ايران

مبدا تقويم يزدگردي

تقويم نگاران ايراني روز 16 ژوئن سال 632 ميلادي را مبدا تقويم يزدگردي قراردادند تا به اين وسيله ميهندوستي خود را نشان دهند و ايرانيان امپراتوري خود در عهد ساسانيان را فراموش نكنند. اين سال، آغاز پايان امپراتوري ايرانيان به عنوان يكي از دو ابر قدرت وقت جهان بود. فراموش نكنيم كه ايرانيان بعدا (درقرون وسطا، عصر ظلمت در اروپا) از طريق انديشه، دانش و ادبيات ايرانزمين را ابر قدرت جهان كردند.

    پس از برگزاري مراسم دو هزار و پانصدمين سال تاسيس دولت واحد ايران به رياست کوروش بزرگ در نيمسال 1350 هجري، مبدأ تقويم ايران به همان زمان کوروش بازگشت داده شد که درجريان انقلاب 1357 بار ديگر، سال هجري خورشيدي تقويم رسمي ايران شد.

يعقوب ليث و دستور مهم ميهني او پس از تصرف كرمان؛ رسميت يافتن دوباره پارسي

يعقوب ليث صفار، قهرمان ملي ايرانيان كه تصميم به پايان دادن به حكومت عرب بر ميهن گرفته بود 16 ژوئن سال 868 ميلادي شهر كرمان را آزاد كرد.

     در كرمان بود كه يعقوب دستور اكيد داد به زباني كه او نمي فهمد (عربي)، مكاتبه نكنند. از زمان افتادن ايران به دست عرب، تا آن روز مكاتبات اداري به زبان عربي صورت مي گرفت. با صدور دستور اكيد يعقوب ليث بود كه «پارسي» بار ديگر زبان رسمي ايرانيان شد و رونق گرفت. يعقوب بود كه خواست براي حروفي كه در عربي نيست و در فارسي تلفظ مي شود، جانشين بيابند تا خط الرسم تكميل شود و سالها طول كشيد تا اديبان با هم به توافق رسيدند كه «پ، چ، ژ، گ» را با افزودن نقطه و سركش بر حروف عربي مشابه، به وجود آورند تا تركيب حروف تغيير نكند و مقرر داشتند كه از بكار بردن حروف خاص زبان عربي از جمله «ص، ض، ط، ظ، ث، ح، ع و ء » در واژه ها و اسامي فارسي خودداري شود. تكميل اين تغييرات هشتاد سال وقت گرفت و اين اصلاحات حروف و تبديل واژه ها در سال 950 ميلادي به پايان رسيد و خط الرسم فارسي امروز به دست آمد. بايد دانست كه ايرانيان تنها مسلمانان آن زمان بودند كه زبان ملي خود را از دست ندادند. مي دانيم كه ايرانيان ساكن «فرارود» و خراسان خاوري (افغانستان شمالي امروز) كه تاجيك خوانده مي شوند «پارسي» را از دست نداده بودند و گروهي از آنان با افتخار تمام خود را پارسيوان = پارسيبان مي ناميدند.

     يعقوب كه پرچم استقلال طلبي را در سيستان برافراشته بود در سال 862 ميلادي هرات و سال بعد سراسر شمال شرقي ايران و تا كابل را از دست عمال خليفه بغداد بيرون آورده بود. يعقوب پس از آزاد كردن كرمان، با همان هدف، فارس و خوزستان را پس گرفت و با خليفه عباسي مستقيماً وارد جنگ شد، ولي اندكي پس از رد پيشنهاد صلح خليفه در سال 878 ميلادي‏، در خوزستان از بيماري قولنج درگذشت، همانجا مدفون شد و برادرش «عمرو» بر جاي او نشست و مصلحت در آن ديد كه با خليفه از در آشتي درآيد و خليفه هم حكومت وي را بر فارس، اصفهان، كرمان، سيستان، مكران (بلوچستان)، سند (ايالت جنوبي پاكستان امروز به مركزيت شهر كراچي) و بخش هايي از خراسان به رسميت شناخت.

ادامه مخالفت جدي با رئيس الوزرايي قوام السلطنه

ساعد تنكابني سروان ارتش

ساعد پسر سپهسالار تنكابني که از بيست و پنجم خرداد 1300 هجري خورشيدي در تنكابن دست به قيام مسلحانه زده و سرگرم جمع آوري نيرو براي حمله به تهران بود 26 خرداد در اجتماعي از تنکابني ها، قوام السلطنه (نخست وزير منصوب احمدشاه) را عامل حارجي (دولت لندن) اعلام كرد و گفت که بايد ازميان برداشته شود. وي افزوده بود که قصد تجزيه کشوررا ندارد تنها با نخست وزيري قوام السلطنه مخالف است زيرا که اين انتصاب را به زيان ايران مي داند و قيام مسلحانه او تنها با هدف جلب توجه شاه است که حاضر به شنيدن حرف حساب نيست.

    دو هفته پس از تعيين قوام السلطنه به جاي سيد ضياء طباطبايي به عنوان رئيس الوزراء در خرداد 1300، دامنه مخالفت با اين انتصاب به مازندران و گيلان هم كشانده شده بود. در خراسان كلنل محمد تقي خان پسيان دست به مخالفت با قوام السلطنه زده بود و انگلستان را عامل همه مشكلات و بدبختي هاي ايران خوانده و گفته بود که انتصاب قوام السلطنه هم به اراده آن دولت استعمارگر انجام شده است و در برابر سلطه انگلستان بايد ايستادگي (مسلحانه) شود.

گوشت گوسفند، هرکيلوگرم 26 ريال ـ ماجرای اختلاف نظر قصاب ها و شهردار تهران

 نصرت الله امینی در اواخر عمر

24 خرداد سال 1332 ( ژوئن 1953 ميلادي) دكتر مصدق نخست وزير وقت نرخ گوشت گوسفند را در تهران كيلوگرمي 26 ريال تعيين و اعلام كرد. مداخله نخست وزير زماني آغاز شد كه مذاكرات شهردار با قصابها به بن بست رسيده بود و شهردار تصميم داشت در خيابانها دکه بگذارد و رفتگران شهرداري را به فروش گوشت بگمارد.

     معارضه شهرداري با توزيع كنندگان گوشت (عمده فروشها) بود كه 19 خرداد به اوج خود رسيده بود. در اين روز نصرت الله اميني شهردار وقت (که در سال 1388 فوت شد و در ماههای نخست پس از انقلاب استاندار فارس بود) به عمده فروشها اخطار كرده بود كه اگر بخواهند بيش از اين بازي درآورند، شهرداري خود مستقيما به توزيع گوشت ميان قصابي ها اقدام خواهد كرد و چنانچه بعضي قصابها اخلال كنند؛ در هر كوچه و خيابان دكه نصب خواهد كرد و به فروش گوشت مشغول خواهد شد.

     دعوا بر سر اين بود كه شهرداري نرخ گوشت را هر كيلو گرم 26 قران تعيين كرده بود و قصابهاي عمده فروش مدعي بودند كه با اين نرخ برايشان سودي حاصل نمي شود زيرا بايد گوشت را هر كيلو گرم 24 قران به قصابهاي خرده فروش بدهند و با پولي كه به چوبدار براي خريد گوسفند مي دهند، بيش از پنج شاهي (يك چهارم يك قران) در هر كيلو برايشان نمي ماند و شهردار مي گفت كه در شرایطی که استعمار لندن به وطن تحمیل کرده همين سود كافي است.

     19 خرداد كه اين مرافعه به اوج شدت رسيده بود، شهردار براي اجراي اخطار خود جمعي از سپورها را لباس سفيد پوشاند و آماده فروش گوشت در دكه ها كرد و از طرفي هم دست به خريد گوسفند از چوبدار ها زد كه عمده فروشها با مشاهده سپورهاي سفيدپوش جا خوردند، 24 خرداد دولت مداخله و نرخ گوشت را تعیین و اعلام کرد کرد و دست اندرکاران توزیع آن خواست رئیس دولت را پذیرفتند. اقدام دیگر امینی از این دست، جمع کردن دکه های فروش مطبوعات بود که قبلا اجازه داده شده بود به صورت میز (غیر مسقف) به کار ادامه دهند. این میزها بعدا کیوسک شده و به صورت یک دکان کوچک برای فروش هرگونه جنس درآمده و قیافه نسبتا زشتی هم به شهر داده بودند.

مقدمات برکناري بني صدر از رياست جمهوري

در پي عزل ابوالحسن بني صدر از قائمقامي فرماندهي كل قوا، 26 خرداد 1360 دو فوريت طرح «بررسي كفايت او به عنوان رئيس جمهور» در مجلس به تصويب رسيد و از روز بعد بررسي طرح و بحث از انتخاب زودرس رئيس جمهور و تشكيل شوراي موقت رياست جمهوري درغياب او (فوت و يا بركناري) آغاز شد. بني صدر که در بهمن 1358 با ده ميليون و 753 هزار به رياست جمهوري انتخاب شده بود بيستم خرداد 1360 از سمت قائمقام فرماندهي کل قوا برکنار شده بود. برکناري بني صدر در يکم تيرماه اين سال با امضاي مصوبه مجلس از سوي آيت الله خميني قطعيت يافت. بني صدر که به فرانسه فرارکرده است در اين کشور بسر مي برد و با ادامه انتشار روزنامه خود - انقلاب اسلامي - در صف مخالفان دولت جمهوري اسلامي قراردارد.

    در انتخابات بهمن 1358 نود و پنج نامزد ازجمله قطب زاده و مسعود رجوي با هم رقابت مي کردند که از ميان آنان، بني صدر برنده اکثريت آراء شد و دريادار دکتر احمد مدني کرماني نفر دوم. قطب زاده بعدا اعدام شد و مدني کرماني و رجوي از ايران خارج شدند. مدني کرماني که بعدا به بيماري سرطان دچار شده بود اخيرا فوت شد. تلاش هاي مدني کرماني در طول وزارت دفاع، فرماندهي نيروي دريايي و استانداري خوزستان مانع از تجزيه وطن شد. تاريخ از وي به عنوان يک ناسيوناليست ايراني نام برده است.

بازداشت مدير عامل «اورينتال اويل كيش» در دوبي، پس از برائت در تهران!

خبر زير كه تيتر آن در بالا آمده است در تاريخ 16 خرداد1385 به شماره 40211 در روزنامه اينترنتي «بازتاب» به زبان فارسي كه غالبا مطالب اختصاصي درج مي کرد انتشار يافته بود كه طبق آمار «بازتاب»، در همان ساعات اول انتشار 18 هزار و 141 مخاطب داشت. خبر «بازتاب» از نظر اهميت قضيه، عينا در اينجا نقل مي شود. اگر در رابطه با آن توضيحي با ايميل واصل شود، آن نيز عينا درج خواهد شد. روزنامه هاي تهران از جمله روزنامه دولتي ايران قبلا جريان محاكمه را چاپ كرده بودند.

   

×××

 

    به گزارش خبرنگار «بازتاب»، مهرداد صفدري مديرعامل شركت «اورينتال اويل كيش» كه چندي پيش به اتهام دادن رشوه نيم ميليون دلاري محكوم و سپس تبرئه شد، هنگام خروج از امارات عربي متحده، در فرودگاه دوبي توسط پليس آن كشور بازداشت شد.

    بر پايه اطلاعات رسيده، اتهام صفدري تخلفات حقوقي در ثبت شركت وي در امارات بوده است. شنيده ميشود، يك كمپاني خارجي نيز از صفدري و شركت متبوعش شكايت كرده است.

    (بازتاب نوشته است): گفتني است، مهرداد صفدري پس از محاكمه و محکوميتش در دادگاه بدوي، در كمال شگفتي، از سوي دادگاه تجديدنظر برائت حاصل كرد، اما گيرنده رشوه محكوم شد.

    شعبه ۲۳ دادگاه تجديد نظر استان تهران پس از رسيدگى به فرجامخواهي (استيناف) متهمان پرونده اورينتال اويل كيش، مشاور عالى سابق شركت نفت و گاز پارس را به دو سال حبس قطعى و پرداخت وجوه دريافتى از شركت اورينتال اويل كيش محكوم كرد. (ولي) صفدرى مدير عامل شركت اورينتال اويل كيش از اتهام دادن رشوه به متهمان پرونده تبرئه شد. اين دادگاه همچنين سه تن از كارمندان شركت نفت را به جرم دريافت رشوه از يك سال تا دو سال حبس قطعى و پرداخت وجوه دريافتى محكوم كرد.

    (به نوشته بازتاب)، قبلا پنج تن از متهمان شركت نفتى اورينتال اويل كيش در شعبه ۱۱۹۲ دادگاه امور اقتصادى (دادگاه بدوي) به رياست قاضى يوسف موسوى به اتهام پرداخت و دريافت رشوه (ارتشاء) محاكمه شده بودند. دادگاه متهم رديف اول _ كاظمى مشاور عالى سابق نفت و گاز پارس جنوبى را به جرم اخذ رشوه به ميزان نيم ميليون دلار (ارزي) و ۱۲۹ ميليون تومان (ريالي) و همچنين اخذ پورسانت از شركت «جى وى سى» به ميزان ۱۳۲ هزار دلار و پرداخت هزينه سفر خانواده وى به دوبى، سنگاپور و ژاپن جمعاً به ميزان حدود ۹۵ هزار دلار را به حبس تعزيرى و استرداد وجوه دريافتى محكوم كرده بود. اين دادگاه همچنين مدير عامل اورينتال اويل كيش و سه كارمند را به اتهام ارتشاء مجرم شناخته و به حبس هاى مختلف محكوم ساخته بود. پرونده متهمان با اعتراض آنان به حكم صادره، جهت رسيدگى استينافي به شعبه ۲۳ دادگاه تجديد نظر استان تهران ارجاع و اين دادگاه، صفدرى مدير عامل شركت اورينتال اويل كيش را از اتهامات وارده تبرئه كرد. اما كاظمى مشاور سابق شركت نفت و گاز پارس جنوبى و سه محكوم ديگر را مجرم شناخته و به حبس و استرداد وجوه دريافتى محكوم كرد.

   

    «بازتاب» در پايان هر مطلب خود نظرات مخاطبانش را درباره آن مطلب جويا مي شود كه چند تن از آنان اظهار نظر كرده بودند از اين قرار:

   

    نظرات کاربران «بازتاب» :

   

     ××× اين افراد بايستي (بايد) اعدام گردند. ابن مبالغ از گوشت و پوست اين مردم هزينه مي شود. بنظر من (مخاطب بازتاب)، اين چنين كارهايي بزرگترين جرم است كه مرتكب بايد بشدت تنبيه گردد (شود).

     ××× اين افراد كه به اين راحتي چنين پول كلاني را به جيب مي ريزند آيا شرم نمي كنند از آن پيرزني كه نان شب ندارد كه خود را سير كند (گرسنه سر بر بالين مي نهد)، پس واي بر ما.

     ××× اين، يكي از هزاران ... است. آقاي هامانه تا دير نشده است، زودتر بايد دست غارتگران را از بيت المال كوتاه كند ....

     ××× هرچند اين قبيل افراد كيفر (واقعي) نخواهند ديد ولي بايد خود را براي محاكمه در دادگاه عدل الهي آماده كنند.

   

بي اعتنايي تهران به درخواست اکيد جورج بوش (ژوئن 2007)

George Bush

رسانه هاي آمريكا جمعه يكم ژوئن 2007 به نقل از اسوشييتدپرس گزارش كرده بودند كه جورج بوش رئيس جمهور وقت آن فدراسيون از دولت ايران خواسته بود كه چهار ايراني ـ آمريكايي بازداشت شده را «فورا و بدون قيد و شرط» آزاد كند.

    طبق اين گزارش، بوش همچنين خواسته بود كه دولت ايران درباره يك مامور بازنشسته اف. بي. آي (سازمان امنيت داخلي آمريكا) كه ضمن سفر به ايران ناپديد شده است اطلاع دهد. اين مامور ايراني تبار نبوده است. اتهام چهار ايراني ـ آمريكايي بازداشتي «جاسوسي» گزارش شده بود.

    دو هفته بعد (15 ژوئن) برخي از روزنامه هاي آمريكا نوشته بودند كه از اعلام خواست بوش از ايران به صورت «Demand» چندين روز گذشت ولي مقامات تهران اعتناء نكردند.

    قبلا نيز وزارت امورخارجه آمريكا اعلام كرده بود كه چهار دستگير شده كارمند دولت آمريكا نبوده و اتهام جاسوسي به آنان وارد نيست. وزارت امور خارجه آمريكا در اخطاريه اي به تاريخ 31 ماه مه هم از ايرانيان تبعه آمريكا خواسته بود كه از مسافرت به ايران خودداري كنند زيرا بيم تحقيق امنيتي و توقيف آنان وجود دارد.

    پيش از وزارت امورخارجه آمريكا نيز چند سناتور و مقام ديگر از جمله هيلري كلينتون (سناتور وقت نيويورک) از دولت ايران خواسته بودند كه دستگيرشدگان را آزاد سازد.

    رسانه هاي آمريكايي از دستگير شدگان به اين شرح نام برده و عكسشان را منتشر ساخته بودند:

    هاله اسفندياري مدير بخش خاورميانه مركز پژوهشي وودرو ويلسون (مستقر در شهر واشنگتن) و زن شائول بخّاش استاد دانشگاه كه بخّاش زماني در ايران روزنامه نگار بود. كيان تاجبخش ازكارشناسان انستيتوي جامعه باز (وابسته به جورج سوروس). فرناز عظيما از كاركنان راديو فردا كه دولت آمريكا هزينه اين راديو را تامين مي كند. علي شاكري از فعالان صلح و عضو مركز صلحسازان وابسته به دانشگاه كاليفرنيا شعبه ارواين.

   

 عكسها از راست به چپ: هاله، فرناز، كيان و علي شاكري

 

در قلمرو انديشه

انگیزه و ابتکار فردی در تولید ثروت

Adam Smith

زادروز آدام اسميت "فيلسوف - اقتصاددان" اسكاتلندي به درستي مشخّص نيست، برخي 16 ژوئن 1723 را روز تولد او نوشته اند و بعضي ديگر پنجم ژوئن آن سال را. وي به پدر اقتصاد آزاد (اقتصاد بازار آزاد) معروف شده است. اسميت انگيزه و ابتكار فردي را در توليد ثروت موثر مي داند و بنابراين، عقيده اي متضاد با سوسياليسم را بيان داشته است كه باني سوسياليسم، مزدك ايراني در قرن ششم ميلادي بود. اسميت در كتاب معروف خود «ثروت ملل» عقايدش را تشريح كرده و به تعريف علل (انگيزه ها) و طبيعت پرداخته است. اسميت را باني کرسی درس اقتصاد و اقتصاد سياسي در دانشگاه بشمار آورده اند. وي بسال 1790 درگذشت.

در قلمرو رسانه‌ها

ارقام پرسش برانگيز مجوز نشريات جديد در سال1384 در وطن و نگاهي به چگونگي آن و انگيزه ها

طبق يك گزارش رسمي منتشره در مطبوعات تهران، هيأت نظارت بر مطبوعات (كه در جوار وزارت ارشاد اسلامي فعاليت دارد) در سال 1384 هجري براي ۴۵۵ نشريه تازه مجوز فعاليت صادر كرده بود. طبق همين گزارش، 41 مورد از اين پروانه ها براي موسسات دولتي صادر شده بود.

     در اين گزارش اشاره نشده بود كه در ميان دریافت کنندگان پروانه چند نفرشان روزنامه نگار حرفه اي بودند (روزنامه نگار حرفه ای فردی است که روزنامه نگاری تنها پيشه او بوده و اين كار را پس از اتمام تحصيلات مربوط و نشان دادن استعداد و شايستگي، از خبرگيري و خبرنگاري آغازكرده و ادامه داده باشد). به علاوه، گمان نمي رود كه شمار نشريات تازه يك سال يك قاره (از پنج قاره دنيا) در اين عصر كه در سراسر جهان نشریات به سبب ریزش مخاطب، یکی پس از دیگری تعطیل و ورشکسته می شوند و هركس می تواند خبر و نظر خود را به صورت وبسایت در اينترنت قرار مي دهد به رقم 455 برسد. پس، اين ولع دريافت نشريه براي چيست؟. آيا انگيزه، دريافت كمك مالي از دولت و هدف، رسیدن به جاه و مقام نيست؟. چرا و به دلیل دولت باید به نشريات كمك مالي بدهد؟. در كدام كشور ديگر، دولت به نشريه كه كسب و كاري نظير هر بيزینس است، كمك مالي مي دهد؟. در وطن ما از سال 1360 (1981 میلادی) به روزنامه نگاران قديمي پروانه نشريه داده نشده است. دو روزنامه همشهری و ایران که با استفاده از روزنامه نگاران قدیمی راه اندازی شدند به تیراژ چشمگیر دست یافتند.

     طبق قانون مطبوعات مصوب سال 1364 (زمان وزارت محمد خاتمي) و اصلاحيه بعدي آن، تاييد متقاضي ازسوي سه مرجع (وزارت اطلاعات، قوه قضاييه، و نيروي انتظامي) شرط اساسي دريافت پروانه انتشار نشريه است. در اين قانون، لزوم روزنامه نگاربودن متقاضي (صلاحیت حرفه ای) و اختصاص دادن سرمایه (صلاحیت مالی) برای انتشار مورد توجه قرار نگرفته است و نصاب تحصيلات، ليسانس است (صرف نظر از نوع آن). رسیدگی به تقاضای صدور پروانه در جلسات هیات نظارت بر مطبوعات بدون حضور متقاضی صورت می گیرد که چنانچه لازم باشد از خود دفاع کند و به پرسش اعضاء هیات پاسخ دهد. در استاندارد جهانی چنین رسیدگی هایی علنی و با حضور متقاضی و حتی خبرنگار صورت می گیرد. هر هیات و مجمع حتی اگر یک عضو آن انتخابی باشد، یک بنیاد دمکراتیک خوانده می شود و بنابراین جلسات آن باید علنی باشد مگر اینکه در مواردی، ازقبل جلسه معیّنی را محرمانه اعلام کرده باشند.

    چند ماه پس از انقلاب، شورای انقلاب که تا زمان تشکیل پارلمان وظیفه قانونگزاری را برعهده گرفته بود ضمن تدوین یک قانون مطبوعات، تاکید کرده بود که اگر ظرف سه ماه پس از تسلیم تقاضا، هیات نظارت بر مطبوعات به پرونده رسیدگی نکند متقاضی می تواند به دادگاه دادخواست دهد و حکم دادگاه قطعی است. در قانون سال 1364 که جانشین قانون مطبوعات مصوب شورای انقلاب شده است مهلت سه ماهه و رجوع به دادگاه دیده نمی شود. در جریان انقلاب سال 1357 و تظاهرات و اجتماعات مربوط، نبودن نیاز به پروانه برای انتشار نشریه، تاسیس حزب و انجمن و اتحادیه و نیز تشکیل اجتماع از شعاری انقلاب بود. در بسیاری از کشورها ازجمله ایالات متحده آمریکا برای انتشار روزنامه، نیاز به داشتن پروانه نیست. بررسی قوانین و چگونگی اجرای آنها در هر دوره تاریخی، یک ملاک «قضاوت تاریخ» درباره آن دوره است.

ساير ملل

سالروز درگذشت همورابي (حمورابی)  پدر قانونگذاري در جهان

 ستون سنگي كه قوانين همورابي بر آن حك شده‌‌اند

همورابي (حمورابی) پدر قانونگذاري در جهان 16 ژوئن سال 1686 پيش از ميلاد در بابل (Babylon واقع در جنوب غربی بغداد امروز) درگذشت، ولي سيصد ماده از قوانين او كه بر سنگ حك شده است، تا به امروز باقی مانده است. زمان درگذشت همورابی با تطبیق تقویم ها پس از بررسی های آزمایشگاهی باستانشناسان به دست آمده است. قبلاً، درگذشت همورابي را 1750 پيش از ميلاد ذكر كرده بودند.

     پيش از همورابي، قانون وجود داشت، ولي مدون نبود و با رسوم و عادات تفاوت نداشت و ضمانت اجرايي آنها هم مشخص نبود. قوانين همورابي كه به‌‌ Codes of Hammurabi معروفند همه جنبه هاي زندگي را در بر مي گيرند از ازدواج تا مالكيت، كسب و كار، دستمزد، ماليات و حتي خدمت در ارتش. همورابي، نخستين دولتمردي در جهان بود كه تعيين حداقل دستمزد را كه امروزه در كشورهاي صنعتي رعايت مي شود به صورت قانون درآورد و تکليف دولت قرار داد. از همورابي كه رئيس كشور بابل بود دو ابتكار ديگر باقي مانده است؛ يكي برنامه ريزي از قبل، براي انجام امور و ديگري اصلاح زبان و ساده سازي آن و نيز تأمين وحدت تلفظ واژه ها.

     سنگنبشته هاي حاوي قوانين همورابي در سال 1901 در ايران، در شهر شوش به دست آمد كه ايرانيان درجريان تصرف بابل، آنها را براي مطالعه و استفاده با خود به شوش آورده بودند. «قانون» پايه تمدن را تشكيل مي دهد كه به اين ترتيب مدل آن از منطقه ما (شرق- خاورميانه) بوده است.

   

حمورابي

    
متن قوانين حمورابي

    
قلمرو حمورابي در خاور ميانه بارنگ سبز نشان داده شده است

نخستين فضانورد زن در مدار زمين

از راست؛ ترشكوا در لباس فضانوردي شوروي، در لباس سرهنگي، و سالها بعد بالباس عادي

 

 

    سرهنگ دوم بانو «والنتين ترشكوا valentin Treshkova» شانزدهم ژوئن 1963 (26 خرداد) به عنوان نخستين فضانورد زن با سفینه وستوك ــ 6 در مدار زمين قرارگرفت و سه روز در فضا، کره زمین را دورزد و دربازگشت گفت که آرزوی او رفتن به مریخ است حتی اگر این سفر یکطرفه و بدون بازگشت باشد (جان بدهد). وی که یک مهندس فضانورد وابسته به نیروی هوایی شوروی بود بعدا در این رشته دکترا گرفت. ترشکوا پیش از ورود به گروه فضانوردان، یک چترباز و از اعضای حزب کمونیست بود. ترشکوا که در سال 1937 به دنیاآمده است در 1997 پس از 38 سال کاردر نیروی هوایی بازنشسته شده است. او پنجم اپریل 2008 و در 71 سالگی مشعلدار بازی های المپیک تابستانی سن پترزبورگ بود که با قراردادن مشعل فروزان بر جایگاهش این دوره از بازیها گشایش یافت.

سالروز کشتار سیاهان در «سووتو»

شانزدهم ژوئن سالروز بپاخیزی دانش آموزان و دانشجویان سیاهپوست در شهر «سووتو SOWETO» آفریقای جنوبی برضد حکومت تبعیض نژادی سفیدپوستان این کشور (Apartheid) است که در سال 1976 آغاز شد و ظرف دو روز 566 تن کشته شدند. روزنامه تایمز (چاپ لندن) جمع این تلفات را 700 نفر و دیلی نیوز (چاپ نیویورک) 332 نوشته بود. این روز در جمهوری فدرال آفریقای جنوبی «روز جوانان» اعلام شده و هرسال برگزار می شود. در آن زمان دولت اقلیت سفیدپوست آفریقای جنوبی (مهاجران هلندی تبار) ضمن بخشنامه ای دستور داده بود که تدریس در مدارس ـ برحسب مواد درسی ـ باید به سه زبان باشد: ریاضیات و علوم اجتماعی به زبان افریکانر (هلندی، زبان سفیدپوستان مهاجر)، علوم و ادبیات به زبان انگلیسی و تنها ورزش، هنر و موسیقی به زبان زولو (بومی). معلمان سیاهپوست و دانش آموزان با این بخشنامه که کار آنان را مشکل و تبعیض نژادی را شدت می داد و دائمی می کرد مخالف بودند و «دسموند توتو Desmond Tutu» روحانی ارشد «زبان افریکانر= سفیدپوستان کشوررا زبان ستمگری اعلام کرده بود. در «سووتو» یک میلیون و سیصد هزارنفری دانش آموزان دوره تعلیمات عمومی و دانشجویان مدارس تعلیمات عالی با همفکری مدرسان کمیته تشکیل دادند و تصمیم به اعتراض علنی گرفتند. (نام شهر سووتو که در حومه غربی یوهانسبورگ واقع شده در قرن 19 از حروف اول سه کلمه انگلیسی « ساوت وسترن تاونشیپ Southwestern Township» ساخته شده است). تظاهرات که قرار بود مسالمت آمیز و در استادیوم ورزشی شهر باشد روز 16 ژوئن 1976 با شرکت تقریبا 15 هزار دانش آموز ـ دانشجو آغاز شد ولی پس از اندک زمان به خیابانهای شهر گسترش و شعارها نیز تندتر شد و به «نابودباد دولت تبعیض نژادی» و «مرگ بر فورستر (نخست وزیر وقت)» تبدیل شد و پلیس مداخله کرد و دست به تیراندازی زد. شمار ماموران پلیس که با هلی کوپتر و زرهپوش پشتیبانی می شدند 1500 تن گزارش شده بود. در آن روز 23 تن کشته شدند که دو نفرشان ازجمله یک استاد سفیدپوست بودند. این تظاهرات بدون اطلاع خانواده دانش آموزان برپا شده بود که پدر و مادرها پس از اطلاع از تیراندازی پلیس روز بعد به خیابانها ریختند و آن کشتار بی سابقه روی داد.

    کشتار سووتو سرآغاز یک مبارزه جهانی برضد دولت سفیدپوستان شد که در سال 1994 به حکومت اکثریت انجامید. حکومت تبعیض نژادی از 1948 در جمهوری آفریقای جنوبی برقرار شده بود.


 

 

روزي كه برژنف رئيس شوروي و زماني كه يلتسين رئيس روسيه شد - دو عامل فروپاشي شوروي و شکست مارکسيسم

                  يلتسين - برژنف

 

شانزدهم ژوئن سال 1977 لئونيد برژنف كه از مدتي پيش رهبري حزب كمونيست اتحاد شوروي را بر عهده داشت خود را رئيس جمهور اين اتحاديه نيز اعلام كرد. برژنف كه بسال 1906 به دنيا آمده بود از كمونيستها ي نسل دوم ( بعد از بلشويكهاي زمان  انقلاب سال 1917 ) بشمار آورده شده است. وي از سال 1960 تا 1964 رياست شوراي عالي شوروي (عنوان تشريفاتي رياست اتحاديه) را بر عهده داشت که بعدا پست رياست جمهوري به وجود آورد و اين سمت را هم از آن خود کرد!.

    برژنف طوري رفتار كرده بود كه در دوران استالين مورد توجه او و در زمان خروشچف طرف عنايت وي قرار داشت؛ حال آن كه اين دو فرد روش و سياست هاي متفاوت از هم داشتند. از اشتباهات برژنف، عملا (نه در فرضيه) تبديل مديريت گروهي اتحاديه (شوروي) به مديريت فردي و ناديده گرفتن پيشنهاد تبديل اتحاد شوروي به فدراسيوني نظير «ايالات متحده» بود كه امر فروپاشي احتمالي را دشوار مي ساخت. به علاوه، افراط در الكل، بيماري طولاني و ضعف جسماني برژنف باعث افتادن امور به دست كساني شده بود كه وفاداري استواري به سوسياليسم و شوروي نداشتند و تنها منافع و رفاه خود را طالب بودند و همين وضعيت زمينه را براي فروپاشي نظمي كه گمان مي رفت پا برجاي بماند آماده ساخت، زيرا مقامات منصوب از جانب برژنف نتوانستند نظام سوسياليستي را به صورت يك الگو و نمونه در جهان درآورند و به رفع دشواري هاي رفاهي مردم خود برسند. آنان به تدريج خود را از توده مردم جدا، و اشرافيت را در پيش گرفته بودند كه مغاير هدفهاي انقلاب 1917 بود. اين طبقه تازه (مقامات) روش مهم و موثري را كه پس از انقلاب بكار گرفته شده بود و با جاري بودن آن، توده ها خود را در حكومت شريك مي دانستند كه همانا خواندن و ترتيب اثر دادن فوري به نامه ها و پيشنهاد هاي مردم بود كنار گذارده و به همه چيز جز خودشان بي اعتنا شده بودند و به راهي ادامه دادند كه به فروپاشي شوروي و شكست سوسياليسم در اروپاي شرقي انجاميد.

    نقل قسمتی از مقاله ای که در پی فروپاشی شوروی در دسامبر 1991 انتشاریافته و کارهای برژنف را هم از علل این فروپاشی بشمارآورده خالی از فایده و عبرت آموزی نیست، از این قرار:

     "برژنف كه بسال 1906 (در منطقه ای که بعدا به اوکراین وگذار شد) به دنيا آمده بود و در 1982 درگذشت از 1964 تا پایان عمر نقش اول را در تئاتر شوروی بازی می کرد و تاریخنگاران به دلایل متعدد اورا عامل تزلزل نظام ایدئولوژیک شوروی و شکست مارکسیسم دانسته اند که بعدا به دست گورباچف فروریخت از جمله: افراط برژنف در الکل، تحصیلات ناکافی (تحصیلات فنی داشت) و بی توجهی به ژورنالیسم شوروی به عنوان آموزشگر عمومی و برنده ترین ابزار در یک جنگ سرد و مقابله با ماشین عظیم رسانه ای آمریکا و برای مثال سپردن سردبیری روزنامه دولت به داماد خود که تجربه و آموزش این کار را نداشت، خارج ساختن انتصابات دولتی از دست کمیسیون های گزینش و قراردادن در دست خود و نزدیکانش که نتیجه اش سوء مدیریت، سوء استفاده از اموال عمومی، ولخرجی و پیچیدگی هرچه بیشتر بوروکراسی بود، لغو حسابرسی های دولتی توسط کمیته های حزب حاکم (حزب کمونیست) و در نتیجه رواج فساد اداری و حیف و میل، رعایت حال اقوام و دوستان که یکی از نتایج آن قاچاق الماس توسط دخترش بود، تعطیل کردن دفتر عرایض که از زمان انقلاب بلشویکی اکتبر 1917 به نامه های مردم و گزارش های عوام الناس از وضعیت و افشاگری ها رسیدگی و اقدام می کرد و برخی از نامه هارا جهت اطلاع مردم به روزنامه ها می داد و بالاخره صدور دکترین های متعدد و زیان آور و برای مثال دکترین «ایراد وارد آوردن به یک مقام و یک دولت کمونیست انتقاد از همه دنیای سوسیالیست است و باید با آن مقابله شود»، ندانستن زبان خارجی و متکی بودن به گزارش های رسمی و عمدتا کهنه، ادامه رهبری بر کشور حتی از بستر بیماری که بستری بودن او ماهها طول کشیده بود و ....".

    اتفاقا در همين روز (16 ژوئن) در سال 1991 بوريس يلتسين رئيس جمهوري روسيه شد که اکثریت آراء را در انتخابات 13 ژوئن به دست آورده بود. وي كه در جواني درسيبري يك كارگر ساختمان بود و تحصيلات آن چناني نداشت از پلكان حزب كمونيست بالا رفت، ولي همینکه اوضاع را نامساعد این حزب دید در سمت رئیس حزب کمونیست مسکو، از این حزب کناره گیری و با این عمل توجه دولت واشنگتن را به خود جلب کرد> به آمریکا دعوت شد و .... یلتسین پس از تكيه زدن بر كرسي رياست روسيه حزب كمونيست را منحل و در یک جلسه خصوصی سه نفره در یک تفریگاه جنگلی در بلاروس آخرین میخ را برتابوت انحلال اتحاد شوروي کوبید. وی سپس با بکارگرفتن مستشاران اقتصادی آمریکا دست به خصوصی سازی زد که به میلیاردر شدن یکشبه تنی چند و رواج فساد و مافیابازی انجامید و ....

حقايقي درباره انفجارهاي 14 ژوئن عراق از زبان يك روزنامه نگار آمريكايي حاضر در صحنه

«جفري جتلمان» خبر نگار نيويورك تايمز در بغداد انفجارهاي 14 ژوئن 2004 عراق را از جمله انفجار انتحاري كه در بغداد منجر به مرگ پنج خارجي شد اخطاري به مقاطعه كاران ساير كشورها خواند كه عراق براي آنان جاي امن و كسب پول نيست.

    جفري كه همان شب به پرسشهاي مستقيم (زنده) شبكه تلويزيون عمومي آمريكا (پي. بي. اس.) پاسخ مي داد گفت: در پي منفجر شدن سه خودرو حامل كاركنان كمپاني جنرال الكتريك در مركز بغداد( ميدان تحرير ـ آزادي) مردم به منطقه انفجار هجوم آوردند و ماجراي 31 مارس فلوجه را تكرار كردند يعني به شادي پرداختند، رقص كردند، فرياد مرگ برآمريكا سردادند و قطعات متلاشي شده خودروها و اجساد را به دست گرفتند و بدون ترس از انتشار تصاويرشان، به همان صورت در برابر دوربين هاي رسانه ها ايستادند كه نشانه بيزاري كامل آنان از وجود خارجيان در ميهنشان و مشاهده آنان در خيابانهاست، موضوعي كه در رابطه با عراق بايد دقيقا و عميقا به آن توجه شود. يك عراقي از ميان اين عده با چاقو انگشت يكي از مقتولان خارجي را بريد و به سوي يك مامور پليس عراق كه تماشاگر صحنه بود انداخت.

    جفري در برابر پرسشي ديگر گفت كه جمع تلفات 14 ژوئن در نقاط مختلف عراق از جنوب تا شمال 21 كشته و 62 مجروح بود و در انفجار بغداد 13 تن از جمله پنج خارجي ( يك آمريكايي، دو انگليسي،يك فرانسوي و يك فيليپيني ) كه براي جنرال الكتريك كار مي كردند جان خود را از دست دادند. وضعيت عجيبي كه من ( جفري ) به چشم خود ديدم و برايم عجيب بود اين بود كه پليس عراقي و نظاميان آمريكايي پس از اندكي تلاش براي پراكنده ساختن جمعيت، صحنه را ترك كردند و مردم را به حال خود گذاردند و جمعيت هم با خيالي راحت رفتند و نفت آوردند و اسكلت سه خودرو را آتش زدند.

    « جفري » گفت: با هركس كه در اين باره صحبت كردم اظهارداشت كه اين انفجارها كار آمريكاييان است كه مي خواهند براي ماندن در عراق بهانه داشته باشند. عراقي ها گفتند كه آمريكا عوامل «سيا» را كه دهها سال دور از عراق بودند ( خيانت مي كردند ) و آموزش ديدند آورده و خواسته عراق را به دست آنان بسپارد كه مثل عروسك آلت دستش باشند و با اين نيرنگ به جهانيان بگويد: من رفتم، عراق در دست عراقي هاست، كدام عراقي ها؟.

    « جفري » در پاسخ به اين سئوال كه سرانجام براي پايان دادن به انفجارهاي انتحاري چه بايد كرد گفت: كار زيادي نمي شود كرد، چگونه مي شود با نيروي پليس و مامور امنيتي از تصميم كسي كه مي خواهد خودكشي كند جلوگيري كرد؟!.

   

صحنه اي از انفجار ميدان تحرير بغداد در 14 ژوئن2004
و صحنه ديگر از اين انفجار

كوفي عنان و موضوع سوء استفاده از برنامه نفت در برابر غذا (در عراق)

رسانه ها 15 ژوئن 2005 با به دست آمدن دو يادداشت تازه بار ديگر كوفي عنان دبيركل غنائي وقت سازمان ملل را تيتر خود كرده بودند. اين دو يادداشت كه مربوط به سال 1998 بوده اند نشان مي دهند كه عنان قبلا از مشاركت كمپاني سويسي كه پسر او «كوجو» در آن داراي مقام بود اطلاع داشت. در يكي از يادداشتها (به تاريخ دسامير 1998)، معاون مدير عامل كمپاني سويسي خطاب به كوفي عنان نوشته است: ما در مورد مشاركت در برنامه (64 ميليارد دلاري) نفت در برابر غذا (مربوط به عراق) پيشنهاد داده ايم و روي مساعدت شما (كوفي عنان) حساب مي كنيم. بازرسان رسيدگي به سوء استفاده مالي از برنامه نفت در برابر غذا بدر بهار 2005 اين يادداشتها را به دست آورده بودند كه بعدا آنهارا در اختيار رسانه ها قرار دادند.

برخي ديگر از رويدادهاي 16 ژوئن

1933:   بيمه دولتي حسابهاي پس انداز بانكي در آمريكا ((FDIC)) به اجرا درآمد كه كمك بزرگي به امر پس انداز پول در اين كشور كرده است.

1947:   پراودا ارگان حزب كمونيست شوروي طرح مارشال را كه مبتكر آن دولت آمريكا بود به باد انتقاد گرفت و نوشت كه دولت واشنگتن مي خواهد با اين طرح بر اروپاي غربي مسلط شود.

 

 1967:   در جريان جنگ داخلي لبنان ، فرانسيس امولي سفير آمريكا در بيروت و يكي از همكارانش به نام رابرت وارينگ ربوده و كشته شدند.

 1977:   مهندس« ورنر فون براون» كه براي هيتلر و بعدا آمريكا موشك ساخت در گذشت.

 2004:   در كشمش طولاني و موازي آمريكا، روسيه و چين براي جلب جمهوري پارسي زبان تاجيكستان به سوي خود كه چهار سال پيش با ديدار مقامهاي سه كشور از شهر دوشنبه به اوج رسيده بود، تاجيكان سرانجام در نيمه ژوئن 2004 روسيه را ترجيح دادند و پذيرفتند كه اين دولت همچنان مرزباني از آن كشور با افغانستان را بر عهده داشته باشد و پايگاه هوايي ـ فضايي تجسسي خود را حفظ كند و همكاري هاي دو كشور گسترش يابد. اصحاب نظر در همان زمان گفته بودند كه دولت تاجيكستان با ملاحظه كدورت ديرپاي دولت ايران از آمريكا، حاضر نشد كه به همه خواست هاي واشنگتن گردن نهد. دولت دوشنبه بهترين مناسبات را با تهران داشته است. به باور صاحبنظران، تاجيكهاي آسياي ميانه و آسياي جنوبي به دلايل تاريخي، داشتن نياكان مشترك و همبستگي هاي فرهنگي هواداران بي چون و چراي ايران هستند و به اين لحاظ، ايران در آن مناطق «جانشين» نخواهد داشت.

http://www.iranianshistoryonthisday.com