ايران
روزي كه دكتر مصدق و يارانش بازداشت شدند
دكترمصدق را پس از دستگير كردن از خودرو زندان نظامي خارج مي كنند

     20 اوت 1953 يك روز پس از براندازي 28 مرداد 1332، دكتر مصدق و چند تن از يارانش از جمله دكتر صديقي و دكتر شايگان در خانه اي در خيابان كاخ دستگير و زنداني شدند. آنان عصر 28 مرداد هنگامي كه خانه دكتر مصدق زير گلوله بود از راه ديوار خانه خارج شده بودند.
دكتر مصدق بمانند
همه رهبران ملي
غالبا لباس ساده
و خانه مي پوشيد
در همين روز بسياري از مقامات و هواداران دكتر مصدق دستگير و به افسراني كه در عمليات براندازي شركت كرده بودند يك درجه ترفيعي داده شد. دسته هاي شعار دهنده بر ضد دكتر مصدق در روز 28 مرداد روزي كه با آرامش و مطابق معمول آغاز شده بود 200- 300 نفري بودند كه عمدتا با كاميون حركت مي كردند، ولي ماموران انتظامي حاضر به جلوگيري از آنان نمي شدند و مانعي بر سر راهشان نبود. در آن روز ظرف چند ساعت سه بار روساي شهرباني كل تغيير يافته بودند و .... دكتر مصدق تا آخرين لحظه باور نمي كرد كه تغيير دولت او با اين عمليات ظاهرا كوچك عملي باشد. طبق مندرجات صفحه 341 خاطرات دكتر مصدق، وي رجال كشور و مقامات ارشد (آن زمان) را سه گروه مي دانست: يك گروه را مخلوق سياست خارجيان معرفي مي كرد كه با نظر خارجي وارد كار مي شوند و مصالح خود را با مصالح خارجي توام مي كنند و آنجا كه براي خارجي نفعي نباشد، آنان نفعي ندارند و ... و دو دسته ديگر رجال و مقامات خيرخواه وطن و هموطنان هستند، منتها شماري از آنان خيرخواه غير مبارز هستند كه براي سربلندي، استقلال و آزادي عمل كشور و پيشرفت آن بايد گروه اول را به حداقل و "صفر" رساند و خيرخواهان غيرفعال را تشويق و دلگرم به فعال شدن كرد و ....
    
دكتر شايگان و دكتر صديقي ـ دو مرد نامدار وطن ـ همزمان با دكتر مصدق دستگير شدند
نقش اينتليجنس سرويس انگلستان در براندازي دكتر مصدق
پشت جلد كتاب قطور «ام. آي ـ 6» تاليف استيفن دوريل
در زمينه براندازي 19 اوت سال 1953 (28 مرداد 1332 خورشيدي) كتابهاي متعدد و نظرات بسيار انتشار يافته است كه هر كدام حاوي تاريخچه اي از اين رويداد است. از جمله كتابي كه خلاصه اي از يك فصل آن در زير مي آيد:
     MI – 6(اينتليجنس سرويس انگلستان از درون) عنوان كتابي است كه محقق و استاد انگليسي، استيفن دوريل Dorril، آن را تاليف كرده و از كتب سال 2000 است. در اين كتاب كه يك فصل آن (فصل 28 از صفحه 558 تا 600) به ايران اختصاص يافته، مولف نوشته است كه معمولا رسم و عادت نبوده است كه درباره اين سازمان كه يكي از سرويسهاي جمع آوري اطلاعات در جهان است عكس و مطلب انتشار يابد و رسانه ها قلمفرسايي كنند. به نوشته مولف كساني كه تاكنون درباره كارهاي اين سازمان نوشته اند از رقباي آن و يا از اعضاي ناراضي بوده اند و پس از انتشار نيز از مزاحمت و ارعاب اين سازمان مصون نمانده اند. بنابراين، كتاب 900 صفحه اي او منحصر به فرد است. در اين كتاب آمده است با اين كه انگلستان، ديگر يك قدرت بزرگ جهاني نيست معذلك اينتليجنس سرويس آن به همان روش دوران امپراتوري ادامه كار مي دهد. اين سازمان نقش مهمي در جريان جنگ سرد داشت و به عقيده "دوريل" وجود آن براي انگلستان ضرورت حياتي دارد.
    مولف درباره فعاليتهاي اينتليجنس سرويس در دوران حكومت مرحوم دكتر مصدق، نوشته است كه دولت انگلستان در سال 1949 از طريق ايستگاه اينتليجنس سرويس در تهران متوجه شده بود كه سهم ايران از نفت (10 تا 12 درصد) بسيار ناچيز است و به تدريج صداي مردم را در مي آورد. بنابراين يك ضميمه به قرارداد 1933 تهيه شد كه دكتر محمد مصدق مخالفت با استثمار نفت را آغاز و مردم عاطفي و احساساتي ايران را وارد يك مبارزه دامنه دار ناسيوناليستي كرد و در اين شرايط كسي جرات نمي كرد بدون قبول خطر، اين ضميمه را به مجلس بدهد. در اين زمان، آمريكا با كشور سعودي يك قرارداد نفتي 50 – 50 امضاء كرد و اين وسيله بسيار خوبي براي دكتر مصدق بود كه ايرانيان را پشت سر خود متحد سازد.
    به توصيه ميلن Milne رئيس ايستگاه اينتليجنس سرويس در تهران كه در مجلس عواملي داشت،
    انگليسي ها تصميم گرفتند كه بر ضميمه قرارداد 1933، اصلاحيه اي بنويسند و سهم ايران را افزايش دهند و مبلغي نيز علي الحساب به دولت ايران بدهند تا حقوق كارمندان عقب نيفتد و مخالفت ها كمتر شود كه دكتر مصدق روز 19 فوريه سال1951 طرح ملي شدن صنعت نفت ايران را به كميسيون نفت مجلس داد. روز سوم مارس (12 روز بعد) سپهبد رزم آرا نخست وزير وقت كه شهرت به دوستي با انگلستان را داشت طي اعلاميه اي كه در مجلس قرائت و از راديو دولتي خوانده شد اقدام دكتر مصدق را به دلايل فني غيرعملي خواند كه چهار روز بعد ترور شد و مجلس طرح ملي شدن نفت را تصويب كرد و شاه كه همواره كوشش داشت افراد ضعيفي را نخست وزير كند تا قدرت در دست خودش باشد تحت تاثير احساسات ناسيوناليستي ايرانيان كه مقاومت در برابر آن امكان ناپذير است، بر خلاف ميل باطني و از روي اجبار تمايل مجلس به نخست وزير شدن دكتر مصدق را پذيرفت. مصدق كه به صورت يك بت درآمده و رهبري ناسيوناليسم ايراني را به دست گرفته بود روز دوم ماه مه شاه را وادار به امضاي مصوبه مجلس كرد و انگلستان نه تنها نفت ايران بلكه درآمد قابل ملاحظه خود از ماليات نفت را از دست داد و هنگامي كه دكتر مصدق اعلام كرد كه ملي كردن صنعت نفت مقدمه پاك كردن ايران از هرگونه نفوذ خارجي است كه از 1557 ميلادي آغاز شده، قلمرو ايران را كوچك و ايرانيان را تحقير كرده است، اينتليجنس سرويس به دولت انگلستان هشدار داد كه اگر دكتر مصدق و افكار او دوام يابد ساير كشورهاي مشابه ايران چنين خواهند كرد و ... و از همان زمان طرح انواع نقشه براي از ميان برداشتن دكتر مصدق و سركوب كردن ناسيوناليسم ايراني پيش از آن كه جهان را همانند گذشته به دنبال خود بكشاند آغاز شد. سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا دكتر مصدق را مردي فوق العاده آگاه، با هوش، ولي يكدنده، دوست داشتني و سخنور كه مطلقا حاضر نمي شود بر سر منافع ايران و ايرانيان وارد معامله شود توصيف كردند و اينتليجنس سرويس فقط صداقت و امانت و ايراندوستي او را قبول داشت و وي را در مسائل ملي بدون گذشت و تقريبا خشن گزارش كرده بود.
     منابع آمريكايي محبوبيت فوق العاده دكتر مصدق را نتيجه خسته بودن ايرانيان از مقامات آزمند و خائن پيش از او، فساد اداري و موروثي شدن ادارات دولتي ميان خاندانهاي معين و ناامني راهها و اجحاف سرمايه داران و فئودالها و نيز رقابت قدرتهاي اروپائي با هم بر سر ايران مي دانستند و معتقد بودند كه ايرانيان دكتر مصدق را به صورت يك فرشته نجات مي پندارند، كه به همه اين مسائل پايان خواهد داد.
     مولف نوشته است كه تفاوت سياست آمريكا و انگلستان از آغاز جنبش ناسيوناليستي دكتر مصدق سبب شد كه هماهنگي 10 ساله (از زمان جنگ دوم) دو كشور بر سر ايران بر هم بخورد. با وجود اين اينتليجنس سرويس پي در پي مسائلي را براي آمريكائيان مطرح مي ساخت تا آنها را وادار به سرنگون ساختن حكومت مصدق كند. اينتليجنس سرويس ماموران تازه اي را كه فارسي مي دانستند در لباس روزنامه نگار، كارمند سفارت و يا استاد و محقق به ايران گسيل داشت كه يكي از آنها بانو لامتون Lambton بود.
     بررسي هاي اين ماموران و تماس آنها با مقامات محلي در حوزه هاي نفتي باعث شد كه در يك مورد، دولت انگلستان تصميم به اعزام نيرو جهت تصرف مناطق نفت خيز ايران بگيرد، ولي از مداخله شوروي براساس قرارداد 1921 تهران و مسكو هراس داشت و در اين زمينه با دولت آمريكا كه در "كره" درگير جنگ بود به مشورت پرداخت كه رئيس جمهوري آمريكا زمان و مكان را براي اين حمله مناسب و منطقي ندانست و گفت كه روسها جبهه تازه اي خواهند گشود كه مسير تاريخ را عوض خواهد كرد. به علاوه، كنترل (ره گيري) مخابرات واحدهاي ارتش ايران توسط ناو انگليسي Urius نشان داد كه در صورت حمله نظامي، مقاومت ارتش ايران شديد خواهد بود و صدها هزار ناسيوناليست داوطلب به صفوف ارتش خواهند پيوست و اگر آبادان هم تصرف شود نگهداري آن دشوار خواهد بود.
     از آن پس، كار اينتليجنس سرويس شده بود ترسانيدن آمريكائيان از كمونيست شدن ايران با اين استدلال كه دكتر مصدق دست به اصلاحات اجتماعي خواهد زد و مردم با سوسياليسم خواهند شد و بسياري از آنها از آن راه خواهند رفت و بالاخره ايران، "ايرانستان"! آشنا خواهد شد و از سوي ديگر به آمريكائيان نويد مي دادند كه در صورت حل مسئله نفت، چهل درصد آن را به شركتهاي آمريكايي خواهند داد. هدف انگليسي ها آن بود كه اگر حادثه اي رخ دهد آمريكا را در برابر شوروي قرار دهند كه فقط آن دو دولت قادر به معارضه هم بودند.
    اينتليجنس سرويس از دوستان شاه نيز غافل نبود از جمله پرون Perron و شاپور پورتر كه تابعيت ايران و هند – هر دو – را داشت. ماموران سرويس جاسوسي انگلستان حتي پي برده بودند كه شاه با زني از خانواده "د" رفاقت دارد. آنها براي برانداختن حكومت مصدق به گردآوري افراد پرداختند كه دو برادر "رشيديان" از آن جمله بودند. به نوشته مولف، ماموران انگليسي به اين دو برادر هرماه ده هزار ليره استرلينگ (در آن زمان هر ليره مساوي با چهار دلار آمريكا بود) مي دادند و كار آنها در آغاز جمع آوري "راي" براي مخالفان دكتر مصدق در انتخابات بود تا از اكثريت نيافتند. همچنين اين ماموران فرزندان اين دو برادر را به لندن برده بودند تا درس بخوانند و هر گونه وعده به آنها مي دادند. اين زمان، ايامي بود كه انگليسي ها به هر كس كه قادر بود اقدامي بر ضد دكتر مصدق كند پول مي دادند از جمله تيمور بختيار كه با ثريا زن وقت شاه بستگي خانوادگي داشت. غافل از اين كه آمريكائيها هم به خانهاي قشقايي پول و وعده مي دادند!.
     بالاخره پليس دكتر مصدق خانه ريچارد سدان Seddon يكي از مقامات نفتي انگلستان در تهران را مورد بازرسي قرارداد و اسناد متعدد از رشوه دادنها و توطئه ها را به دست آورد كه به "پرونده سدان" معروف شده است.
    ماموران مخفي آمريكا كه در طول اين مدت بيكار نبودند هدفهاي خود را كه گاهي با هدفهاي انگليسي ها موازي بود دنبال مي كردند. هدف اصلي آمريكا اين بود كه جاي انگلستان را در ايران بگيرد و در آن زمان برايش مبارزه با كمونيسم بر منافع نفت مي چربيد.
    مولف كتاب ضمن بر شمردن اسامي جاسوسان آمريكا و انگلستان در ايران نوشته است پس از قطع روابط ايران و انگلستان، ماموران آمريكا فعالتر شدند و ابتكار عمل را به دست گرفتند.
    كناره گيري قوام السطنه پس از چند روز حكومت بر اثر فشار و تظاهرات بي سابقه و خونين مردم، به آمريكا و انگلستان فهماند كه خاتمه دادن به حكومت مصدق كار آساني نيست و اگر بر ضد جان او هم سو قصد شود ايران غرق در آتش و خون خواهد شد. كودتاي نظامي راه حل تشخيص داده شد و به موازات آن تبليغات ضد مصدق، كه ايران را با سياستهاي خود ويران ساخته و ... شروع شد و براي اين منظور حتي سيد ضياء طباطبايي را از فلسطين به تهران آوردند. ژنرال زاهدي كه بعدا نخست وزير دولت كودتا شد از سوي ماموران انگليسي به آمريكائي ها معرفي شد. انگليسي ها در دوران جنگ جهاني دوم زاهدي را كه يك افسر معمولي در اصفهان بود زيان آور تشخيص داده بودند و او را به فلسطين تبعيد كرده بودند!
    ماموران آمريكايي ضمن جلب ژنرالهاي ناراضي از مصدق، بانكداران ايران از جمله ابتهاج و دكتر محمد نصيري و جمعي از سياسيون را به سوي خود كشانيدند. به گونه اي كه سران بانك ملي آنها را از جزئيات وضعيت مالي دولت كه به علت محاصره اقتصادي و قطع درآمد نفت خوب نبود آگاه مي كردند. لغو نظام سلطنتي در مصر و روي كار آمدن افسران آزاده و ظهور ناسيوناليسم عرب كه المثناي ايران بود غرب را بر آن داشت پيش از آن كه افكار مصدق جهانگير شود و به ملل ديگر سرايت كند به حكومت او پايان دهد.
     در پي قطع رابطه ايران با انگلستان، اينتليجنس سرويس از قبرس با عوامل خود در ايران ارتباط داشت. ورود محققان و روزنامه نگاران و نمايندگان شركتهاي واقعي يا دروغين آمريكايي به ايران چند برابر شد و همه آنها، نتيجه بررسيهاي خود را به "سيا" گزارش مي كردند. ايرانيان ضد مصدق كه در عين حال به آمريكا نزديك بودند تشويق به دريافت پروانه نشريه مي شدند تا با مقالات خود مردم را از اطراف دكتر مصدق پراكنده سازند و نسبت به او مايوس كنند. با وجود اين، ترومن در دست زدن به كودتا بر ضد دكتر مصدق ترديد داشت كه ژنرال آيزنهاور در ژانويه 1953 روي كار آمد و تصميم به اجراي نقشه كودتا گرفت. مرگ ناگهاني استالين سد بزرگي را از سر راه برداشت. انگليسي ها عوامل خود از جمله دو برادر رشيديان را در اختيار آمريكائيان قرار دادند. شاه نيز كه اختياراتش توسط دكتر مصدق محدود شده بود آماده قبول هر پيشنهادي بود. "كرميت روزولت" رئيس ماموران سيا در خاورميانه يك رشته مذاكرات طولاني را با سران اينتليجنس سرويس درباره ساقط كردن حكومت دكتر مصدق برگزار كرد اواخر فوريه سال 1953 (ماجراي 9 اسفند 53 مقابل كاخ شاه) دست به يك آزمايش كوچك در تهران زده شد تا توان مقابله نظامي دكتر مصدق ارزيابي شود و سپس به ايجاد چند گروه از جمله كميته نجات وطن، اتحاد ميهن پرستان و ... اقدام شد. گيلانشاه فرمانده نيروي هوائي، نصيري فرمانده گارد شاه، تيمور بختيار فرمانده پادگان كرمانشاه، يك افسر ژاندارم به نام "اردوبادي"، غلامرضا اويسي فرمانده گردان تانك، محمد خواجه نوري و ... بر اثر ترغيب و وعده هاي ماموران آمريكا به جمع ناراضيان از حكومت مصدق كه ماموران جاسوسي انگلستان معرفي كرده بودند پيوستند. عمليات از 25 ژوئن آغاز شد. در كره جنگ در حال فروكش كردن بود و آمريكا ماموراني را از آن كشور به ايران فرستاده بود. شاه عمدتا به تقاضاي آمريكا فرمان عزل دكتر مصدق را محرمانه صادر و زاهدي را نخست وزير كرد، ولي دكتر مصدق فرمان را مغاير قانوني اساسي خواند و رد كرد زيرا طبق قانون اساسي آن زمان، مجلس بايد فردي را به عنوان نخست وزير به شاه پيشنهاد مي كرد نه اين كه شاه، خود نخست وزير برگزيند. اين اقدام شاه يك كودتا تلقي شد. شاه از ترس و نيز به توصيه ماموران آمريكائي از كشور فرار كرد. مردم به خيابانها ريختند و خواهان جمهوري شدند و غرب بر آنها عنوان كمونيست گذارد. در يك روز هشت روزنامه ضد مصدق كه پروانه آنها قبلا صادر شده بود دست به انتشار زدند. دكتر مصدق ظاهرا به تقاضاي سفير آمريكا ادامه تظاهرات را ممنوع كرد و همين امر باعث شد كه نظاميان ناراضي از يك سوي، عربده كشان خياباني و دسته هاي اوباش كه از ماموران آمريكايي پول نقد گرفته بودند از سوي ديگر به حركت درآمدند هر جا را كه رسيدند سوزاندند و غارت كردند. مقابل خانه دكتر مصدق در خيابان كاخ با مقاومت شديد و خونين افراد گارد وي رو به رو شدند ولي پايداري طولي نكشيد. زاهدي كه در تانك مخفي شده بود به راديو (بيسيم – مجاور پل سيدخندان) رفت و فرمان نخست وزيري خود را قرائت كرد. با اين كودتا ايران عملا زير سلطه آمريكا قرار گرفت و تا سال 1979 يكي از جبهه هاي جنگ سرد دو ابر قدرت بود.
انقلاب دانشگاهي در ايران به دست پروفسور رضا
پروفسور رضا
شوراي دانشگاه تهران 29 امُرداد 1347 پروفسور فضل الله رضا از دانشمندان طراز اول رياضيات و الكترونيك جهان را به رياست دانشگاه تهران انتخاب و با اين انتخاب، دگرگوني و تحوِل در تعليمات عالي ايران آغاز شد. پروفسور رضا كه يكم ژانويه 1915 (11 ديماه 1293) در رشت به دنيا آمده است قبلا استاد دانشگاههاي آمريكا و كانادا و نيز رئيس دانشگاه صنعتي شريف بود. رضا كه از اصحاب اينفورميشن ثياري (تئوري انفرماسيون) است و از طريق محاسبات رياضي معروف به «تقريب» به اكتشافات فضايي و مهنوردي كمك بسيار كرده است از دانشگاههاي كلمبيا و نيويورك دكترا گرفته است. وي كه در عين حال يك شاعر، اديب و فيلسوف است در سمت رئيس دانشگاه تهران انحصار تدريس در دانشگاه در دست گروهي مشخص را شكست و استخدام دانش آموختگان ايراني براي تدريس و احراز سمت دانشياري و استادي را آزاد و درهاي دانشكده هاي به روي دانش آموختگاني كه داراي شغلهاي ديگر بودند در ساعات فراغت باز كرد كه اين كار او به عنوان يك انقلاب دانشگاهي وارد تاريخ آموزش و پرورش ايران شده است. مطبوعات تهران بويژه روزنامه اطلاعات صفحات فيچر خودرا تحت عناويني ازجمله «خون تازه در رگهاي دانشگاه» به اين تحول بزرگ اختصاص داده و عکسهاي استادان جديد را منتشر کرده بودند. رضا همچنين برنامه هاي درسي و ضوابط تحصيلي را اصلاح كرد و با كشورهاي پيشرفته منطبق ساخت، آزمايشگاههاي دانشكده ها و كتابخانه هاي پژوهشي را نوسازي و تاليف كتابهاي درسي و امر تحقيق را تشويق و رونق داد. رضا دكتر محمدحسن گنجي استاد جغرافيا و پدر هواشناسي ايران را معاون دانشگاه تهران كرد. دكتر گنجي همان ناسيوناليست ايراني است كه دستور داده بود به روزنامه هايي كه درياي مازندران را درياي خزر بنويسند گزارش هوا (پيش بيني هواشناسي) ندهند زيراكه چنين قومي كه مهاجر موقت بودند ديگر در اطراف درياي مازندران وجود ندارد و بكاربردن اين واژه جز خدمت به بيگانه چيز ديگري نمي تواند باشد.
    
پروفسور رضا (در 1968)
پروفسور رضا بعدا نماينده ايران در يونسكو شد و چون استاد دانشگاه مكگيل كاناداMcGill University (واقع در شهر Montreal
     ایالتQuebec ) بود خواست كه اورا سفير ايران در اين كشور كنند و گويا هنوز به تدريس در كانادا ادامه مي دهد. رضا از علاقه مندان كانادا است. دانشگاه مکگیل که در سال 1821 تاسیس شده است از دانشگاههای ردیف اول جهان است که یک پنجم دانشجویان آن را خارجیان تشکیل می دهند.
ساير ملل
باني استقلال كشور شيلي و سرانجام او
Bernardo O’ Higgins
امروز زادروز برناردو او هيگينز Bernardo O’ Higgins باني استقلال كشور شيلي است كه 20 اوت 1778 به دنيا آمد. وي سرهنگ نيروهاي نظامي محلي وابسته به دولت اسپانيا بود كه در سال 1810 به جنبش استقلال طلبان شيلي پيوست، اما در جنگي كه روي داد از نيروي اعزامي اسپانيا كه شيلي را يك مهاجر نشين خود مي دانست شكست خورد و به پرو Peru گريخت. وي در جنگ بعدي هم از اسپانيا شكست خورد و باز از عقيده اش عدول نكرد و در سومين جنگ پيروز شد و به عنوان نخستين رئيس جمهوري شيلي انتخاب گرديد. وي مردي ليبرال چپ و هوادار اصلاحات ارضي و بر ضد فئوداليسم و اشرافيت بود كه برنامه تقسيم اراضي او و اعطاي حقوق برابر به مردم دشمني مالكان بزرگ اراضي و ثروتمندان را برانگيخت؛ به گونه اي كه ادامه حكومت برايش دشوار شده بود. برناردو براي سركوب مخالفان به خشونت متوسل نشد و به خاطر بقاء شيلي و پايان دو دستگي در جامعه از رياست كشور كناره گيري كرد و به پرو رفت و تا پايان عمر همانجا ماند. او در سال 1842 فوت شد.
سالروز ترور تروتسكي صاحب فرضيه "دائمي بودن يک انقلاب" با تيشه يخ شكني
Trotsky
بيستم اوت مصادف با ترور "لئون تروتسكي" در سال 1940 در كشور مكزيك است كه پاره اي از مورخان آن را توطئه استالين نوشته اند. "تروتسكي" كه با ضربات تيشه ويژه شكستن يخ كشته شد از رهبران انقلاب بلشويكي سال 1917 روسيه معتقد به جهاني شدن سوسياليسم آن هم از نوع خالص بود و بر اين اساس، فرضيه "انقلاب دائم (دائمي بودن يک انقلاب)" را مطرح ساخته بود تا سوسياليسم شكست نخورد. ايجاد ارتش سرخ از ابتكارات تروتسكي بود و خود وي سالها بر اين نيرو رياست داشت. تروتسكي پس از فوت لنين، با استالين كه مخالف صدور انقلاب سوسياليستي به ساير نقاط جهان بود و مي گفت كه اتباع هر كشور خودشان رسالت انقلاب دارند و ربطي به ما ندارد دشمني مي كرد و همين وضعيت باعث تبعيد او از شوروي شد و چون جز تركيه كشور ديگري او را نپذيرفت مدتي در اينجا بود و بالاخره ساكن كشور مكزيك شد و در آنجا كتابهاي متعدد تاليف كرد. وي روزنامه نگار و نام اصلي اش "داويدوويچ" بود كه پس از فرار از زندان تزار در سال 1902 با يك گذرنامه جعلي به نام تروتسكي به لندن رفت و از آن پس اين نام را براي خود حفظ كرده بود. وي در لندن با همكاري لنين نشريه "جرقه" را منتشر مي كرد.
وسيله مرگ بيش از 140 هزار ژاپني در موزه واشنگتن
بمب افكن بي ـ 29 شماره 82 نيروي هوائي آمريكا كه سر خلبان آن نام مادرش «انولاگي» را بر آن گذارده بود با هزينه كردن ميليونها دلار مرمت شده و به حالت اوليه درآمده و از اوت 2003 در موزه اسميتسونيان شهر واشنگتن قرار گرفته است تا عموم بتوانند از آن ديدن كنند. با اين بمب افكن ، ششم اوت سال 1945 نخستين بمب اتمي كه در جنگ بكار رفت بر شهر هيروشيماي ژاپن فروافكنده شد كه ضمن آن بيش از 140 هزار ژاپني كشته شدند. تصميم مربوط به قرار گرفتن اين بمب افكن در موزه واشنگتن كه چندي پيش اتخاذ شده بود در همان زمان با مخالفت برخي ژاپني ها رو به رو شده بود كه تاثيري در اجراي تصميم نداشت.
    
بمب افكن انولاگي در موزه واشنگتن
انفجار پرتلفات مقر كاركنان سازمان ملل در بغداد


    19 اوت سال 2003 چهار ماه و نيم پس از اشغال نظامي عراق ، مقر كاركنان سازمان ملل در شهر بغداد كه يك هتل سه طبقه سابق بود منفجر شد و « وييرا دو ملو » رئيس هيات و 19 تن ديگر كشته و دهها نفر مجروح شدند و ساختمان به صورتي كه در عكس ديده مي شود درآمد. مواد منفجره در يك كاميون حامل مصالح ساختماني و سيمان جاسازي شده بود و اين كاميون در مجاورت ساختمان منفجر شد. از زمان اشغال نظامي عراق ، زدو خورد ها و انفجارها كه توام با تلفات است قطع نشده است و به نظر مي رسد كه مخالفان سياست خارجي آمريكا و انگلستان ، خاك عراق را تبديل به ميدان زور آزمايي با اين دو دولت كرده اند.
تاريخ از نگاهي به تصوير
تيراندازي متقابل دزد بانك و پليس


    اين عكس كه در شماره 19 آگوست 2003 برخي روزنامه هاي آمريكا چاپ شده بود صحنه فرار توام با تيراندازي يك دزد بانك با ماموران پليس را نشان مي دهد. دزد كه مسلح به سلاح كمري است در حال بالا رفتن از پلكان به سوي ماموران پليس تيراندازي مي كند. او لحظه اي بعد هدف گلوله قرار گرفت، از پلكان به پايين غلطيد و جان داد. حادثه در شهر ليتو نياي ايالت جورجياي آمريكا روي داد.
برخي ديگر از رويدادهاي 20 اوت
  • 1896:   تلفن مجهز به دستگاه شماره گير (خودكار) به ثبت داده شد.
  • 1908:   دولت بلژيك نام مستعمره بزرگ خود در آفريقا را «كنگوي بلژيك» گذارد.
  • 1920:   نخستين فرستنده راديو بازرگاني روزانه (WWJ) در شهر ديترويت ايالت ميشيگان آمريكا كار خودرا آغاز كرد؛ درست 20 سال پيش از اين كه ايران داراي فرستنده راديويي شود.
  • 1953:   چند روز پس از اين كه منابع غرب اعلام كردند كه شوروي دست به آزمايش بمب هيدرژني زده است ، اين دولت رسما اعلام كرد كه در زرادخانه خود داراي بمب هيدرژني است.
  • 1955:   بپاخيزي الجزايري ها و مراكشي ها بر ضد استعمار فرانسه به اوج خود رسيد و نيروهاي فرانسه در اين روز صدها معترض و بعضا مسلح الجزايري را كشتند. الجزايري ها و مراكشي ها در جريان بپاخيزي خود به موسسات و مساكن اروپاييان حمله مي بردند و تخريب مي كردند.
  • 1968:   نيروهاي پيمان ورشو براي سركوب هواداران سوسياليسم ملايم (دوبچك) وارد چك اسلواكي شدند. منابع غرب شمار آنان را بالغ بر 650 هزارتن! گزارش كرده بودند.
  • 1985:   طبق برخي منابع، اسرائيل از جانب آمريكا و از طريق يك دلال بين المللي اسلحه (در جريان جنگ عراق و ايران) 96 راكت ضد تانك «تو ـTOW» به ايران فروخت.
  • http://www.iranianshistoryonthisday.com