ايران
يک آتني 240 کيلومتر دويد تا اسپارتي ها را از لشکر کشي ايرانيان آگاه سازد - داستان نامگذاري دوي "ماراتن"
يك ميهندوست آتني به نام فيليپيدس Philippidess پس از اطلاع از تصرف جزيره "اوبوآ" توسط نيروي دريابرد ايران و پياده شدن طليعه اين نيرو در "آتيكا" و دشت ماراتن، 240 كيلومتر فاصله آتن تا اسپارت را در دو شبانه روز دويد تا از سران اسپارت بخواهد كه نیروی کمکی به آتن بفرستند. وي دوم سپتامبر سال 490 پيش از ميلاد به اسپارت رسيد و درخواست خود را مطرح ساخت. فيليپيدس از جانب کسي ماموريت نداشت و حس ميهندوستي اورا به دويدن 240 کيلو متري وادار کرده بود و همين امر - در تاريخ - بر اهميت عمل او افزوده است.
    به نوشته هرودوت، فيليپيدس پس از بازگشت به آتن به ميدان جنگ رفت و هنگامي که مشاهده کرد ايرانيان به کشتي هايشان باز می گردند تا ازمنطقه خارج شوند مسافت ساحل تا شهر آتن (عرض ناحيه ماراتن Marathon) را که 40 کيلومتر بود دويد تا مردم آتن را که در نگراني بسر مي بردند از اين بازگشت آگاه سازد که پس از دادن خبر، بر زمين افتاد و درگذشت. به همين جهت مسابقه دو طولاني المپيک را "ماراتن" نام نهاده اند که 42 کيلومتر است.
رضا شاه بدون اطلاع از جزئيات همچنان دم از محاکمه صحرائي خائنان مي زد!
دوم سپتامبر 1941(11 شهريور 1320) رضاشاه از طريق نزديكان خود اطلاع يافت كه سربازان كه همگي وظيفه و از شهرهاي دور افتاده و روستا ها بودند از هشتم شهريور كه آنان را از پادگانها بيرون كرده اند در خيابانها و جاده ها گرسنه مانده و با پاي پياده به زادگاههاي خود باز مي گردند و قسمتي از سلاحهاي سبك و فشنگ از انبارهاي اسلحه سرقت شده و به اشرار فروخته مي شود!. رضا شاه كه هنوز نمي دانست انگلستان و شوروي بركناري، تبعيد و اسارت اورا از شرايط تغييرناپذير براي ترك مخاصمه مطرح كرده بودند با دريافت خبر آوارگي سربازان از اطرافيانش، بار ديگر خشمگين شد و غافل از اين كه آوارگي خود او، بسان سربازان ، مطرح است عصا بر زمين مي زد و تاكيد برتسريع تشكيل دادگاه نظامي زمان جنگ (معروف به محكمه حرب) با حضور شخص خود داشت تا مقامات نظامي كه سربازان پادگانها را مرخص كرده بودند محاكمه و اعدام شوند. تنها خبر رسمي كه در اين روز به رضا شاه دادند تا اعصابش را خرابتر كنند و جرات را از او بگيرند ادامه بمباران شهرهاي شمالي توسط هواپيما هاي شوروي و پيشروي واحدهاي نظامي انگلستان به داخل كشور بود. رضا شاه هنوز نمي دانست كه لشكر 7 پياده كرمان حاضر به ترك پادگان نشده و خودرا براي نبرد با يك تيپ هندي كه تا 107 كيلومتري جنوب اين شهر پيش آمده بود آماده كرده و اين تيپ از بيم مقابله، در جلگه «راين Rayen » و دامنه كوه هزار دست به سنگربندي زده است؛ لشكر خوزستان بدون توجه به بخشنامه «نخجوان ـ رياضي» با نيروهاي متجاوز انگليسي درگير شده و زد و خورد ادامه دارد؛ لشكر تبريز هم به دو قسمت شده؛ قسمتي با توپخانه لشكر از بيراهه براي دفاع از تهران روانه پايتخت شده و قسمت ديگر ترجيح داده كه به جاي تسليم شدن به نيروهاي شوروي، به تركيه «بي طرف» عقب نشيني كند. رضا شاه همچنين خبر نداشت كه زير گوش او، در تهران، خلبانان پايگاه قلعه مرغي كه بر ضد فرمانده سابق خود كه به آنان دستور رفتن به منازلشان را داده بود شورش كرده بودند و تعداد ديگري از هواپيماهارا در «يافت آباد» فرود آورده و زير درختها استتار كرده بودند تا به موقع از آنها استفاده دفاعي كنند. ولي اين خبر را كه براي هر ايراني تاسف آوراست به رضا شاه داده بودند كه در پي مرخص شدن سربازان لشكر فارس، بعضي از عشاير منطقه در اين لحظات حساس، ميهندوستي را رها ساخته، اسلحه برداشته و درصدد حمله به شهرها و روستاها و كاروانها بر آمده اند ولي برايش تحليل نكرده بودند كه اين عمل به تحريك عوامل خارجي (انگلستان) صورت گرفته كه سران ايلها را تطميع كرده بودند. رضا شاه موفق نشده بود ريشه ايلخان بازي را در عشاير كه يك مسئله عمومي ايران از زمان مغولها بود كاملا قطع كند.
    در اين ميان دو راديو متعلق به انگستان ( لندن و دهلي) رضاشاه را زير شديدترين انتقادها قرار داده و سعي در بدنام كردن او داشتند تا به اين ترتيب نظر آن گروه از مقامات ايراني را كه هنوز هواخواه وي بودند تغيير دهند و راه را براي اسارتش هموار سازند.
     كارشناسان نظامي بي طرف و نگارندگان تاريخهاي نظامي به صراحت نوشته اند كه اگر خيانت اواخر آگوست در ايران صورت نگرفته بود، در آن زمان شوروي و انگلستان آن نيروي اضافي را نداشتند كه بتوانند از عهده ارتش ايران كه با انضباط سخت آموزش ديده بود برآيند، زيرا كه شوروي در برابر آلمان حالت دفاعي توام با عقب نشيني در پيش گرفته، لنينگراد به محاصره آلماني ها افتاده و انگلستان در شمال آفريقا و اروپا با آلمان و در خاور دور با ژاپن درگير بود و تكنولوژي نظامي تا آن حد پيشرفته نبود كه ايران فاقد آن باشد و در آن زمان حتي ايران اگر مي خواست مي توانست به سرزمين هاي مجاور خود كه جز تركيه و افغانستان، زير سلطه قدرتهاي اروپايي بودند تعرض كند. چرچيل در خاطرات خود اعتراف كرده است كه براي حمله به ايران، با زحمت بسيار توانسته بود 3500 تا 5000 سرباز عمدتا هندي جمع آوري كند!.
برخي از افسران مصدقي پليس در اختيار وزارت کار! گذارده شدند
يازدهم شهريور 1332 سازمان شهرباني دولت زاهدي (معروف به دولت كودتا) تصميم گرفت كه آن دسته از افسران اين سازمان را كه از دكتر مصدق و نهضت ملي هواداري كرده بودند و شهرت ناسيوناليستي داشتند، ولي دليل محكمي براي زنداني كردنشان وجود نداشت اخراج و يا در اختيار وزارت كار قرار دهد كه چنين شد.
     هفت سال بعد، همين شهرباني (پليس كشور) مجبور شد كه براي اصلاح كلانتري ها و امنيت شهر ها همان افسران را كه غيرنظامي شده بودند با همان درجه هايي كه در اواخر حكومت دكتر مصدق داشتند به خدمت پليس بازگرداند و بسياري از آنان که در دوران بيکاري، از دانشکده حقوق دانشگاه فارغ التحصيل شده بودند در راس كلانتريهاي تهران ظاهر شدند و دفعتا روساي كلانتري هاي پايتخت كه قبلا سرهنگها بودند، سروانها و ستوانها (عقب افتاده از ترفيع) شدند و شهر را اصلاح كردند و به عربده كشي ها، جاهل بازي ها و باج خوري ها كه پس از براندازي 28 امرداد (به دليل شركت اين قبيل افراد در كار براندازي) شدت يافته و به صورت امري عادي درآمده بود پايان دادند.
     همين افسران پس از انقلاب، در زمان دولت موقت، مقامات تراز اول شهرباني كشوررا بر عهده گرفتند و پليس ازهم پاشيده را احياء کردند.
    
سرهنگ ايزدپناه
يكي از آنان، افسري كرماني به نام«احمد ايزدپناه زرندي» است كه در اواخر دهه 1330 در طول رياست بر كلانتري منطقه دروازه قزوين باج خورها و سردسته هاي محله بدنام تهران را كه پس از براندازي 28 امرداد قدرت گرفته بودند و به خريد و فروش زنان و انواع جرائم ديگر مبادرت مي كردند، از طُرُقي كه دولت مانع نشود شديدا سركوب كرد و وارد ساختن زنان تازه را به اين محله (شهر نو) ممنوع ساخت. وي در طول رياست بركلانتري هاي ديگر تهران، زمين خوارها را برانداخت. با اين خدمات، مجله اميد ايران در دهه 1340 ايزدپناه را «مرد سال» خود كرد كه خشم شاه را برانگيخت كه به تعقيب امنيتي دست اندرکاران مجله منجر شد. پس از انقلاب سال 1357، ايزد پناه معاون پليس تهران و سپس رئيس سازمان آگاهي و معاون شهرباني کل شد و به نوسازي اين سازمان همت گمارد. وي که اخيرا فوت شد يکي از معروفترين افسران پليس ايران است.
ديدار هوا گوفنگ رئيس وقت دولت چين با شاه (درجريان انقلاب سال 1978)
"هوا گوفنگ" در حال مذاکره با شاه
دوم سپتامبر 1978 (در آن سال مصادف با 11 شهريور 1357 و سال انقلاب) كه تظاهرات در بسياري از نقاط ايران ادامه داشت، «هوا گوفنگ» صدر كميته مركزي حزب كمونيست و رئيس شوراي وزيران وقت چين (رئيس دولت) كه به ايران آمده بود با شاه ديدار و گفتگو کرد كه برخي از مورخان، آن را يك اشتباه ديپلماتيک رهبر وقت چين (جانشين مائو) نوشته اند. "هوا Hua Guofeng" هنگامي با شاه ملاقات کرد که سران دولتهاي ديگر از تماس مستقيم با او ابا داشتند و احتياط مي کردند.
    «هوا» در نطقي در تهران گفته بود كه چين دوران انقلاب را پشت سر نهاده و گام به دوران سازندگي گذارده و نياز به صلح و مسالمت دارد تا خودرا بسازد. وي گفته بود كه وجود يك چين نيرومند به سود همه كشورهاي كوچك و ضعيف جهان است كه قبلا يار و ياور نداشتند. «هوا» ضمن ستايش از خدمات ايران باستان به تمدن جهان و اشاره به گذشته با عظمت ايرانزمين گفته بود كه از اين پس و يا در آينده اي نزديک، تعرض قدرتهاي بزرگ به كشورهاي كوچك، مانند گذشته به سود بزرگها نخواهد بود زيرا كه مقاومت ملتها در برابر آنها بيشتر مي شود.
     بعدا به اين ديدار «هوا» كه احتمال بهره برداري شاه به سود خود از آن مي رفت ايراد گرفته شد كه «هوا» پاسخ داده بود كه ترتيب ديدار پيش از تشديد انقلاب داده شده بود، تشريفاتي بود و او قصد مداخله در انقلاب را نداشت.
    
Hua Guofeng در سال 2007
هوا گوفنگ Hua Guofeng که در نيمه آگوست 2008 در هشتاد و هفت سالگي درگذشت پس از بازگشت از ايران، ديري نپاييد که سمتهاي حزبي و دولتي خود را يکي پس از ديگري ازدست داد و قدرت عملا به دنگ شيائو منتقل شد که معمار تحولات اقتصادي چين عنوان گرفته است. هوا آخرين سمت حزبي اش را در سال 1981 از دست داده و از آن پس عملا خانه نشين شده بود. وي از 15 سالگي به انقلاب کمونيستي چين پيوسته بود. دولت چين بيستم آگوست 2008 اعلاميه درگذشت "هوا" را منتشر ساخت.
اعلام هدف هاي جبهه ملي ايران
يازدهم شهريور 1357 و در جريان انقلاب، جبهه ملي ايران كه حيات تازه يافته بود اعلام كرد كه يك حزب نيست بلكه سازماني سياسي و فراگير است كه فعلا احزاب ايران، ملت ايران، جامعه سوسياليستها و ... هسته مركزي اش را تشكيل مي دهند و خواهان تحقق آرزوهاي ملي ايرانيان از جمله تامين آزادي، دمكراسي، عدالت اجتماعي و رفاه عمومي است.
     در اين اعلاميه تاکيد شده بود که تنها افراد و احزابي مي توانند در اين جبهه فعاليت كنند كه سابقه ضديت با نهضت ملي و افكار دكتر مصدق را نداشته، و صادقانه آماده خدمت به ميهن و هموطنان باشند.
اديان و روحانيون
آيت الله خميني: آنان که با اسلام مخالفند اختلاف شيعه و سني را عنوان مي کنند
آيت الله خميني در اجتماع نمايندگان مردم عجبشير و جوانرود که به ديدار او شتافته بودند ضمن بيانات مبسوطي كه در شماره 15942 روزنامه اطلاعات (شهريور 1358) منعكس است گفته بود كه اختلافي ميان شيعه و سني نيست و آنها كه با اسلام مخالفند، اختلاف بين شيعه و سني را عنوان مي كنند. اهل تسنن هم داراي چهار مذهبد.
     وي افزوده بود كه همه مسلمانان تابع احكام قران هستند و در اسلام گروه و نژاد مطرح نيست.
نظرات اقتصادي آيت الله بهشتي
آيت الله دكتر بهشتي در مصاحبه اختصاصي با روزنامه اطلاعات كه در شماره دهم شهريور 1359 آن روزنامه منعكس شده است گفته بود كه دادگاههاي انقلاب بايد هرچه زودتر به دارايي افراد كه از راه حرام به دست آمده است رسيدگي كنند (لحن كلام بگونه اي است كه توصيه بر تداوم اين كنترل قضايي دارد).
     وي در اين مصاحبه نظرات خود را که عمدتا زمينه اقتصادي دارند اعلام داشته بود كه خلاصه برخي نكات آن از اين قرار است:
     ــ صنايع مادر و بازرگاني خارجي بايد دولتي باشند (تا هیچ مقامی متهم به واگذاری خارج از ضوابط نشود).
    ــ کارخانه ها و موسسات بزرگ را (که خارج از مقوله صنایع مادر هستند) مي توان به صورت تعاوني اداره کرد. اگر تعاوني ها تقويت شوند بخش خصوصي (سرمايه داران انفرادي) فرصت و زمينه بادکردن (بزرگتر شدن) به دست نمي آورند.
    ــ نيمي از اموال كساني كه ماليات نداده اند متعلق به دولت است.
    ــ اموال رباخواران بايد مصادره شود (به جامعه و نماينده آن دولت داده شود).
    ــ اموال كساني كه از راه بند و بست با مقامات دولتي صاحب كارخانه و ... شده اند مال خودشان نيست و متعلق به بيت المال است.
    ــ كساني كه از راه فروش اراضي موات (بلا استفاده) صاحب ثروت شده اند اين ثروتشان حرام است.
    ــ عموم مردم بايد امكان كار و فعاليت داشته باشند و ....
تعمد در گسترش اختلافات مذهبي در عراق
محمد باقر حكيم
تفسير هاي اول و دوم سپتامبر 2003 روزنامه ها در گوشه و كنار جهان درباره قتل آيت الله محمد باقر حکيم و اوضاع عراق بود. برخي مفسران نوشته بودند كه اين روزها روش تهيه و انتشار اخبار مربوط به رويدادهاي عراق به گونه اي است كه نشان مي دهد هدف، گسترش اختلافات مذهبي در عراق است. اين مفسران در اين موضوع متفق القول بودند كه اگر اختلافات مذهبي مردم عراق شدت يابد نه تنها برقراري امنيت در آن كشور به اين زودي و آساني امكان پذير نمي شود، بلكه دامنه اين اختلافات به كشورهاي همسايه و سراسر منطقه گسترش خواهد يافت. اين دسته از مفسران در عين حال ابراز نظر كرده بودند كه 45 سال حكومت ناسيوناليستها و چپها بر عراق قاعدتا بايد تعصبات مذهبي قديم را در اين سرزمين به گونه اي چشمگير كاهش مي داد.
دنياي ورزش
سالمرگ «کوبرتين» که مسابقه هاي پهلواني المپيک را زنده کرد
بارون دو كوبرتين
بارون پير دو کوبرتين Baron Pierre de Coubertin احياء کننده مسابقه هاي پهلواني المپيک دوم سپتامبر سال 1937 در 74 سالگي درگذشت. وي که متعلق به يک خانواده از اشراف فرانسوي بود در نطقي که در 1892 در دانشگاه سوربن ايراد کرد پيشنهاد کرد که مسابقه هاي المپيک که بيش از 14 قرن پيش از آن به تصميم يک امپراتور مذهبي روم ممنوع شده اند از سر گرفته شوند، زيرا که وزرش عامل تندرستي است و مسابقه هاي جهاني ورزشي باعث نزديک شدن ملت ها به يکديگر و ايجاد يک محيط مسلمت آميز در جهان خواهد شد. وي سپس به ذکر تاريخچه و هدف يونانيان پاستان از ابداع اين بازي ها پرداخت.
     انتشار اظهارات بارون دو کوپرتين در جرايد سبب شد که هواداران احياي اين بازيها به مساعي او به پيوندند و بر اثر فشار و تبليغ اين گروه، نمايندگان 9 کشور در سال 1894در پاريس گرد آيند و در اين زمينه مذاکره کنند. احياي مسابقه هاي جهاني المپيک در اجلاس دوم که در سال 1896 برگزارشد به تصويب رسيد.
    پس از احياي المپيک، بارون دو کوبرتين از سال 1896 تا 1925 به مدت 29 سال رئيس کميته برگزار کننده اين مسابقات بود.
در قلمرو رسانه‌ها
ایران، تنها کشور جهان که نظامنامه روزنامه نگاری ندارد!
دوم سپتامبر 2004 چاپ دوم و ترجمه اسپانیایی تالیف چهار جلدی تاریخ رسانه ها به توزیع داده شد. از مندرجات این کتاب چنین بر می آید که (تا آن زمان) ایران تنها کشور جهان بوده است که نظامنامه روزنامه نگاری نداشته است [تا سال 2010 هم نشده است]. نظام روزنامه نگاری متفاوت از قانون مطبوعات است و نیازی به تصویب آن در پارلمان نیست. کارشناسان این پیشه آن را تدوین و پس از تایید صنف، جهت تصویب به شورای عالی فرهنگ و یا هیات وزیران می دهند. ایران معاصر از سال 1215 هجری خورشیدی دارای روزنامه به نام «کاغذ اخبار» و از 1229 روزنامه وقایع اتفاقیه را داشته است. وطن ما در عهد باستان هم پس از امپراتوری روم، دومین کشوری بود که روزنامه منتشر می کرد و نسخه های کارنامک = روزنامک اردشیر پاپکان سند تاریخ نویسی است.
    نظامنامه روزنامه نگاری هر رسانه را تعریف می کند و خصوصیات سه نوع روزنامه (حزبی، تخصّصی و جامع = حرفه ای) را بیان می دارد. «نظام روزنامه نگاری» سازمان و برنامه روزنامه را به دست می دهد از جمله چه کسی را می توان روزنامه نگار خواند و شرايط احراز اين عنوان چه بايد باشد. چه فردی را با چه پیش شرایطی می توان به عنوان خبرگیر استخدام کرد. طول ماندن در هر سمت تحریریه (اتاق خبر) و چگونگی ارتقاء از خبرگيري به خبرنگاری به دبیری میز و معاونت سردبیر اجرایی و بالاخره سردبیر. تعریف روزنامه نگار فری لنس (حق التحریریِ)، حداقل مزد، کمیسیون صنف برای رسیدگی به شکایات و تخلفات و نیز تایید و یا رّد صلاحیت روزنامه نگاربودن افراد جهت معرفی به هیات ویژه (در ایران هیات نظارت) برای دریافت پروانه نشر. نبود همین قاعده است که در ایران، غیر روزنامه نگار پروانه نشر دریافت داشته و سپس آن را به اجاره داده و دکان کرده است.
    رشد مطبوعات یک کشور نسبت مستقیم با نظامنامه روزنامه نگاری آن کشور دارد که روزنامه نگار حرفه ای را تعریف و خبر از تبلیغ را مشخص و راهکارهای متعدد به دست می دهد ازجمله تفاوت خبر مطلق از تفسیر و اعمال نظر، و در کشورهای جهان سوم روش و اسلوب ترجمه خبر از آژانس ها.
    یکی از دلایل فقدان چنین نظامنامه ای در ایران چنین گزارش شده است که در طول 160 سال روزنامه داري، ایران تنها سه وزیر مطبوعات (ارشاد) داشته که روزنامه نگار بودند و تنها یک معاون مطبوعاتی روزنامه نگار!. خواندن روزنامه و یا عضو شورای یک رسانه بودن دلیل نمی شود که فرد را روزنامه نگار بخوانند. باید ادوار خبرگیری، خبرنگاری، دبیری، مقاله نویسی و ... را طی کرده باشد. به صرف نوشتن چند مقاله نمي توان يک فردرا روزنامه نگار خطاب کرد. تعیین حد اقل دستمزد و اینکه روزنامه نگار می تواند همزمان از چند موسسه بازنشسته شود (قانون آمریکا) سبب شد که در دهه های 1340 و 1350 ناشران روزنامه های وقت مانع از تدوین نظامنامه روزنامه نگاری ایران شوند.
    بسیاری از کشورها دارای قانون مطبوعات نیستند از جمله آمریکا و هرکس (تبعه و خارجی) می تواند هر آن که اراده کند نشریه بدهد ولی همین کشورها دارای نظامنامه روزنامه نگاری هستند زیرا که بدون آن، رسانه ها رشد نخواهند داشت و عامل برخی از بی نظمی ها خواهند بود.
ساير ملل
روزي که آلمان ابر قدرت جهان شد
دوم سپتامبر سال 1870، يك روز پس از شكست فرانسه از آلمان در جنگ «سدان Sedan»، دولت آلمان ابر قدرت جهان شد. با ارتقاء آلمان، انگلستان دوم و روسيه به رديف سوم پايين رفت و دوران دسته بندي نيروهاي رقيب بر سر بلعيدن سرزمينهاي قاره هاي دوردست آغاز شد كه به آن شکل، تا 1914 ادامه داشت و به جنگ جهاني اول منجرشد.
    در سال 1870 نيروهاي فرانسه پس از 44 روز دفاع در برابر سربازان مهاجم آلماني به فرماندهي مارشال مولتكه Moltke در سدان، يکم سپتامبر شكست خوردند و تسليم نيروهاي برتر آلمان شدند. دوم سپتامبر بيسمارك به چادر لويي ناپلئون (پادشاه وقت فرانسه) رفت و اورا با سه ژنرال ارتش فرانسه نزد قيصر برد و لوئي با بر زمين افكندن شمشيرش، تسليم شد. قبلا صد هزار نظامي فرانسوي تسليم شده بودند. با وجود اين، چهار ماه و 16 روز طول كشيد تا نيروهاي آلمان به ورساي فرانسه رسيدند، زيرا گارد ملي (ارتش مردمي) فرانسه، خودرا با شتاب تمام بسيج كرده و بطور غير منظم دست به مقاومت زده بود و نيروهاي آلمان مجبور شده بودند كه نخست با جنگ غير منظم كه برايشان بسيار دشوار بود، آشنا شوند و سپس بجنگند. در ورساي، ويلهلم در اتاق امپراتوران فرانسه ايجاد امپراتوري آلمانيها ـ رايش (رايخ) را اعلام كرد و خودرا قيصر آن ناميد و به اين ترتيب بيسمارك معمار اين امپراتوري به هدف خود رسيد. از سوي ديگر، گروهي از فرانسويان روز چهارم سپتامبر - دو روز پس از تسليم شدن لويي ناپلئون، بار ديگر درپاريس نظام جمهوري برقرار كردند و نظامات انقلاب فرانسه را پس از 80 سال، دوباره به اجرا گذاردند و دست به دستگيري و اعدام و مصادره اموال كساني زدند كه آنان را خائن به وطن و روح انقلاب مي دانستند ولي به نتيجه نرسيدند.
سالروز قتل انگليسيها در كابل، و ورود عناصر تازه به مسئله افغانستان
Sir Pierre Cavagnari
دوم و طبق بعضي اسناد سوم سپتامبر 1879 يعقوب خان از اميران ضد انگليسي افغان (و بناچار هوادار روسيه) پس از تصرف كابل دست به قتل عام انگليسي هاي مقيم اين شهر زده بود و «سر پير كاواناري Sir Pierre Cavagnari» نماينده تام الاختيار انگلستان در افغانستان يكي از اين مقتولين بود. امير يعقوب خان به تحريك دولت مسكو و دريافت وعده هرگونه كمك از اين دولت پس از يك ماه محاصره، شهر كابل را كه در دست يك خان دست نشانده لندن بود تصرف كرده بود.
     با قتل عام انگليسي ها در کابل، پيمان صلح «گندمكGandomak» ميان دولت لندن و افغانها عملا برهم خورد. سپس يحيي خان پسر امير يعقوب خان دست به محاصره شهر قندهار زد تا پادگان انگليسي آنجا را خلع سلاح كند. سياست انگلستان در آن زمان بر اين مدار بود كه قندهار و كابل تحت يك لوا و حكمران نباشند و همه تلاش خودرا بكار مي برد تا ميان پشتونها تفرقه باشد (جداكردن و تقسيم پشتونها با خط مرزي «دوراند» ميان دو کشور (هندوستان وقت و افغانستان)، در اجراي همين سياست بود كه يك مسئله دائمي ميان پاكستان (جانشين هندوستان غربي) و افغانستان شده است.
     دولت انگلستان هنگامي كه قندهار را در محاصره يحيي خان ديد، سپاهي را به فرماندهي ژنرال «فردريك رابرتز» روانه قندهار كرد. اين سپاه يحيي خان را مجبور به عقب نشيني به كوهستان كرد و عبدالرحمن خان نوه دوستمحمد خان را كه از منافع انگلستان حمايت مي كرد و برضد روسيه بود، در كابل به اميري رساند.
     همين رقابت شديد 90 ساله لندن و مسكو بر سر افغانستان بود كه انگلستان با تهديد نظامي و اعزام ناوگان به بوشهر، خارك و خرمشهر دولت وقت ايران را مجبور به تخليه شهر هرات و مناطق غربي افغانستان كرد و يك قطعه اصلي خاك ميهن ما و يكي از يادگارهاي فرهنگ و ادب ايراني را پس از هزاران سال از آن جدا ساخت. رقابت لندن و مسكو بر سر افغانستان تا سال 1919 كه انگلستان به دليل كمونيست شدن روسيه و قطع رقابت (بطور موقت) و نيز تاسيس جامعه ملل، استقلال افغانستان را برسميت شناخت ادامه داشت و بعدا به صورتي ديگر درآمد. اين بار انگليسي ها دولت واشنگتن را تحريك به مداخله كردند كه به تدريج رنگ «ناتو» به خود گرفته است. با ايجاد سازمان همكاري شانگهاي، تحولات اخير در مسكو ، تشديد زد و خوردهاي افغانستان و وقوع تغييرات دولتي در پاكستان بعيد نيست كه بعدا عناصر تازه اي وارد مسئله افغانستان شود و ....
اظهارات جالب ژنرال مک آرتور در مراسم امضاي اسناد تسليم شدن ژاپن
مک آرتور و قرارداد تسليم ژاپن
با اين كه سه هفته از تسليم شدن ژاپن گذشته بود و نيروهاي آمريكايي اشغال نظامي آن كشوررا عملا آغازكرده بودند، قرارداد تسليم رسمي ژاپن پيش از ظهر دوم سپتامبر سال 1945 (روزي چون امروز) طي مراسمي در كشتي جنگي آمريكايي «ميسوري» كه در آبهاي خليج توكيو لنگر انداخته بود به امضاي نمايندگان دولت ژاپن رسيد.
    در اين مراسم كه بيش از 20 دقيقه طول نكشيد، ژنرال مك آرتور فرمانده نظامي وقت آمريکا در منطقه اقيانوس آرام در نطقي اظهار اميدواري كرده بود كه دنياي آينده بدون جنگ و خونريزي باشد و كشورهاي درگير در جنگ جهاني دوم، اعم از غالب و يا مغلوب، جنگ را پشت سر بگذارند و آن را بفراموشي بسپارند و زندگاني را از سر گيرند. مک آرتور گفته بود که اميد صادقانه او به صلح و رفاه نوع بشر است که از ميان کشتارها و ويرانگري هاي گذشته سر بلند مي کند و دنياي تازه اي مي سازد - دنيايي بدون ترس که در آن شئون انسانها رعايت شود.
    در همين مراسم اعلام شد كه امپراتور ژاپن ژنرال مك آرتور را به عنوان سرفرمانده نيروهاي اشغال كننده ژاپن (عملا حکمران اين کشور) پذيرفته است. مک آرتور روز پيش از اين، قدم به خاک ژاپن نهاده بود.
ناو ميسوري که در سال 1944 کار خودرا آغاز کرده بود پس از شرکت در جنگ اخراج عراق از کويت، در سال 1992 بازنشسته شده است
روز استقلال ويتنام و سالروز درگذشت هو ـ شي مين
دوم سپتامبر 1945 دكتر «هو شي مين» رهبر مردم ويتنام استقلال اين كشوررا اعلام داشت. از آن پس ويتنامي ها اين روز را به عنوان روز ملي خود رعايت مي كنند. «هو» 24 سال بعد در چنين شبي (دوم سپتامبر 1969) در 79 سالگي درگذشت. به اين صورت سالروز اين ضايعه مصادف با سالروز اعلام استقلال ويتنام است كه خود او آن را اعلام داشته بود.
     هوشي مين از مردان بزرگ سده بيستم در عين حال يكي از اعضاي موسس حزب كمونيست فرانسه بشمار مي رود. وي همچنين در سال 1925 به روسيه شوروي رفته بود تا به كار پياده كردن نظام سوسياليستي در اين اتحاديه كمك كند و در سال 1930 در زماني كه در چين به سازماندهي كمونيستهاي اين كشور كمك مي كرد حزب كمونيست ويتنام را هم تاسيس كرد. آنگاه به فكر پايان دادن به استعمار فرانسه بر ويتنام، وطن خود، افتاد و سازمان «ويت مين» مركب از كمونيستها و ناسيوناليستهاي ويتنامي را تشكيل داد. نيروهاي هوشي مين سه قدرت وقت ـ ژاپن، فرانسه و آمريكا را يکي بعد از ديگري شكست دادند و به همه هدفهايي كه رهبرشان اعلام كرده بود رسيدند.
    (درباره دکتر هو - شي مين در سايت سوم سپتامبر توضيح بيشتري داده شده است)
زادروز احمدشاه مسعود و آرزوي همبستگي پارسيان جهان
احمدشاه مسعود
دوم سپتامبر زادروز پارسي (تاجيك) بزرگ، احمدشاه مسعود است كه در سال 1953 (15 روز پس از براندازي 28 امرداد 1332) به دنيا آمد و نهم سپتامبر 2001 (دو روز پيش از رويدادهاي 11 سپتامبر در آمريكا) با انفجار بمبي كه در دوربين عكاسي يك مصاحبه گر رسانه كارگذارده شده بود در ايالت تخار افغانستان كشته شد و ماه بعد نيروي نظامي آمريكا وارد افغانستان شد كه هنوز در آنجاست.
     احمدشاه مسعود يك مسلمان ناسيوناليست بود كه همانند پدرش سرهنگ دوستمحمدخان آرزو داشت پارسيان بار ديگر يكپارچه شوند - دست كم از طريق وحدت فرهنگي. او با مداخله خارجي در افغانستان مخالف بود و آن را عامل سيه روزي مي دانست و برپايه همين اعتقاد با مداخله شوروي در افغانستان مبارزه كرد و پس از خروج شوروي از افغانستان وزير دفاع اين كشور شد و بعد فرمانده ايستادگي مسلحانه در برابر طالبان كه آنان را هم عامل عقب ماندگي مي دانست. مسعود بارها از تلاش دکتر محمد مصدق به ملي كردن نفت ايران و طرد نفوذ بيگانه تجليل كرده آن را در رديف بپاخيزي پدر خود و تاجيكان در منطقه فرارود در نيمه اول قرن 20 بر ضد شوروي خوانده بود.
... و به اين گونه يک ضعف شوروي که بي اعتنايي به امنيت ملي بود برملاء شد
"ماتياس" در دادگاه مسكو
دوم سپتامبر سال 1987 محاکمه يک جوان 19 ساله آلماني به نام ماتياس روست Mathias Rust که سه ماه و نيم پيش از آن ( 19 ماه مي) با يک هواپيماي يک موتوره سسنا از مرز شوروي گذشته و پس از 640 کيلومتر پرواز در آسمان اين جماهيريه در ميدان سرخ مسکو فرود آمده بود در يک دادگاه اين شهر آغاز شد. ماتياس اين هواپيماي کوچک را کرايه کرده بود و از هلسينکي پايتخت فنلاند به پرواز در آمده بود.
    پرواز اين هواپيما از مرز تا کنار ديوارهاي کرملين که ضعف شوروي را منعکس کرده بود باعث شگفتزدگي جهانيان شد که با به يادآوردن موضوع ساقط کردن هواپيماي جاسوسي «يو _ 2 » آمريکا و جت مسافربر پرواز 007 کره جنوبي، دفاع شوروي را خلل ناپذير مي پنداشتند. ضعف شوروي در آن روز ناشي از نداشتن وسائل ره گيري و دفاع هوايي نبود، بلکه در بي اعتنايي و سهل انگاري کارکنان مربوط بود که نشان مي داد نظام وقت آن کشور به دليل کاهش انگيزه و عدم دلسوزي ملي در يک رخوت و سستي قرار گرفته بود و ....
    از اين رويداد هرکس بر پايه منافع خود استفاده کرد؛ ازجمله گورباچف رهبر وقت آن را بهانه قرارداد و مارشال سرگي سوکولف وزير دفاع شوروي، و همچنين فرمانده نيروي هوايي آن اتحاديه را که از مخالفان برنامه هايش بودند برکنار ساخت و «ياسف» از دست پروردگانش را وزير دفاع کرد. با برکنار شدن سوکولف راه بر گورباچف براي اجراي برنامه هاي خود تا فروپاشي شوروي (از درون) باز شد.
    «ماتياس» جوان که سهم بزرگي در فروپاشي يک امپرتوري بزرگ دارد پس از محاکمه به جرم نقض حريم شوروي به زندان محکوم شد که پس از 14 ماه و 14 روز، مشمول آزادي مشروط! قرار گرفت و رها شد و به وطن بازگشت. بايد دانست که شنيدن آزادي مشروط يک خارجي محکوم، به ندرت در شوروي به گوش خورده بود.
    
هواپيماي "ماتياس" در حال فرود آمدن در ميدان سرخ!

    
هواپيماي سسنا در كنار ديوار كرملين و درحاشيه ميدان و در پايتخت كشوري فرود آمده است كه چرچيل بر آن نام ترس آور «پشت پرده آهنين» گذارده بود
درگذشت بازمانده جنگ جهاني اول در 107 سالگي
فرانك در 1918
فرانك مك دونالد 107 ساله كه در آگوست 2003 در تاسمانيا درگذشت يكي از چند نظامي بازمانده از جنگ جهاني اول بود كه تا آن تاريخ زنده مانده بودند. در سال 1916 به خواست انگلستان، فرانك با واحد خود و در خاک فرانسهبر برضد آلمان وارد جنگ شده بود و در 1917 ده بار در جبهه بلژيك از مرگ رهايي يافته بود. وي در سال 1918 و در پي عقب نشيني آلماني ها با گردان 40 پياده استراليا وارد خاك آلمان شده بود. در جريان جنگ، غرش توپها به شنوايي فرانک آسيب رسانده بود كه از آن پس درمان نشد.
برخي ديگر از رويدادهاي 2 سپتامبر
  • 31:   برخي از مورخين دوم سپتامبر سال 31 پيش از ميلاد را روز پايان جنگ دريايي «آكتيوم» در مديترانه که ناوگان مشترك كلئوپاترا و ماركوس آنتونيوس از ناوگان اصلي روم شكست خوردند نوشته اند زيرا که پس از فرار کلئوپاترا و در پي او مارکوس از صحنه جنگ، اين نبرد ميان نيروهاي دو طرف ادامه يافته بود. اين، يك جنگ داخلي رومي ها بود. پاره اي از مورخين، تاريخ وقوع آن را سوم سپتامبر نوشته اند.
  • 1666:   حريق گسترده لندن موجب سوختن 13 هزار ساختمان در اين شهر شد.
  • 1898:   تصرف مجدد سودان توسط نيروهاي انگليسي در جنگ «ام دورمان». ژنرال كيچنر در اين جنگ نيروهاي انگليسي را فرماندهي مي كرد.
  • 1839:   هنري جورج اقتصاددان امريکايي و مولف کتاب «پيشرفت و فقر» که در زمينه اصلاحات ارضي نظر داده است به دنيا آمد.
  • http://www.iranianshistoryonthisday.com