مهمترین رویدادهای ایران وجهان در طول تاریخ دراین روز
ايران
ضعف ایران و پیشروی روسیه در منطقه فرارود ـ چرا عشق آباد؟!
سکه اشک يکم سازنده اشک آباد
ناصرالدين شاه دوم مرداد 1328هجري خورشيدي (24 جولای1859) تسليم نظر رجال ملي گراي وقت شد و حمزه ميرزا (حشمت الدوله) و ميرزا محمد (قوام الدوله) را مامور دفاع از مرو و نواحي اطراف آن (امروزه؛ جمهوری ترکمنستان) كرد که زير تهديد روس ها قرارداشتند. این رجال که در آن زمان انگشت شمار بودند در هر فرصتي به ناصرالدين شاه فشار مي آوردند كه مانع تصرف فرارود (ماوراءالنهر) و به ويژه شهرهاي تاريخي ايران در آن منطقه از جمله بخارا، مرو، سمرقند، خجند و ... توسط روس ها شود كه مهد فرهنگ و تمدن ايراني و ادبيات پارسي بودند. در يك جلسه مشورتي حتي به ناصرالدين شاه گفته شده بود كه مي توان براي اين منظور از سراسر كشور داوطلب جمع آوري كرد و فرستاد و نام دفاع ميهني بر آن نهاد.
در پي صدور دستور ناصرالدين شاه به شازده (پرنس) حشمت الدوله و نيز قوام الدوله که با واحدهاي نظامي آماده به مرو بروند و در دفاع از منطقه به نيروهاي محلي کمک کنند، از سوي مقامات محتاط آن زمان به سفير روسيه در تهران اشاره شده بود كه اين نيروها به منظور سركوب كردن تركمن هاي قبيله سالور و طايفه تكله كه نافرمان شده اند و به ساكنان منطقه مرو آسيب وارد مي كنند عازم آنجا خواهند شد و خصومتي با روسيه دركار نيست.
باوجود اين، سران دو واحد اعزامي در نيمه راه با هم نساختند، از يكديگر جدا شدند و ماموريت انجام نشد! و روس ها به تدريج بازهم پايين تر آمدند، و تاشكند (چاچي) را كه گرفته بودند در سال 1865 پايتخت تركستان روسيه اعلام داشتند و به كوچ دادن غير تاجيك (غير پارسي) به مناطق متصرفي دست زدند تا اكثريت به دست آورند.
آخرين نقطه متصرفي روس ها در خراسان بزرگتر، ناحيه نسا بود (نسا همزه ندارد و كلمه اي عربي نيست، نامي است دو هزار و چهارصد ساله و واژه اي است پهلوي = پارسي دوران اشكانيان). نسا شهري بود كه اشك يکم سردودمان اشكانيان (خراساني ها - پارتها) در کنار آن شهر تازه اي ساخت که به نام او اشك آباد ناميده شده است كه اينك اين نام در ايران (فقط در ايران!) عشق آباد تلفظ مي شود، چرا؟!؛ زيرا که روس ها اصرار داشتند ايرانيان متوجه هويت اصلي اين شهر نشوند و به صورت همگانی ادعای آن را نکنند. مهرداد يکم، شاه اشکاني ديگر ايران در اشک آباد يک دژ نظامي عظيم بساخت که اروپاييان به اين دژ "ميترادات کرت = مهرداد کرد" نوشته اند. منطقه نسا (اشك آباد) تا مرز ايران امروز فاصله اي بسيار كوتاه دارد. باقيمانده نسا يک منطقه حراست شده باستاني است و تاکنون از زير خرابه هاي آن آثار باستاني گرانبها و منحصر به فرد مربوط به زمان اشکانيان به دست آمده و نگهداري مي شود.
مهرداد يکم که در اشک آباد يک دژ نظامي بزرگ ساخت
خرابه هاي نسا و فعاليتهاي باستانشناسي در آنجا
قيام مقدس ملي و شهداي ملت...، و پس از بپاخيزي سي ام تير
دکتر صديقي
آخر وقت روز يكم مرداد 1331 مجلس شوراي ملي تظاهرات وسيع و خونين سي ام تير را "قيام مقدس ملي" اعلام داشت و به صورت يک قانون تصويب كرد كه مقتولان اين روز "شهداي ملت" خوانده شوند.
در همين روز اعلام شد كه دكتر مصدق نام وزارت جنگ را به "دفاع ملي" تغيير خواهد داد زيرا كه ارتش ايران يك نيروي دفاعي است و فعلا نخست وزير، خود سمت "وزارت دفاع ملي" برعهده خواهد گرفت و از آنجا كه نياز به ايجاد تحول جامعه شناسي و نوسازي تشكيلات داخلي و انتخابي كردن سمت هاي شهرداري، بخشداري و دهداري و ... است دكتر غلامحسين صديقي استاد جامعه شناسي و روشنفكر بنام ايراني كه در درستي و پاكدامي شهره عام است وزير كشور خواهد بود و دكتر مهدي آذر ملي گراي معروف وزير فرهنگ (آموزش و پرورش، علوم و ارشاد و فرهنگ فعلي) و ....
دکتر مهدي آذر دکتر آذر از موسسان حزب ايران در دهه 1320 قبلا برنامه هاي تحصيلات متوسطه ايران علنا «استعماري» خوانده بود که کمکي به ملت نمي کند و چون پزشک و از نخستين محصلان اعزامي به فرنگ بود گفته بود که وزرات بهداري و دانشکده هاي پزشکي در هم ادغام و وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي بوجود آيد تا نياز درماني متناسب با پرورش پزشک و پرستارباشد و به همينگونه وزارت صنايع و کار و آمورش مهندس و تکنيسين بايد در هم ادغام شوند تا نتيجه بيشتري به دست آيد.
در اين روز همچنين گفته شد كه دكتر مصدق قصد دور ساختن موقت بستگان شاه به ويژه اشرف پهلوي از ايران را دارد تا در امور كشور مداخله و براي اين و آن اعمال نفوذ (پارتي بازي) نكنند و اين بيرون فرستادن، تبعيد به خارج نيست زيرا كه ايراني را نمي توان از وطن تبعيد كرد. دكترين نيكسون و بعدا افزوده شدن منطقه خليج فارس به آن
ريچارد نيكسون رئيس جمهوري وقت آمريكا 24 جولاي 1969 در جزيره گوام دكترين خود را كه تجديد نظري در دكترين هاي ترومن و آيزنهاور بود اعلام داشت. كلماتي که در انشاء اين دكترين بکار رفته رفته طوري انتخاب شده بود كه تنها آسياي شرقي را مورد خطاب قرار مي داد (كه آمريكايي ها آن را «اژيان» مي خوانند). طبق اصول سه گانه اين دكترين، همه پيمانهاي منعقد شده قبلي با آمريكا به جاي خود محفوظ و لازم الرعايه خواهند بود، ولي از آن پس، تنها سپر دفاع اتمي آمريكا براي ملل آسيايي (منظور آسياي شرقي و جنوب شرقي) باقي خواهد بود و اگر در اين منطقه يك قدرت اتمي برضد متحدين آمريكا و كشورهايي كه استقلال و تماميت آنها به امنيت و منافع آمريكا كمك مي كند دست به تهديد و تعرض بزند، آمريكا مستقيما به دفاع برخواهد خاست، ولي در برابر تعرضات نوع ديگر (متعارفي)، آمريكا تنها به ارسال كمك اقتصادي و تسليحاتي بسنده خواهد كرد و نيروي نظامي نخواهد فرستاد. هدف اين است كه هر كشوري استعداد و بنيه دفاعي خود را افزايش دهد و تقويت كند و از لحاظ نيروي انساني (سرباز) به خودش متكي باشد.
هدف نيكسون در آن زمان از صدور اين دكترين عمدتا ويتناميزه كردن جنگ ويتنام بود زيرا تلفات روزافزون نظاميان آمريكايي در ويتنام باعث خشم و جوشش مردم آمريكا شده بود و تحمل آنان از ادامه جنگ ويتنام به پايان رسيده بود.
دكترين نيكسون پس از انتشار مورد تفسير قرار گرفت كه مبهم است و حدود منطقه مشمول آن روشن نيست. اين اعلام نظرها و برخي فشارهاي سياسي به نيكسون از مجاري مختلف باعث شد كه وي در اعلاميه سوم نوامبر 1969 خود (سه ماه و يك هفته بعد) دكترين خويش را اصلاح کند و بر آن جملاتي افزود و منطقه خليج فارس را هم مشمول اين دكترين قرار داد. به اين ترتيب ايران، كشور سعودي و ... هم مشمول دكترين نيكسون شدند و دولت آمريكا خود را موظف به دفاع از آنها در برابر هرگونه تهديد و تعرض يك كشور اتمي كرد. اين كشورها همچنين مشمول كمكهاي نظامي و اقتصادي آمريكا قرار گرفتند و نيكسون وعده داد كه به حفظ امنيت عمومي آنها نيز كمك خواهد شد.
جيمي كارتر بعدا برپايه دكترين نيكسون، خليج فارس را منطقه منافع حياتي آمريكا اعلام، و از لحاظ دفاعي و حفظ امنيت در اولويت قرارداد و رونالد ريگان با استناد به آن از فرصت جنگ عراق با ايران استفاده کرد و آمریکارا بيش از بيش وارد امور منطقه خليج فارس و جريانات آن كرد و این کار با محافظت از تردّد نفتكش های کویتی آغاز که به ایجاد فرماندهی نظامی و استقرار دائمی انجامید. جورج بوش (پدر) از قضیه تصرف کویت توسط عراق (که طبق برخی گزارشها، سفیر وقت واشنگتن در بغداد محرّک ضمنی صدام در آن کار بود) برای استقرار نظامی در کشور سعودی و شیخ نشین ها استفاده کرد و با پول این اعراب صاحب نفت به منطقه لشکرکشید و عراق را از کویت بیرون راند. بعدا جورج بوش (پسر) در سال 2003 عراق را به بهانه داشتن اسلحه كشتار جمعي اشغال نظامي كرد و ....در دنياي داستان نويسي روزي که سيمين دانشور داستان نگار نامور به بيمارستان منتقل شد ـ چرا يك نويسنده و استاد بازنشسته بايد براي درمان به بيمارستان خيريه برود؟!
Simin Daneshvar
به گزارش بيست و دوم جولاي 2007 (31 تيرماه 1386) برخي رسانه هاي تهران، سيمين دانشور اديب سالخورده، داستان نگار و استاد پيشين دانشگاه تهران در يك بيمارستان تهران بستري شده بود. طبق برخي گزارش هاي ديگر، سيمين (احتمالا به دليل ضعف مالي) نخست به يك بيمارستان خيريه زير درمان قرار گرفته بود كه بعدا اورا از آنجا به يك بيمارستان غيردولتي انتقال داده و بستري كرده بودند.
سيمين كه در شيراز به دنيا آمده و از نوجواني استعداد و علاقه به داستان نگاري داشته، پس از درگذشت پدرش كه پزشك بود به كار در راديو ايران و ترجمه خبر و مطالب ديگر پرداخت و به موازات آن به داستان نگاري ادامه داد. او بعدا در روزنامه ايران (نيمه دولتي آن زمان) به كار نويسندگي و ترجمه ادامه داد و روزنامه نگار شد. نخستين داستان سيمين كه به صورت كتاب در سال 1948(1327) به توزيع داده شد «آتش خاموش» عنوان دارد. وي پس از تكميل تحصيلات در تهران و آمريكا (دانشگاه ستنفورد) و گرفتن دكترا در ادبيات فارسي به كار تدريس در دانشگاه تهران پرداخت و در اين دانشگاه به مقام آموزشي هم دست يافت ولي چون از فعالان انجمن هاي نويسندگان و محافل ادبي بود نتوانست مقام پروفسور (استاد كامل) كسب كند (پس از انقلاب و بازشدن برخي از پرونده هاي ساواك، معلوم شد كه گزارش هاي منفي اين سازمان در ارتقاء نيافتن او به مقام پروفسور كامل موثر بوده است!).
سيمين كه در سال 1921 (1300 هجري خورشيدي) به دنيا آمده است در سال 1979 پس از 20 سال تدريس در دانشگاه تهران، خود را بازنشسته كرد. وي در نخستين دوره آموزش روزنامه نگاري ايران (سال 1956) نقدنويسي ادبي و كتاب و راههاي جمع آوري اخبار مربوط به كتاب و كتاب نگاران و نشر كتاب را تدريس كرد. سيمين در سال 1950 با جلال آل احمد نويسنده معروف ازدواج كرد و بعدا بيوه او شد. سيمين در نگارش داستان هاي كوتاه نيز مهارت ويژه دارد.
داستانهاي معروف سيمين عبارتند از: آتش خاموش، ساربان سرگردان، جزيره سرگرداني، ماه، سووشون، شهري مثل بهشت، به كي سلام كنم؟، عاشق تر از هميشه بخوان، از پرنده هاي مهاجر بپرس و .... كتاب سووشون او كه به زبانهاي ديگر ترجمه شده است تا كنون 16 بار تجديد چاپ شده و بيش از نيم ميليون نسخه فروش داشته است. اين داستان به خوبي وضعيت ايران در دوران اشغال نظامي (توسط متفقين) را منعكس مي كند. مطلب او تحت عنوان «غروب جلال (شوهرش پس از فوت)» خواندني است. سيمين دو داستان نيز به زبان انگليسي نوشته است. نگارش او زيبا و جملاتش ساده و انتخاب واژه ها ماهرانه توصيف شده است.
سيمين در سنين و ادوار مختلف
در قلمرو ادبيات
درباره الكساندر دوما به مناسبت زادروز او
دوما
الكساندر دوما نويسنده شهير فرانسوي 24 جولاي 1802 به دنيا آمد. وي از يك خانواده اشرافي و پدرش ژنرال ارتش ناپلئون بود.
در جواني مدتي منشي دوك دوارلئان بود (اين دوك بعدا به نام لوئي فيليپ پادشاه فرانسه شد). گفته مي شود كه دوما 250 كتاب نوشته است. وي براي نوشتن نمايشنامه و داستان حتي براي خود دستيار گرفته بود كه تا آن زمان سابقه نداشت. يكي از دستيارانش يك معلم تاريخ به نام «اوگوست ماكت» بود كه برايش سوژه تاريخي هم پيدا مي كرد.
داستانهاي دوما زمينه تاريخي دارد ولي به لحاظ عدم دقت، ارزش تاريخي ندارند. وي سريال نويسي را باب كرد كه بعدا ديگران آن را دنبال كردند. مشهور ترين كتابهايش سه تفنگدار و «كنت كريستو مون» هستند. داستانهاي تاريخي او پرفروش بودند و وي را مردي پر درآمد ساختند، اما آن چنان ولخرج و سخاوتمند بود كه پولي برايش باقي نمي ماند. پسر وي نيز نويسنده بود.حقيقت نگار دانماركي
« هنريك پونتوپيدان Henrik Pontoppidan» حقيقت نگار دانماركي در اين روز در سال 1857 به دنيا آمد و برنده جايزه نوبل سال 1917 در ادبيات شد. داستانهاي او بر پايه واقعياتي است كه خود ديده و لمس كرده است.
او در جواني شاهد غارت شهر محل سكونتش پس از تصرف به دست ژرمن ها بود و اين خاطره كه هرگز فراموش نشد از او يك حقيقت نگار نامدار به وجود آورد. با اين كه مسافرت هاي متعدد كرد ولي داستانهايش همگي مربوط به دانمارك است . هنريك به بهترين صورت ، زندگاني پر مشقت كشاورزان و كارگران دانمارك زمان خود را منعكس ساخته، به دمكراسي نيمبند تاخته و دگر گوني وضعيت جامعه دانمارك و گرايش به بي بند و باري در اين جامعه را صريحا به زير انتقاد كشيده است . اين نويسنده توانا و صريح الكلام بسال 1948 فوت شد.نويسنده «من، خدا كلاويوس!»
گريوز رابرت گريوز Robert Graves داستان نگار انگليسي و نويسنده داستان معروف «من، خدا كلاويوس (درباره امپراتور خودخواه روم)» هم از متولدين 24 جولاي است كه در سال 1895 به دنيا آمده بود. رابرت كه شاعر هم بود همه نوع كتاب نوشته است از رساله تا داستان، اما داستانهاي او كه همه از ماجراهاي تاريخي گرفته شده اند معروفيت بيشتري دارند. اين نويسنده كوشيده است كه ضمن داستان هاي خود، رعايت حقايق تاريخي را بكند تا خواننده اطلاعات درست به دست آورد. وي سوژه داستانهايش را با انگيزه و حساب انتخاب كرده و در نگارش بعضي از آنها، نظر مثبت خود را بكار برده و برخي ديگر را با ديد منفي و مخالفت نگريسته است.
در قلمرو
دانش نخستين نوزاد لوله آزمايشي جهان
نخستين كودك لوله آزمايشي جهان 25 جولاي سال 1978 (24 جولاي و چند دقيقه مانده به نيمه شد به وقت لندن) در بيمارستان عمومي اولدهام واقع در منطقه منچستر انگلستان با عمل سزارين به دنيا آمد و او كه يك دختر به وزن دو كيلو و 600 گرم بود و به زندگاني ادامه مي دهد «لوئيس جوي براون » نام دارد، داراي شوهر است، قبلا پرستار بود و اينك (سال 2006) در پستخانه انگلستان كار مي كند.
در قلمرو رسانهها
نخستين نظرسنجي روزنامه اي در جهان
نشريه "Harrisburg Pennsylvanian" نخستين روزنامه در جهان بود كه 24 جولاي 1824 اولين نظرسنجي خودرا منتشر كرد. اين نظرسنجي «چه كسي و با چه شرايطي مي تواند بهترين رئيس جمهوري آمريكا باشد؟» عنوان داشت كه انجام آن دو ماه طول كشيده بود و شش صفحه از صفحات اين روزنامه را اشغال كرده بود. اين كار از آن پس روال عادي روزنامه ها شده است كه پس از علمي شدن كار نظرسنجي، رسانه ها (به ويژه نشريات احزاب) اينك انجام نظرسنجي هاي خود را به موسسات حرفه اي متخصّص اين کار واگذار مي كنند. تنها پرسشهاي مربوط را به آنها مي دهند و گاهي هم انجام اين عمل را ميان آنها به مناقصه مي گذارند و اين بنگاه ها از طريق توزيع پزسشنامه، مصاحبه تلفني، دعوت مردم به ميزگرد (فوكس گروپ)، مصاحبه خانه به خانه و يا خياباني جواب پرسش ها را جمع آوري و به كمك كامپيوتر و جداول رياضي نتايج را تهيه مي كنند كه به سفارش دهنده داده مي شود و انتشار مي يابد و خبرگزاري نقل و به ساير رسانه ها مي فرستند. بنابراين، اين وظيفه عمدتا از دوش خبرنگار برداشته شده است و اينک در سطح وسيع تري انجام مي شود.
ساير ملل
زادروز بوليوار قهرمان ملي لاتين ها و نيز روزتولد شهر كاراكاس
بوليوار
امروز 24 جولاي زادروز سيمون بوليوار قهرمان استقلال آمريكاي لاتين است كه در 1783 به دنيا آمد، شش جمهوري از کشورهاي هاي آمريكايي لاتين را به وجود آورد و سرزمين "بوليوي" به نام وي ناميده شده است. زادروز بوليوار در قاره آمريكا مورد توجه و احترام خاص مردم است و در ونزوئلا و اكوادور روز ملي و تعطيل عمومي است. بوليوار در آمريكاي لاتين «آزاديبخش» خوانده مي شود.
سيمون بوليوار در شهر كاراكاس به دنيا آمد كه سنگ بناي اين شهر سه ميليون و چهارصد هزار نفري نيز 24 جولاي سال 1567 توسط يك اسپانيايي به نام «دون ديه گو دو لاسادا» گذارده شد.
در سال 2005، هوگو چاوس رئيس جمهور ونزوئلا در همين روز جزئيات سوسياليسم خود به نام «سوسياليسم قرن 21» را برپايه عقايد بوليوار (ناسيوناليسم + سوسياليسم تعاوني)، نظرات پدران سوسياليسم، و برخي آموزش هاي اديان اعلام داشت كه اينك سرگرم پياده كردن تدريجي آن است. بیماری سل را عامل مرگ بولیواراعلام کرده اند ولی چاوس مدعی است که اورا مسموم کرده اند. قرار است که آزمایش بقایای جسد بولیوار حقیقت را روشن سازد.
شهرداري تهران يکي از ميدان هاي اين شهر را به «سيمون بوليوار» نامگذاري کرده و مجسمه وي را در آنجا قرار داده است که نشانه احترام ايرانيان به وي و قدرداني از خدماتش به بشريت است.
***ورود نخستين مهاجرين آلماني به آمريكافرانسيسكو دو ميراندا انقلابي ديگر آمريكاي لاتين نيز در كاراكاس به دنيا آمده است. وي در انقلابهاي استقلال ايالات متحده و فرانسه به انقلابيون دو كشور كمك شايان كرده بود ولي انقلاب استقلال او در آمريكاي لاتين از اسپانيا شكست خورد. انقلاب او پيش از انقلاب بوليوار صورت گرفته بود.24جولاي 1683، نخستين مهاجران آلماني با كشتي كنكورد Concord عازم آمريكاي شمالي شدند تا در اينجا ادامه زندگاني بدهند. طبق يك برآورد رسمي نزديك به يك چهارم جمعيت كنوني ايالات متحده را ژرمن تبارها تشكيل مي دهند و از اين لحاظ اکثريت دارند حال آنکه انگليسي ها نخستين مهاجران امريکاي شمالي (ايالات متحده کنوني) بودند.
انگليسي ها فرانكفورت آلمان را ويران كردند
بمب افكنهاي انگليسي 24 جولاي سال 1942 شهرهاي فرانكفورت و مانهايم آلمان را شديدا بمباران كردند. فرانكفورت كه اينك شهري بزرگ و آباد است در پي بمبارانهاي هوايي به صورتي كه در عكس زير ديده مي شود در آمده بود:
چرا احمدشاه مسعود به پذیرفتن کمک نظامی آمریکا اشتياق نشان نمي داد؟
به گزارش 24 جولای سال 2000 رسانه ها، احمد شاه مسعود رهبر وقت تاجیکان افغانستان به پیشنهاد دریافت کمک نظامی از آمریکا نظر موافق نشان نداد. وی گفته بود كه سياست واشنگتن به دلايل متعدد برمدار كنترل دائمي افغانستان قراردارد و او نمی خواهد که واسطه این کار شود. وی افزوده بود که آرامش در افغانستان با مداخله مستقیم آمریکا تامین نخواهد شد زیرا که دولت واشنگتن در چارچوب اقتدار جهانی خود عمل می کند و او نمی خواهد که افغانستان میدان زورآزمایی قدرتها شود و رنگ آرامش نبیند. 14 ماه بعد و دو روز پیش از رویدادهای 11 سپتامبر 2001 آمریکا که بهانه لشکرکشی این دولت به افغانستان را به دست داد، احمدشاه مسعود در انفجار بمب مجروح و در 48 سالگی درگذشت. لشكركشي آمريكا و سپس درگيرشدن ناتو در قضيه افغانستان رشته ای است که سر دراز خواهد داشت.
گزارش 567 صفحه اي كميسيون 11 سپتامبر در كتابخانه هاي عمومي و اينترنت - در اين گزارش از ايران نام برده شده است
نيويورک در 11 سپتامبر
بيست و دوم جولاي 2004 گزارش كامل كميسيون حقيقت ياب دو حزبي رسيدگي به رويدادهاي 11 سپتامبر 2001 كه برخي ضعف هاي اطلاعاتي ايالات متحده را آشگار كرد جهت مطالعه و نيز استفاده به صورت سند در نوشتن كتاب و مقاله در كتابخانه هاي عمومي اين كشور و سايت اينترنتي كميسيون قرار گرفت. قبلا خلاصه اي از آن به رسانه ها داده شده بود. در سالهاي اخير، هر سازمان، مقام ، مرجع و نيز افراد ترجيح مي دهند كه متن نظرات ، تصميمات، كارها و نتيجه گيري هاي خود را در وب سايت خود قرار دهند تا رسانه ها و افراد در صورت تمايل از آن استفاده كنند. ديگر، مانند گذشته نخست هر اطلاعيه اي در اختيار رسانه ها قرار نمي گيرد. هدف، آن طور كه در كتابهاي مرجع و درسي آمده است اين است كه مردم بدانند هر رسانه چه قسمتهايي را انتخاب و بزرگ كرده و چه تحريف هايي در متن شده است تا درك واقعي داشته باشد.
در اين گزارش طولاني كه ده نماينده ارشد از دو حزب اصلي آمريكا 20 ماه براي تهيه آن كار و فعاليت كردند و از مقامات ذيربط از جمله دو رئيس جمهور تحقيق بعمل آوردند و اسناد عادي و طبقه بندي شده حتي يادداشتهاي مبادله شده مقامات را از موسسات مربوط گرفتند چنين آمده است:
سران آمريكا (کلينتون و جورج دبليو بوش) در زمان خود موفق نشدند از وقوع رويدادهاي 11 سپتامبر سال 2001 كه در تاريخ جهان بي سابقه بود و ضمن آن نزديك به سه هزار تن كشته شدند پيشگيري و دست كم تلفات و زيانهاي آن را محدود كنند و از پيشروي القاعده كه قبلا از آن اطلاع داشتند و بر هدف و نياتش واقف بودند جلوگيري بعمل آورند.
كميسيون در گزارش خود هشدار داده است:
آمريكا امن نيست و براي رفع اين ضعف بايد تغييرات وسيع در سازمان اداري، سلسله مراتب و روش ها ( چگونگي اطلاع يابي و تحليل اطلاعات و دادن هشدار به مقامات بالاتر و در صدر آنان رئيس كشور )در موسسات 15 گانه اطلاعاتي ـ امنيتي آمريكا از جمله قراردادن آنها زير نظر يك وزير و يا مدير واحد(به صورت يك وزارت اطلاعات در آوردن آنها) بعمل آيد.
گزارش كميسيون تاكيد بر آن داشت كه هر دو رئيس جمهور ( بوش و كلينتون ) تقدم را به مبارزه با تروريسم نداده بودند.
نكته مهم ديگر گزارش كه ضربه به جورج دبليو بوش تلقي شده بود، و به همين گونه در تاريخ ضبط خواهد شد و اشغال نظامي عراق را پيچيده و يك خطا نشان خواهد داد اين بوده كه كميسيون نوشته است:
«صدام حسين و دولت او رابطه اي با القاعده و دستي در رويداد 11 سپتامبر نداشتند، ولي حكومت بوش پس از وقوع اين رويداد تلاش كرد كه آن را به دولت بغداد بچسباند (ارتباط دهد) تا دليلي براي اشغال نظامي عراق داشته باشد.».
در اين زمينه، يكي از اسناد كميسيون كه يادداشت مورخ 17 سپتامبر 2001 پال وولفوويتس معاون وزارت دفاع به رامسفلد وزير دفاع است از اين قرار است:
... اگر ده در صد هم احتمال باشد كه القاعده با صدام ارتباط داشته، بايد از آن استفاده كرد و تقدم را به مداخله قطعي عراق و اين كه يك تهديد بي چون و چرا براي آمريكا است داد و ....
در گزارش آمده بود كه دست كم هشت تن از 19 نفري كه در ايجاد رويداد 11 سپتامبر دست داشتند از خاك ايران عبور كرده و از قرارگاه القاعده در افغانستان خودرا به آمريكا رسانده بودند ولي هنوز دليلي كه نشان دهد ايران قبلا از تصميم آنان به ايجاد رويداد آگاه بوده و يا همكاري داشته به دست نيامده است.
در پي انتشار اين گزارش، قوه مقننه آمريكا تصميم گرفت كه در آگوست 2004 به آن رسيدگي كند و ضعف هايي را كه اعضاي كميسيون كشف كرده اند با وضع قانون بر طرف سازد. (مديريت واحد سازمانهاي اطلاعات آمريکا بوجود آمد).
سناتور جان كري با استناد به اين گزارش ( سند ) گفته بود كه حكومت بوش مي توانست به موقع اقدام و از رويداد 11 سپتامبر جلوگيري بعمل آورد.
مفسران روزنامه ها در مقالات خود گزارش مستند كميسيون را به زيان جورج بوش و تضعيف موقع او خوانده بودند.
لي هاميلتون ( راست عكس) نايب رئيس كميسيون و توماس كين رئيس آن هنگام صحبت درباره گزارش نهائي
روش تازه گروههاي مقاومت در عراق: گروگان گيري خارجيان
در سال 2004 به موازات انفجارهاي انتحاري و حملات چريكي شهري، گروههاي مقاومت در عراق به گروگانگيري خارجيان كه نتايج تبليغاتي طولاتي تري برايشان داشت دست زده بودند و در جولاي آن سال 70 خارجي در گروگان داشتند. به اظهار اصحاب نظر در جولاي 2004، گروههاي عراقي مقاومت از آن بيم داشته اند كه كمپاني ها و موسسات خارجي كشور آنان را به صورت كويت و سعودي در آورند كه نزديك به نيمي از كاركنانشان، خارجي هستند. افرادي كه در آن سال در عراق در گروگان بودند عمدتا راننده كاميون و خدمه معمولي شركتهاي پيمانكار بودند. دولتهاي مصر ، كنيا و هند در پي همين گروگانگيري اعلام كردند كه اتباع خود را ادامه كار در عراق ممنوع و آنان را از اين كشور فرا خواهند خواند.
جمعه 23 جولاي 2004 ديپلمات ارشد مصري در عراق، محمد ممدوح حلمي قطب، پس از خروج از يك مسجد بغداد به گروگان گرفته شده بود. وي روز پيش از آن، در سفارت مصر با يك مصري كه گروگانگيرها اورا آزاد كرده بودند ملاقات(( عكس بالا، قطب در سمت چپ عكس) و از رهايي او ابراز خرسندي كرده بود كه روز بعد خود او يک گروگان)
آنجلو ، همسر و فرزند خردسالش در طرفين گلوريا آرويو رئيس جمهور فيليپين
عكس بازگشت «آنجلو دلاكروز» گروگان آزاد شده فيليپيني به مانيل در ميان خانواده اش كه شادي مي كنند و نيز عكس ملاقات او و خانواده اش با «گلوريا آرويو» رئيس جمهور وقت فيليپين در روزنامه هاي سراسر جهان چاپ شده و طبق يك نظر سنجي تلفني، محبوبيت «گلوريا» كه يك بانوي ميانسال است در ميان جهانيان 25 درصد افزايش داده بود؛ زيرا او بود كه با فراخواندن نظاميان فيليپين مانع از قتل گروگان فيليپيني شد و در اين راستا انتقاد شديد آمريكا و استراليا را ناديده گرفت و احتمالا دوستي آنها را نسبت به شخص خود از دست داد.
همان زمان جسد و سر جداشده راننده بلغاري كه دولت متبوعش حاضر به خارج ساختن سربازان آن كشور از عراق نشده بود در ساحل دجله به دست آمده بود. همزمان، برخي از روزنامه هاي عرب زبان دولتهاي اروپايي تحت سلطه شوروي سابق از جمله بلغارستان و لهستان را به كساني تشبيه كرده بودند كه عادت كرده اند خود را در كنار ابر قدرت روز ـ صرف نظر ازاينکه چه دولتي باشد قرار مي دهند و به آن بچسبند؛ در قرون 18 و 19 دركنار عثماني و ناپلئون، آنگاه هيتلر، بعد شوروي و اينك آمريكا، و به نظر مي رسد كه گردانندگان اين كشورها آن روش قديمي را بر توجه و عنايت به نظرات و سرنوشت اتباع خود ترجيح مي دهند.مقايسه اتهامات صربها با آن چه كه در عراق و افغانستان روي داده است
يك صحنه از شكنجه عراقي ها توسط آمريكاييان در زندان ابوغريب
در واكنش به اقدام يك بازپرس دادگاه بين المللي لاهه كه عكسهاي فرار يك متهم صرب را منتشر ساخته بود، 24 جولاي 2004 برخي از منتقدين آمريكا كه با سياست و رفتار اين دولت در قبال عراق و افغانستان موافقت ندارند نوشته بودند: آيا اتهامات صرب ها شديدتر است و يا آمريكاييان در دو كشور عراق و افغانستان و به ويژه نسبت به زندانيان دو كشور؟. ممكن است صربها در كشور خود مرتكب جرم شده باشند ولي آمريكاييان در كشورهاي دوردست. بدون دليل و مجوز، در قرن 21 رفتند و دو كشور مستقل را اشغال نظامي كردند، دولتهايشان را بركنار و مسئول اين همه خرابي و تلفات هستند كه ادامه دارد.
اين منتقدين در مقالات و گفتار خود به اعلاميه وقت دولت آمريكا استناد كرده بودند كه تا آن زمان 94 مورد بدرفتاري در زندانهاي عراق ثبت شده و 39 زنداني افغان هم به همين ترتيب جان خود را از دست داده بودند.
عكسهايي را كه بازپرس دادگاه بين المللي منتشر ساخته بود مردي را نشان مي داد كه صورت او ديده نمي شد و مي خواستند وي را در صندوق عقب يك اتومبيل قرار دهند و .... بازپرس كه عكسها را در آمستردام منتشر ساخته بود گفته بود كه آن مرد، كسي جز «گوران هادزيچ» يكي از متهمان تحت تعقيب دادگاه نبوده كه اندكي پيش از ورود ماموران جهت دستگيري اش، به آن گونه از مخفي گاهش فرار کرد. از اظهارات بازپرس كه معلوم نيست با اجازه چه مرجعي عكسها را منتشر ساخته بود چنين بر مي آمد كه برخي ماموران دولت صربستان به متهم اطلاع داده بودند كه فرار كند. همچنين روشن نيست كه به چه ترتيب عكسها گرفته شده و به دست بازپرس افتاده بود!. بايد دانست كه تحقيقات در مرحله بازپرسي نبايد علني شود. گفته شده بود که برخي از روزنامه نگاران در حال تلاشند تا بدانند كه پشت سر انتشار اين عكسها كه بر خلاف روال دادرسي قضايي است چه دولتي قرار داشت.چاوس در كرملين از تولّد دوباره قدرت روسيه و اتحاد دو کشور سخن گفت ـ آمريکاي لاتين در سال 2008
در جولاي 2008 هوگو چاوس رئيس جمهور ونزوئلا و صاحب فرضيه «سوسياليسم قرن 21» و يكي از پرچمداران ضد سلطه (امپرياليسم) در جهان يك ديدار دو روزه تأمل برانگيز از مسكو انجام داد. وي بيست دوم جولاي اين سال اين سفر پرمعناي خود را با چنين گفتاري آغاز كرده بود:
«من با علاقه مندي ويژه و احترام فراوان روند تولد دوباره قدرت روسيه را دنبال مي كنم و اميدوارم كه نويدبخش وضعيتي بهتر براي جهان ما و برقراري نظامي عادلانه در روابط ملل باشد. به اعتقاد من، دوستي و اتحاد روسيه با ونزوئلا حاكميت ملي و استقلال ميهن مرا تضمين خواهد كرد كه همه مي دانند مورد تهديد و خصومت دولت واشنگتن است. به مصلحت جهانيان و دو ملت ما است كه روسيه و ونزوئلا متحد استراتژيك باشند و در زمينه سياست نفت وحدت نظر و همكاري و در معاملات اسلحه و ابزارهاي دفاعي يكديگر را به چشم دوست بنگرند. دوست من، فيدل كاسترو همين نظر را دارد كه من گوش به اندرزهاي او دارم. كاسترو عقيده دارد كه در جهان امروز، يك دولت مشخص كه مدعي قدرتمداري است دچار فقر منطق و دليل شده است و در چنين شرايطي در تولد دوباره قدرت روسيه بايد تسريع شود.».
چاوس كه گفته بود حاوي پيام فيدل كاسترو و ساير دوستان در آمريكاي لاتين براي سران روسيه است در كرملين مورد استقبال خودماني و بسيار دوستانه دميتري مدوديف و ولاديمير پوتين قرارگرفت. او از روسيه به تعداد مورد نياز، زيردريايي و تانك خريد. چاوز قبلا به ارزش ميلياردها دلار هواپيماي نظامي و تسليحات ديگر از روسيه خريداري كرده بود. طبق قراردادهاي متعددي كه در اين سفر دو روزه امضاء شد؛ روسيه در ونزوئلا يك كارخانه ساخت تفنگ كالاشنيكوف و يك آموزشگاه آموزش پرواز هلي كوپتر تاسيس خواهد كرد. همچنين قرارشد كه همكاري كمپاني هاي نفتي ونزوئلا با دو موسسه نفت روسيه ـ گازپروم و لوك اويل ـ گسترش كامل يابد.
چاوس كه از روسيه به بلاروس رفت تا با اين دولت ضد واشنگتن قراردادهاي دوجانبه منعقد كند قبل از سفر به مسكو در نشست سران آمريكاي مركزي و منطقه كارائيب شركت كرده بود كه اين نشست به منظور تحكيم مناسبات و دوستي ملل لاتين قاره آمريكا تشكيل شده بود و سران چپگرا در اين نشست خواستار استقلال عمل لاتين هاي آمريكا شده و خواسته بودند كه در اين منطقه، هيچ مقامي با رفتار خود امكان مداخله به دولت واشنگتن ندهد. چاوس همچنين پيش از رفتن به مسكو در مراسم سالروز قيام مسلحانه ساندينست ها (19 جولاي) و طرد خانواده ساموزا از نيكاراگوئه كه با حضور بيوه چه گوارا و بيوه هونكر رهبر پيشين آلمان شرقي برپا شده بود شركت كرده بود. شركت اين دو بيوه در اين مراسم، نشانه آن تلقي شده بود كه «اورتگا» رهبر نيكاراگوئه از راهي كه انتخاب كرده است (سوسياليسم) باز نخواهد گشت. چاوس همچنين به اتفاق داسيلوا (رئيس جمهور سوسياليست برزيل) با «مورالس» رئيس جمهور سوسياليست بوليوي ملاقات و به او وعده هرگونه كمك دادند. كشورهاي آمريكاي لاتين كه رهبر چپگرا دارند در اكثريت هستند و همين وضعيت باعث شده است بگويند كه مي خواهند داراي سياست دفاعي مشابهي باشند. به باور اصحاب نظر، گرفتاري واشنگتن در عراق و افغانستان سبب چپگرا شدن آمريكاي لاتين شده است.
چاوس در کرملين با استقبال گرم و خودماني مدوديف و پوتين رو به رو شد(22 ژوئيه 2008)
در مقايسه با استقبال دوستانه از چاوس، مدوديف در ملاقات با سران دولتهاي آمريکا و انگلستان که در جريان نشست سران گروه 8 دست داد سرد و بي اعتنا بنظر مي رسيد
![]()
چاوس پيش از رفتن به مسکو، با سران آمريکاي مرکزي - با اورتگا و بيوه چه گوارا - با داسيلوا و مورالس ملاقات کرده بود - در گوشه چب، اورتگا در حال دادن يک قاب عکس به دختر "چه گورا" ديده مي شود
برخي ديگر از رويدادهاي 24 جولای
1847: «ريچارد مارچ هو» اختراع خود ماشين چاپ رتاتيو را در نيويورك به ثبت داد.
1919: نخستين شورش نژادي شهر واشنگتن 6 كشته و يكصد مجروح تلفات داشت.
1922: جامعه ملل قيمومت فلسطين و مصر را به انگلستان داد.
1923: پيمان لوزان Lausanne تكليف فاتحان جنگ جهاني اول را با تركيه، و مرزهاي اين کشور را که برجاي امپراتوري عثماني نشسته بود روشن ساخت. عثماني، متحد آلمان در جريان جنگ جهاني اول شکست خورد ،از ميان رفت و انگلستان و فرانسه مستملکات عربي آن را تصاحب کردند.
1948: شوروي محاصره (بلوكه کردن) برلن غربي از ناحيه غرب اين شهر را آغاز كرد.
1961: اولين هواپيما ربايي انجام شد و يك هواپيماي مسافربر آمريكايي به كوبا ربوده شد.
1977: مصر به حملات نظامي چند روزه خود به ليبي پايان داد.
1991: در جريان زدو خوردهاي طولاني داخلي كشور آفريقايي موزامبيك كه عمدتا از رقابت شوروي و غرب ناشي شده بود در اين روز نزديك به هزار تن و عمدتا روستانشين كشته شدند.
http://www.iranianshistoryonthisday.com