مهمترین رویدادهای ایران وجهان در طول تاریخ دراین روز
ايران
پایان جنگ کاپادوکیه و پیروزی ارتش ایران
چهارم جولای 232 میلادی جنگ 16 روزه ارتش امپراتوری ایران با ارتش روم در کاپادوکیه (تركيه امروز و گوشه ای از ساتراپی سوم ایران، طبق تقسیم بندی داریوش بزگ) با پیروزی قاطع ایران پایان یافت و «سه وروس» امپراتور روم پس از این شکست به اروپا بازگشت. در طول جنگ که از هجدهم جون آغاز شده بود، فرماندهي ارتش ايران را اردشير پاپكان موسس دودمان ساسانیان شخصا برعهده داشت. بیرون راندن رومیان از مشرق زمین (شرق مدیترانه) یکی از هدفهای اردشیر پاپکان بود.
روزي كه قباد ساساني دستور نوسازي شهر دربند قفقاز را پس از اخراج خزرها صادر کرد
قباد يكم، شاه ساساني ايران، پس از عقب راندن خزرها به آن سوي رود ولگا و بازگرداندن نظم و آرامش به قفقاز شمالي، در ژوئيه سال 527 ميلادي (طبق محاسبه تقويم نگاران، پنجم ژوئيه) دستور بازسازي شهر دربند (واقع در داغستان امروز و تلفظ كنوني: دربنت) را صادر و بودجه لازم را اختصاص داد. قباد خسروانوشيروان وليعهد خود را به عنوان ناظر بر اين نوسازي تعيين كرد. خسرو در دوران پادشاهي خود هم بر استحكامات اين شهر افزود و آن را آبادتر كرد. داريوش بزرگ و شاپور يكم (پسر اردشير پاپكان) در سنگنبشته هاي خود، مناطق ايراني قفقاز را ذكر كرده اند. شهر دربند ميان درياي مازندران و كوههاي قفقاز در تنگه اي به عرض سه كيلومتر قرار گرفته و پادگان ایرانی آن قرن ها مانع ورود اقوام مهاجر (آوارها، خزرها و ...) به قلمرو ايران و روم مي شد و امپراتوري روم بابت اين عمل، هرساله به ايران مقداري طلا مي داد. منطقه داغستان كه اينك يك ايالت (جمهوري خودمختار) فدراسيون روسيه است در طول حكومت ساسانيان، علاوه بر حكمران غير نظامي يك مرزبان (ژنرالي با درجه اسپهبد) داشت كه عملا مقام برتر منطقه بود. مرزبانان قفقاز پس از حمله عرب، بمانند مرزبانان «فرارود» سازمانهاي خود را منحل نكردند بلكه مستقلا و يا با كمك حكمرانان ايراني محل تا زمان صفويه بكار ادامه دادند. ايستادگي آنان در سال 728 ميلادي در برابر حمله عرب كه قصد ورود به داغستان امروز را داشتند مشهور است و گور مقتولان اين ايستادگي كه به «چهل قهرمان» معروفند هنوز مورد احترام است.
قباد يكم در دوران حكومت خود سه بار خزرها را شكست داد: در سالهاي 489، 522 و 527 ميلادي. شهر دربند (اينك داراي 100 تا 105 هزار جمعيت) در جريان نوسازي دهه سوم قرن ششم ميلادي داراي ديوارهايي به ارتفاع 20 متر و 30 برج دفاعي شد كه اين برجها عمدتا در باروي شمالي شهر ساخته شدند زيرا كه شهر از قسمت جنوبي آن امن بود و تجاوزگر وجود نداشت. كالانكايك Kalankatuk(كاگانكاتواتسيMovses Kagankatvasi ) مورخ بزرگ ارمني قرون وسطا (تحصيلكرده آتن، اسكندريه، رم و قسطنطنيه) در كتاب خود «آلوانكAluank» شهر دربند و ايالت هاي ايراني Arran ارّان (آذربايجان و داغستان امروز)، ايبريا (گرجستان و آبخازياي امروز) و سرزمين خودمختار ارمنستان را دقيقا شرح داده است و همچنین آلبانیا. («آلبانيا» به معناي كوهستاني واژه اي لاتين است كه روميان بخشي از قفقاز را خطاب مي كردند). «استرابو» قبلا در كتاب خود به شرح منطقه ايراني قفقاز پرداخته بود (اين منطقه پس از 24 قرن، در جنگهاي سه دهه اول قرن نوزدهم روسیه و ایران، از ايران گرفته شد).
منظره شهر دربند از زاويه ديوار قديمي آن
ماموريت هاي سر جان ملكم در ايران ، تاريخي که تاليف کرد و شرح خصلت ايرانيان از زبان او!
«جان ملكم John Malcolm» كه به پاس خدماتش به دولت متبوع خود انگلستان لقب «سر Sir» گرفته است پنجم ژوئيه سال 1813 تاليف خود «تاريخ ايران» را كه كلا حدود هزار صفحه است و آن را در هند تكميل كرده بود به دست چاپ داد ولي تاريخ انتشار نسخه هاي اصلي، كه از آن به جاي مانده «سال 1815» را نشان مي دهد كه از آن چنين بر مي آيد كار چاپ و صحافي نزديك به دو سال طول كشيده بود.
«سرجان ملكم» يك «نظامي- ديپلمات» بود كه از سال 1800 ميلادي تا 1810 سه بار به عنوان مامور دولت انگلستان به ايران آمده بود. انگيزه او در نوشتن اين كتاب كه قسمتهايي از آن، مخصوصا آن قسمت كه درباره رفتار و روانشناسي ايرانيان است به عنوان «راهنماي» دولت هاي اروپايي (غرب) بكار رفته و مدّ نظر آنها بوده است هنوز به درستي شناخته و روشن نيست.
«جان» از افسران واحدهاي نظامي انگلستان در «هند» بود كه مامور ديدار از ايران شد. دولت انگلستان ايران آن زمان را ديوار كوتاه و فرسوده اي ديده بود كه فرانسه و روسيه - هر دو - مي خواهند از آن بالا روند و «هند» را از چنگ آن دولت در آورند، لذا در صدد برآمده بود كه به هر وسيله، مانع نفوذ آن دو دولت اروپايي از طريق خاك ايران به هند شود و اعزام «جان ملكم» كه شايد تا آن زمان هرگز درصدد تاريخ نويسي و تحقيقات تاريخي برنيامده بود به همين دليل بود. بنابراين، «جان» يك مامور دولت متبوع خود بود و منطقا هرگونه تلاش و فعاليت او در جهت اجراي سياست انگلستان قرار داشت و يكي از كارهاي هر مامور سياسي، جمع آوري اطلاعات پيرامون حوزه ماموريت است و به احتمال زياد تاريخ نگاري او نيز «داراي هدف هاي خاص» و با تاييد قبلي دولت انگلستان بود، كه هزينه تنظيم و نگارش تاريخ او را هم تامين كرده و تسهيلات كار وي را فراهم ساخته و وسايل و افراد لازم را در اختيارش گذارده بود.
ديدارهاي اين «مامور سياسي» دولت انگلستان از ايران مصادف با تصميم ناپلئون مبني بر محاصره دريايي و تحريم اقتصادي انگلستان و قطع دست آن از ساير كشورها بود و اعزام ژنرال گاردان و افسران و ماموران سياسي ديگر از فرانسه به ايران عمدتا با هدف برخورد با انگلستان بود. به علاوه، اين ديدارها همزمان با نخستين جنگ روسيه با ايران بود كه در سال 1803 آغاز شد.
قرارداد ناپلئون با تزار روسيه در هفتم ژوئيه 1807 در تيلسيت كه ضمن آن ناپلئون به شرط تحريم انگلستان، دست روسيه را براي تصرف سوئد، فنلاند و مستملكات عثماني باز گذارد و تكميل و تائيد مجدد آن در 14 اكتبر 1808، ماموريت «جان ملكم» را حساس تر كرد، که فتحعلي شاه هم در اين سال (1808) به وي اجازه سفر از بوشهر به تهران را نداد، اما سال بعد او را كه باخود هداياي فراوان براي شاه قاجار آورده بود به حضور پذيرفت و چون احتمال بازگشت ژنرال گاردان به اروپا مي رفت و فشار روسيه بر ايران افزون گرديده بود راه براي امضاي قرارداد 12 مارس 1809 ايران و انگلستان هموار بود كه به موجب آن دولت ايران متعهد شد كه تعهدات نظامي خود با كشورهاي ديگر را به سود انگلستان لغو كند و اين قرارداد به مفهوم آن بود كه ژنرال گاردان و افسرانش بايد از ايران بروند كه در سال 1810 رفتند و جاي آنان را انگليسي ها گرفتند و همين عمل موجب فاجعه سال 1812 در جبهه اصلاندوز شد. مشاور توپخانه ارتش ايران در جبهه اصلاندوز يك افسر انگليسي به نام «ليندسي» بود و با آموزش او (اشتباه و يا تباني) توپخانه ايران نيروي خودي را به گلوله بست و باعث شكست ايران از روسيه شد كه با ميانجيگري و اعمال نظر انگليسي ها قرارداد ترک مخاصمه ميان روسيه و ايران به امضا رسيد و .... بنا بر اين، مداخلات استعماري و سلطه گري انگلستان در ايران با ماموريت هاي سر جان ملکم آغاز شد که ماهيت آن با ماموريت برادران شرلي که 102 پيش از آن آغاز شده بود متفاوت بود و مداخلات انگليسي ها در ايران در قرون 19 و 20 عامل اصلي کاهش وسعت، تزلزل حاکميت، عقب ماندگي و بدبختي هاي ايران و ايرانيان بشمار آورده شده است.
وارد جزئيات تاريخ نويسي «سرجان ملكم» و اسناد و منابع او و ميزان تسلطش بر زبان فارسي (از نظر خواندن متون تاريخي) و اطلاعاتي كه داده است نمي شويم، ولي ذكر اشاره اي كه او به منش ايرانيان كرده كه «راهنماي» غربي ها قرار گرفته لازم است.
وي در کتاب خود ابراز نظر كرده كه ايرانيان مردماني خودخواه ، متلوّن (دمدمي مزاج) ، متفرق و ... هستند. مي دانيم وقتي در غرب به كسي وصله «خودخواهي و خود بيني» بزنند يعني كه مي شود با او وارد چانه زدن شد و احتمالا وي را خريد و ...، مخصوصا كه سرجان ملكم در چند جاي كتاب خود تاكيد كرده است كه «بني آدم بني عادت است» يعني عاداتش را داوطلبانه رها نمي سازد؛ به عبارت ديگر، اين خصلت ها فرهنگ ثانوي ايراني شده است!!. او همچنين بر اين عقيده است كه ايرانيان بمانند ساير مردم مشرق زمين حكمران مستبد (ديکتاتور)، ولي قاطع و تامين كننده رفاه و امنيت را بر حاكم كم عرضه و ليبرال ترجيح مي دهند. اين اظهار نظرها بايد براي هموطنان درس باشد كه باهم متحد و يكرنگ باشند و هدفهاي واحد داشته و ياور يكديگر باشند.
پس از انتشار تاريخ سرجان ملكم و پس از او ـ البته با فاصله اي زياد ـ تاريخ «سر پرسي سايكس» كه او نيز يك ژنرال انگليسي بود و با ماموريت نظامي و ايجاد يک نيروي رزمي براي انگلستان (اس. پي. آر) به ايران آمده بود انتشار يافت و متاسفانه از اين دو تاليف به عنوان ماخذ و منبع استفاده شده و حتي تاريخدانان خودمان هم گهگاه به كتابهاي اين دو «مامور رسمي» استناد كرده اند.
بايد دانست كه خاطره نويسي با تاريخ نويسي تفاوت دارد. هر مامور خارجي مي تواند خاطرات روزانه خود را بنويسد و ايرادي نيست، ولي تاريخ نگار شدنش آن هم درباره کشور محل ماموريت و شروع كردن از آغاز كار (گذشته بسيار دور) جاي ترديد مي تواند باقي بگذارد. تاريخ نگاري همانند روزنامه نگاري داراي اصول و قواعد است که اگر رعايت نشوند آن نوشته، تاريخ و ياخبر روزنامه به حساب نخواهد آمد. ... و بالاخره دادگاه لاهه برضد ايران راي داد - ريشه بي اعتمادي ايرانيان نسبت به سازمانهاي جهاني
برغم حضور دكتر مصدق نخست وزير وقت در جلسه دادگاه بين المللي لاهه و مدافعات بعدي وكيل بلژيكي ايران، پنجم ژوئيه 1951 دادگاه لاهه به سود شاكي پرونده (دولت انگلستان) و بر ضد ايران راي داد!. ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا از حزب دمكرات براي حل مسئله از طريق تراضي طرفين، ده روز بعد اورل هريمن ديپلمات آمريكايي را براي مذاكره با دكتر مصدق به تهران فرستاد كه نخست وزير وقت، ملي شدن صنعت نفت ايران را عملي پايان يافته اعلام كرد و حاضر به سازش نشد، تهديد انگلستان كه مسئله را در شوراي امنيت مطرح خواهد كرد دست کم گرفت و بعدا نيز مناسبات ايران با انگلستان را قطع كرد.
اقدام دادگاه بين المللي لاهه به جهانيان و به ويژه استعمارزدگان ثابت کرد که سازمانها و انجمن هاي بين المللي «دست ساخت» قدرت ها (سلطه جویان) هستند و حرف شنو آنها و ... و اين احساس به تدريج تقويت شده است. روزنامه های وقت تهران در واکنش خود، تشکیلات لاهه را «نادادگاه»، «دادگاه کشک»، «تشکیلات بله قربان گو» و ... خوانده و به اصطلاح؛ پنبه اش را زده بودند بگونه ای که هنوز در اذهان باقی مانده است و ایرانیان به سازمانهای بین المللی که عمدتا پس از هرجنگ از سوی فاتحان بوجود آمده اند اعتماد و اعتنا ندارند.
در قلمرو دانش
نيروي جاذبه و 3 قاعده حركت
ايزاك نيوتن دانشمند انگليسي (1643 ـ 1727) پنجم ژوئيه 1687 تاليف مهم خود «اصول رياضي فلسفه طبيعي» را منتشر ساخت. وي با توسل به قواعد كپلر و حركت ستارگان، نيروي جاذبه و 3 قاعده حركت را كه پايه علم «مكانيك» هستند (در مورد اجسام متحرك بر روي كره زمين) به دست داد. او با تجزيه نور خورشيد از طريق عبور دادن آن از منشور، همچنين ثابت كرد كه آن نور (اصطلاحا سفيد) از طيفي از انوار به وجود مي آيد كه داراي طول موج مختلفند. نيوتن همچنين كلكولس (حساب فاضله) تكميل شده را ارائه داد
اختراع بی سیم (رادیو)
گوگلیلمو مارکونی (1874 ـ 1937) ایتالیایی در سال 1895 و یک سال پس از درگذشت فردریک هرتز آلمانی و با استفاده از تجربه او روی امواج الکترومانیتیک موفق به استفاده از این امواج در انتقال پیام و ساخت بی سیم شد. وی که اطاق زیر شیروانی خانه اش (اتک=اتیک و با تلفظ آمریکایی: ادک)را تبدیل به آزمایشگاه فیزیک کرده بود بعدا به انگلستان رفت و به تکمیل اختراع خود پرداخت و دوم ژوئیه 1897 اختراع «بیسیم» را در لندن به نام خود به ثبت داد. از این اختراع نخست در ارسال تلگرام و سپس سخن پراکنی استفاده شد و رادیو بوجود آمد.
رسانه های جهان دوم ژوئیه 2007 به مناسبت یکصد ساله شدن استفاده از امواج الکترومانیتیک (بی سیم) که به ساخت رادیو انجامید فیچرهای متعدد حاوی شرح حال مارکونی مخترع آن منتشر کرده بودند.
سالمرگ "ماري کوري" کاشف راديوم
چهارم ژوئيه 1934 (پنجم ژوئيه به وقت تهران) ماري کوري دانشمند فرانسوي فيزيک که به اتفاق شوهرش «پير» در سال 1898 موفق به کشف عنصر راديواکتيو «راديوم» شده و در طول چهار سال بعد از آن به تکميل کشف خود پراخته بودند درگذشت.
"پير کوري" شوهر ماري قبلا در يک حادثه رانندگي کشته شده بود. اين زن و شوهر دانشمند در سال 1903 برنده جايزه نوبل فيزيک شده بودند.
در دنياي تاريخنگاري
افشاگر ظلم سیاه
فیلیپ کورتین تاریخدانی که نیم قرن از عمر خودرا صرف پژوهش درباره انتقال نزدیک به ده میلیون برده سیاهپوست از آفریقا به قاره آمریکا کرد و به تشریح جزئیات این بزرگترین و غم انگیز ترین تجارت انسان در بیش از ده کتاب پرداخت که داستان نگاران و سینماگران به یافتن سوژه از میان آنها سرگرم شده اند 15 ژوئن 2009 در 87 سالگی درگذشت. پیش از تلاش پروفسور کورتین، بسیاری از نکات حساس این تجارت انسان در پرده ابهام بود. وی ضمن پژوهش های خود از چند شورش سیاهپوستان که در آفریقا و عمدتا آفریقای غربی شکار و با کشتی به قاره آمریکا منتقل می شدند پرده برداشته که سه چهار مورد آن در میان راه و در کشتی های حامل برده صورت گرفته بود. کورتین برای یافتن جزئیات این جنایت که حدود 250 سال طول کشیده بود 48 سفر به قاره آفریقا و کشورهای آمریکای لاتین و جزایر کارائیب کرده و آرشیوها و گزارش های ناخدایان کشتی ها را خوانده بود. بیشتر این تجارت توسط پرتغالی ها صورت گرفته بود.
در قلمرو رسانهها
فيلم مستند «فارنهايت - ناين ايلون» سينما و ژورناليسم را به صورت رسانه واحد درآورد
در تفسير و اظهار نظرها در باره فيلم مستند «فارنهايت - ناين ايلون» ساخت مايكل مور كه نمايش آن از اواخر ژوئن 2004 آغاز شده بود سخن از يك انقلاب در صنعت فيلم سينمايي به ميان آمده بود.
طبق اين تفسيرها، ابتكار «مايكل مور»، سينما و ژورناليسم را كه دو پيكر، از مجموعه رسانه هاي همگاني هستند به صورت يك رسانه واحد درآورده است و گفته شده است؛ كار او كه يك پديده تازه بود اقتباس و دنبال خواهد شد و در آينده نمونه هاي ديگر فيلمهاي سينمايي از اين دست به بازار خواهد آمد كه از تلفيق گزارشهاي مستند و مصاحبه با افراد حقيقي و نمايش صحنه هاي واقعي با هدف مشخص، و تحت عنوان يك سوژه توليد خواهند شد و اين، چيزي جز ازدواج ژورناليسم و صنعت سينما نيست و نسل نو خواهان مشاهده واقعيات است تا تخيل. اين نسل بيش از نسلهاي گذشته مشكلات سياسي ـ اجتماعي را لمس مي كند و در جستجوي يافتن ريشه آنها و شناخت مسئول و يا مسئلان است.
به اظهار برخي از اصحاب نظر، فيلم فارنهايت بازي هاي حكومت كنوني آمريكا و در نتيجه ضعف آن را منعكس ساخت. اين صاحبنظران گفته اند که اين فيلم حلقه هاي ضعيف جامعه آمريكا از جمله فقر برخي از مردم اين كشور را نشان داد و ثابت كرد كه دولت به جاي هزينه كردن و رفتن به عراق بهتر بود به فقر و حل مسئله درمان در داخل آمريكا توجه مي كرد. بنا به همين اظهار نظرها، اين فيلم با اسناد غير قابل انكار نشان داد كه يك دولتمرد (اشاره به جورج بوش رئيس جمهوري آمريكا) از فرصت هاي به دست آمده ، براي اجراي نيات قديمي خود كه ارتباط زياد هم با منافع آمريكاييان ندارد استفاده كرده و موضوعهاي جدا از يكديگر را به هم بافته و بهانه جنگ با عراق و تصرف آن را به دست آورده كه موفقيت آميز نبوده است. اين فيلم، به نظر مفسران وارد در امور رسانه هاي همگاني، روش تهيه گزارشهاي مصور را هم تغيير خواهد داد و تهيه كنندگان اين گزارشها را مجبور خواهد كرد كه بيش از گذشته وارد عمق مسائل شوند و از همه جنبه هاي قضيه تصوير بگيرند تا خريدار داشته باشند و اين است درس مهمي كه فيلم فارنهايت به تصوير برداران گزارشهاي روز داده و آنان را به تامل و تغيير روش كه همانا تكامل حرفه اي است وادار كرده است.
ساير ملل
نقش ايران در شكل گيري قدرت ها و اهميت دوستي اش براي مسكو
جنگ دريايي سه روزه «چشمه» ميان ناوگان روسيه و عثماني در درياي اژه از پنجم ژوئيه (15 تيرماه) 1770 آغاز شد و آخر وقت هفتم ژوئيه اين سال با شكست سخت ناوگان عثماني پايان يافت و دولت روسيه خبر اين پيروزي را توسط يك فرستاده ويژه به دولت ايران اطلاع داد كه در تاريخ، اقدامي تعجب برانگيز توصيف شده است. در آن زمان براي سياست خارجي دولت روسيه دو هدف در اولويت قرار داشت؛ يكي گرفتن سهم در منطقه مديترانه و ديگري رسيدن به آبهاي اقيانوس هند تا در سلطه بر ملل فاقد توپ دورزن و ناو توپدار از ساير استعمارگران اروپايي عقب نماند. تزار وقت براي رسيدن به هدف يكم، ناوگان خود را براي جنگ با عثماني، از بالتيك به درياي اژه فرستاده بود كه نتيجه اش نبرد دريايي چشمه بود.
روسيه مي دانست كه بدون داشتن برتري برعثماني و ايجاد يك بيم دائمي از تعرض در دل سران اسلامبول، حضور در اژه و گسترش نفوذ رواني در مناطق شمالي درياي مرمره (مناطق بلغارنشين و اسلاونشين بالكان جنوب شرقي) نخواهد توانست به هدف خود در مديترانه دست يابد و بدون در اختيار داشتن افغانستان و غرب رود سند (بخش غربي پاكستان امروز) به اقيانوس هند برسد. روسيه همچنين مي دانست كه بدون دوستي با ايران و جلب اعتماد اين دولت نمي تواند به هدف دوم دست يابد. روسيه همچنين واقف بود كه عثماني با ايران بر سر مناطقي در قفقاز و بين النهرين (عراق امروز) اختلاف و درگيري دارند و تا اين حالت ادامه داشته باشد، دولت اسلامبول (عثماني) جرات انتقال همه نيروهايش را به جبهه احتمالي با روسيه نخواهد داشت؛ بنابراين اختلاف ايران و عثماني بايد ادامه مي يافت. با اين دو هدف، روسيه قصد تعرض به ايران را در سر نداشت؛ راه دوستي و اتحاد با ايران را جستجو مي كرد، ولي پيروزي اش در جنگ دريايي «چشمه» سبب شد كه استراتژي قبلي تغيير كند و به تدريج مدعي قفقاز ايران شود. پيدايش ناپلئون در فرانسه و درافتادن او با دولت لندن و اتحاد موقت با ايران، بي اطلاعي دولت تهران از وضعيت و واقعيت هاي وقت اروپا و بي تجربه بودن در بازي هاي ديپلماتيك (به ويژه ديپلماسي چماق و هويج = يك ساعت اخم كردن، نهيب زدن و تهديد كردن و ساعت بعد چهره بازكردن و لبخند زدن)، خاطره بد گرجي ها از انتقامي كه آغا محمدخان قاجار از آنان در پي نزديك شدن به روسيه گرفته بود و درنتيجه نااميد شدنشان از تهران سبب شدند كه دولت تزار تا سال 1828 در چند جنگ بر عثماني و ايران فائق آيد و مرزهاي ايران و عثماني (تركيه) را در آن منطقه به خطوط امروز محدود كند كه اين متصرفات تنها تا سال 1991 (فروپاشي شوروي كه برجاي امپراتوري روسيه نشسته بود) برايش باقي ماندند.
به باور تاريخدانان، از آنجا كه درپي انحلال پيمان ورشو (يكم ژوئيه 1991) كه حاصل روسها از دادن 27 ميليون كشته در جنگ با هيتلر بود و خلف وعده هاي اواخر دهه 1980 آمريكا به گورباچف و توسعه ناتو؛ ناسيوناليسم روس را بيدار ساخته و درآستانه ورود مجدد به ميدان سابق است. غرب با درك اين واقعيت، دست بكار شده و آغاز به بستن راههاي روسيه كرده است و مداخله جاري در افغانستان يكي از اين برنامه هاست. رويداد 11 سپتامبر 2001 به آمريكا اين فرصت را داد كه به بهانه مبارزه با تروريسم سريعا وارد آسياي ميانه (فرارود) شود ولي اين برنامه با حركت منفي ازبكستان موفقيت چندان نداشت. ايجاد سه سازمان اتحادي در «اوراسيا» ازجمله سازمان شانگهاي غرب را در برنامه قراردادن روسيه در يك قالب محدود، بر سر دوراهي «انصراف و سازش» و يا «ادامه برنامه» قرارداده است و گسترش مقاومت افغانها و افزايش تلفات، وضعيت را بر غرب پيچيده تر كرده است. در اين ميان، برخلاف گذشته دور، غرب اميد به جلب اعتماد و دوستي با تهران را تقريبا از دست داده است كه نقشي مهم در شكل گيري قدرت ها مي تواند داشته باشد. برخي از اين تاريخدانان، اشغال نظامي عراق توسط آمريكا را هم در رديف برنامه هاي آمريكا براي پيشگيري از بازگشت دوباره مسكو به جهان عرب مي دانند و مي گويند: صرف نظر از وعده هاي تبليغات انتخاباتي دو نامزد، هركدام از آنان كه در نوامبر 2008 رئيس جمهور آمريكا شود، اين دولت در آينده اي قابل پيش بيني عراق را تخليه نخواهد كرد و از دولت عراق كه كشور در اشغال نظامي است جز حرف خالي از عمل كاري ساخته نخواهد بود. تخليه عراق تنها با فشار قدرت هاي جهاني ديگر و يا وضعيتي نظير ويتنام دهه 1970 عملي خواهد بود.
به نظر اين تاريخدانان، غرب نه تنها ايران را به عنوان متحد و دست كم يك دوست از دست داده بلكه اينك مي كوشد كه به هر ترتيب مانع تحكيم دوستي مسكو با ايران شود كه تحكيم دوستي ايران و روسيه تا سرحد اتحاد، نقشه هاي غرب در خاور ميانه، آسياي ميانه و آسياي جنوبي را نقش بر آب مي كند.
روزي که ونزوئلا اعلام استقلال كرد
ونزوئلا پنجم ژوئيه 1811 به همت سيمون بوليوار، به عنوان نخستين سرزمين آمريكاي لاتين كه از استعمار اسپانيا خلاص مي شد اعلام استقلال كرد كه روز ملي اين كشور است. ولي اين استقلال ديري نپاييد و اسپانيا بوليوار و ياران او را فراري داد.
بوليوار پس از ديدار از اروپا، اين بار با توسل به جنگ اسپانيا را از ونزوئلا و چند سرزمين ديگر امريكاي لاتين بيرون راند. با اين كه اسپانيا از 1821 ديگر توان جنگ با بوليوار را نداشت، استقلال ونزوئلا از سال 1823 صورت عمل به خود گرفت.
اسپانيايي ها از سال 1522 ميلادي در ونزوئلا مستقر شده بودند، ولي چون اين سرزمين فاقد طلا بود و اسپانياييها در جستجوي طلا بودند، در يكي دو قرن اول توجهي به آن نداشتند. مهاجران اروپايي و بوميان و بردگان سياهپوست كه عمدتا در مناطق شمالي ونزوئلا زندگي مي كردند از راه كشاورزي معاش خود را به دست مي آوردند كه پس از كشف نفت در اين سرزمين، از قرن بيستم اوضاع چهره ديگري به خود گرفت. مرور زمان ثابت کرده است که مسائل ونزوئلا، پس از کشف و استخراج نفت که مشتري عمده آن ايالات متحده بوده است، نتيجه همين نفت است.
دو «پنجم ژوئيه» در تاريخ الجزاير - بهاي گزافي كه فرانسه براي استعمار الجزاير پرداخت كرد
دولت فرانسه در سال 1830 در صدد تصرف الجزاير بر آمد و پنجم ژوئيه اين سال شهر الجزيره و مناطق اطراف آن را گرفت ولي براي استعمار همه الجزاير مجبور شد چهل سال جنگ كند كه 17 سال، قهرمان بزرگ اين جنگ عبدالقادر (1883 - 1808) فيلسوف صوفي و انديشمند الجزايري بود که لقب قهرمان ملي الجزايري ها را به دست آورده است.
الجزاير كه از سال 106 پيش از ميلاد جزيي از قلمرو امپراتوري روم شده بود اواخر قرن هفتم ميلادي ضميمه ممالك اسلامي شد و پس از آن نيزهرچند وقت يك بار زير نگين عثماني و يا قدرتهاي اروپايي قرار مي گرفت، اما از نوعي خود مختاري و فدراسيون قبايل برخوردار بود. اين قسمت مديترانه، از دير زمان سواحل نا امني داشت كه مرکز فعاليت باجگيران دريايي بود و اين گروه سرانجام از ناوگان آمريكا و بعدا انگلستان شكست خوردند. در آغاز قرن نوزدهم يهوديان و تجار الجزايري به ناپلئون امپراتور فرانسه وام نقدي داده بودند كه پس از تبعيد ناپلئون، پول خود را از دولتهاي وقت فرانسه مطالبه مي كردند و چون در دهه سوم قرن 19 در وصول طلب خود سماجت كردند شارل دهم پادشاه وقت فرانسه در صدد تصرف الجزاير بر آمد و به اين سرزمين كه به محاذات فرانسه در سوي ديگر درياي مديترانه قرارگرفته است نيرو فرستاد و بالاخره الجزاير به تصرف فرانسه درآمد.
پس از جنگ جهاني دوم، الجزايري ها براي كسب استقلال خود بپاخاستند و امان فرانسه را بريدند تا در اوايل سال 1962 وعده آن را گرفتند و در ژوئيه موفق به كسب آن شدند. آنان پنجم ژوئيه در سال 1962 را به اين جهت سالروز استقلال خود اعلام کردند که مصادف با پنجم ژوئيه بود و 132 سال پيش از آن در همين روز فرانسويان الجزاير را مورد حمله نظامي قرار داده بودند. به اين ترتيب پنجم ژوئيه روز ملي الجزاير است.
كودتاي ژنرال ضياءالحق در پاكستان
پنجم ژوئيه سال 1977 ژنرال ضياءالحق فرمانده ارتش پاكستان در يك كودتاي بدون خونريزي دولت ذوالفقار علي بوتو را كه از طريق انتخابات برسر كار آمده بود ساقط و وي را زنداني ساخت كه بعدا اعدام شد. بوتو رئيس حزب مردم پاكستان و قبلا وزيرخارجه اين كشور بود. بوتو پس از جدا شدن پاكستان شرقي (بنگلادش) از جمهوري اسلامي پاكستان تلاش بسيار كرد كه شيرازه امور از هم نپاشد.
پاكستان به نسبت عمر كوتاه خود بيش از ساير كشورها كودتاي نظامي داشته است.
مردي كه 28 سال وزير امورخارجه شوروي بود و با بركناري او عمر شوروي هم پايان يافت
اندره گروميكو كه با خروج او از دايره سياست خارجي شوروي اين اتحاديه فرو پاشيد پنجم ژوئيه 1909 به دنيا آمد و 80 سال عمر كرد و نزديك به دو سال پيش از فروپاشي شوروي در گذشت.
گروميكو كه در دانشگاه ، اقتصاد كشاورزي خوانده بود در 34 سالگي دردستگاه حزب كمونيست چنان توجه استالين را به خود جلب كرد كه در 1943 (دوران جنگ جهاني دوم ) او را كه 34 سال بيش نداشت به عنوان سفير به آمريكا فرستاد و به او سفارش كرد كه از ديد انتقادي با جزئيات زندگاني و روشهاي آمريكائيان آشنا شود، ضعفهاي آنان را دريابد و زبان انگليسي را بياموزد.
گروميكو كه در كنفرانس هاي تهران ، يالتا و پتسدام در كنار استالين شركت كرده بود پس از يك دوره سفارت در مقر سازمان ملل و يك دوره هم سفارت در لندن معاون وزارت امورخارجه شوروي و از سال 1957 وزير خارجه اين كشور شد و اين سمت را تا سال 1985 برعهده داشت و همه پيروزي هاي سياست خارجي شوروي نتيجه مهارت او بود . با وجود اين ، گورباچف كه با سياست خود به عمر شوروي پايان داد گروميكو را در سال 1985 مودبانه بركنار كرد و به خاطر اين كه با اعتراض كمونيستهاي قديمي رو به رو نشود او را رئيس جمهوري شوروي كرد كه سمتي تشريفاتي و فاقد هرگونه اختيارات اجرايي بود.
مورخان در اين نكته متفق القولند؛ اگر گروميكو كه به آقاي « نيت ( نه ) » در مذاكرات سياسي با غرب شهرت داشت در سمت وزير خارجه شوروي باقي مانده بود اين اتحاديه به آن آساني منحل نمي شد. يکي از عوامل فروپاشي شوروي در اين بود كه در بازي هاي ديپلماتيك با غرب شكست خورد . جانشينان گروميكو نه به كمونيسم معتقد و نه به شوروي وفادار بودند. ديديم كه « شواردنادزه» جانشين گروميكو چه آسان از عضويت حزب كمونيست كناره گيري كرد و گرجستان را از شوروي جدا ساخت تا رئيس جمهوري آن شود.
اظهارات ژنرال آمريكايي در باره حضور اسرائيلي ها در بازجويي هاي زندان ابوغريب خشم اعراب را برانگيخت
اشاره بانو ژنرال «جانس كارپينسكيjanis karpinski» كه در زمان رياست او بر زندان ابوغريب، شكنجه هاي آن چناني در اين زندان عراق روي داده بود مبني بر اين كه با يك بازجوي اسرائيلي ملاقات و مذاكره كرده بود خشم اعراب را برانگيخته و برخي روزنامه نگاران عرب نوشته بودند كه حدس زده بودند اسرائيلي ها در كار شكنجه زندانيان ابو غريب مداخله داشتند.
ژنرال كارپينسكي دوم ژوئيه 2004 به «بي بي سي» گفته بودكه در محل بازجويي از دستگير شدگان در بغداد، با يك اسرائيلي ملاقات و مذاكره كرده بود.
ژنرال كارپينسكي اضافه کرده بود: "اين فرد به من گفت كه برخي از بازجويي ها را شخصا بعمل آورده بود، او زبان عربي مي داند، ولي عرب نيست، اسرائيلي است.".
با اين كه دولت اسرائيل و نيز برخي مقامات آمريكايي اظهارات ژنرال كاپينسكي را كه ديگر رئيس زندان 6 هزار نفره «ابو غريب» نيست تكذيب کردند، برخي اعراب گفتند كه نسبت به درستي آن مطالب ترديد ندارند و مي دانند كه در اشغال نظامي عراق هم، فشار و اصرار دولت اسرائيل تاثير فراوان داشت و اين دولت مي كوشد كه اوضاع به صورت گذشته باز نگردد و عراق اسلامي و يا بعثي نشود كه در هر دو صورت به زيان اسرائيل خواهد بود. اين اعراب اضافه كرده اند كه اسرائيل نفوذ خود در اوضاع عراق را از ديرزمان از منطقه كردستان عراق شروع كرده است.
پرسش و پاسخ تلويزيوني«مايكل هرش» درباره ايران: جورج بوش «واحد نظامي آماده» براي آمريكا باقي نگذارده است كه با آن به ايران حمله كند و ...
«مايكل هرشMichael Hirsh» روزنامه نگار آمريكايي و از دبيران مجله «نيوزويك» كه از ايران ديدار كرده بود در يك برنامه يك ساعته تلويزيوني كه از شبكه «سي سپن ـ 2» پخش شد به پرسش هاي مخاطبان اين شبكه درباره ايران پاسخ گفت. اين برنامه كه در 28 ژوئن 2007 پخش شده بود در ساعت 9 شب سوم ژوئيه، پخش آن از اين شبكه تكرار شد. پرسش ها في المجلس، تلفني و يا از طريق ايميل و فاكس دريافت مي شد.
مايكل هرش كه تا نيمه دهه 1990 از نويسندگان اسوشيتدپرس بود درپاسخ به پرسش تلفني يك آمريكايي (كه ظاهرا اظهارات سناتور ليبرمن، چني و سناتور مكين را مبني بر تهديد ايران به حمله نظامي شنيده بود) در باره احتمال چنين حمله اي گفت:
در مورد ايران، گزينه نظامي بدترين راه است. ايران سه برابر عراق وسعت و جمعيت دارد. در منطقه مربوط كشوري است نيرومند و سابقا يك امپراتوري بزرگ. حمله زميني به ايران در شرايط موجود عملي منطقي نيست، زيرا كه جورج بوش «واحد نظامي آماده» براي آمريكا باقي نگذارده است كه با آن دست به حمله بزند. واحدهاي زميني آمريكا يا در عراق و افغانستان گرفتار زد و خوردهاي داخلي هستند و يا پراكنده در گوشه و كنار جهان. گمان نمي رود كه با حمله هوايي و موشكي هم بتوان كاري از پيش برد. تاسيسات اتمي «نطنز» در اعماق زمين ساخته شده و صدها متر بتون آرمه و خاك روي آنها قرار گرفته و مدخل اين تاسيسات مستقيم نيست و «يو ـ ترن» دارد و موشك كروز نمي تواند به آن نفوذ و تخريب ايجاد كند. اگر حمله اي از اين دست صورت گيرد، ايران مستقيما و يا توسط ايادي خود از جمله حزب الله و برخي گروههاي شيعه دست به تلافي و انتقامگيري خواهد زد و تلفات سنگين به نظاميان ما و متحدانمان در منطقه وارد خواهد آمد. ما در همسايگي ديوار به ديوار ايران (عراق)، بيش از 160 هزار نظامي و به همين اندازه و احتمالا بيشتر، مقاطعه كار داريم، همچنين در افغانستان و به علاوه، منافع بيشمار ديگر. يكي از پيامدهاي سياسي اين حمله اين است كه ايرانيان در انتخابات بعدي، بارديگر احمدي نژاد و هاردلاين ها را انتخاب خواهند كرد كه واشنگتن مايل به آن نيست...، لذا بهتر است كه ما مسائل خود را با تهران از راههاي ديپلمانيك و مذاكره حل كنيم، ولي بعيد مي دانم كه در طول حكومت جورج بوش ـ چني و احمدي نژاد اين كار شدني باشد. بوش و احمدي نژاد در مخالفت باهم، خيلي پيش رفته اند.
هرش كه اخيرا كتابي تحت عنوان «درجنگ با خودمان» منتشر و در آن تنش و تضاد در سياست خارجي آمريكا كه شكل مناسبات بين المللي را دگرگون ساخته تشريح كرده است در پاسخ به پرسشي از لس آنجلس گفت: ايران افغانستان نيست، ايران يك قرن است كه مسئله قبيله و طايفه در درون خود را حل كرده و در اين كشور، خان و رئيس وجود ندارد. در افغانستان هنوز مهار كار در دست سران قبايل و بزرگان مناطق است. دولت ايران چنين مشكلي ندارد و بنابراين جامعه شناسي شهر و حومه و دهكده يكسان است. هرش در كتاب خود سئوال كرده است كه چرا دولت آمريكا وقت خود را تلف و شانسش را هدر مي دهد تا دنياي بهتري بسازد (با دمكراسي).
يك مخاطب از كويت تلفن كرد و گفت: آيا آن زمان فرا نرسيده است كه دولت آمريكا «ايران، با وضعيت موجود» را به عنوان يك واقعيت بپذيرد و از تلاش براي تغيير اين وضعيت دست بردارد و به اصطلاح، زندگي خودش را بكند و بگذارد ايران هم به راه خود ادامه دهد. ظن من بر اين است كه سياست خاورميانه اي آمريكا در تل اويو (اسرائيل) تنظيم و براي اجرا به واشنگتن ابلاغ مي شود، مخصوصا در مورد ايران.
مخاطبي ديگر از هرش پرسيد: نظر شما درباره افشاگري اخير شبكه تلويزيوني «اي. بي. سي.» چيست؟.
هرش گفت: اين شبكه فاش كرده بود كه بوش به «سيا» اجازه و امضاء داده است كه برضد دولت ايران عمليات محرمانه بدون خشونت و خونريزي، انجام دهد يعني دست اين سازمان را براي چنين عملياتي بازگذارده است. عمليات بدون خونريزي در اصطلاح سازمانهاي اطلاعاتي، همين كارهاي تبليغاتي و تحريك است، با راديو، تلويزيون، نطق و مقاله و .... مي دانيم كه هنوز ايرانيان پس از دو سه نسل، براندازي دولت مصدق را كه منتخب ايرانيان و محبوب آنان بود فراموش نكرده اند. ما با آن كودتا نهال دشمني را در زمين ايران فرو كرديم. شاه پيش از اين براندازي، مخالف پيگير و آنچناني نداشت. آن رويداد بايد براي ما درس باشد.
مخاطبي از سانتا باربارا (كاليفرنيا) گفت: من گمان مي كنم كه در رقابت 30 ساله لندن و واشنگتن براي نفوذ در ايران، تاكنون آمريكا بازنده بوده است، نظر شما چيست؟.
هرش پاسخ داد كه اشتباه از جورج بوش بود كه در زمان دولت اصلاح طلبان (محمد خاتمي) ايران را با عراق و كره شمالي محور شرارت اعلام كرد و با اين كار، مانع تماس تهران و واشنگتن شد.
يك آمريكايي ديگر سئوال كرد كه دولت ايران تا چه حد به مخالفان آمريكا در عراق كمك مي كند كه اين روزها در رسانه ها منعكس مي شود؟. هرش پاسخ داد: دولت هاي سعودي، اردن و مصر هم به دسته ديگري از مخالفان كمك مي كنند. بر هركس روشن است كه نخست وزير فعلي عراق، در ميان همسايگانش، دوستي جز ايران ندارد.
مخاطبي پرسيد كه بهبود روابط ايران و امريكا را در چه آينده اي پيش بيني مي كند؟. هرش گفت: برپايه تجربه من، تا زماني كه جورج بوش در كاخ سفيد و احمدي نژاد در ساختمان رياست جمهوري ايران باشند؛ بهبود مناسبات بعيد بنظر مي رسد.
مخاطبي از كاليفرنيا سئوال كرد: ايران ده سال بعد، چه وضعيتي خواهد داشت؟
هرش پاسخ داد كه اگر اسرائيل و آمريكا بگذارند؛ وضعيتي بهتر.
در اين هنگام يك مخاطب ديگر از كاليفرنيا كه صدايش عينا پخش شد تلفني خطاب به هرش گفت: گمان مي كنم كه در سفر اخير مورد پذيرايي شاهانه مقامات ايراني قرار گرفته اي كه اين چنين خوشبينانه سخن مي گويي.
هرش گفت: همه مي دانند كه من براي فروش نيستم. ايرانيان مردماني متمدن، با فرهنگ و مودب هستند. برخلاف تصور ما آمريكاييان، ايرانيان با آمريكاييان و آمريكا دشمني ندارند، مخالفت ميان دو دولت است نه مردم.
ماموریت هنوز «انجام شده» نباید تلقی شود! - مقاله تامل برانگيز وزير داخله عراق که در روزنامه هاي آمريکا انتشار يافت
بیرون رفتن نظامیان آمریکایی از خیابانهای بیشتر شهرهای عراق و سپردن امور پلیسی شهرها به ماموران انتظامی عراقی که در آخرین شب ماه ژوئن 2009 و طبق برنامه اعلام شده قبلی انجام شد، در نيمه اول جولاي آن سال مورد تفسير اصحاب نظر قرارگرفته بود. برخي از اين صاحبنظران گفته بودند که برغم گزارش رسانه ها که بر اين اقدام آمريکا عنوان آغاز خروج نظامی کامل از عراق گذارده اند گمان نمي کنند که دولت آمريکا عراق را از نظاميان خود کاملا تخليه کند. تلفات بیش از چهارهزار نفری این نیروها در خیابانهای شهرهای عراق سبب شد که برنامه خروج آنان از خیابانها تنظیم و اعلام شود. بسیاری از آمریکاییان از همان آغاز کار نسبت به سپرده شدن انتظامات شهرهای عراق به نظامیان آن کشور که برای این کار آموزش ندیده اند نظر منفی ابراز کرده بودند. آمریکا اگر طبق برنامه (عمدتا با هدف صرفه جویی در هزینه) تا دو سال دیگر هم صد هزار نظامی از 130 تن فعلی را از عراق بیرون برد به حضور نظامی خود در این سرزمین استراتژیک پایان نخواهد داد کما اینکه 64 سال پس از جنگ جهانی دوم همچنان در ژاپن و آلمان و ... حضور نظامی دارد و در کره جنوبی از زمان پایان جنگ کره در سال 1953 و در کشور سعودی و کویت و ... از خاتمه اشغال نظامی کویت توسط نیروهای صدام حسین در سال 1991 و همچنین در بوسنی و ... و بعدا در افغانستان.
نظامیان آمریکایی از سه شنبه شب (30 ژوئن 2009) به اردوگاهها و پادگانهای حومه شهرها منتقل شده اند. تاریخنگاران آمریکایی گفته اند که پس از اشغال نظامی عراق در بهار سال 2001 نباید پلیس عراق منحل و امور انتظامی شهرها به دست نظامی آمریکایی سپرده می شد که منجر به کشته شدن چهارهزار و چند صد تن آمریکایی در خیابانهای عراق و مجروح شدن دهها هزار از آنان می شد که درمان و نگهداری از ایشان هزینه سنگین دارد و ضعف بزرگ دستگاه حکومت جورج بوش بوده است.
وزیر داخله عراق، جواد البولانی (ال ـ بولاني) در مقاله ای در واشنگتن پست که سایر روزنامه های آمریکایی یکم جولاي 2009 آن را نقل کرده بودند تا در ذهن آمریکاییان فرو رود نوشته بود که برخلاف مطالبی که انتشار یافته و در دهانها پیچیده؛ ماموریت آمریکارا در عراق نباید «انجام شده» تلقی کرد. وی در این مقاله نوشته بود که دولت های منطقه از جمله ایران برحسب منافع خود به تلاش برای نفوذ در سیاست های داخلی عراق ادامه می دهند. ایران به گروهها و احزاب هوادار و مورد نظر کمک و از آنها حمایت می کند و تردید نیست که به این کمک ادامه خواهد داد. وی درباره این تلاش ایران در پاراگراف پنجم مقاله خود با جملاتی تامل برانگیز چنین نوشته بود: "ادامه بقاء رژیم ایران (مفهوم ضمنی آن؛ باقی ماندن پس از رویدادهایی که در پی انتخابات 12 ژوئن 2009 و اعتراضات خیابانی است) به این معناست که حمایت ایران از هوادارانش در عراق ادامه خواهد یافت و ...". وی انفجارهای پرتلفات انتحاری دو هفته منتهی به نوشتن مقاله اش را به عنوان یک سند برای اثبات وضعیت نامطمئن عراق ارائه داده بود. البولانی که از سه سال قبل از آن وزارت داخله عراق را ریاست می کرد و ایک حزب قانون اساسی تاسیس کرده است قبلا گاهی با مقتدی صدر همکاری می کرد، زمانی با حزب الله عراق، گاهی در کنار احمد چلبی بود و زمانی مستقل. وی یک شیعه متولد دیوانیه است و در دوران حکومت صدام کار مهندسی داشت.
سه روز پس از انتشار اين مقاله، جو بايدن معاون رئيس جمهور آمريکا به بغداد سفر کرد و گفت که اگر وضعيت در آينده تغيير کند (به وخامت گرايد) دولت آمريکا در برنامه هاي خود در قبال عراق تجديد نظر خواهد کرد.
توقیف پول ایران در انگلستان و علامت سئوال ـ ضعف روزنامه هاي ايران
مفسران چند رسانه نوشتاری آمریکا در چهار روز نخست جولاي 2009 در تفسیر اخبار مربوط به ایران ابراز تعجب کرده بودند که ایران که می دانست گرفتار تحریم اتحادیه اروپا و تشدید تحریم شورای امنیت خواهد شد چرا پولهای خود را از انگلستان خارج نساخت تا اینکه دولت لندن 976 میلیون پاوند آن را توقیف کند. این مفسران سپس به ضعف رسانه های چاپی تهران پرداخته بودند که نه حرفه ای هستند و نه می دانند که چه باید بکنند (بدون برنامه). مسئله مطبوعات ایران در ابهامات قانون مصوب اسفند سال 1364 (مارس 1986) نهفته است که پیش شرط روزنامه نگار بودن و داشتن سرمایه کافی را برای تسلیم تقاضانامه دریافت مجوز نادیده گرفته است، مواردی از واگذاری عملی (نه رسمی) روزنامه (اجاره داده شدن آن) دیده شده است و رقابتی که باید میان روزنامه های یک شهر برای بدست آوردن مخاطب هرچه بیشتر باشد به چشم نمی خورد. در ایران تعریف روزنامه نگار حرفه ای قانون نشده است. هماهنگي راديو تلويزيونهاي آمريکا با دولت و دست کم در مسائل مربوط به سياست خارجي در اين است که پروانه هاي آنها براي يک سال اعتبار دارد و براي سال بعد بايد تقاضاي تجديد پروانه کنند. حال آنکه پروانه نشريات در ايران، پس از صدور به صورت دائمي است.
بیکاری در آمریکا به 9 و نیم درصد نیروی کار رسید
پنجشنبه دوم جولاي 2009 و پس از اینکه وزارت کار ایالات متحده اعلام کرد که ژوئن 2009 (ماه پیش از آن) 465 هزار آمریکایی دیگر کار خودرا از دست داده اند و درصد بیکاران به 9 و نیم درصد رسیده که در 26 سال گذشته (از سال 1982 ـ 1983) سابقه نداشته معدل بورس سهام (وال استریت) 223 واحد سقوط کرد و موضوع بیکاری و رکود اقتصادی خبر اول شبکه های تلویزیونی شد. ادامه رکود اقتصادی و گسترش بیکاری نشان داده است که تدابیر دولت واشنگتن در این زمینه تاکنون کارساز نبوده است. اهل نظر در مصاحبه با شبکه های تلویزیونی گفتند که کمک های دولت عمدتا به بنیادهای مالی (بانکها) شده و تاثیری بر بازار کار نداشته است. آمار منتشره در جولاي 2010 نشان داد که وضعيت بازار کار در ايالات متحده بهتر نشده و وضعيت اقتصاد بهبودي نيافته است.
یادآوری خونین ترین نبرد برادرها در سالروز پايان آن با هدف یک هشدار
سوم جولاي 2009 به مناسبت گذشت 146 سال از برادرکشی بسیار خونین و پرتلفات «گتیسبورگ»، برخی ازرسانه های محلی آمریکا تصاویری از آن نبرد را که درجریان جنگ داخلی آمریکا روی داده بود منتشر کرده بودند تا یادآوری آن در عین حال یک هشدار باشد. عامل نژادی در جنگ داخلی نیمه اول دهه 1860 آمریکا دخیل بود و پیدایش گروه سازی نوین آمریکا به نام «تی پارتی» و تظاهرات و خودنمایی آن عمدتا در ایالات جنوبی این کشور به باور برخی از اصحاب نظر بوی نژادی و محافظه کارانه می دهد زیرا که برای نخستین بار در تاریخ آمریکای شمالی یک سیاهپوست رئیس کشور شده است.
در نبرد سه روزه گتیسبورگ که از یکم تا سوم جولاي 1863 (دهم تا 12 تیر ماه) در جنوب ايالت پنسیلوانیا روی داده بود و در جریان آن «خبرنگاری عکس = فتوژورنالیسم» متوّلد شد پنجاه هزار تن کشته شدند که میدان نبرد به همان صورت جهت دیدار مردم نگهداری می شود. ژنرال «لی» فرمانده نیروهای کنفدراسیون (جنوبی ها) عازم تصرف شهر فیلادلفیا بود که در گتیسبورگ با نیروهای فدراسیون (دولت مرکزی و اصطلاحا؛ شمالی ها) رو به رو شد و جنگ درگرفت. این نبرد در عین حال برتری صنعت (کشور و یا ایالت صنعتی) را درجنگ ثابت کرد زیرا جنوبی ها (عمدتا کشاورز) با اینکه تک تیراندازان و سوارکاران ماهری بودند با آتش سنگین انبوه توپهای شمالی ها درهم کوبیده شدند و این، آغاز پایان شکست کنفدراسیون آمریکا بود.
کالیفرنیا و چند ایالت دیگر آمریکا در آستانه ورشکستگی ـ تقلبّات خارجيان در کاليفرنيا
فرماندار کالیفرنیا سوم جولاي 2009 اعلام کرد که این ایالت 26 میلیارد دلار کسر بودجه دارد و او تصمیم به اعلام وضعیت فوق العاده گرفته است و از این پس تا حل مسئله راهی جز دادن ورقه «آی. او. یو» به جای پول به طلبکاران ایالت ندارد و حتی ممکن است که بابت قسمتی از دستمزد به برخی از کارکنان ایالت هم چنین اوراقی داده شود. این اوراق یعنی پرامیس نوت (ورقه بدهی دولت به امضای خزانه دار) و معنای لغوی آن این است: من (در اینجا دولت ایالت) به شما بدهکار هستم (با ذکر مبلغ). وی گفت که ناچار است برخی از ادارات دولتی ایالت را سه روز در هفته کند تا در پرداخت ها صرفه جویی شود ولی سعی خواهد کرد که مدارس بکار خود عینا ادامه دهند. به گزارش رسانه ها، چند ایالت دیگر آمریکا از جمله ایلی نوی، پنسیلوانیا، اوهایو، کارولینای شمالی و کانکتیکت همین وضعیت را دارند.
اصحاب نظر گفته اند که ولخرجی ها و کاهش درآمد از «گپیتال گین = سود سرمایه گذاری» باعث این وضعیت شده است. در مورد کالیفرنیا پرداخت بدون بازرسی به متقاضیان کمک و پناهندگان مزید بر علت بوده است. آوارگان خارجی با انواع کلک و حقه وارد آمریکا می شوند و عمدتا در کالیفرنیا سکونت می کنند و انواع کمک مالی از ایالت می گیرند از جمله «مديکل (کمک درماني ايالت کاليفرنيا به بيمار مستمند)» و زیرمیری هم کار می کنند (کارکردن با پول نقد و بدون دادن اطلاع به دولت ایالت که از میزان کمک مالی به آنان بکاهد و همچنین پرداخت نکردن مالیات آن درآمد به ایالت) و هزاران تن از این آوارگان ایرانی هستند. سیگار و الکل در روسیه بیداد می کند و نیز پیدایش طبقه در این جامعه بی طبقه سابق!
شبکه تلویزیون عمومی آمریکا (PBS) به مناسبت سفر باراک اوباما رئیس جمهور این کشور به روسیه، گزارشگر ویژه به مسکو فرستاده و پخش گزارش های این گزارشگر از وضعیت روسیه را از نخستین هفته جولاي 2009 آغاز کرده بود. این گزارشگر در دو گزارشی که در آن هفته در این زمینه پخش شد گفته بود که الکل و سیگار در روسیه بیداد می کند و اعتیاد به مصرف این دو ماده متوسط عمر مردان روسیه را به 60 سال محدود کرده است و نیز کاهش کارایی، و دولت مسکو راه حل دولتهاي ديگررا اقتباس نکرده اقدام و به بستن مالیات سنگین بر الکل و سیگار دست نزده است! تا از میزان مصرف آن مخصوصا در میان جوانان و کم درآمدها بکاهد و اتخاذ تدابیر دیگر در این زمینه ازجمله جلوگیری از تولید الکل قاچاق (در منازل) ديده نمي شود. این گزارشگر گفت که بهای سیگار در روسیه یک پنجم آمریکاست که آمريکا بزرگترین تولید کننده دخانیات در جهان است.
این گزارشگر سپس از مشکلاتی از قبیل وضعیت درمان سخن گفته و از ایجاد (دوباره) طبقه در جامعه روسیه و افزایش شکاف میان دارا و ندار که تا دو دهه پیش وجود نداشت و عدم رضایت اکثریت از این وضعیت سخن به ميان آورده بود. این گزارشگر گفته بود که روس ها نمی دانند که چرا عده ای کم این چنین چند روزه (ظرف مدتی کوتاه) میلیاردر شده اند و چرا ناگهان بهای آب و برق و تلفن و اجاره مسکن تا این حد بالا رفته است که در دوران نظام پیشین مسئله نبود.
مرگ تقلید کننده صدای هرکس از رئیس کشور تا خواننده
فرد تراولنا ـ مردی که می توانست صدا و حرکات و حتی آواز افراد را تقلید کند و به این لحاظ در دنیای نمایش، فیلم و برنامه های طنز شبکه های تلویزیونی شهرت چشمگیر یافته بود یکم جولاي 2009 در 66 سالگی از بیماری سرطان درگذشت. رسانه های جهان اورا مرد بی جانشین توصیف کرده اند. او می توانست لحن سخن سران کشورهای انگلیسی زبان از سال 1961 تاکنون ازجمله جان اف کندی، نیکسون، کارتر و بوش و آواز خوانندگان از جمله مایکل جکسون را که در همین هفته از سال 2009 به علت افراط در مصرف مواد مخدر درگذشت و نیز گفتار گویندگان و مفسران تلویزیونی را تقلید کند که شگفت انگیز بود. مطبوعات اورا مرد هزار چهره می خواندند.
برخي ديگر از رويدادهاي 5 جولای
1900: يكصد هزار چيني كه در تاريخ به «مشت زنان» شهرت يافته اند و قصد كوتاه كردن دست خارجيان را از وطن خود داشتند 12 هزار نيروي خارجي را در «تيانشان» محاصره كردند.
1945: چرچيل در انتخابات انگلستان شكست خورد. اين انتخابات انگلستان «بلوغ دمكراسي» اين كشور را ثابت كرد، زيرا انگليسي ها احساس كرده بودند مردي كه در زمان جنگ آنان را به پيروزي رساند، شايد نتواند در دوران صلح نخست وزير خوبي برايشان باشد.
1950: تصويب قانون «بازگشت»، اقامت هر يهودي را در اسرائيل تضمين كرد.
1959: دكتر احمد سوكارنو رئيس جمهوري وقت اندونزي پارلمان اين كشور را منحل كرد و اعلام داشت كه تا مردم اهميت و جزئيات دمكراسي را درك نكنند و بهاي «آراء» خود را ندانند بهتر است كشور دمكراسي محدود داشته باشد و سران احزاب و كارشناسان دلسوز در تصميم گيري ها شركت كنند.
1975: دماغه سبز (كاپ ورده) كه از سال 1462 مستعمره پرتغال بود استقلال يافت. اين كشور 420 هزار نفري كه در افريقاي غربي واقع شده است قرنها بهترين تسهيلات را براي كشتي ها فراهم مي كرد زيرا كه در مسير راههاي دريايي بوده است. اين سرزمين پس از ممنوع شدن تجارت برده در آمد خود را از دست داد. داوطلبان كمونيست به تامين استقلال اين سرزمين كه پرتغال آن را يك ايالت خارجي خود اعلام كرده بود كمك بسيار كردند.
1978: مدير زندان شوشي در جمهوري آذربايجان وزير كشور اين جمهوري، معاون و دستيار او را كشت و سپس خودكشي كرد.
1978: در پي قتل رئيس جمهوري يمن شمالي بر اثر انفجار بمب و اعدام رئيس جمهوري يمن جنوبي و بسط نفوذ كمونيستها در اين جمهوري، اتحاديه عرب ضمن ابراز نگراني سريعا وارد عمل شد.
http://www.iranianshistoryonthisday.com/