلس شوراي ملي خواست كه در رابطه با ربودن و قتل ژنرال افشار توس رئيس شهرباني كل، از مظفر بقايي( نماينده مجلس ) كه در مظان اتهام است سلب مصونيت پارلماني كند تا بشود او را تحت تعقيب قضايي قرار داد. پس از براندازي 28 مرداد 1332 پرونده ربودن و قتل افشار توس بسته شد و منع تعقيب متهمان که برخي از آنان قبلا زنداني شده و اعترافاتي کرده بودند صادر گرديد. ربودن افشار توس عمدتا با هدف تضعيف دولت دکتر مصدق صورت گرفته بود.
حکم اعدام شاه، فرح و .....
خلخالي
بيست و چهارم ارديبهشت 1358 (14 مه 1979) شيخ صادق خلخالي رئيس وقت دادگاههاي انقلاب در يك مصاحبه مطبوعاتي كه در صفحات اول روزنامه ها انتشار يافته بود گفته بود كه حكم اعدام شاه، فرح، اشرف، غلامرضا، فرح ديبا، شريف امامي، اردشير زاهدي، شعبان جعفري، سپهبد اويسي و پاليزبان را صادر كرده و هر ايراني كه اينها را بكشد عامل اجراي حكم دادگاه محسوب خواهد شد. وي در همين مصاحبه گفته بود كه هويدا پيشنهاد يك ميليون دلار رشوه داده بود تا اعدام او دو ماه به تاخير افتد تا بتواند توصيه هايش را بنويسد و به دولت وقت اندرز بدهد.
دینشاه پارسی و تاسیس حزب کنگره هند
حزب کنگره هند در می 1885 تاسیس شد و «دینشاه پارسی» از موسسان ارشد آن یک هندی ایرانی تبار بود. فیروزشاه مهتا ـ پارسی دیگر ـ به تاسیس این حزب که بعدا پرچم جنبش استقلال هند را برافراشت وسیعا کمک کرد، ازجمله کمک مالی. از دهه 1940 لعل جواهر نهرو مرد شماره یک این حزب شد که حزبی پاپیولیستی و سوسیال دمکرات است. سونیا گاندی عروس بانو ایندیرا (دختر نهرو) اینک رئیس این حزب و گروه پارلمانی آن است که دولت را به دست دارد. تاریخ نگاران از بازماندگان نهرو که از نيمه ماه می 2004 به قدرت بازگشته اند به عنوان «پارسي ـ هندي» یاد کرده و نوشته اند که نام خانوادگی ایندیرا ارتباط به مهاتما گاندی ندارد. شوهر اينديرا ـ فيروز گاندي، يك پارسي بود كه نياكان او در سده هاي قبل چون نمی توانستند سلطه عرب را تحمل کنند، از ايران به هند مهاجرت کردند.
اشاره ها و سرنخهاي روز براي بررسي پژوهشگران
گزارش روزنامه كيهان از يك سوء استفاده در وطن كه گوياي ضعف و بي نظمي اداري بزرگي است
روزنامه كيهان در صفحه دوم شماره 23 ارديبهشت 1385(13 ماه مه 2006) گزارشي منتشر كرده بود كه از يك حيف و ميل ديگر در وطن حكايت مي کرد. خبر گيهان از اين قرار بود:
"آقاي «الف» تقريباً در تمام مزايده هاي سازمان هاي دولتي- بنيادها و اداره تصفيه ورشكستگي- شركت مي كند و از قضا!! هميشه نيز برنده مي شود و بازهم از قضا!! اموالي كه به مزايده گذارده شده است را با قيمتي چند برابر كمتر از ارزش واقعي به چنگ مي آورد و البته در برخي از موارد هم اين آقاي خوش شانس!! بدون اين كه مزايده اي در كار باشد، صاحب اموال بادآورده مي شود و ....
جديدترين شاهكار (اين آقا) در اين زمينه كه بعيد است آخرين آنها باشد، تصاحب يك قطعه باغ مركبات 7/12هكتاري در شمال كشور است. اين قطعه زمين همراه 2 قطعه زمين ديگر متعلق به شركتي بنام «چكش» بود كه قبل از پيروزي انقلاب، طرف قرارداد يكي از سازمان هاي دولتي بود و بعد از پيروزي انقلاب، اعضاي مؤسس آن كه از وابستگان رژيم شاه بودند، به خارج از كشور گريختند و قرار شد سازمان مديريت، اين سه قطعه زمين را بابت بدهي شركت چكش به آن سازمان دولتي در اختيار سازمان دولتي مزبور قرار دهد و سازمان مورد اشاره نيز زمين 7/12 هكتاري را در اختيار گرفت.
بعدا اين باغ 7/12هكتاري ازسوي يكي از بنيادها بدون آن كه اين بنياد در ماجراي مذكور سمت قانوني داشته باشد به مبلغ 76 ميليون تومان (80 هزار دلار) به آقاي «الف» فروخته شد، بي آن كه اين معامله به سازمان دولتي ياد شده (سازمان اصلي) اطلاع داده شود .... وقتي ماجراي اين معامله فاش گرديد، همين ملك بدون ارزيابي مجدد و بي آن كه مزايده اي صورت پذيرد با افزايش حدود 30 ميليون تومان به همان شخص، يعني آقاي «الف» واگذار گرديد.
گفتني است كه در زمان معامله دوم، وزارت آموزش و پرورش كه از ماجرا و مالكين اصلي ملك ياد شده بي خبر بود، قصد داشت باغ 7/12 هكتاري را به مبلغ يك ميليارد و 270 ميليون تومان از آقاي «الف» بخرد ولي آقاي «الف» قبول نكرد و ....
هم اكنون قيمت اين باغ كه قانوناً متعلق به يك سازمان دولتي است، بيش از چند ميليارد تومان است و فرياد اين سازمان دولتي كه چرا بايد ملك متعلق به دولت اينگونه توسط سرمايه داران تاراج شود، تاكنون به جايي نرسيده است.
كيهان در زير اين خبر افشاگرانه خود چنين آورده است:
«بديهي است كه كيهان در صورت ادامه اين ماجرا كه نامي جز «زورگيري» ندارد، اسامي كامل افراد و مراكز مربوط را منتشر خواهد كرد.".
سينما
سالگشت مرگ ريتا هيورث
ريتا هيورث بازيگر آمريكايي فيلمهاي سينمايي كه بعدا با علي خان محلاتي(ايراني تبار) ازدواج كرد و از او دختري به نام ياسمين دارد 14 مه 1987 در 68 سالگي از بيماري آلزايمر ( فراموشي ) درگذشت. ياسمين تحت تاثير خصلت ايراني خود كه هيچگاه پدر و مادر را در سنين سالخوردگي و ازكارافتادگي تنها نمي گذارند مادر را در طول بيماري در خانه اش در نيويورك نگهداري كرد و آوازه همين فداكاري باعث شد كه انجمن حمايت از بيماران آلزايمر به وجود آيد.
در دنياي داستان نويسي
روزي كه چخوف هند درگذشت
Narayan
«راسي پورام نارايان» داستان نگار هندي 14 ماه مه سال 2001 و پس از 95 سال زندگي درگذشت. وي مسائل جامعه هند در قرن بيستم را به سبك چخوف به صورت داستان كوتاه درآورد و منتشر ساخت و با اين كار كمك بزرگي به حل اين مسائل كرد و هنديان از اين بابت قدردان او هستند. چخوف داستانهايش را با انشايي روان و ساده مي نوشت و از بکار بردن طنز معتدل خودداري نمي کرد. ترجمه داستانهاي نارايان به زبانهاي ديگر، ملل ديگر را با روش زندگي و طرز تفكر هنديان آشنا ساخته به گونه اي كه ديگر برايشان ناآشنا و غريبه نيستند. به باور نارايان، مسائل بايد در قالبي غير مستقيم و به زباني شيرين و سبكي جالب در گوش مردم فرو رود تا متوجه درست از نادرست شوند، گذشت زمان و مشکلات طبيعي از قبيل مرگ همسر را تحمل کنند و به اصلاح امور عمومي، دشواري هاي خود (فردي) و حل مسائل بپردازند و از همه مهمتر وارد يك مسئله نشوند و زندگي كوتاهشان را تباه نكنند. نارايان که نخستين داستان خود تحت عنوان «سوامي و دوستان» را در سال 1935 منتشر ساخت بهترين روش براي دور ساختن مردم از مسائل و ايجاد يك جامعه منزه و بدون مشكل را انتشار داستان، گفتن شعر و ساختن فيلم سينمايي تشخيص داده بود، ولي نه داستان بلند، بلكه داستان كوتاه زيرا مردم معاصر حوصله خواندن داستان طولاني را ندارند و اخبار حوادث شهري و جنايي آنان را عادت به كوتاه خواني داده اند. وي سبك داستان نگاري چخوف را بهترين روش براي اين كار اعلام كرده بود و خود نيز آن را در پيش گرفته بود. نارايان تحصيلات عالي را در دانشگاه ميسور هند به انجام رسانيده بود.
در قلمرو دموکراسي
معجزه ماه مه 2004 دمکراسي در هند ـ اعمال اراده توده ها با صندوق آراء
«دمكراسي يك بار ديگر در هند معجزه كرد». اين جمله تيتر شماره هاي 14 ماه 2004 بيشتر روزنامه ها در گوشه و کنار جهان بود. در انتخابات سال 2004 هند ميليارد نفري، اكثريت چهارصد ميليون راي دهنده با ساقط ساختن حكومت واجپايي، در حقيقت به اقتصاد كاپيتاليستي (اصطلاحا: اصلاحات اقتصادي)، جهاني شدن اقتصاد، پر و بال يافتن بيش از پيش هندوهاي افراطي و نيز نرمش زياد در برابر آمريكا پاسخ ردّ دادند، به چپگرايي سنتي خود باز گشتند و قدرت را بار ديگر به حزب و خانواده نهرو كه در طول 57 سال جمهوريت هند 45 سال حكومت را به دست داشت سپردند. با اين تحول، حزب كنگره ملي هند با ائتلاف با 62 تن نمايندگان احزاب كمونيست حكومت را به دست گرفت.
روزنامه ها به اين دليل تغيير حكومت هند را «معجزه دمكراسي» خوانده بودند كه تا چند روز پيش از آن، كمتر كسي شكست واجپايي را پيش بيني مي كرد. برخلاف كشورهاي ديگر كه طبقه متوسط و روشنفكران نقش اصلي را در تعيين سرنوشت انتخابات ايفاء مي كنند، در هند از همان نخستين انتخابات، اين طبقه زحمتكش و بي سرمايه بوده كه تعيين حكومت را به دست داشته است. اين بار هم اين طبقه كه در چند سال اخير شاهد روييدن قارچ وار پولدارهاي نوكيسه، خصوصي سازي ها [ميلياردر کردن چند نفر]، پيدايش يك طبقه پولدار(فئودالهاي سرمايه و سهام) كه بمانند مالكان سابق اراضي، تحميل افاده مي كردند و نيز تحميلات بانك جهاني خسته و نگران شده بودند با آراء خود و از طريق صندوقهاي راي همه چيز را تغيير دادند. مسلمانان هند كه از قدرت گرفتن هندوهاي افراطي نگران شده بودند با مشارکت نسبتا كامل در انتخابات سال 2004 در تغيير وضعيت، سهم بزرگي داشتند.
در قلمرو ادبيات
سالروز درگذشت «فردوسي چين» ـ اهميت جهاني آي چينگ (شينگ) شاعر معاصر چين
Ai Qing
در سال 1995 و در سالروز بزرگداشت فردوسي ـ 14 مه ـ Ai Qing آي چينگ (شينگ) شاعر معاصر چين كه به «فردوسي چين» شهرت داشت در 86 سالگي درگذشت. «آي» تحصيلكرده فرانسه، بيش از 50 سال همانند فردوسي شعر ميهني سرود و در اين زمينه چند مجموعه شعر حماسي و نيز غزل دارد. در ميان اديبان جهان، «آي» فردوسي چين خطاب مي شده است. با وجود اين، وي بارها در اين باره گفته بود كه به گرد پاي فردوسي هم كه آن همه به ايران و ايراني خدمت كرد و به زبان پارسي حيات تازه بخشيد نخواهد رسيد. فردوسي «پارسي» را به جايي رسانيده كه اين زبان به زبان «بهشتيان» تعبير شده است. فردوسي بدون چشمداشت کمر به خدمت به ميهن بسته بود.
«آي شينگ» كه در جريان انقلاب چين همرزم مائو بود تا عضويت دفتر سياسي حزب كمونيست چين بالا رفت ولي اجازه نداد كه به او عنوان رئيس اتحاديه اديبان چين دهند و تنها معاونت اين اتحاديه را پذيرفت، اتحاديه اي كه به همين لحاظ «رئيس» نداشت. «آي» با واژه «رياست» ميانه خوبي نداشت و مي گفت كه در جامعه، نبايد واژه هاي رئيس و مرئوس بكار رود.
فرانسوا ميتران رئيس جمهوري وقت فرانسه به خاطر اشعار ميهني «آي»، به او نشان شواليه ادبيات داده بود. «آي» هنگام دريافت اين نشان گفت كه از ديدگاه او، خدمت بي دريغ به ميهن و هم ميهنان لذت بخشترين كار در طول حيات است. وي اضافه كرده بود كه سوسياليست بودن و وطندوستي از هم جدا نيستند. به تاكيد «آي»، هر چيني بايد يك ميهندوست واقعي باشد و از فرهنگ، رسوم و هر وجب سرزمين پدري دفاع كند و براي ترقي آن و رفاه و خوشبختي مشترک هم ميهنان تلاش خستگي ناپذير كند. با وجود اين ، «آي» مي گفت كه ميهندوستي نبايد با تفكر برتري نژاد آميخته شود كه فرد را از خدمت يكسان به همنوع و نگاه كردن به انسانها به يک چشم مانع مي شود و به اين ترتيب رفتار نازي هاي آلمان را رد مي كرد.
آي که در بازگشت از فرانسه به پکن در سال 1949، سردبير مجله ادبيات خلق شده بود در سال 1957 به دليل گفتن اين جمله که نخست چين،بعد سوسياليسم متهم به داشتن افکار تجديد نظر طلبي شد و به سين کيانگ انتقال يافت که برايش تبعيدي مودبانه بود. وي پس از خاموش شدن آتش انقلاب فرهنگي به پکن بازگشت و بکار نوشتن ادامه داد و درعين حال شاهد پيشرفت هاي وطن خود شد.
عکس آي پشت جلد گزيده اشعار او
در قلمرو دانش
کاشف راه تشخيص بيماري سل
دكتر «كلمنس فن پيركوت» دانشمند اتريشي كه راه تشخيص وجود بيماري سل در بدن يك فرد از راه آزمايش پوست را كشف كرد 14 مه در سال 1874 به دنيا آمده بود. وي 55 سال زندگي كرد. عامل (ميکرب) بيماري سل توسط دکتر کخ آلماني کشف شده بود.
در قلمرو رسانهها
منصور رُهبانی که از 11 سالگی کار روزنامه نگاری را آغاز کرده است
Rohbani
در تاریخ عمومی روزنامه نگاری تنها از هفت نفر که از دوران دبستان گام به آن حرفه گذارده اند نام برده شده است که منصور رُهبانی (علیرضا) را بر آنان می افزاییم. رهبانی از 11 سالگی وارد کار روزنامه شده و این کاررا از سال 1335 (1956 میلادی) و از تهیه اخبار مدارس و فعالیت های هنری ـ ورزشی دانش آموزان برای دو مجله آسیای جوان و اطلاعات کودکان آغازکرده است.
منصور Alireza (Mansoor) Rohbaniبیست و چهارم اردیبهشت 1324 (14 ماه می 1945) و چند روز پس از پایان جنگ جهانی دوم درجبهه های اروپا به دنیا آمده است و امروز زادروز اوست.
رهبانی 19 ساله بود که عضو تحریریه روزنامه اطلاعات شد که ورود به آن به آسانی میسر نبود و در میز فرهنگی این روزنامه قدیمی خبرنگار شد. وی در اندک مدتی شهرت یک خبرنگار بی نظر به دست آورد ـ خبرنگاری که منابع خبر مطلقا نمی توانستند اورا فریب دهند و یا تطمیع کنند تا برایشان کاهی را کوه کند و وضعیت را در خبر صیقل بزند. رهبانی خبررا روان و کامل می نوشت و برای دبیر میز و سردبیر و همچنین مخاطب جای سئوال باقی نمی گذارد. او چندبار از پوشش خبرهایی که ارزش چاپ نداشتند و از یک «تبلیغ» تجاوز نمی کردند خودداری کرده بود و به سردبیر گفته بود که او هنگام نوشتن خبر، قبلا خودرا جای مخاطب قرار می دهد و اگر ببیند که مطلب مورد نیاز جامعه است و انتشارش لازم، آن را می نویسد و گرنه زیر بار نوشتن نمی رود؛ او روزنامه نگار است نه مبلّغ و کارمند روابط عمومی. منبعی که می خواهد مطلب بدون خواننده تنظیم و چاپ شود بهتر است که به سازمان آگهی ها مراجعه کند.
با این تفکر و نشان دادن شایستگی در ادیت و تیتر و تشخیص اهمیت خبر و توان انتخاب برای صفحه اول، منصور که پس از تاسیس آیندگان به آنجا منتقل شده بود معاون سردبیر این روزنامه شد که چند معاون دیگر هم داشت. وی شش سال و تا سال 1352 سمت معاونت سردبیری آیندگان را حفظ و در این سال معاون اول سردبیر روزنامه مردم [ارگان حزب مردم، حزب اقلیت] شد. در جریان رقابت احزاب برسر ربودن روزنامه نگار خوب برای روزنامه هایشان، منصور به روزنامه رستاخیز رفت و معاون سردبیر این روزنامه شد و از سال 1354 تا 1357 در این سمت بود. پس از انقلاب، منصور تقاضای پروانه انتشار روزنامه کرد و ناشر «روزنامه بامداد» شد و آن را در اردیبهشت 1358 و درست ماهی که 34 ساله شده بود منتشر ساخت که در اندک مدت در ردیف روزنامه های بزرگ پُرخواننده قرارگرفت زیرا که می دانست مخاطبان چه می خواهند و همان متاع را برایشان تهیه می کرد. «بامداد» تا تیرماه 1359 به کار انتشار ادامه داد و در این ماه دولت آن را تعطیل کرد. منصور در دهه 1370 (دهه 1990) مدت کوتاهی هم با سازمان آگهی های روزنامه ایران همکاری داشت و سپس به کار بازرگانی پرداخت و در زمینه ماشین آلات راهسازی و ابزار استخراج معدن فعالیت دارد ولی می گوید که فکر و خیال او همچنان در جهان روزنامه نگاری سیر می کند و در زمان مناسبت ممکن است به حرفه اصلی بازگردد.
منصور در عین حال در نوشتن داستان هم تبحر دارد.
ساير ملل
آمريكاي انگليسي زبان چهاردهم ماه مه سال 2007 چهارصد ساله شد
کاپيتان نيوپورت
چهاردهم مي سال 1607 ميلادي 104 (و به قولي 105) انگليسي کار ساختن نخستين قرارگاه را در آمريكاي شمالي آغاز کردند و سنگ بناي ايالات متحده را گذاردند که در سال 2006 جمعيت قانوني آن به سيصد ميليون رسيده بود (به علاوه حدود 20 ميليون نفوس غيرقانوي = ساکناني که پروانه اقامت ندارند) که از اين جمعيت، يک ميليون تا دو ميليون نفرشان باقيمانده بوميان (سرخپوستان) هستند که در رزرويشن ها زندگي مي کنند. برآورد شده است که در مي سال 1607 جمعيت بوميان آمريکاي شمالي (ايالات متحده امروز) بيست تا چهل ميليون بود.
مهاجران انگليسي كه از 14 مي1607 در آمريکاي شمالي (جيمز تاون ويرجينيا) مستقر شدند، هنگام ترک انگلستان در دسامبر 1606 144 تن بودند که تا 14 مي، روز استقرار، 39 نفر از آنان جان سپرده بودند. آنان در دسامبر 1606 با سه كشتي به رياست كاپيتان كريستوفر نيوپورت انگلستان را به مقصد آمريكاي شمالي ترك كرده و در آخرين روز اپريل 1607 به سواحل آمريكا رسيده بودند. آنان محل جيمزتاون را از اين جهت انتخاب كردند كه وضعيتش به گونه اي بود كه در صورت حمله اسپانيايي ها مي توانستند به آساني فرار كنند. اسپانيايي ها در اين منطقه نبودند و با خبرهايي كه در اروپا انتشار يافته بود، انگليسي ها چنين تصويري را از آنان داشتند.
مهاجران تازه وارد،چون به قطع درختان جهت ساختن قلعه دست زده بودند دو روز بعد مورد اعتراض و حمله بوميان دهکده «پاسپاهگ» قرار گرفتند، و اين زدوخورد به طور متناوب ادامه داشت.
نخستين مهاجران كه همگي مرد بودند و شهرك خود را «جيمز تاون» و كل منطقه را ويرجينيا كه از لقب ملكه باكره (ويرجين) انگلستان اليزابت اول گرفته شده بود نامگذاري كردند.
اين مهاجران انگليسي و دنباله آنان از همان ماه استقرار تا نزديك به سه قرن با بوميان (اصطلاحا سرخپوستان) جنگ و جدال داشتند و سرانجام سرخپوستان را منكوب و به اراضي محصور (رزرويشن) منتقل كردند و برجايشان نشستند.
بيشتر نفوس ايالات متحده در قرن 19 و نيمه اول قرن 20 از اروپا و در بقيه قرن 20 و تا به امروز از سراسر جهان به آنجا مهاجرت كرده اند. دولت ايالات متحده كه در ابتداي استقلال شامل ايالات حاشيه شرقي بود بعدا ساير نقاط را از فرانسه، روسيه و اسپانيا و ويرجين آيلند را از دانمارك خريداري كرد و ايالات جنوب غربي از جمله كاليفرنيا را با بكار بردن نيروي نظامي و جنگ از چنگ مكزيك خارج ساخت و بعدا هاوايي را هم كه كشوري مستقل بود ضميمه خود ساخت و گوام و پورتوريكو را نيز در جنگ با اسپانيا متصرف شد و به وسعت امروز رسيد.
انگليسي ها خيلي ديرتر از رقباي اروپايي از جمله پرتغال، اسپانيا، هلند و حتي فرانسه در صدد تصرف اراضي دور دست و «ناشناخته براي اروپاييان آن زمان» بر آمده بودند و ديرتر از همه به آمريكا رسيدند ولي ماندگارتر و پيروزمندتر بودند. آنان هنگامي قدم به آمريكاي شمالي گذاردند كه اسپانيايي ها در جنوب شرقي اين منطقه كلني فلوريدا و در جنوب و غرب، در بسياري از نقاط مستقر شده بودند.
قتل پادشاه فرانسه ـ آزادي مذهب داد و مقتول شد!
هانري چهارم
14 ماه مه سال 1610 هانري چهارم پادشاه وقت فرانسه كه فرمان «نانت» را با هدف پايان دادن به اختلافات مذهبي و جنگهاي ناشي از آن امضاء كرده بود به دست يك كاتوليك متعصب به نام «فرانسوا راويلاك» کشته شد. هانري چهارم با امضاي منشور «نانت» در فرانسه آزادي مذهب اعلام كرده بود و اتباع فرانسه (اكثريت كاتوليك) مجبور به تحمل مذاهب اقليت شده بودند. جنگهاي مذهبي قرن هفدهم اروپا كه هانري چهارم با امضاي فرمان نانت تا حدّي به آنها پايان داد به اروپا و به ويژه فرانسه آسيب فراوان وارد ساخته بودند.
روزي که دختر 5 سال و 8 ماهه مادر شد!
لينا، جراردو و دکتر لوزادا 11 ماه پس از زاييدن
لينا مدينا كه 27 سپتامبر 1933 در منطقه آندز كشور پرو (آمريكاي لاتين) به دنيا آمده بود 14 ماه ماه 1939 (در 5 سال و هشت ماهگي) در بيمارستان با عمل سزارين كه توسط دكتر «لوزادا» صورت گرفت يك پسر 2 كيلو و هفتصد گرمي كاملا سالم و طبيعي به دنيا آورد كه نامش را «جراردو» گذاردند. اين نخستين زاييمان از اين دست است که در تاريخ بشر ثبت شده است. خانواده لينا قبلا تصور مي كردند كه در شكم او يك تومور و يا «كيست» است كه هر روز بزرگتر مي شود و او را براي درمان اين تومور به بيمارستان برده بودند كه حاملگي تشخيص داده شد و در وقت معين، وضع حمل انجام شد.
لينا كه در سال اول دبستان بود به تحصيل ادامه داد و در 39 سالگي ازدواج كرد و پسر ديگري به دنيا آورد.
جراردو نخستين فرزند او كه 5 سال و 8 ماه از مادر كوچكتر بود در 40 سالگي بر اثر بيماري مغز استخوان كه ارتباط با حامله شدن مادر او در خردسالگي نداشت درگذشت. انتشار اين خبر و عكسهاي مادر 5 سال و هشت ماهه در جرايد آن زمان در سراسر جهان سبب شد كه خانواده ها نسبت به روابط اطفال خردسال نيز احتياط بيشتر كنند.
روزي كه پيمان ورشو امضاء شد و جنگ سرد شدت يافت
14 ماه مي سال 1959، اتحاد شوروي و هفت كشور سوسياليستي اروپايي متحد آن، ظاهرا در واكنش به مسلح شدن دوباره آلمان فدرال (آلمان غربي آن زمان) كه به «ناتو» پيوسته بود، ميان خود يك پيمان دوستي را امضاء كردند كه هرگونه همياري مشترك را شامل مي شد. به موجب يكي از اصول اين پيمان، تعرض نظامي به يكي از كشورهاي عضو پيمان به منزله تجاوز به همه آنها بشمار مي رفت و مستلزم دفاع مشترك بود. «ناتو» قبلا اين موضوع را يك بند از اساسنامه خود قرار داده بود كه چند سال پيش آن را حذف كرد.
در سال 1959 كنفدراسيون يوگوسلاوي كه راه سوسياليسم ملّي در پيش گرفته بود به پيمان ورشو ملحق نشد. اعضاي پيمان ورشو كه درست ده سال پس از آغاز فعاليت «ناتو» تشكيل شده بود در آغاز كار عبارت بودند از: اتحاد شوروي، لهستان، آلمان شرقي، چك اسلواكي، مجارستان، آلباني، بلغارستان و روماني كه آلباني در 1968 از پيمان خارج شد. گورباچف به دليلي كه هنوز روشن نشده و به صورت بزرگترين معمّاي تاريخ باقي مانده است در سال 1988 اعلام كرد كه جنگ سرد عملا پايان يافته و اعضاي پيمان ورشو آزادند هر راهي را كه بخواهند انتخاب كنند!. در سال 1990 آلمان شرقي به سبب تحقق وحدت آلمان عملا از پيمان ورشو خارج شد و اول ژوئيه 1991 اين پيمان با گرفتن اين قول از سران «ناتو» كه اين اتحاديه هم منحل و يا تبديل به يك گروه سياسي شود، خود را منحل ساخت كه ديديم، ناتو در عمل نه تنها خود را منحل نكرد بلكه به تقويت و گسترش پرداخت و در پي تخليه نيروهاي نظامي شوروي از خاك اعضاي سابق پيمان ورشو، اين كشورها را هم به خود ملحق ساخت و بعدا وارد قلمرو شوروي سابق شد و در بالتيك شوروي (ليتواني، لتوني و استوني) و ديوار به ديوار روسيه مستقر گرديد و پايگاههايي را که دولت مسکو با پول روسها در سه کشور بالتيک ساخته بود به مفت تصاحب کرد. اگر پوتين روي كار نيامده و در سالهاي اخير روش سختي در پيش نگرفته بود، روسيه اينك از هر سوي در محاصره ناتو بود. تحولاتي كه به آرامي منجر به انحلال پيمان ورشو شد هنوز به درستي روشن نشده و به صورت بزرگترين معماي تاريخ باقي مانده است و فعاليت مورخان براي كشف حقايق به علت مخالفت پنهاني كشورهاي ارشد «ناتو» كند و آهسته است. عدم تعقيب قضايي گورباچف و بازخواست نشدن او براين معمّا افزوده است.
ادامه گسترش و اجراي برنامه هاي نظامي ـ سياسي ناتو، جهان را در سراشيبي جنگ سرد ديگري قرارداده است كه اين جنگ اين بار عمدتا اقتصادي ـ سياسي خواهد بود و عامل روشنگري آن به علت وجود ابزارهاي تازه انديشه رساني و افزايش معلومات عمومي و حساس شدن وجدانها نيرومندتر خواهد بود. بسياري از مورّخان، استقرار آمريكا در عراق، و ناتو در افغانستان و تلاش براي دورسازي اعضاي سابق اتحاد شوروي ازيكديگر و ايجاد خصومت هرچه بيشتر ميان كشورهاي سازنده كنفدراسيون يوگوسلاوي را جرقه هاي آتش جنگ سرد تازه مي بينند و پيش بيني مي كنند كه بتدريج عوامل تازه اي وارد مسئله عراق خواهند شد زيرا كه آمريكا حاضر به ترك عراق و ازدست دادن منطقه نفت نخواهد بود. به نظر اين مورّخان، مخالفت هاي داخلي در آمريكا با ادامه وضعيت جاري عراق، عمدتا با هدف مردّد ساختن همان عوامل از ورود به صحنه عراق است، ولي چون عامل نفت در ميان است ـ ماده اي كه همه به آن نيازدارند، ورود طرف هاي ديگر به صحنه اجتناب ناپذير خواهد بود. البته اهميت استراتژيك خاورميانه را نبايد از ياد برد. همچنين، تلاش براي قراردادن ژاپن در برابر چين و به اين صورت دور ساختن چين از ورود به صحنه خاورميانه هنوز به نتيجه نرسيده است زيرا كه دولتمردان ژاپني حافظه اي نيرومند دارند و به حد كافي حسابگرند.
تا زماني که «سازمان ملل» از صورت «سازمان دولتها» خارج نشود .....
در رابطه با سازمان ملل، در مه 2005 علاوه بر تعقيب و جستجوي اتهامات ارتكاب فساد در برنامه «نفت عراق و غذا براي مردم اين کشور»، توجه رسانه ها به موضوع ديگري معطوف شده بود و آن، تدارك برگزاري شصتمين سالگرد ايجاد اين سازمان بود که در آن سال برپا مي شد. در اين راستا، رسانه ها در سطح بين المللي ضمن تفسير و نظر، خواستار دوباره نويسي كامل منشور ملل با تجديد نظر كامل در اركان سازمان و حتي اصلاح و نوسازي اعلاميه جهاني حقوق بشر شده بودند. آنها گسترش شوراي امنيت و تغييرات جزيي ديگر از اين دست را براي مسائل جهان امروز كافي نمي دانستند.
ديديم که مراسم برگزار شد، سال 2005 به پايان رسيد ولي تغييري در منشور و ارکان سازمان ملل داده نشد، بنا براين اين سازمان با منشور مربوط به نخستين سال پس از پايان جنگ جهاني دوم و ادامه حربه «وتو» در دست فاتحان جنگ کارآيي لازم براي حل مسائل جهان امروز و حفظ حقوق انسان را نخواهد داشت.
نام رسمي: «سازمان ملل متحد» است، ولي روزنامه نگاران در زبان هايي كه اين عنوان شامل سه كلمه است ترجيح مي دهند كه واژه «متحد» را بكار نبرند (در زبان انگليسي به صورت دو كلمه است: يونايتد نيشنز). قبلا كتابي نيز تحت عنوان «سازمان ملل نامتحد» انتشار يافته بود. چرا؟. زيرا كه برخي از متحدان غربي جنگ جهاني دوم در اواخر اين جنگ به اين فكر افتادند كه چه طرحي بريزند تا پس از پايان جنگ، دولتهاي متحد آن روز را همچنان در كنار خود حفظ كنند و آسانترين راه را ايجاد سازماني دائمي با عضويت آنها يافتند و طرح را به اطلاع متحدان رسانيدند كه پاره اي از آنها سمبوليك وار به آلمان و ژاپن اعلام جنگ داده بودند از جمله ايران ما، و نمايندگان اين دولتها را در آوريل سال 1945 كه هنوز جنگ جهاني دوم ادامه داشت و سربازان روس داشتند برلن را محاصره مي كردند به برگزاري نشستي دعوت كردند تا طرح را بررسي كنند كه بر پايه آن منشوري نوشته شود و پس از تصويب اركان، سازمان تاسيس شود و كار خود را آغاز كند. بنابراين، هدف اوليه، حفظ متحدان و كشورهايي بود كه يا با آلمان و ژاپن در جنگ بودند و يا اين كه (خشك و خالي) به اين دو كشور اعلان جنگ داده بودند و ساير ملل را شامل نمي شد و سازماني يك جانبه بود. در نيمه دوم همين سال و پس از شكست آلمان و ژاپن، منشور ملل در چنين جوي تدوين و تصويب شد و با اين كه آن را به همه ملل تعميم دادند، قدرتي براي مجمع اين ملل در نظر نگرفتند و اختيارات اجرايي را به شوراي امنيت دادند كه در آن خودشان صاحب اختيار بوده اند (حق رد كردن يا وتو كردن داشته اند). شوروي را هم به اين دليل به سازمان ملل راه دادند كه در آن زمان از متحدان بود و به علاوه در آن سال از آن چنان توان نظامي برخوردار بود كه اگر اراده مي كرد مي توانست همه اروپا را تصرف كند و وسعت و موقع جغرافيايي آن طوري بود كه آمريكا با دو ـ سه بمب اتمي ديگر كه در اختيار داشت نمي توانست آسيب شديد به آن توان نظامي وارد سازد. «تاريخ تاريخ ملل» ثابت كرده است كه جو اين سازمان و عملكرد آن در طول زمان همان بوده است كه طراحان فكر ايجاد آن در نظر داشتند. ديديم اين سازمان كه ظاهرا براي جلوگيري از جنگي ديگر ايجاد شده است، نتوانست از جنگهاي اعراب و اسرائيلي ها، جنگ كره، جنگ ويتنام، جنگ قبرس، جنگ عراق با ايران، جنگهاي دول تشكيل دهنده يوگوسلاوي، جنگ افغانستان، اشغال نظامي عراق و ... جلوگيري كند.
اوايل سال 2005 سخن از اين بود كه در سپتامبر آن سال تغييراتي در شكل اين سازمان داده شود تا دهان معترضين بسته شود، که ديديم چنان نشد. در هر حال، با توجه به اوضاع کنوني جهان، روشن شدن فكر مردم و آگاهي از گذشته و مشكلات؛ تا زماني كه اختيارات كامل به مجمع عمومي داده نشود و آراء در اين مجمع برحسب جمعيت كشورها و يا تعبيه ضريب صورت نگيرد و سازمان ملل از صورت سازمان دول خارج نشود و علاوه بر تضمين صلح، وظايف تضمين رعايت حقوق بشر، رعايت عدالت، رعايت دمكراسي واقعي با توجه به خواست و فرهنگ ملتها، وظيفه نظارت بر انتخابات ملل، فقر زدايي و بيماري زدايي، تسهيلات رفت و آمد و دانش آموزي در سطح جهان، ايجاد دادگاههاي مختلف بين المللي و وضع قوانين جهاني و ... به آن واگذار نشود از اين سازمان ملل كاري ساخته نخواهد بود و همچنان مورد سوء استفاده برخي از قدرتها قرار خواهد داشت.
تاريخ از نگاهي به تصوير
ايران يك ميليون بي سواد زير ۳۰ سال دارد! و عکسي که بيانگر ضعفهاست
روزنامه «همشهري» كه ناشر، موسس و مالك آن شهرداري تهران است در شماره سي و يكم فروردين ماه 1385 خود، زير عنوان بالا و با چاپ اين عكس (كه ظاهرا مراجعه چند زن روستايي را به يك كلاس سواد آموزي در مازندران نشان مي دهد!)، گزارش خبرگزاري مهر را كه مانند ساير خبرگزاري هاي داخلي از كمك مالي دولت بي نصيب نيست به اين شرح نقل كرده بود:
"قائم مقام سازمان نهضت سواد آموزي اعلام كرد: يك ميليون نفر از جمعيت ۹ تا ۲۹ ساله كشور بي سواد هستند.
علي وطني در حاشيه مراسم توديع و معارفه مدير نهضت سواد آموزي مازندران، به خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر در ساري (شهر ساري)، گفت: شاخص هاي سواد آموزي در استانها تغيير كرده است.
وي (درعين حال) افزود كه در بعضي از كشورهاي توسعه يافته، حداقل سواد افراد، دوره متوسطه است....
علي وطني اظهار داشت: مازندران در بسياري از شاخص هاي سواد آموزي از استانهاي ديگر كشور برتر (جلوتر) است.".
×××
اين خبر در سال بيست و هشتم پس از انقلاب چاپ شده كه نبايد در اين دوره، ايران در ميان نسلي كه در نظام اسلامي بزرگ شده اين همه بي سواد داشته باشد. اين عده كساني هستند كه در اين دوره موفق به ورود به كلاس درس نشده اند كه تعليمات عمومي (ابتدايي و راهنمايي) در ايران، (طبق قانون) از سال 1321 اجباري و رايگان و يكنواخت بايد باشد. به علاوه، يك كشور صادركننده نفت كه درآمد آن از فروش نفت در سال 2005 بيش از چهل ميليارد دلار بوده نبايد چنين ساختماني را براي كلاس درس داده باشند. اين چنين ساختماني كه در عكس ديده مي شود توفيري زياد با ساختمانهاي روستايي دو سه هزار سال پيش ندارد. تفسير اين عكس كه گوشه اي از تاريخ اجتماعي ايران را در دهه اول قرن 21 بازتاب مي دهد اين است: وقتي كلاس درس در چنين مكاني تشكيل شود، منازل اهالي محل چگونه مي توانند باشند. اين عكس و اظهارات «علي وطني» در تاريخ وطن باقي خواهند ماند. تاخير سه هفته اي انتشار اين مطلب براي آن بود كه ببينيم، اظهارات «علي وطني» تكذيب و يا تصحيح نشود كه قاعده نوشتن تاريخ جاري است. تابلوي سردر كلاس، از تشكيل «كلاس نهضت سواد آموزي» در آن محل حكايت مي كند و اصطلاح «نهضت سواد آموزي» تازه و مربوط به ربع قرن اخير است، بنابراين در درستي تصوير منتشره در روزنامه دولتي همشهري نيز نمي توان ترديد كرد.
همچنين انتشار چنين خبر و تصويري، مخاطب را برمي انگيزد تا درخواست كند كه بررسي مجدد و دقيق شود كه درآمد حاصل از صدور نفت، چگونه و در كجا خرج مي شود كه ما هنوز در چنين ساختماني (عكس بالا) كلاس درس داريم!. سال گذشته (سال1384) 25 ميليون دلار ارز و ميلياردها تومان «ريال» به روزنامه ها كمك مالي شد كه با اين پول مي شد در هر روستاي كشور يك اطاق خوب براي تشكيل كلاس نهضت سواد آموزي ساخت. روزنامه، كالايي است مشابه هر كالاي ديگر و اگر متاعي خوب عرضه بدارد مردم آن را به بهاي واقعي مي خرند و نيازي به كمك مالي دولت نخواهد داشت.
برخي ديگر از رويدادهاي 14 مي
1265: دانته شاعر و نويسنده ايتاليايي كه 56 سال عمر كرد به دنيا آمد.
1771: رابرت اوون صاحب فرضيه سوسياليسم تعاوني زاده شد.
1940: دولت هلند در پي بمباران شديد «روتردام» توسط لوفت وافه (نيروي هوايي آلمان) تسليم شد تا از تخريب و تلفات بيشتر جلوگيري شود. همزمان، ارتش آلمان از رود «موز» گذشت تا فرانسه را تصرف كند.