ايران

شكست گرانيكوس،

نخستين «روز سياه» ايرانيان به نوشته آريان مورخ يوناني ـ رومي 23 مه سال ۳۳۴ پيش از ميلاد و به نوشته پلوتارك (فصل 16 كتاب زندگي اسكندر) سي ام مه آن سال (هفت روز اختلاف پس از تطبيق تقويم ها) نيروهاي ايران در شمال غربي قلمرو اين دولت و در كنار رود گرانيكوس (شمال غربي تركيه امروز و به فاصله اي كم از تنگه داردانل) از سپاه اسكندر مقدوني كه از نظر شمار كمتر از آنان بود شكست خوردند. و شايد اين روز، نخستين «روز سياه» در تاريخ ايرانيان باشد. علت شکست اين بود كه اسكندر با تاكتيك نويني كه براي افسران ايراني تازگي داشت و نيز تسليحات نوظهور از جمله نيزه هاي بلند پنج متري وارد جنگ شده بود. به علاوه، آن دسته از نظاميان يوناني زبان اجير شده براي خدمت در ارتش ايران كه پنج هزار پياده سنگين اسلحه بودند وفاداري كامل به ما نداشتند. در اين جنگ، تنها نيروهاي محلي سه ساتراپي (استان) ايران در آناتولي مركب از 15 هزار سوار، 14 هزار پياده و پنج هزار مرسنر يوناني شركت كرده بودند و اسكندر پنج هزار سوار و 25 هزار پياده داشت كه عمدتا مقدوني و ايلريايي (يوگوسلاوي - مناطق شرق درياي آدرياتيک) بودند. فرماندهي نيروهاي ايران با دو ژنرال به نام هاي سپهرداد و تيرداد بود كه سپهرداد در نخستين برخورد دو نيرو كشته شد و سربازانش كه در قسمت راست جبهه مي جنگيدند با مرگ او روحيه خود را از دست دادند.

    مورخان نظامي دلايل شكست ايران را يكي ضعف اطلاعاتي ژنرالهاي مستقر در آناتولي نوشته اند كه متوجه تجهيز نيروهاي اسكندر به نيزه هاي بلند نشده بودند كه سواره نظام ايراني در برابرشان آسيب پذير بود. ضعف ديگر را هم، غرور بيجاي دو فرمانده نيروهاي محلي ايران ذکر کرده اند كه از ستاد مركزي ارتش تقاضاي اعزام نيروي كمكي نكرده بودند. اين دو ژنرال همچنين به توصيه قديمي داريوش بزرگ توجه نكرده بود ند كه تاكيد كرده بود در جنگهاي دفاعي، تنها بايد از عنصر ايراني استفاده شود كه مي داند اگر شكست بخورد، ميهن و عزيزانش نابود خواهند شد، نه از مرسنر خارجي (نظامي مزدبگير). غرور دو ژنرال ايراني كه اسكندر را ـ پيش از حمله دست كم گرفته بودند و درصدد كسب اطلاع از اسلحه و تاكتيك وي بر نيامده بودند عامل ديگر شكست در جنگ گرانيكوس به شمار آورده شده است که نخستين نبرد از سه درگيري نظامي ايران و اسكندر بود. ضعف مديريت داريوش سوم دليل اصلي شكستهاي بعدي ايران قلمداد شده است.
    اسكندر پس از پيروزي در گرانيكوس، به جاي ادامه پيشروي به سوي مركز ايران، در حاشيه ساحل اژه و به موازات دريا به سمت جنوب پيش راند تا يوناني هاي تبعه ايران را به سوي خود جلب و وارد واحدهايش كند و داريوش سوم پيش از آن كه اسكندر به اين گونه تقويت شود جلوي او را نگرفته بود

سالگشت مرگ شاه اسماعيل صفوي

شاه اسماعيل يکم

شاه اسماعيل صفوي موسس دودمان صفويان كه شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايران اعلام كرد 23 مه سال 1524 ميلادي پس از 23 سال سلطنت در گذشت. وي با تلاش خود به ايجاد يك دولت مركزي نيرومند در ايران نائل آمد و حدود ايران را به مرزهاي زمان ساسانيان نزديك ساخت. شاه اسماعيل بغداد، نجف و كربلا را متصرف و ازبكان را شكست داد ولي به علت نداشتن اسلحه آتشين و معتقد نبودن به چنين تسليحاتي در جنگ چالدران در سال 1514 از عثماني ها شكست خورد و غم اين شكست را تا پايان عمر فراموش نكرد.

    شاه اسماعيل يکم هنگام مرگ 37 ساله بود. دودمان صفوي از تاريخ تاجگذاري شاه اسماعيل اول در 1501 تا سال 1736 به مدت 235 سال بر ايران حكومت كرد. داستان گم شدن مجدد گور يعقوب ليث قهرمان ملي ايرانيان! تجديد ساختمان گور يعقوب ليث صفاري، قهرمان ملي ايرانيان، در منطقه گندي شاپور (خوزستان) را ماه مه سال 1640 ميلادي گزارش کرده اند. يعقوب در سال 878 ميلادي در جريان آزادي سازي وطن از سلطه خلفاي عباسي در شهر باستاني گندي شاپور (جندي شاپور) به مرگ طبيعي فوت شده بود.
     يعقوب كه از سيستان برخاسته بود در طول ربع قرن خراسان بزرگ، كرمان، فارس و خوزستان را از سلطه عرب خارج ساخته و دستور داده بود كه اسناد دولتي را جز به فارسي به زباني ديگر ننويسند. وي براي برانداختن دستگاه خلافت به سوي بغداد لشكر كشيده بود، ولي بسال 876 در ديرالعاقول به دليل برگرداندن آب دجله به زير پاي سربازانش مجبور به عقب نشيني به گندي شاپور شده بود كه در آنجا دچار بيماري قولنج شد و از همين بيماري در گذشت. يعقوب در همين محل پيشنهاد خليفه را براي صلح رد كرده و به او پيام فرستاده بود كه اگر از بستر بيماري برخيزد جنگ را از سر خواهد گرفت.
    762 سال پس از درگذشت يعقوب، فتحعلي خان حاكم اعزامي از اصفهان به خوزستان (زمان سلطنت شاه صفي صفوي) گور يعقوب را در ميان ويرانه هاي گندي شاپور به دست آورد ، آن را تزيين و مسقف كرد و ساختماني در آنجا ساخت. اين ساختمان با استفاده از مصالح برجاي مانده از ويرانه هاي گندي شاپور ساخته شد كه بعدا فراموش و در طول دو ـ سه قرن ويران شد. در آن زمان، فتحعلي خان همچنين از آن مصالح استفاده كرد و دهكده اي ساخت كه يادگاري از شهر گندي شاپور و مصالح به دست آمده از ويرانه هاي آن باشد که اين دهکده بعدا به «شاه آباد» معروف شد.
     در نيمه اول قرن جاري هجري براي يافتن بقاياي آرامگاه يعقوب كه فتحعلي خان آن را ساخته بود تلاشهايي صورت گرفت كه ظاهرا پي گيري نشده است و احتمالا محل قبر يعقوب همان است كه اهالي محل آن را «شاه ابوالقاسم» مي خوانند. روز خرمشهر، روز ايستادگي و ازجان گذشتن نيروهاي مسلح ايران سوم خرداد از سال هجري خورشيدي1361 (24 مه 1982)، و 20 ماه پس از تعرض نظامي عراق، با از جان گذشتگي و فداكاري تحسين آميز و تاريخساز خود خرمشهر را از نيروهاي متجاوز پس گرفتند و مسير جنگ را تغيير دادند. در اين پيروزي - كه براي برخي كه تاريخ پر عظمت ايران را نخوانده اند غير منتظره بود - تلفات سنگيني به عراقي ها وارد آمد و بيش از 30 هزار عراقي به اسارت گرفته شدند. آزادكردن خرمشهر كه رويدادي بزرگ و چشمگير در تاريخ طولاني وطن ماست، «روز ايستادگي و ازجان گذشتگي (مقاومت و ايثارنام گرفته است. در دنياي تاريخ‌نگاري نظر «رانكه» در تاريخنگاري - تاریخنگارانی که رویدادهای شهری را دنبال می کنند

رانکه

بيست و سوم ماه می سالگرد درگذشت «لئوپلد فون رانكه» مورخ بزرگ آلماني قرن 19 در سال 1886 است. وي توصيه كرده است كه نويسنده تاريخ بايد يك «ناراتيو نگار» زبردست باشد تا حقايق تاريخ بمانند داستان در ذهن مردم باقي بمانند. وي خواسته است كه مورخ تنها به كارهاي سران دولتها و جنگها توجه نكند؛ وضعيت مردم، روابط اجتماعي و تحولات ادبيات، هنر و علوم را از دست ندهد تا فراموش شوند كه از عناصر اصلي تاريخ هستند. وي اصرار كرده است كه مطالب تاريخ حتي الامكان از منابع دست اول استخراج شود. رانكه يك قرن و نيم پيش توصيه كرد كه مقامات و افراد براي خود يادداشت روزانه تهيه كنند تا هر مجموعه آنها مأخذ تاريخنگار شود. تاریخنگار نباید از مصاحبه با ماموران بازنشسته پلیس غفلت کند زیراکه آنان در متن ضعف ها و نارسایی ها مردم دوران خود (خلاف ها و جرائم = لغزش های بشر) قرارداشته اند که ضعف و تخلّف هر فرد بازتاب مسائل جامعه است.

    در زمان حاضر، پیروان روش تاریخنگاری «فون رانکه» را از تعقیب حوادث شهری و جمع آوری این خبرها در رسانه های چاپی و وبسایت تلویزیونهای محلی (شهرها) می توان تشخیص داد. آنان با دنبال کردن یک قتل و یا کلاهبرداری به ضعف های جامعه و مدیریت آن (دولت) می رسند. در قلمرو رسانه‌ها 54 سال روزنامه نگاري و تاريخ نويسي، اما هنوز در روياي انتشار «سپيده دم»!

N. Keihanizadeh

با فرا رسيدن خرداد ماه 1389، پنجاه و چهار سال روزنامه نگاري اين نگارنده (نوشيروان كيهاني زاده) هم تكميل شد كه از سال 1335 (1955ميلادي) كار روزنامه نگاري مستمر خود را پس از اتمام نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري ايران، به عنوان خبرنگار در روزنامه اطلاعات (تهران) آغاز كرده بود و تا سال 1359 كه در اين روزنامه مشغول بكار بود مراحل پيشرفت تا معاونت سردبير را طي كرده بود. او همزمان در خبرگزاري پارس (ايرنا)، سردبير اخبار ساير ملل (خارجي) و نيز يكي از سردبيران اخبار بين الملل راديو ـ تلويزيون ملي (صدا و سيما) بود. بعدا نيز سالها در روزنامه هاي همشهري، ايران و چند نشريه ديگر داراي ستون مستقل بود.

     وي كه يكم بهمن 1315 هجري خورشيدي (21 ژانويه 1937 ميلادي) در كرمان به دنيا آمده است در رشته روزنامه نگاري، از دانشگاه دولتي «ان.اس.يو» آمريكا داراي ليسانس و فوق ليسانس است و از دانشگاه دولتي مريلند آمريكا نيز در علوم اطلاعات و كتاب فوق ليسانس دارد. اين تحصيلات جدا از ليسانس، فوق ليسانس و دكتراي تاريخ است كه وي طي كرده است. كيهاني زاده 22 سال نيز به تدريس تاريخ مشغول بود. دو دوره عضو انتخابی شورای آموزش و پرورش تهران بود. تهرانی ها که با نام او آشنا بوده اند در انتخابات شوراهاي شهری 22 مهرماه 1351 بیش از چهارصد هزار رای به نام او به صندوقها ریخته بودند. اين نگارنده داراي تاليفات متعدد است و همين سايت (تاريخ ايرانيان به صورت روزشمار و «آنلاين») از اوست كه هر روز نيز تكميل، و عكس، نظر مخاطبان و تاريخ جاري بر آن اضافه و به پرسش مخاطبان هم در آن پاسخ داده مي شود. کيهاني زاده اين کار را يک خدمت ميهني مي داند و براي انجام آن کمک مالي دريافت نکرده و نخواهد کرد، حتي براي اين سايت آگهي تجاري هم نخواهد پذيرفت. رسانه هاي درون مرز و برون مرز از سايت «تاريخ ايرانيان» وسيعا نقل مي كنند که مايه خوشوقتي است. وي دستچيني از اخبار روز توام با تفسير و تحليل خود را در سايت «روزنامك» به فارسي و در سايت «سپيده دم» به انگليسي منتشر مي سازد.
     كيهاني زاده بود كه از بهمن ماه سال 1350 (ژانويه 1971) تاريخ نگاري ژورناليستيك را در رسانه هاي وطن خود راه اندازي كرد تا به ارتقاء معلومات هموطنان و فارسي زبانان از تجربه گذشتگان كمك كند.
     او از دهه 1340 (1960) تلاش بسيار كرد تا جهان داراي يك خبرگزاري سراسري «بدون تعهد» شود و در اين زمينه به تشويق كشورهاي عضو جنبش غير متعهد پرداخت و خود به عنوان راهنماي تاسيس اين نوع خبرگزاري، رساله اي به زبان انگليسي در آمريكا تاليف كرد.
     وي ابداع برنامه «درگوشه و كنار شهر» براي راديو ايران در اوايل دهه 1340 (دهه 1960) را جالبترين كار روزنامه نگاري برادكستينگ خود مي داند كه در دو دهه اخير پايه شبكه هاي تلويزيوني معروف به كورت (دادگاه) در جهان قرار گرفته است. افزودن رويدادهاي شهري كه در همان ساعت اتفاق افتاده بودند بر اخبار سه دقيقه اي (راس هر ساعت) راديو ايران از سال 1350 نيز از ابتكارات اوست.
     درگيري او با سپهبد نعمت الله نصيري در آذرماه سال 1339 (دسامبر 1960) كه انعكاس جهاني داشت و ازجمله باعث اعتراض جان اف كندي رئيس جمهوري منتخب آمريكا (برنده انتخابات نوامبر 1960) و دولت وقت فرانسه از او شده بود به تلاشهاي مربوط به تاسيس سنديكاي روزنامه نگاران ايران در اوايل دهه 1340 كمك كرد تا تحقق يابد. كيهاني زاده خود از موسسان اين سنديكا بود. وي بارها ممنوع القلم شده است كه طولاني ترين آنها در سال 1347 بود كه از مهرماه تا دهه اول دي ماه اين سال طول كشيد.
     كيهاني زاده در سال 1359 پس از اين كه بمانند ساير روزنامه نگاران قديمي رسانه هاي تهران از كار بركنار شد درصدد برآمد كه تجربه طولاني خود در روزنامه نگاري را مستقلا براي خدمت به وطن و هموطنان بكار اندازد و با اين هدف، در تيرماه همان سال پروانه انتشار «سپيده دم» را از وزارت ارشاد اسلامي به دست آورد. اما هنگام انطباق اين پروانه با قانون مطبوعات تازه (موسوم به قانون مطبوعات سال 1364 كه در زمان وزارت محمد خاتمي تدوين و تصويب شد)، درخواست او براي تجديد پروانه در سال 1372 ردّ شد و هيات نظارت بر مطبوعات بدون ذكر دليل، او را صالح به انتشار نشريه اي از آن خود تشخيص نداد!. كيهاني زاده اين راي را نقض حقوق اساسي يك شهروند ايراني و مغاير اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاقهاي ديگر دانست و ضمن اعتراض به راي صادره تقاضا كرد كه ضمن تجديد نظر، دليل «ردّ صلاحيت» به او كتبا اعلام شود تا بتواند به دادگاه و مراجع ذيصلاح ديگر دادخواست بدهد. كيهاني زاده در مكاتبات بعدي خود به مقامات دولتي و هيات نظارت يادآور شد كه ردّ صلاحيت يك روزنامه نگار كه اين حرفه را پيشه خود قرار داده و در كاري ديگر مهارت ندارد، نقض اين حق اوست كه در اصل 28 قانون اساسي جمهوري اسلامي تضمين شده است (هركس حق دارد شغلي را كه به آن مايل است و مخالف اسلام و مصالح عمومي نيست برگزيند). وي همچنين متذكر شد كه راي هيات نظارت بر مطبوعات مبني بر «رد»، «بدون ذكر دليل!» ناقض حق يك تبعه ايران است كه در اصل 20 قانون اساسي منعكس است (همه يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي برخوردارند)، و نيز افزود كه بند 4 اصل 43 قانون اساسي جمهوري اسلامي رعايت آزادي انتخاب شغل (پيشه ـ حرفه) را براي هر ايراني تضمين كرده و او «روزنامه نگاري» را به عنوان پيشه مادام العمر انتخاب و براي كسب مهارت در آن سرمايه گذاري بسيار و از حلاوت زندگي گذشته است. او، خودش مي خواهد امكان اشتغال (انتشار نشريه) براي خود فراهم كند كه قانون اساسي در بندهاي متعدد اصل 3 قانون اساسي آنها را تكليف دولت دانسته است و مي خواهد به اجراي بند دوم همين اصل (اصل سوم) كمك كند كه تاكيد بر ارتقاء سطح آگاهي هاي عمومي (ايرانيان) در همه زمينه ها و با استفاده صحيح از مطبوعات دارد و .... كه پاسخ كتبي از هيات واصل نشد و در اين مدت، هيات به صدها تن و عمدتا غير روزنامه نگار پروانه نشريه داد كه به اظهار مقامات دولتي با كمك مالي دولت به كار انتشار ادامه داده اند. كيهاني زاده از تماس تلفني 28 فروردين 1385 با «دبيرخانه هيات نظارت بر مطبوعات» چنين استنباط كرد كه درخواست او از هيات با يك تاخير 12 ساله (اتلاف عمر) در ششم تيرماه 1384 (آخرين ماههاي عمر دوران دولت به اصطلاح خبرگزاري هاي خارجي: اصلاح طلب و پس از انتخاب رئيس جمهور تازه) رد شده است و «طبق دستور!» آراء منفي را كتبا به متقاضي ابلاغ نمي كنند، و اگر مراجعه كند شفاها به اطلاعش مي رسانند!. شايد دليل عدم ابلاغ آراء منفي اين باشد كه «طرف» با توسل به قانون اساسي جمهوري اسلامي و موازين و ميثاق هاي بين المللي، به مراجع ذيصلاح متوسل نشود!. مي دانيم كه «ردّ» يك تقاضا بدون ذكر دليل در قرون معاصر در هيچ نقطه اي از جهان سابقه ندارد. هيات، شورا، كميسيون و ... به معناي «اقدام دمكراتيك» است و مفهومش اين است كه كار از دست «فرد» كه ممكن است دچار حب و بغض شود خارج شده و به جمع سپرده شده است كه در ايران دست كم يكي از اعضاي «هيات نظارت بر مطبوعات» قاضي دادگستري است كه قطعا با كار قضاوت آشنا است. نظر يكي از سه مرجع مذكور در قانون مطبوعات و يا هر سه مرجع درباره يك فرد، بدون ذكر دلايل مستحكم و قاضي پسند، توسط يك هيات دمكراتيك كه در آن دست كم نماينده مديران نشريات و نماينده مجلس انتخابي هستند پذيرفتني نمي تواند باشد و بايد از آن مرجع و مراجع توضيح مجدد و مجدد خواسته شود تا راي هيات قابل شك و ترديد نباشد.
     «رد» تقاضاي 12 ساله كيهاني زاده به احتمال زياد در همان جلسه اي كه به 71 متقاضي «!» پروانه انتشار نشريه داده شد صورت گرفت كه جريان اين جلسه (دادن فله اي پروانه!) در صفحه دوم روزنامه كيهان مورخ 14 تير 1384 (شماره رديف 18272) مورد اعتراض شديد اين روزنامه وابسته به دفتر رهبري جمهوري اسلامي هم قرار گرفته بود.
     كيهاني زاده كه تصميم گرفته بود «سپيده دم» را به زبان انگليسي به صورت آنلاين (اينترنتي) منتشر كند به تلاش خود براي تجديد نظر در راي (ابلاغ نشده!) هيات نظارت ادامه داده و در اين زمينه شكوائيه هايي براي احمدي نژاد رئيس جمهور، صفار هرندي وزير ارشاد و حسين انتظامي عضو منتخب مديران مطبوعات در هيات نظارت ارسال داشته است. اين شكوائيه ها از طريق دريافت كنندگان، در تابستان 1385(2006 ميلادي) به دفتر مختارپور معاون مطبوعاتي وقت ارجاع شدند و وي پاسخ كتبي مبهمي به ارجاع کنندگان ارسال داشت که پرويز کرمي مدير کل دفتر وزارتي (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي) در تاريخ 25 تيرماه 1385 طي نامه شماره 11198/1 مفاد آن را به اين نگارنده ابلاغ کرد. اين پاسخ حاكي از اين بود كه اين نگارنده با نيم قرن تجربه روزنامه نگاري و اين همه تحصيلات و خدمت بدون چشمداشت به وطن «صلاحيت داشتن نشريه» ندارم. اين پاسخ، مسئله را حل نكرد و از تلاش نگارنده براي وقوف بر دلايل نداشتن صلاحيت در حرفه ام چيزي نكاست. اواخر سال 1385 درخواست ملاقات با مختارپور را كردم كه پاسخي نرسيد. تعقيب قضيه ادامه خواهد داشت.

مولف در 1957 (در دومين سال روزنامه نگاري)

ساير ملل پيمان آلمان و ايتاليا 23 مه سال ۱۹۳۹ اتحاد نظامي - سياسي ۱۰ ساله آلمان و ايتاليا معروف به پيمان در فولادين ميان هيتلر و موسوليني امضاء شد.
    
تصويب «دكترين ترومن» و تشديد مبارزه آمريكا با كمونيسم



هري ترومن

23 ماه مه سال ۱۹۴۷ کنگره آمريکا با اختصاص دادن 400 ميليون دلار کمک به ترکيه و يونان، بر دکترين ترومن که آن را در ماه مارس همين سال پيشنهاد کرده بود صحه گذارد. ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا در مارس 1947 «دكترين» خود را مبني بر كمك نظامي و مالي به كشورهايي كه مورد تهديد كمونيست ها باشند اعلام داشته بود. طبق دکترين ترومن، دولت آمريکا مکلف شده بود به کشورهايي که در معرض گسترش کمونيسم هستند کمک مالي و نظامي کند.

     با اين دكترين، مبارزه جهاني با كمونيسم اصل اول سياست خارجي آمريكا قرار گرفت كه با همان شدت چهل و چهار سال ادامه داشت و يکي از علل ادامه جنگ سرد بود. با اين كه شوروي و بلوك شرق با سياست هاي گورباچف فرو پاشي شده اند، به نظر مي رسد که سياست ضد كمونيسم آمريكا ـ البته، نه در اولويت ـ همچنان باقي مانده است و برخي از رسانه هاي آمريكا هنوز چين را «چين كمونيست» مي نامند. مسائل انساني 60 سال پس از جنگ جهاني دوم پراودا روزنامه نود و چند ساله كه از دهه گذشته به صورت يك نشريه عمومي و مستقل انتشار مي يابد در ماه مه 2005 در مقاله اي تحت عنوان « جهان ، 60 سال پس از جنگ دوم» نوشته است:
     از جنگ جهاني دوم، شش دهه دور شده ايم. از روزنامه نگاران قديمي وفادار به ژورناليسم اصيل و خادم مردم، شمار كمي باقي مانده اند و جز آنان و معدودي انديشمند، كسي مسائل انسان را خطاب نمي كند. گفتار از پيشرفت و تبليغ براي اقتصاد زياد است، ولي كسي نيست كه مسائل انسان امروز را بشكافد. مسائل امروز همان هايي هستند كه 60 سال پيش و قبل از آن بودند. مسائل انساني باقي مانده اند زيرا كسي (روزنامه نگار واقعي) نيست كه آنها را مطرح سازد و خطاب كند. از حقوق انسان سخن به ميان مي آيد ولي اين حقوق عملا مورد احترام نيست. با آب و تاب از دمكراسي بحث و حمايت مي شود اما در همان كشورهاي مدافع دمكراسي، قانون و منطق آن طور كه بايد رعايت نمي شود و ملاك عمل قرار نمي گيرد. فرصت هاي مساوي را شعار مي دهند ولي از تامين آنها اثري نيست و مشاغل و فرصت ها ميان دوستان و بستگان و اصحاب منافع توزيع مي شود. درباره رشد اقتصادي تبليغ مي شود لكن اكثريت مردم در همه كشورها در شرايط سخت زندگي مي كنند و شكاف دارا و ندار رو به افزايش است و در هر لحظه برخيل ندار ها افزوده و به همين نسبت ثروت دارا ها بيشتر مي شود. همه قدرتمداران، در گفتار از برقراري عدالت داد سخن مي دهند ولي عمل به اين سخنان، بسيار كم است. براي حفظ صلح و رعايت استقلال و حاكميت ملتها و جلوگيري از تعرض به ملل كوچك، شش دهه است كه سازمان ملل به وجود آمده كه مثال عراق بزرگترين ضعف و بي حاصل بودن اين سازمان جهاني است. به جاي حل مسائل از طرق ديپلماتيك، در سطح جهان تهديد و ارعاب ادامه دارد. معاضدت و همكاري واقعي از روابط ملل رخت بربسته و جاي آن را سوءظن و بدگماني و كينه گرفته است. در روابط دولتها از حرف تا عمل فاصله بسيار است. در سطح ملي؛ هر كشور، دمكراسي خود را كامل تر مي داند، ولي همه جا اعتياد به قدرت و چسبيدن به كرسي مقام به هر بها به چشم مي خورد. در هر كشوري كم و بيش سياست و كسب و كار با هم مخلوط شده و دولتمرد و سياستمدار در حين عال داراي كسب و كار خصوصي است و لذا صاحب منافع است كه نتيجه اش اصطكاك منافع با رقباء است كه مردم و كل جامعه (كشور) از آن زيان مي بينند.
     در دنياي 60 سال پس از جنگ دوم، پول شده است عامل قدرت و كسي كه آن را نداشته باشد، واي به حالش. مي دانيم در جايي كه تنها پول كارساز باشد توجه به ايدئولوژي بسيار ضعيف است و ارزشهاي انساني رو به كاهش و اخلاقيات و معنويات رو به زوال هستند.
    پراودا نتيجه گيري كرده است كه جهان پر از جدايي هاي امروز در لبه پرتگاه است و فرصت كمي براي نجات آن باقي مانده است. از مقاله پرودا چنين بر مي آيد كه كاهش شديد شمار روزنامه نگاران وفادار به ژورناليسم اصيل به افزايش مسائل انسان و مشكلات بين المللي كمك كرده است زيرا ديگر، افراد زيادي باقي نمانده اند كه بدون چشمداشت دلسوزي كنند، مسائل را بشكافند، راه حل ارائه دهند و راه حل ديگران را صادقانه منعكس سازند و مانع پيچيدگي مشكلات بشر شوند.
     ماجراي انتشار عكسهاي خصوصي صدام حسين در زندان در دو روزنامه متعلق به روپرت مورداك

در صفحه اول نيويورک پست

عكسهاي صدام حسين در زندان كه او را با لباس زير (شورت نامناسب) و نيز در حال شستن لباس با دست نشان مي دهد جمعه شب (20 مه 2005) خبر اول شبكه تلويزيوني «ان. بي . سي.» آمريكا را تشكيل مي داد. اين عكسها، نخست در شماره همان روز روزنامه «سان» چاپ لندن و «نيويورك پست» چاپ آمريكا كه هر دو متعلق به امپراتوري رسانه اي «روپرت مورداك» استراليايي هستند انتشار يافته بود و «سان» وعده انتشار عكسهاي بيشتري را داده بود كه روز بعد به اين وعده عمل كرد.

     يكي از عكسها سراسر صفحه اول «سان» را پوشانده بود.
     اين عكسها از دوربين امنيتي سلول شش متر مربعي صدام استخراج شده و مربوط به يك سال و چند ماه پيش بود، زيرا كه شكل ريش صدام در اين مدت تغيير كرده است. اين دوربين در طول شبانه روز از صدام و حتي توالت رفتن او عكس مي گيرد تا حركاتش زير نظر ماموران محافظ او باشد كه آمريكايي هستند.
     يكي از عكسها، صدام را در حال خواب با كت نشان مي داد و ثابت مي كرد كه سلول او در شب سرد بوده و لخت بودن وي در عكس ديگر حكايت از گرماي سلول در ساعات روز دارد. بنابراين به نظر مي رسد زندان او محيط راحتي نبوده است.
    طبق برخي شايعات، اين عكسها به قيمت گزاف به روزنامه هاي «مورداك» فروخته شده بودند! و دولت آمريكا كه اين عمل را محكوم ساخته اشاره كرده است كه درصدد تحقيق است كه اين عكسها كه از اسرار نظامي است چگونه همزمان تنها به اين دو روزنامه درز كرده و با چه هدف و انگيزه انتشار يافته است!.
     سلول صدام داراي يك صندلي پلاستيك، يك تخت يكنفره كوچك (سفري ـ موقت) و يك ميز كوچولو است. گفته شده است اين وضعيت و عمل انتشار عكسها كه با هدف تحقير زنداني صورت گرفته از مصاديق نقض اصول و مفاد كنوانسيون ژنو است كه تحقير و اهانت به زنداني جنگي را اكيدا منع كرده است. انتشار اين عكسها همچنين مغاير با قانون آمريكايي « منع مداخله در زندگي خصوصي افراد» خوانده شده است كه الگوي ساير كشورها قرار گرفته است.

درصفحه اول يک روزنامه عربي

رسانه ها در گوشه و كنار جهان جز رسانه هاي متعلق به روپرت مورداك، از زاويه انتقادي و تعجب به انتشار عكسهاي صدام نگريسته بودند. برخي از اصحاب نظر بيانات اخير «گالووي» عضو پارلمان انگلستان در مصاحبه با «چارلي رز» را كه از تلويزيوني عمومي آمريكا (پي بي اس) پخش شد و گفته بود كه حكومت صدام ساخت مشترك آمريكا و انگلستان بود نقل كرده و اظهار كرده بودند كه ترديد دارند انتشار اين عكسها، صرفا كار سردبيران دو روزنامه باشد. در روزنامه هاي عربي، عكس صدام در حال شستن لباس چاپ شده، نه عكس او با شورت نامناسب.

     برخي از مردم كوچه و بازار در پرسش و پاسخ با روزنامه ها گفته اند كه چاپ كردن چنين عكسهايي جز چوب زدن به مرده چيز ديگري نمي تواند باشد كه هركس آن را نمي پسندد. وقتي كسي اسير باشد، حتي مي توان او را لخت مادرزاد كرد و عكس گرفت، ولي اخلاقيات چنين عملي را تاييد نمي كند و در افكار عمومي واكنش منفي به وجود مي آورد.
    صدام در آخرين روز دسامبر 2006 اعدام شد.

برخي ديگر از رويدادهاي 23 مي

  1430  ژاندارک توسط بورگونديايي ها (هموطنانش!) دستگير شد.

1498  جيرولامو ساوونارولا به دستور پاپ الکساندر ششم اعدام شد.

·  1533 پاپ ازدواج هنري هشتم پادشاه وقت انگلستان با کاترين شاهزاده خانم اراگون را نامشروع اعلام داشت و فسخ کرد و هنري هشتم به تلافي آن اقدام دست پاپها از کليساي انگلستان را کوتاه و خود را رئيس کليسا هاي اين کشور اعلام داشت.

·  1805:   ناپلئون امپراتور فرانسه خود را پادشاه ايتاليا نيز اعلام داشت.

·  1813:   ونزوئلايي ها به سيمون بوليوار قهرمان ملي لاتين هاي قاره آمريکا لقب ال ليبرتادو (آزاديبخش) دادند.

·  1945:   هنريك هيملر مقام برجسته آلمان نازي و رئيس اس. اس. هاي آلمان در زندان متفقين خودكشي كرد.

·  1949:   جمهوري فدرال آلمان (مناطق غربي) تاسيس شد

http://www.iranianshistoryonthisday.com