مهمترین رویدادهای ایران وجهان در طول تاریخ دراین روز
ايران | |||||||||||||||
نبرد سرنوشت ساز تيسفون: شكست روميان و كشته شدن امپراتور روم | |||||||||||||||
مارسه ليوس Marcellinus مورخ يوناني (متولد 330 و متوفا در 391 ميلادي) كه به عنوان يك افسر ارتش روم ناظر صحنه هاي جنگ بود شرح نبرد، علل و نتايج آن را برنگاشته است. به نوشته وي، پس از درگذشت كنستانتين دوم در سوم نوامبر 361 در ترسوس Tarsus كه در قسطنطنيه دفن شد ژوليان جانشين او وارث مساعي او براي پيشگيري از ادامه تصرف قلمرو روميان در مشرق زمين توسط شاپور دوم (ذوالاكتاف) شاه وقت ايران از دودمان ساسانيان شده بود. وي پنجم مارس سال 363 ميلادي از فرصت دوربودن شاپور از پايتخت استفاده كرد و با 90 هزار لژيونر عازم ايران شد. شاپور دوم براي سركوب كردن باقيمانده طوايف «هون» به آن سوي منطقه فرارود (آسياي ميانه) رفته بود. شاپور قبلا دو بار دست به حمله نظامي به قلمرو كنستانتين دوم زده و دست روميان را از مناطق متعدد در آسياي غربي كوتاه كرده بود. ژوليان در رسانيدن خود به پشت ديوارهاي پايتخت ايران به قدري شتاب كرد كه منتظر پيوستن 30 هزار تن از نظاميانش نشد كه آنان را قبلا روانه ارمنستان ساخته بود. شاپور دوم پس از آگاه شدن از لشكركشي ژوليان، با عجله عزم بازگشت به پايتخت كرد و تا رسيدن خود با واحدهاي اصلي ارتش، سپاه اسپهبد «مرنا» مستقر در منطقه پایتخت را مامور متوقف ساختن ژوليان كرده بود. سپهبد مرنا در نبرد بيست و نهم ماه مه موفق به متوفق ساختن ژوليان شد كه قصد او تصرف پايتخت ايران زمين بود. ژوليان که از طریق جاسوس های خود از نزديك شدن شاپور دوم با سواره نظام زره پوش و به نوشته مارسه ليوس، داراي زره و سلاحهايي به شكل «كاتافراكتCataphract (يوناني) و كليباناريClibanarii(رومي) و واحدهاي فيل سوار زوبين انداز آگاه شده بود سام مي دستور عقب نشيني به سامرا (سامره) را داد تا در آنجا منتظر نیروی کمکی سی هزار نفری خود شود و نبرد را از سرگيرد، ولي اسپهبد «مرنا» از تعقيب او دست برنداشت. سه هفته بعد شاپور دوم به او رسید و دو سپاه ایران 26 ژوئن (27 روز بعد) در حاشيه سامرا نيروهاي رومي را پيش از اين كه به صورت هلال آرايش يابند به محاصره درآوردند.
در پي در گذشت ژوليان، ژنرالهاي رومي ژوويان را به سمت امپراتور موقت انتخاب كردند كه وي چون توان و استعداد جنگيدن در نيروهاي رومي نديد با شاپور دوم صلح كرد و از پنج منطقه بزرگ در شرق مديترانه و هرگونه ادعاي روم در ارمنستان صرف نظر كرد و متعهد شد كه شخصا به مناطق پنجگانه مراجعه كند و به دست خود پرچم ايران در آنجا برافرازد كه چنين كرد و اين عمل در تاريخ امپراتوري روم يك تحقير خوانده شده است. شاپور دوم كه 70 سال بر ايران حكومت كرد و شهر نيشابور را در خراسان ساخت به روش شاپور يکم، دستور داد كه مجسمه هايي بسازند كه كشتگان رومي را در زير پاي سواره نظام ايران نشان دهد تا اين پيروزي هرگز فراموش نشود و به سان شاپور يکم، اسيران رومي را هم براي كار كشاورزي به خوزستان فرستاد.
|
|||||||||||||||
بپاخيزي «ديودستيان» در آذربايجان براي تامين تماميت ايران و حاکميت ملي | |||||||||||||||
زماني كه در هر گوشه ايران، يك ايراني بپاخاسته و جان بر كف نهاده بود تا
تماميت و حاكميت ملي ميهن گرامي و باعظمت مان را تامين كند، 28 ماه مي سال
879 ميلادي «ابوالساج ديودست» آذربايجان را از حاكميت خليفه عباسي وقت
(المعتمد) خارج ساخت و احياء استقلال ايران را از اينجا آغاز كرد. اين تلاش
همزمان با مساعي صفاريان در جنوب شرقي و جنوب، سامانيان در خراسان بزرگتر و
ديگران در مازندران، گيلان و برخي از نواحي مركزي ايران بود. تلاش ميهندوستانه «ديودستيان» بيش از نيم قرن طول كشيد و در تضعيف عباسيان موثر واقع شد. محمد افشين پسر ابوالساج مناطق ديگري از جمله ارمنستان را آزاد كرد و ابوالقاسم ديودستي برادر او با تاسيس سپاه فدائيان ايران (طبق نوشته برخي مورخان؛ «سپاه فداكاران») موفق به آزاد كردن ابهر، زنجان، قزوين و ري شد و فرمانداران خليفه عباسي و ماموران جمع آوري ماليات وابسته به اورا از اين مناطق بيرون راند و .... مورخان فرنگ (اروپايي)، سال آزادسازي «ري» به دست ابوالقاسم ديودستي را 902 ميلادي ذكر كرده اند. |
|||||||||||||||
زمانی که غرب با دو مبارز رو به رو بود: مصدق و مائو | |||||||||||||||
نطق پارلمانی چرچیل هنگامی ایراد شده بود که مصدق در لاهه بود. وی به این شهر رفته بود تا به شکایت لندن ایران به دادگاه بین المللی پاسخ دهد. مصدق قبلا رسيدگي دادگاه لاهه به شكايت انگلستان از ايران را مغاير حاكميت ملي يك كشور مستقل عضو سازمان ملل خوانده بود، ولي گفته بود كه به لاهه خواهد رفت تا صداي ايران را كه قريب يك قرن و نيم تحت نفوذ و سلطه اجانب بوده به گوش جهانيان برساند و تاكيد كرده بود كه دفاع او در لاهه در عين حال دفاع از كشورهاي ضعيف و استعمارزده در برابر قدرتهاي جهاني خواهد بود. |
|||||||||||||||
درگذشت طرّاح نقشه براندازي 28 امرداد، و ميراثي كه باقي گذارده است | |||||||||||||||
جان فاستر دالس كه نام او بر فرودگاه بين المللي منطقه واشنگتن (پايتخت ايالات متحده) گذارده شده است در مارس 1953 (اسفند 1331 و فروردين 1332) نقشه براندازي دولت ملّيون ايران را با همفكري چرچيل طرح كرد كه براي اجرا به سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا و انگلستان داده شد و اين دو سازمان با استفاده از بودجه انجام كار، آن را در آگوست 1953 (امرداد 1332) با كمك عوامل داخلي (آنان كه از به مخاطره افتادن منافع و اقتدار خود در صورت تضعيف سلطنت، چپروي بيشتر دولت مصدق و گسترش افكار سوسياليستي به هراس افتاده بودند) به اجرا درآوردند و 19 آگوست 1953 (28 امرداد1332) دولت مصدق را برانداختند. دالس كه فعاليت هاي جهاني او با عضويت در هيات نمايندگي آمريكا در نشست سال 1919 فرانسه معروف به «صلح ورساي» آغاز شده بود صاحب دكترين «مسيو ريتالي ايش» است. وي تجربه كودتاي 28 امرداد را بعدا و به همانگونه در كشور گواتمالا به اجرا درآورد و دولت منتخب مردم در اين كشور را سرنگون ساخت زيرا كه در واگذاري امتياز توزيع بين المللي ميوه گواتمالا زير بار فشار و نفوذ آمريكا نمي رفت. دالس كه پدربزرگش هم وزير امور خارجه آمريكا بود يك ضد كمونيست دوآتشه بود و در زمان وزارت خود موفق شد كه شكل سياست خارجي آمريكا را تغيير دهد كه شكل تازه هنوز فعال به نظر مي رسد. دالس بود كه اهميت اتحاد آمريكا با دولت سعودي، و قرارداشتن ايران، ژاپن و آلمان دركنار آمريكا را وارد برنامه هاي سياست خارجي آمريكا كرد. او بود كه اتحاديه آنزوس و سيتو را در برابر چين به وجود آورد و پاكستان را وارد سيتو كرد تا هند را هم در گروگان داشته باشد و سپس به ايجاد پيمان بغداد که دوعضو آن پاكستان و تركيه بودند دست زد تا اين اتحاديه مركزي، حلقه متّصله «ناتو» با «سيتو» باشد و شوروي و چين به محاصره كامل درآيند. براي دالس اين شكست كه نتوانست افغانستان را از شوروي و بي طرفي دور و وارد اتحاديه هاي غرب كند يك عقده شده بود كه نيم قرن پس از او، اينك درحال تحقق يافتن است. جان فاستر دالس 71 سال عمر كرد و از تحولات دهه نخست قرن 21 چنين برمي آيد كه ميراث او همچنان باقي است. برخي از رسانه ها 24 ماه مي 2007 به مناسبت سالگرد درگذشت جان فاستر دالس، افشاگري 22 مي 2007 «براين راس» خبرنگار اينوستيگيتيو شبكه تلويزيوني «اي بي سي» را نقل كرده بودند مبني بر اين كه جورج بوش [رئيس جمهور وقت آمريکا] با اجراي يك برنامه عملياتي محرمانه «بدون خونريزي)» سيا در ايران موافقت كرده است. اين رسانه ها اشاره كرده بودند كه چنين برنامه هايي تازگي ندارد و دستور اجراي نخستين برنامه از اين دست را جان فاستر دالس در سال 1953 داده بود. شبكه تلويزيوني اي بي سي آمريكا، تصويري ادغام شده از اين طرح (عكس زير) را منتشر كرده بود. اين گزارش اي بي سي در صدر اخبار مشروح شبانگاهي (ساعت 5/6 بعداز ظهر اين شبكه به وقت شرق آمريكا) 22 ماه مي 2007 اين شبكه انتشار يافت تاكنون نه تكذيب شده است و نه تاييد.
|
|||||||||||||||
اعتراض نخست وزير به تعدّد مراکز قدرت در ايران | |||||||||||||||
29 ما مه مه در سال 1979 (هشتم ارديبهشت 1358) مهدي بازرگان نخست وزير
دولت موقت انقلاب اعلام كرد كه تعدّد مراكز قدرت امور كشور (ايران) را فلج
كرده و اگر ادامه يابد مسائلي به وجود خواهد آورد كه تا دهها سال گريبانگير
ملت خواهد بود. وي اين مطلب را در يک مصاحيه عمومي بيان داشته بود که در صفحات اول روزنامه هاي تهران انتشار و از راديو تلويزيون دولتي پخش شده بود. |
|||||||||||||||
اديان و روحانيون | |||||||||||||||
اعدام به روش کليساي کاتوليک: آتش زدن محکوم! | |||||||||||||||
جروم سالها از انديشه «يان هاس John Huss (هوس)» مبني بر لزوم اصلاحات در وضعيت و طرز كار كليساي كاتوليك حمايت كرده بود و هنگام اعدام يان هاس دست به تظاهرات و اعتراض زده بود. يان هاس ششم ژوئيه سال 1415 به حكم شوراي كليساي كاتوليك در آلمان آتش زده شده بود. با اعدام اين دو تن اين صدا خاموش نشد و قرن بعد به پيدايش پروتستانيسم انجاميد.جان فاكس در كتابي كه در اين زمينه منتشر ساخته يان هاس و جروم دو پراگ را شهيد خوانده است. وي در همين كتاب جزئيات اعدام از طريق آتش زدن به حكم شوراي كليساي كاتوليك را شرح داده است. فاكس پشت جلد كتاب خود را با تصويري از چگونگي آتش زدن جروم دو پراگ مزين كرده است كه كليشه اين تصوير در زير آمده است. طرز اعدام محكومان كليسا در آن زمان از اين قرار بود كه محكوم را در يك ميدان عمومي و يا محوطه مقابل كليسا به تيري قطور مي بستند و در اطرافش چوب و هيزم قرار مي دادند و آتش مي زدند. اگر ماموران اعدام (جلادان) انصاف داشتند چوبها را دور از محكوم قرار مي دادند تا قبل از سوختن با آتش، از استنشاق دود فوت شود و زجر سوختن را تحمل نكند و چنانچه كينه شخصي از محكوم داشتند چوبها را در قطعات كوچك و با شاخه درخت نزديك به او قرار مي دادند تا بدنش بسوزد و به تدريج و با زجر جان بدهد. مجازات افراد مرتد و جادوگران از طريق آتش زدن كه از سال 1184 ميلادي متداول شده بود توسط انقلاب فرانسه محكوم و متروك شد. اين نوع مجازات قبلا از سوي رومي ها در مورد پيروان مسيحيت اعمال مي شد كه كليساي كاتوليك 8 ـ 9 سده بعد آن را در مورد تكفير شدگان و افراد مرتد دوباره متداول ساخت.
|
|||||||||||||||
روزي که اسقف کليسا دستور داد " ژاندارک " را آتش بزنند! | |||||||||||||||
ژاندارک دوران خردسالي را در محيطي گذرانيده بود كه ارتش فرانسه از انگليسي ها شكست خورده بود و تمامي شمال رود «لوار» از جمله پاريس به تصرف انگليسي ها در آمده بود. در اين جنگ پاره اي از فرانسويان هم به انگليسي ها كمك مي كردند. هنگامي كه نيروهاي دشمن از روستاي محل اقامت او كه دختر يك كشاورز بود گذشتند و خرابي فراوان به بار آوردند و سپس دست به محاصره بندر ارلئان در همان نزديكي زدند، ژاندارک به خشم آمد و به مدافعان نا اميد ارلئان پيوست. لباس سربازي بر تن و سربازان را تشويق به ضد حمله كرد و موفق شدند. وي سپس با درجه سرواني به هدايت سربازان فرانسوي ادامه داد و دشمن را از بسياري از نقاط وطن بيرون راند. در اثناي اين پيروزي ها، فرانسويان متحد انگلستان او را گرفتند و به انگليسي ها فروختند و انگليسي ها وي را به يك اسقف فرانسوي هوادار خود تحويل دادند و گفتند كه او جادو گر است كه صدايش اين چنين هيجان و دلاوري در سربازان فرانسه به وجود مي آورد كه بدون ترس دست حمله به نيرويي به مراتب بزرگتر از خود مي زنند. انگليسي ها نخواستند، خود ژاندارك را بكشند و براي هميشه دشمني فرانسويان را بخرند. تحت فشار افكار عمومي، سران كليساي كاتوليك فرانسه 25 سال پس از مرگ ژاندارك، از وي اعاده حيثيت كردند كه بعدا عنوان قهرماني فرانسه را نيز به دست آورد و پاپ در سال 1920 (489 سال پس از آتش زده شدن!) او را تقديس كرد. از قرن 15 به بعد ضمن اشاره به اعدام دلخراش ژاندارك، اندرز داده مي شود كه نبايد اشتباه يك و يا چند هموطن باعث شود كه ديگران از ميهندوستي رويگردان شوند.
|
|||||||||||||||
در قلمرو انديشه | |||||||||||||||
نگاهي کوتاه به انديشه ها و کارهاي «ولتر» به مناسبت سالگرد فوت او | |||||||||||||||
1694 تولد يافته بود. ولتر در بيست و سه سالگي به خاطر طنزي كه نوشته بود يازده ماه از عمر خود را در زندان باستيل گذرانيد و در سال 1726 به خاطر نوشتن طنزي ديگر به انگلستان تبعيد شد و سه سال در آنجا بود. در سال 1734 دوباره او را از پاريس تبعيد كردند. ولتر بسال 1749 به دعوت فردريك قيصر پروس (آلمان) به آنجا رفت و مدتها از نزديكان و معاشران وي بود. ولتر سرانجام در سال 1759 در فرانسه در نزديكي مرز سويس جايي را براي خود خريد و نامش را «فري» گذارد كه پاتوق و مركز تجمع روشنفكران اروپا شده بود. او در 83 سالگي به پاريس باز گشت و چنان استقبالي از او شد كه از ذوق زدگي بيمار شد و چندي بعد درگذشت. 28 اثر مهم از ولتر به يادگار مانده است كه دو اثر او «فرهنگ فلسفي» و «كانديد» معروفترند. ولتر بيش از هر كس ديگر از آزادي انديشه و بيان و تحمل ديگران دفاع كرده است. او مي گويد كه بدون آزادي انديشه و بيان، انسان بدون روح و روان است و زندگاني اش جسماني (مانند ساير جانداران) خواهد بود. وي بيش از هر نويسنده اي ديگر بر ضد قلدري و زور گويي و استبداد نوشته است. ولتر ضد رومانتيسيسم و حامي حقيقي نويسي بود. او ثابت كرده است كه جنايات بزرگ نتيجه خودخواهي و جاه طلبي افراد است و اين جنايات قابل مقايسه با خلافهاي آدمهاي كوچك نيست. كوچكها تنها برابري و آزادي را مي جويند و بزرگها همه چيز را مي خواهند و اگر همه دنيا را هم به ايشان بدهند باز هم مي خواهند و ولع آنان پايان ندارد. ولتر در باره نظامهاي سلطنتي و جمهوري مي گويد: خوبي نظام به رئيس آن بستگي دارد نه به نوع آن. نظامهاي جمهوري اگر رئيس و مسئول خوب نداشته باشند از نظامهاي سلطنتي بدتر خواهند بود. هر نظام جمهوري لزوما يك دمكراسي و يا عاري از ظلم نيست. به نظر ولتر، ميزان دمكراسي يك كشور و رعايت حقوق افراد متناسب است با رشد سياسي مردم و آگاهي آنان از دمكراسي و دلسوزيشان براي رعايت آن. دمكراسي در كشور هاي كوچك، ايالت و شهر موفق تر است. ولتر دمکراسي را از ميهندوستي که يک احساس طبيعي (ذاتي) است و در خون هر فرد بايد باشد جدا نمي داند. اين جمله ازوست: واي به روزي كه نظام قضايي يك كشور ضعيف و نفوذ پذير باشد و يا تضعيف شود و .... |
|||||||||||||||
«پله خانوف» انديشمند روس و نظرات تامل برانگيز او درباره مارکسيسم و مزدکيسم | |||||||||||||||
پله خانوف كه اينك درستي باور او به ثبوت رسيده است بارها به لنين كه به اتفاق نشريه «ايسكرا (جرقه) » را منتشر مي كردند تاكيد كرده بود كه فعلا بايد از مرحله سوسيال دمكراسي آغاز، برايش تبليغ و انقلاب را بر پايه آن قرار دهند. همين افكار پله خانوف باعث پيدايش و رشد «منشويسم (در برابر بلشويسم)» شد. وي در كنگره سال 1903 چپگرايان انقلابي روسيه با انترناسيوناليسم پرولتارياييProletarian Internationalism مخالفت كرد و راه منشويك ها و ناسيوناليستي (همان راه سوسيال دمكراتهاي روسيه) را در پيش گرفت ولي از حمايت اصولي از ماركسيسم دست برنداشت. او تا پايان عمر كه از بيماري سل درگذشت مي گفت: ماركسيسم فرضيه اي است خوب و ايده آل، ولي جوامع بشري و به ويژه جامعه روسيه هنوز به جايي نرسيده اند كه آمادگي پياده كردن موفقيت آميز اين فرضيه را داشته باشند به همان گونه كه جامعه ايران باستان با همه اشتياق اوليه اش، فرضيه مزدك را كه تفاوتي با فرضيه ماركس نداشت هضم نكرد. پله خانوف نيز بمانند لنين سالها به صورت پناهنده در سويس بسر برده بود. از پله خانوف كتابهاي متعدد و نيز رسالات فراوان در تعريف انواع سوسياليسم و «ماركسيسم عملي» باقي مانده است. همين نوشته ها او را در رديف تئوريسين هاي بزرگ قرن 20 قرار داده است. مهمترين كتاب هاي تاليف پله خانوف عبارتند از: «آنارشيسم و سوسياليسم»، «تاريخ از نگاه يكتاشناسان»، «تاريخ مترياليسم»، «حقايق منطقي»، «اهميت مطالعه تاريخ از نظر تحولات انديشه»، «نقش فرد در تطور تاريخ» و آخرين تاليف او «مشكلات ريشه اي ماركسيسم». |
|||||||||||||||
در قلمرو رسانهها | |||||||||||||||
ناصر کرمی که پیشه روزنامه نگاری را با پوشش اخبار محیط زیست و شناسانیدن آثار باستانی، فرهنگ و تمدن ایران و یادآوری تجربه گذشتگان آغاز کرد |
|||||||||||||||
ناصر کرمی بتدریج اخبار محیط زیست را از چارچوب پاکیزگی شهر و رعایت بهداشت (مرز تصور عوام الناس وقت) خارج ساخت و به همه مطالب مربوط به زندگانی انسان در محیط و دائره زیست گسترش داد و سپس شناسانیدن آثار باستانی ایران را که نماد تمدن و عظمت ایرانی است براین مطالب افزود و از آنجا که محافظت و رعایت محیط زیست جزیی از فرهنگ یک ملت است؛ اطلاعات مربوط به فرهنگ و تمدن ایرانی را که نوعی آموزش عمومی است برآنها اضافه کرد. مطالب او در همشهری مورد توجه قرارگرفت و به دبیری میز اخبار و مطالب شهری روزنامه همشهری (سیتی دسک) ارتقاء یافت و حوزه محیط زیست را هم به این میز منتقل کرد و یادآوری تجربه گذشتگان (تاریخنگاری ژورنالیستی) را که پندآموز است براین مطالب افزود. کرمی که از سال 1377 دبیری این میز را در همشهری برعهده گرفته و صفحه و ستونهای اختصاصی دارد همچنین مبتکر یک ضمیمه روزنامه همشهری تحت عنوان «ایرانزمین» است. ناصر به موازات ادامه کار تمام وقت در همشهری و تدریس در دانشگاه، با هدف خدمت به توسعه وطن؛ سردبیری ماهنامه جهانگردان و خبرگزاری محیط زیست ایران را که فعالیت غیر انتفاعی دارند برعهده گرفته است. ناصر تا این زمان (سال 1388 = 2009) دارای هشت تالیف است که زمینه زیست محیطی، فرهنگی و جغراقیایی ـ اقلیمی دارند از جمله راهیاب ایران، تلخاک، سفر به دریای آبی ژرف و .... وی همچنین در حال تکمیل پژوهش و تحقیقات علمی خود در زمینه «آثار زیست محیطی جنگ اول خلیج فارس»، «ظرفیت اقتصادی مناطق جنگلی ایران»، جزیره کیش و سه مورد دیگر مربوط به صنعت ایرانگردی است. |
|||||||||||||||
ساير ملل | |||||||||||||||
نظر«سي بي اس» آمريكا و برخي رسانه هاي ديگر درباره «اياز علاوي» زماني که به سمت نخست وزير دولت انتقالي عراق تعيين شده بود |
|||||||||||||||
سي بي اس گفت: علاوي كه يك پزشك اعصاب و از اعضاي پيشين حزب بعث و درگير در كارهاي اطلاعاتي عراق (زمان صدام حسين) بود در 1971 از اين كشور فرار كرد و در انگلستان با گرد آوردن افسران اخراجي و فراري از عراق و ناراضي از صدام، حزب «پيمان ملي عراق» را در تبعيد تاسيس كرد كه يك بار هم متهم به طرح كودتا بر ضد صدام شد. او شيعه است ولي مذهبي نيست. قرار بود حسين شهرستاني كارشناس هسته اي عراق كه پس از فرار از اين كشور افشاءگري هاي متعدد بر ضد صدام و برنامه هاي اتمي او كرده بود نخست وزير شود كه از اين كار انصراف داد. شوراي حاكميت با حضور برمر و در غياب براهيمي نماينده سازمان ملل و همچنين احمد چلبي كه از نظر آمريكا افتاده است، اياز را به عنوان نخست وزير تعيين كرد. علاوي ضمن داشتن ارتباط با سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا و انگلستان، در طول تبعيد كسب و كار بازرگاني هم داشت كه پس از اشغال نظامي عراق به اين كشور باز گشت. اين شبکه گفته بود شوراي حاكميت، در حالي كه هنوز شوراي امنيت سازمان ملل روي آينده عراق توافق نكرده است، تنها بايد رئيس جمهوري موقت (يك سني) و دو معاون او (يك كرد و يك شيعه) را تعيين كند. در اين زمينه، برخي مطبوعات فرانسه نوشته بودند كه عراقي ها تبعيدي هاي بازگشته از خارج را نمي خواهند و مي گويند كه اين جماعت دست كم از مشكلات عراقي ها به علت اقامت طولاني در خارج بي خبرند و با داشتن حس انتقامجويي نسبت به مقامات بعثي نخواهند توانست كاري انجام دهند و در صورتي كه در راس كار باشند؛ آشتي ملي كه راه حل مسائل عراق است تحقق نخواهد يافت. به نوشته اين رسانه ها، براهيمي در مورد انتصاب اياز علاوي نگران ارتباط طولاني او با «سيا» و «اينتليجنس سرويس» است و ترديد عراقي ها نسبت به او را درك مي كند. اين رسانه ها نوشته بودند كه علاوي در دهه 1970 در عين حال يك مامور اطلاعاتي دولت وقت عراق بود و اضافه كرده بودند كه در تعيين علاوي به عنوان نخست وزير موقت عراق، وزارت امورخارجه آمريكا بر وزارت دفاع اين كشور كه از دير زمان باهم رقابت داشتند پيروز شده است، زيرا كه چلبي مربوط به وزارت دفاع بود و علاوي با وزارت امورخارجه آمريكا ارتباط داشت. وزارت دفاع آمريكا پس از انتشار عكسهاي شكنجه در زندان ابو غريب در حالت دفاعي قرار گرفته است. |
|||||||||||||||
كنفرانس گوادالاجار ثابت كرد كه اتحاديه اروپا و دولت آمريكا يکپارچه عمل مي کنند | |||||||||||||||
به نوشته روزنامه هاي برزيل، ونزوئلا، كوبا و مكزيك در شماره هاي 29 و 30
مه 2004 خود، اختلاف بر سر تنظيم قطعنامه كنفرانس يك روزه سران كشورهاي عضو
اتحاديه اروپا، آمريكاي لاتين و از جمله كارائيب كه در گوادالاجار كشور
مكزيك تشكيل شده بود ثابت كرد كه اتحاديه اروپا عنصري جدا از آمريكا نيست و
اين دو بدنه دنياي غرب، در پهنه جهان همچنان يكپارچه عمل مي كنند و نبايد
قهر و آشتي ها ظاهري آنها را باور كرد. روزنامه هاي كوبا نوشته بودند كه اتحاديه اروپا مطيع و منقاد امريكاست زيرا حاضر نشد اقدام تازه آمريكا مبني بر تشديد محاصره اقتصادي كوبا را محكوم كند. رسانه هاي برزيل اظهار نظر كرده بودند كه سران اتحاديه اروپا با اصرار و پافشاري تمام، جملات داير بر محكوم شدن آمريكا به خاطر شكنجه عراقي ها را در پيش نويس قطعنامه به جملاتي عام تبديل كردند كه در آنها به طور عام هر شكل ظلم و شكنجه و رفتار ناپسند بر ضد زندانيان و از جمله زندانيان نظامي محكوم شده است كه كار تازه اي نيست. در اعلاميه کنفرانس خواسته شده است كه كشورها در مبارزه بر ضد تروريسم به تنهايي عمل نكنند كه آن هم درخواستي عام است. در اين كنفرانس، تنها شيراك خواسته بود كه براي حل مسائل بين المللي كار گروهي شود نه انفرادي. |
|||||||||||||||
اتحاد برزيل با چين | |||||||||||||||
درجريان ديدار اخير دا سيلوا رئيس جمهوري برزيل كه يك سوسياليست است از
چين، اين دو كشور بزرگ آسيا و آمريكاي لاتين موافقت كردند كه متحد اقتصادي
يكديگر شوند. طبق توافق هاي حاصله كه گزارش و تفسير آنها، 29 ماه مه 2004
روزنامه هاي دو كشور را پر كرده بود، چين و برزيل در صنعت هواپيما سازي و
ماهواره، همچنين در زمينه اكتشاف و تجارت نفت و توليد سيمان و ساير امور
باهم همكاري و معاضدت خواهند كرد. دو كشور كارخانه هاي مشترك ساخت جت
مسافربر ايجاد خواهند كرد و چين ماهواره هاي برزيل را به فضا خواهد فرستاد و
كمپاني نفتي «پترو براز» برزيل در چين به فعاليت خواهد پرداخت. دو كشور در
استفاده از دستاوردهاي كشاورزي با يكديگر شريك خواهند شد. چين با داشتن 4هزار و 813 كارخانه سيمان كه برابر تعداد كارخانه هاي سيمان بقيه كشورهاي جهان است به علت وسعت امور ساختماني دچار كمبود سيمان است. |
|||||||||||||||
مقتدي صدر: اشغال نظامي عراق دنباله جنگهاي صليبي است | |||||||||||||||
شبكه تلويزيوني سي. بي. اس 30 مه 2004 مصاحبه باب سايمون گزارشگر خود
با مقتدي صدر از روحانيون شيعه عراق را پخش كرد كه گفته بود با رفتن صدام
حسين و اشغال نظامي عراق از سوي آمريكا، از نظر او يك افعي رفت و يك اژدها
برجايش نشست. ما مي خواستيم عراق از دست صدام خلاص شود، نه اين كه به اشغال
نظامي آمريكا درآيد. صدر در اين مصاحبه گفته بود: آمريكا به عراق نيامده
است كه اكثريت شيعه روي كار آيد، بالعكس آمريكا آمده است كه نگذارد يك دولت
شيعه زمام امور عراق را به دست گيرد؛ رئيس دولت شدن يك فرد كه در يك
خانواده شيعه مذهب به دنيا آمده است به معناي حكومت اكثريت شيعه كه خواهان
رعايت فقه شيعه هستند نيست. حكومت را اكثريت مردم بايد انتخاب كند، نه
خواست نيروهاي اشغالگر. صدر در جاي ديگر از مصاحبه خود گفته بود: اشغال
نظامي عراق دنباله جنگهاي صليبي قرون 11 و 12 ميلادي است و اضافه كرده بود:
در حالي كه آمريكا از صلح سخن مي گويد، ديديم كه چگونه عراقي ها را شكنجه
مي كند و ...، شكنجه و صلح همخواني ندارند.
|
|||||||||||||||
چين هماورد آمريکا | |||||||||||||||
وزارت دفاع آمريكا 29 مه 2004 در گزارش سالانه خود به كنگره اين كشور مبني بر برآورد قدرت نظامي چين نوشته است: چين با رشد اقتصادي 9 و 9 دهم در صدي اينك سومين قدرت نظامي جهان است و اگر آهنگ رشد نظامي خود را با همين شتاب ادامه دهد كمتر از ده سال ديگر روسيه را پشت سر مي گذارد و هماورد آمريكا خواهد شد. در اين گزارش تازه آمده است كه چين توانسته پانصد موشك در برابر تايوان مستقر سازد. اين كشور به ابزارهايي دست يافته كه بر پايه تكنولوژي ليزري مي توانند ماهواره ها را «کور» كنند. طبق اين گزارش، چين تاسيسات نظامي حساس و كارخانه هاي توليد اسلحه را به زير زمين منتقل كرده و حمله به آنها تقريبا امكان ناپذير است. اطلاعات تازه (طبق گزارش وزارت دفاع آمريکا) نشان مي دهد كه چيني ها نه تنها تسليحات بلكه تاكتيك و دكترين نظامي خود را تغيير داده اند. چين سلاحهاي مورد نيازش را، خود مي سازد و يا از روسيه خريداري مي كند. | |||||||||||||||
درگيري اتحاديه اروپا با چين بر سر تي شرت، نخ و پارچه | |||||||||||||||
اتحاديه اروپا مركب از 25 كشور كه در پي انقضاي دوران سهميه بندي، با
ورود انبوه پارچه، تي شرت، نخ و انواع محصولات نساجي چين رو به رو شده است
بالاخره توانست از سازمان جهاني داد و ستد يك حكم موقت براي محدود كردن
واردات اين قبيل محصولات چين را بگيرد كه ظرف چند ماه واردات آنها به اروپا
نزديك به دو برابر شده بود. اين حكم موقت از 29 مه 2005 ميان دو طرف
درگيري لفظي به وجود آورده بود. استدلال اتحاديه اروپا اين بوده است كه محصولات چين تا چند برابر ارزانتر از توليدات مشابه داخلي است و باعث افزايش بيكاري در كشورهاي عضو مي شود. در برابر، چين استدلال كرده است كه تجارت كاري در جهت تامين منافع مردم است نه چند كارخانه و چند تاجر. بايد از مردم بپرسند كه كدام كالا را از نظر قيمت و مرغوبيت مي پسندند و به خواست مردم توجه كنند و دمكراسي يعني خواست و پسند و انتخاب مردم و نمي شود دمكراسي را تنها به انتخاب نمايندگان محدود كرد. از قديم الايام، تجارت برپايه رقابت استوار بوده است. كارخانه هاي اروپايي دستگاههاي خود را نوسازي كنند و يا به كاري بپردازند كه به صرفه و مطابق تخصص و طبيعت سرزمين آنها باشد. آنها از ما پوشاك مي خرند و ما از آنها ارباس [هواپيما] زيرا كه آنها در ساختن چنين هواپيمايي مهارت بيشتر دارند و برايشان ارزانتر تمام مي شود. ما بارها گفته ايم كه بازار (سليقه و منافع خريداران) منطق تجارت را تعيين مي كند نه بازي هاي سياسي و منافع سياستمداران.
|
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۳/۰۹ ساعت 9:59 توسط شاگرد تاریخ
|